بخشی از مقاله
چکیده
رنگ در نظام نامگذاری و دلالت زبان فارسی و همچنین در ادبیات کهن و معاصر فارسی جلوههای متنوعی دارد. رنگ، نه تنها پدیدهای طبیعی، بلکه واقعیتی روانشناختی و زیباشناختی است. در زبان شعر، ترکیبات وصفی بدیعی خلق و ابداع شده است که معمولاً نتیجه کاربرد مجازی رنگها میباشد. معانی نمادین، کنایی، روانشناختی، هممعنایی و چندمعنایی و… از دیگر موارد قابل توجه در بررسی این پدیده زبانی- ادبی است.
رنگها در نظام زبانی، معنایی، اساطیری و عرفی و شرعی هر جامعه تعاریف خاص خود را دارند و زبان رنگها همواره در طی تاریخ، کارکردهای خاص خود را داشته است و به مرور زمان از یک عنصر بصری تبدیل به یک عنصر معنایی و گاه تبدیل به نشانهای در نظام طبقاتی و عاملی شناسا در روابط درونی و برونی اجتماع میگردد و در نظام جانشینی ذهن و زبان به سمت کارکرد استعارهمحور سوق داده میشود.
نظامی از شاعرانی است که از این پدیده به زیبایی و وفور استفاده کرده است؛ بهویژه در هفتپیکر که شاعر، هفتگنبد داستان را به هفت رنگ گوناگون اختصاص داده است. با دقت در مضمون هر یک از اپیزودهای داستان، میتوان ارتباط فکری شاعر این مجموعه و انتخاب رنگهای مختلف برای هفتگنبدان و شاهزادگان وابسته به هر گنبد را جستوجو کرده و از دیدگاه روانشناسانه و فرهنگی و جامعهشناختی به شرح و گزارش دلایل انتخاب هر یک از این رنگها در ضمیر سراینده پرداخت.
مقدمه:
رنگها از دیرباز همواره پیرامون بشر را احاطه کرده است و او را تحت تسلط خود درآورده و در بستر خویش پرورده است. قبل از قرن نوزدهم فقط تعداد محدودی رنگ و مواد رنگی شناخته شده بود، لذا به دلیل کمیابی و گرانی آن، انسانهای متمول در استفاده پارچههای رنگی و مواد زینتی حق تقدم داشتند، لیکن حدود یک قرن قبل وضعیت فوق تغییر کرد. ابتدا با ترکیب جوهر رنگها و بعدها با مشتقات زغال سنگ و اکسیدهای متالیک رنگ تهیه و در نتیجه فراوان شد.
بررسی جایگاه و معنی رنگ در هنر شعر که پدیدهای است زبانی، میتواند جایگاه ارتباطی حقایق بزرگی را از زبان، ادبیات و جامعه آشکار کند. "مالارمه" شاعر نامدار سمبولیست فرانسه، در یک فرانگری، رنگ و عطر و صداهای طبیعی را با هم تطبیق میداد - سید حسینی، - 361:1366 و ادعای "رنه گیل" به پیروی از "رمبو" ، شاعر سمبولیست فرانسوی که میخواست رنگها را با احساس، پیوند بزند، نیز خواندنی است؛ چنانکه به عنوان مثال، صدای"یی" ویولن را معادل رنگ آبی و دلالتگر شور و حال میدانست.
بررسیها نشان میدهد که در شعر کهن و معاصر فارسی رنگ از نظر کمی و کیفی در سطح وسیعی مورد استفاده شاعران قرار گرفته است، اما نظامی به میزان قابل توجهی رنگها را اعم از سرخ، سفید، سبز، آبی، صندلی، سیاه، فیروزهای، زرد و... استفاده کرده است. البته باید متذکر شد که در ادبیات معاصر، بسیار جدیتر به این مسئله پرداخته شده است، چنانکه از نظر کمی رنگهای متنوع و جدیدی چون سربی، خاکستری، پرتقالی، خردلی، سرخابی، سبزآبی و حتی رنگهای نوساخت وارد شعر شده است. سهراب سپهری از جمله شاعرانی است که با دیگران در این زمینه بسیار تفاوت دارد، زیرا وی نقاش است و در دنیای ویژه رنگها زیسته است و هم از این روست که برای دفتر اشعارش نامهایی چون، سادهرنگ، از سبز به سبز، روزنهای به رنگ و... برگزیده است.
