بخشی از مقاله
چکیده
موضوع گفتگوی »جریان در نظام رشتههای علوم انسانی« با سؤال محوری »چگونه میتوان علوم انسانی و علوم دینی کاربردی داشته باشیم؟« در محورهای چند گانهزیر مورد گفتگوی تحلیلی قرار گرفت:
.2 دامنه معنایی علوم انسانی و کاربردی بودن آن؛
4. کاربردی بودن علوم دینی؛
5. الگوی کاربردی سازی علوم انسانی؛
6. رویکرد برگزیده در دو وجهه علم کارآمد - نافع - .
کلیدواژگان: علوم انسانی،علوم دینی،کاربردیسازی،کارکرد، علم نافع
.1 سرآغاز
چگونه میتوان علوم انسانی و علوم دینی کاربردی داشته باشیم؟ برای اینکه به این سؤال پاسخ دهیم، بایستی علوم انسانی، علوم دینی و معنای کاربردی را روشن نماییم. علوم انسانی علومی است که با جنبههای متمایز انسان از حیوان، سروکار دارد؛ اعم از جنبههای رفتاری و فرآیندهای روانی در ابعاد شخصی و فردی، و خانوادگی و اجتماعی. این تعریف اجمالی که تعریف به مصداق است، به منظور مفهومشناسی اولیه کافی است و کار ما رو به خوبی روشن میکند. امروزه تقریباً در دپارتمانهای علوم انسانی در دانشگاهها و تقسیمات وزارتخانه، جایگاه علوم انسانی مشخص و متمایز شده است و در مقابل رشتههای علوم پایه، علوم پزشکی و فنی و مهندسی و .… بخشی نیز با عنوان علوم انسانی قرار دارد. با این نگاه، علوم حوزوی و علوم انسانی متعارف در دانشگاه، در یک چارچوب و دپارتمان تحت عنوان علوم انسانی قرار میگیرد که شامل رشتههایی چون اقتصاد، علوم سیاسی، تاریخ، روانشناسی … تا رشته-هایی مانند الهیات، فقه و اصول و فلسفه که با عنوان علوم حوزوی هستند.
.2 دامنه معنایی علوم انسانی و کاربردی بودن آن به نظر میآید که باید در مفهوم »تجربهپذیر«کمی توسع قائل شویم یا فعلاً از این واژه صرفنظر کنیم تا بتوانیم دامنه علوم انسانی را به طور کامل پوشش دهیم؛ که اگر ما این قید تجربهپذیر را برداریم،میتوانیم مدعی شویم که علوم انسانی یعنی نظام معارف معطوف به امر انسانی، فارغ از اینکه تجربهپذیر باشد یا نباشد. برای مثال، فلسفه به معنای خاص خود، تجربهپذیر نیست؛ اما در این تعریف که بنده عرض کردم، جزء علوم انسانی است و فکر میکنم ما باید آن را به حساب آوریم. به ویژه آنکه نمیتوان از فلسفههای مضاف که بخش پایهای علوم انسانی را تشکیل میدهد، صرفنظر نمود؛ اگرچه تجربهپذیر به معنای خاص خود نیز نیستند. اکنون که اگر اجازه دهید ما همه علوم و معارفی را که معطوفبه امور انسانی هستند اعم از رفتارها، فرآیندهای روانی، جنبههای ارادی و غیرارادی که متمایز از حیوان میشود،
در محدوده علوم انسانی قرار دهیم؛ منتها با این نکته که همه این سه بخش ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی را شامل شود. منظور ما از علوم انسانی با این معنا، شامل علوم حوزوی نیز خواهد شد. من عنوان علوم حوزوی آوردم؛ چرا که بخشی از این علوم میتواند با رویکرد دینی دنبال شود. در این بحث اگر ما از ابتدا این موارد را در تقابل با دین بدانیم، به مشکل برخواهیم خورد؛ اما زمانی که گفته شود علوم اعم از دانشگاهی یا حوزوی، برخی از مشکلات برطرف میشود. به عنوان مثال در دانش روانشناسی، در برخی موارد، علم آن از روانشناسی معاصر موجود غرب منتقل شده و برخی نیز بهتازگی به دانشگاهها راه پیدا کرده است. از سویی دیگر نیز رشتهای به نام روانشناسی با نگاه اسلامی به دانشگاههای بزرگ مانند دانشگاههای اصفهان و تهران راه پیدا کرده است. به این ترتیب تعریف علوم انسانی به علوم دانشگاهی و حوزوی شامل هر این دو نگاه میشود.
