بخشی از مقاله

چکیده

با وجود آغاز تاریخ ایران از غرب - عیلامیها - ، تاریخ اسطورهای ایران از شرق آغاز شده است؛ چراکه کیانیان از مهمترین سلسلههای تاریخ اسطورهای ایران بهحساب میآمدند و یکی از سرزمینهای این سلسله اسطورهای، سیستان بود که روح پهلوانی و اساطیری در آن نمود فراوان داشت. سیستان در دورههای کهن بهویژه زمان پادشاهان کیانی اعتبار فراوانی داشت؛ زیرا در آن زمان، درمقابل توران زمین قرار داشت. براساس نتیجه این تحقیق که با روش کتابخانهای و توصیفی- تحلیلی ترتیب یافته است، پیامبر ایرانیان باستان تبلیغ دین خود را از این منطقه شروع کرده است و سوشیانت منجی دین زرتشت از این خطه برخاسته و این نشاندهنده اهمیت سیستان در هویتبخشی بر ایران است. مهمتر اینکه رستم، پهلوان افسانهای ایران در »شاهنامه« - مهمترین کتاب حماسی ایران - ، از این خطه برخاسته است بیش از دوسوم اشعار حماسی شاهنامه، به کارهای قهرمانی پهلوانانِ سیستان و مخصوصاً رستم اختصاص داده شده است و این نشان میدهد که انتخاب نام رستم و تأکید بر آن، انتخاب یک شخص نیست، بلکه انتخاب و معرفی فرهنگی ارزشمند است؛ فرهنگ پهلوانان که با نام سیستان و سیستانی پیوند خورده است و محوریت این فرهنگ بر جوانمردی، متانت و ادب قرار داشته است.

واژگان کلیدی: سیستان، هویتبخشی، اسطوره، رستم، زرتشت، سوشیانت.

مقدمه

اساطیر نماینده تداوم زندگی فرهنگی یک ملت و به نوعی تاریخ آن است در فهم عامه و در برخی از فرهنگها اسطوره یعنی آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانهای محض دارد؛ اما همین اساطیر فرهنگ و هویت ملتها را میسازند کیانیان سلسلهای اسطورهای است که آثار آن فقط در فرهنگ اساطیری ملت ایران دیده میشود. این سلسله اساطیری سرزمینی در خود جای داده که سرشار از تاریخ و اسطورههایی است که تا به امروز از اعتبار والایی برخوردارند. بنای سیستان به دست گرشاسپ شاه کیانی بوده است. درباره بنای سیستان اینگونه آمده است که گرشاسپ آن را در مکانی امن، سعد و دور از نحوست بنا کرد سیستان در گذر تاریخ دارای نامهای بسیار بوده است و سیستان در کتاب اوستا که کتاب مقدس آیین زرتشتی است جایگاه والایی دارد. اهورامزدا اعلام میکند که سیستان یازدهمین سرزمینی است که آفریدم و بهعلت وجود رودخانه هیرمند که دارای تقدسی ویژه در باب مسئله سوشیانت است این منطقه اعتبار بسیاری در فرهنگ و تمدن ایران دارد. در این پژوهش به نقش سیستان در هویت بخشی ایران پرداخته میشود تا نشان دهد که این هویتبخشی در چه زمینههایی است؟ تحقیقات و مقالات بسیاری در زمینه سیستان، رستم و هویت تاریخی این منطقه انجام شده است.

بنای سیستان

بنای سیستان به دست گرشاسب بن اثرت بن شهر بن کورنگ بن بید اسب بن تور بن جمشید الملک بن نونجهان بن اینجد بن اوشهنگ بن فراوک بن سیامک بن موسی بن کیومرث بود، و کیومرث به نوعی همان آدم - علیهالسّلام - است درباره بنای سیستان اینگونه آمده است که روزی گرشاسپ دانایان جهان را جمع کرد و گفت: میخواهم شهری بنا کنم که از شر ضحاک در امان باشد و مکانی سعد بیابید که نحوستی در آن نباشد پس سیستان انتخاب شد و شهر آن به دست گرشاسپ بنا شد - بینام، . - 2-5 :1366

گذری بر نامهای سیستان و وجه تسمیه آنان

هئتومنت: قدیمیترین نامی که از سیستان در متون برجای مانده "هئتومنت" میباشد که در اوستا به کرات از آن یاد شده است. در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان آمده است که: یازدهمین سرزمین و کشوری که من -اهورامزدا- آفریدم هئتومنت بود سرزمین هئتومنت در کیش ایرانیان باستان از جایگاه ویژه و مقدسی برخوردار بود که همان هیرمند است و در اوستا از هیرمند بهعنوان رودخانه ای یاد شده است که فر کیانی در آن قرار دارد. هئتومنت یک کلمه مرکب از دو جزء هئتو + منت است. جزء اول آن "هئتو" بهمعنی آب، سد یا بند میباشد و معادل آن در سانسکریت "ستو" نیز به معنی پل، سد، بند و ورق است، جزء دوم "منت = مند" بهمعنی صاحب و دارنده است؛ بنابراین کلمه هئتومنت - هیرمند - یعنی دارای بند و سد یا از ورق برخوردار سرچشمه این رودخانه بزرگ کوهستانهای بین غزنه و بامیان است - رستمی، . - 182 181- :1395