ما در زبان فارسی، مجموعهای از رنگها را به عنوان اصلی و رنگهایی را به عنوان فرعی میشناسیم. در فرهنگها واژه رنگ، معانی متفاوت دارد، چنانکه در لغتنامه دهخدا معانی طرز، روش، حصه، نصیب، خوبی، لطافت، زیبایی چهره، خجالت، نفاق و مکر و رونق برای آن ذکر و شواهد آن آمده است. گاه دیده شده که برای بیان کیفیت و شکل کار تعبیر رنگ و لون به کار رفتهاست: حدیث وی از لونی میگفتند... یا این پادشاه از لونی دیگر آمده است - بیهقی، . - 618:1350 درباره پیشینه پژوهش حاضر کار قابل ملاحظهای که صورت گرفته مقاله دکتر سامخانیانی تحت عنوان »رنگ در شعر معاصر« است که یکی از منابع عمده نویسندگان در تدوین جستار پیش روست.
اهمیت رنگها:
زندگی بشر از ابتدا بر پایه عواملی از قبیل شب و روز، تاریکی و روشنایی، سیاهی و سپیدی وضع شده است که همه خارج از کنترل و فراتر از اراده وی بودند. روز فرد را به فعالیت وا میداشت، بنابراین برای یافتن وسایل معیشت و زندگی به تکاپو افتاده به دنبال خواستههای خود میرفت و شب باعث میشد که بشر فعالیت خود را متوقف کند و به غار سکوت خود رو آورد و همیشه شب نوعی سکون و آرامش همراه با دلهره را در پی داشته است.
رنگهای مربوط به این دو محیط عبارتاند از: آبی تیره که رنگ آرامش و سکون است و زرد روشن که رنگ امید و فعالیت میباشد. چون این رنگها محیطهای شب و روز را نشان میدهد، بنابراین عواملی هستند که بشر را کنترل میکنند، لذا به عنوان رنگهای غیر مستقل معرفی میشوند که پدیدههای طبیعت آنها را تنظیم میکند. شب - آبی تیره - بشر را وامیدارد که از فعالیت دست کشیده استراحت کند، در حالیکه روز - زرد روشن - انسان را به فعالیت وامی-دارد.
معانی رنگها و کاربرد آنها در هفتپیکر نظامی: رنگ سیاه:
سیاه از رنگهای مهمی است که در زبانهای مختلف حضور زبانی و معنایی فعال دارد. در فارسی نیز هم برای ساخت واژههای مرکب عادی مورد استفاده واقع میشود؛ برای نمونه، سیاه کوه، سیاهریشه، سیاه سرفه، سیهگلیم و... و هم در تعبیرات و ترکیبات نمادین دیده میشود. از دیدگاه روانشناختی، سیاهی نفی همه رنگها و نمایانگر چشمپوشی، تسلیم نهایی و یا انحراف و به تعبیری نفی یک انتخاب بایسته و نومیدی محض و رنگ انهدام، نیستی و پوچی است و به معنای"نه" در مقابل" آری" - سفید - میباشد - لوچر، . - 1369:97 این رنگ، در زیباشناسی اقوام هند و ایرانی در برخی مصادیق چون مو و چشم، مورد تحسین قرار گرفته است، اما از آنجا که در مقابل سپیدی قرار میگیرد، از دید روانشناختی در نزد آریاییها اغلب اوقات مظهر شومی و بدی و شرارت است.