در خصوص واژه کاربردی چند معنا میتوانیم داشته باشیم:
.1 یکی این است که علوم انسانی به طور ذاتی کاربردی هستند و رده آنها بنیادی نیست؛ به طور
مثال مدیریت را یک علم انسانی کاربردی میدانیم. تعلیم و تربیت نیز تا حدی اینگونه است؛ همینطور بخشی از بحثهای پرستاری، کاربردی است و مددکاری اجتماعی نیز به همین منوال. به این ترتیب برخی از دانشها و رشتههای علوم انسانی هستند که فینفسه کاربردی و ناظر به عمل هستند.
.2 معنای دوم از کاربردی، دانشی نظری از علوم انسانی است که برای رفع مشکلات عملی میآید و در حقیقت با یک نگاه مهارتی به وجود میآید؛ به طور مثال در روانشناسی؛ رشته روانشناسی بالینی و رشته صنعتسازمانی از شاخههای کاربردی دانش نظری روانشناسی هستند؛ به طور مثال در روانشناسی بالینی، از دانشهایی مثل شخصیت، انگیزش و هیجان از رشد و … استفاده میکند تا بفهمد اختلال بیمار را چگونه درمان کند که این مرحله درمان، کار کاملاً عملی است. پس تفاوت این دو معنای کاربردی در این است که رشتههای دسته اول فینفسه کاربردی هستند و دسته دوم خیر. و در علوم سیاسی و اقتصاد و ... هم میتوانیم از این نوع کاربردی داشته باشیم.
.3 بندهیک معنای سوم مضیّقتر هم متوجه میشوم و آن کاربردی به معنای فناورانه است؛ یعنی ابزارسازی. اگر چه ابزارسازی دقیق مرادف فناورانه نیست؛ اما اگر بخواهیم آن را ساده کنیم، زمانی که در صنعت، از فناوری سخن میگوییم، یعنی یک ابزار اعم از ساده یا پیچیده درست کنیم که بتوانیم با استفاده از قوانین دانش طبیعی یا فنی، یک کار از انسان را انجام دهیم؛ مانند اتوموبیل یا کامپیوتر. این یک فناوری در صنعت میشود. پس کاربردی کردن دانش الکترونیک، خویش را در کامپیوتر نشان میدهد، کاربردی کردن دانش مکانیک و سیالات، خودش را در اتومبیل یا ماشین بخار نشان میدهد و .… این معنا در علوم انسانی به معنای این است که برای رفع مشکلات خودمان، ابزاری بسازیم؛ به طور مثال در علم روانشناسی، ساختن تست، یک امر کاربردی میشود. ما یک تست یا پکیچهایی برای کمک به روانشناسی بالینی میسازیم؛ برای مثال «cbt » یک پکیچ درمانگرانه است. ما چهارصد روش جزئی درمانگری داریم که اینها به عنوان فناوریهایی هستند که میتوانیم در دانش روانشناسی بیان کنیم.
.3 کاربردی بودن علوم دینی
در رابطه با علوم دینی، کبری و قاعده کلی سه معنای یاد شده برای کاربردی در مصادیق وجود دارد؛ آنگاه این بررسی را انجام دهیم. ممکن است هر سه معنا روی برخی از مصادیق اجرا شود و برخی تنها یک معنا بر روی آنها صدق کند و در برخی موارد هم ممکن است هیچکدام اجرا نشود؛ مثلاً در مورد فلسفه به معنای هستیشناسی یا در معرفتشناسی البته من دقیق کار نکردهام ممکن است بگوییم هیچ کدام از این معانی قابل انطباق نباشد؛ اما در فلسفه مضاف، حداقل دو معنای اول قابل توجه است که اینها را باید تطبیق کنیم؛ ولی ما نمیتوانیم قاعده کلی بیان کنیم که معنای کاربردی در تمام علوم انسانی یا علوم