زرنگ: بهعقیده محققان »زرنگ« و »زریه« که در اوستایی بهمعنی دریاست و »دریه« به همین معنی در هخامنشی و »زریا« در پهلوی و دریا به زبان امروزی همه یکی است و مراد دریای زره یا هامون میباشد - بینام، . - 23 :1366 به منطقه سیستان در زمان هخامنشیان »زرنکا« میگفتند - مهرآفرین، . - 114 :1395 چنانکه در کتیبه داریوش لفظ "زرنکا" آمده است. در کتیبه بیستون تخت جمشید از سه ایالت شرقی قلمرو هخامنشی به نامهای - پارثوه - خراسان، - زرنکا - سیستان و - هریوه - هرات اشاره شده است

در کتیبه نقش رستم این سه ایالت با سایر ایالات شرقی هخامنشی چون: بلخ، سغد، خوارزم و رخج - قندهار - یکجا نامبرده شده است در کتیبههای هخامنشی فقط به ایالت زرنکه اشاره شده و هیچ نامی از شهرهای آن برده نشده است. احتمال دارد که مرکز ایالت به نام خود ایالت "زرنکه" خوانده میشده است علاوهبر این اکثر مورخان غیرایرانی مانند: هرودوت، بطلمیوس و ایزیدور خاراکسی که هم دوره با هخامنشیان و یا بافاصله نهچندان زیادی با آنها زیست میکردند. نیز از زرنکا و درانگیانا نام بردهاند. با توجه به شواهد موجود میتوان چنین استنباط کرد که در تمام دوره هخامنشی و تا حدود اواسط قرن دوم قبل از میلاد که قوم جدید سکاها وارد این منطقه شدند، نام این سرزمین، زرنکا و یا درنگیانا بوده است. آنچه مسلم بهنظر میرسد، آن است که لفظ زرنگ و اطلاق آن به منطقه سیستان، بیشتر ریشه در لغت »زره« دارد که بهمعنی سرزمین آبی و جایی است که در آن آب فراوان وجود داشته است.

زره بهمعنای دریاست و اسم این ناحیه، یعنی زرنگ نیز بهعلت وجود رودخانه هیرمند و دریاچه هامون در منطقه که همیشه یا در اغلب اوقات پرآب بوده، از همین واژه زره گرفته شده است - رستمی، . - 182 :1395 و در روایتی درباره معنی زرنگ آمده: »زرنگ بر وزن خدنگ نام درختی است کوهی که بسیار محکم و سخت میباشد. و از آن تیر و نیزه و امثال آن سازند - دلبری، . - 35 :1388 سکستان: سیستان، سگستان، سجستان از سک، سکه، سکا - نام قومی + ستان، پسوند مکان - تشکیل شده است. نام قدیمی آن زرنگ بوده است که پس از مهاجرت سکهها - سکا، اسکوت، اسکیت، سیت - در زمان فرهاد دوم اشکانی و اردوان دوم به طرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند. از این زمان به بعد، زرنگ به نام آنان»سگستان« خوانده شد - همان - . درباره وجه تسمیه این شهر روایات مختلفی وجود دارد؛ برای مثال آمده است که به این علت به این مکان سیستان گفته میشود که روزی ضحاک اینجا مهمان بود و عادت داشت که در مهمانی شراب بنوشد و در سرای زنان - شبستان - به خوشگذرانی بپردازد که گرشاسپ به او گفت اینجا شبستان نیست،بلکه سیوِستانست و سیو در آن روزگار به مردان مرد میگفتند و ضحاک شرمنده شد. سیستان مصحف سگستان است که مملکت سکهها باشد و این »سکه« مردمی بودهاند از عشایر آریایی که بعد از انقراض دولت هخامنشی در حدود 130 - ق.م - در اوایل عهد اشکانیان وارد آن سرزمین شده و تا سند و پنجاب را تحت متصرفات خود قرار دادند و قبل از آن نام سیستان »زرنگا« بوده است - بینام، . - 22-21 :1366