در نزد ایرانیان دیوان و دشمنان و حتی جانوران و مارهای خطرناک نیز بیشتر سیاه یا در جامه سیاه تصور شدهاند، چنانکه اسب و جامه افراسیاب سیاه است. باد ناموافق و روزگار ناموافق نیز سیاهاند. تعبیرهایی چون: سیاهدل، سیاهپستان، سیهکاسه، سیاهزبان، مرگ سیاه و سیه-کام و...را میتوان یافت که در آن سیاه با معنی منفی خود به کار رفته است. رنگ سیاه از نظر نجومی وابسته به کیوان است و در هفتپیکر، این رنگ بسامد بسیار بالایی دارد و بیش از شصت بار تکرار شده که بیشتر در معنی منفی و در مواردی محدود در معنی مثبت آمده است که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
چنانکه ملاحظه میشود، نظامی گنبد اول خود را به رنگ سیاه و دختر پادشاه هند اختصاص داده است. لازم به ذکر است، نظر به اینکه بردگان و کنیزکان هندوی ساکن ایران اغلب از نژاد سبزه مایل به سیاه بودهاند، لذا هندیان در فرهنگ ایرانی سیاهپوست به حساب میآیند و شاید به همین سبب ذهن شاعر در برگزیدن رنگ گنبد شاهزاده هندی به سیاه گراییدهاست. شاعر گاه به جای این رنگ از مترادفات آن چون: غالیه فام، مشکین، سواد، قطران و قیر بهره جسته است:
کس نپرسید کان سواد کجاست بر سر سیمت آن سواد چراست
بیت 46،ص697 بند 26
سوی گنبدسرای غالیه فام پیش بانوی هند شد به سلام
بیت3، ص695 بند 26
شوشهای زغال مشکین رنگ گرد آتش چو گرد آینه زنگ
بیت 31، ص691
لفچ هایی چو زنگیان سیاه همه قطران قبا و قیر کلاه
اغلب از رنگ سیاه به عنوان رنگ ناامیدی در مقابل سفید که مفهوم امیدواری دارد، یاد میشود:
تیرگی را ز روشنی است کلید در سیاهی سپید شاید دید
بیت228،ص 753
از آن روی که رنگ سیاه در نظر مردم نماد بدبختی و مصبتی است، شخص متظلّم برای نشان دادن بیچارگی و رنج خود لباس سیاه میپوشیده تا این حس را هر چه بیشتر به داور و مردم القا کند. چنانکه در ابیات زیر از هفتپیکر، دیده میشود که حکایت فرد دادخواهی است که در پرند سیاه فامی ظاهر شده است:
رنجها دیده باز کوشدهی و ز تظلّم سیاه پوشیده
فلک از طالع خروشانش خوانده شاه سیاه پوشانش
ابیات -26،25ص 696
از قبا و کلاه و پیرهنش پای تا سر سیاه بود تنش
تا جهان داشت تیزهوشی کرد بیمصیبت سیاهپوشی کرد
ابیات39-40، ص697
همچنین ابیات دیگری از این کتاب که بر رنگ سیاه دلالت دارد، اکثر آنها در همان مفهوم مصیبت و رنجکشیدگی است، چراکه از نظر روانشناسی فردی که به رنجی گرفتار میشود، رغبتی به رنگهای شاد ندارد و بیشتر رنگهای تیره که مفهوم ناراحتی را در خود دارد، بر میگزیند و دلخواه اوست تا رنگهای روشن و سفید که اغلب نماد سرخوشی میباشند:
نام آن شهر شهر مدهوشان تعزیت خانه سیه پوشان
مردمانی همه به صورت ماه همه چون ماه در پرند سیاه
ابیات65-66،ص698بند26
پیکر هر یکی سپید چو شیر همه در جامه سیاه چو قیر
من در این جوش گرم جوشدمی و ز تظلّم سیاه پوشیدم
من ستم دیده را به خاموشی ناگزیر است از سیه پوشی
رو پرند سیاه نزد من آر رفت و آورد نزد من شب تار
در سر افکندم آن پرند سیاه هم در آن شب بسیج کردم راه
ابیات 503-508، ص714بند26
همانگونه که در بالا یاد شد، شاعر در موارد محدودی به جنبههای خوب سیاه نیز گریزی زده است و از سیاهی به عنوان رنگی که زیبایی ماه را هر چه بیشتر نمایان میسازد و نماد جوانی است - به علت رنگ سیاه موی سر و صورت - یاد میکند. همچنین یادآور میگردد که علت دیدن جهان با تمام زشتی و زیباییهایش همان نقطه سیاه درون چشم است و هیچ آلودگی نمیتواند بر روی آن ظاهر گردد و در انتها میگوید که در زیر این هفتورنگ، رنگی بالاتر از سیاهی نیست:
در سیاهی شکوه دارد ماه چتر سلطان از آن کنند سیاه
هیچ رنگی به از سیاهی نیست داس ماهی چو پشت ماهی نیست
از جوانی بود سیه مویی وز سیاهی بود جوان رویی
به سیاهی بصر جهان بیند چرکنی بر سیاه ننشیند
گرنه سیفور شب سیاه شدی کی سزاوار مهد ماه شدی
هفت رنگست زیر هفتورنگ نیست بالاتر از سیاهی رنگ
ابیات 515-520،ص714-715بند26