زاول: درباره کلمه زابل باید تعمق بیشتری کرد؛ زیرا هرگز سیستان کنونی - سیستان ایران - زابل نامیده نشده است. درواقع زابل یکی از شهرهای سیستان بود که در شرق این سرزمین قرار داشت. طبق رساله شهرستانهای ایران بانی و سازنده زابل رستم، پسر زال، بوده است. شاید نام زابل برگرفته از زال پدر رستم باشد که این شهر را به پاس احترام و اکرام او زابل نامیدند؛ اما واقعیت آن است که زابل و زابلستان سرزمینی بوده غیر از سیستان و آن یکی از نواحی و ایالات قدیم سیستان بوده که از حکومت مرکزی یعنی سیستان تبعیت مینموده است و به عبارت دیگر، حکمرانان زابلستان از سوی پادشاه سیستان بزرگ برگزیده و به محل حکومت خود فرستاده میشدند . گروهی دیگر نیز معتقدند: زاول نام یکی از قبیلههای هپتالیان بوده است که در سده پنجم میلادی، این منطقه را تصرف کرده و گفتند: در اینجا همهچیز را باید از آب و گل ساخت، سپس حرف »گ « حذف شده و »زاول« گفتند - رستمی، . - 187 :1395 درباره وجه تسمیه زاول روایتها بیشتر به افسانه شبیهاند و بهدرستی وجه تسمیه و ریشه این لغت معلوم نیست؛ اما بیشتر معتقدند که نام یکی از ولایات سیستان است و نام قوم و یا طایفهای بوده، و همچنین زاول نام شعبهای از موسیقی است و یکی از هفت زبان فارسی میباشد که آن را زاولی میگفتهاند و اکنون ازبین رفته است - بینام، . - 22 :1366

نیمروز: اما درباره نیمروز دو روایت وجود دارد. برخی از محققان نیمروز را بهمعنی ناف زمین ضبط کردهاند و ذکر شده که چون آفتاب به نیمروز رسد، نیمکره زمنی تماماً روشن میگردد و بهعلت افق وسیع و درخشان سرزمین سیستان در روزگاری که هنوز بطلمیوس جزیره خالدات را بهعنوان نصفالنهار زمین پیشنهاد نکرده بود، آریاییان عصر اوستا این منطقه را نصفالنهار زمین میدانستند برخی را گمان بر این است که دلیل این که این ولایت چنین نامیده شده از برای این است که آن مانند نیم جهان است. ایرج افشارسیستانی نیز معتقد است که نیمروز اصطلاحی علمی برای سیستان است، چون خط نصفالنهار یا نیم روز از آنجا میگذرد و دنیای مسکون قدیم را به دو بخش تقسیم میکند یکی از افتخارات علمی نجومی آریاییان در آن زمان انتخاب خط نیمروزی بوده است؛ زیرا نیمروز - سیستان - بر روی نصفالنهاری قرار گرفته است که جهان شناختهشده آن روز یعنی آسیا و اروپا افریقا را دققاًی نصف میکند؛ یعنی درست هنگامی که خورشید در نیمروز است، در تمام ممالک آسیایی روز است و همین نشان میدهد که علم جغرافیا در آن زمان بدان حد رسیده بوده که سراسر دنیای مسکون را سنجیده باشد و مرکز آن را در ایران  مشخصاً در سیستان برگزیده باشد. بعدها از روی نام نیمروز واژه نصفالنهار ترجمه شد و در علم جغرافیا مورد استفاده جهانیان قرار گرفت - رستمی، . - 186 :1395 و یکی اینکه پادشاهان سیستان در سال یک روز را برای داوری اختصاص میدادند و مردم از همهجا میتوانستند به دیدار شاه بیایند - بینام، . - 24 -23 :1366

حدود سیستان

سیستان سرزمین پهناوری است که در شرق فلات ایران قرار دارد که از گذشته بهعلت همجواری با سرزمینهای بزرگ و آباد شرقی و همچنین منابع فراوان آب و ثروت زیاد، از جایگاه و اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. از قدیمالایام بستر جغرافیایی سیستان را حوزه آبخیز و آبریز هیرمند دربر گرفته و سیستان و هیرمند همیشه مترادف و مکمل یکدیگر بودهاند؛ بهطوریکه حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی سیستان از وجود هیرمند و برکات ناشی از آب جاری آن است - مهرافرین، . - 114 :1395

سیستان سرزمین مورد توجه پیامبران الهی و پادشاهان بزرگ

در تاریخ سیستان، این سرزمین، سرزمینی معرفی شده که مورد توجه انبیای عظام الهی بوده، از حضرت آدم - علیهالسلام - تا خاتم - صلیااللهعلیهواله - .»چون آدم - علیه السلام - از سراندیب به طلب حوا رفت، به هیچجا اقامت نکرد، مگر بدان جایگاهی که اکنون سیستان است و نیز لنگرگاه کشتی حضرت نوح - علیه السلام - : »کشتی گرد آفاق همیگشت،کشتی آنجا بایستانید و کبوتر را بفرستاد و...، و آن بقعه را دعا کرد به برکت، و اکنون تا رستاخیز، همیشه آن برکت بر آن مردمان باشد و بر آن ولایت« و نیز آمده است: »سلیمان - علیهالسلام - باد را فرمود: مرا به جایگاهی فرود آر که معتدلتر باشد و هوا سبک، او را به سیستان فرود آورد.«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید