بخشی از مقاله

چکیده

انعکاس ویژگیهاي فرهنگی و زبانی مردم یک منطقهي خاص در ذات یک اثر، ادبیاتی خلق میکند که با عناوین مختلفی چون: اقلیمی، بومی، محلی، منطقهاي، ناحیهاي و . . . نامیده میشود. اوج گیري این بخش از ادبیات در دههي چهل در اعتراض علیه طرح اصلاحات ارضی و مدرنیسم وارداتی سبب ادامه ي این روند در دو دههي پنجاه و شصت نیز گردید. پس از آن در آغاز دههي هفتاد، بار دیگر این جریان براي یادآوري نوستالژيهاي نگارندگان این دسته از آثار و همچنین حفظ ارزشهاي بومی در برابر جریان مدرنیسم با استفاده از فرمهاي نوي داستان نویسی جان تازهاي یافت، اما این جریان رو به رشد چندان به درازا نینجامید و در طول سالهاي دههي هشتاد، بخصوص سالهاي پایانی این دهه، جریان بومیگرایی در برابر دو جریان نیرومند مدرنیسم و پست مدرنیسم رو به زوال رفت. در این مقاله کوشیده شده است که سیر این بخش از ادبیات مورد بررسی قرار گیرد.

کلمات کلیدي:طرح اصلاحات ارضی، نوستالژي، مدرنیسم، پست مدرنیسم

مقدمه

ادبیات اقلیمی بخشی از ادبیات است که در قالب داستان و کمتر شعر، به آداب و رسوم، فرهنگ و زبان یک سرزمین خاص می پردازد. این بخش از ادبیات را با نام هایی چون ادبیات اقلیمی، بومی، ناحیه اي، محلی و منطقه اي نام گذاري کرده اند.سیما داد در فرهنگ اصطلاحات ادبی خود در تعریف این نوع داستان می گوید:»چنانچه در داستان، توصیف ناحیه اي خاص، جزئی از کیفیت ذاتی و ضروري آن اثر بشود و بر وابستگی آن ناحیه با اعمال داستانی تأکید بشود،آن را داستان محلی و ناحیه اي می خوانند - «داد،199،. - 1387 در واقع نکتهي مهم این تعریف تأکید ویژه بر پیوند محیط و کنش شخصیتهاي داستانی است.به عبارت دیگر، صرف اشاره به نام یک منطقه یا آداب و رسوم و فرهنگ آن منطقهي خاص، داستان اقلیمی نمی سازد، بلکه انعکاس ویژگیهاي یک جغرافیاي خاص وهمچنین ویژگیهاي فرهنگی و اقلیمی در ذات اثر، سبب پیدایش چنین آثاري میگردد.

تصویر کردن انسان به منزلهي موجودي اجتماعی که با محیط اطراف خود، پیوندي غیر قابل انکار دارد، درك این مطلب را آسانتر مینماید که همواره میان انسان و محیط او رابطهاي تعاملی بوده و هست، اما شدت و ضعف بازتاب این رابطه و تأثیر آن بر زندگی انسان، وابستگی عمیقی با شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره از تاریخ یک کشور دارد. در دورهاي از تاریخ ما روابط ارباب-رعیتی ، فقر رعیت، و ظلم اربابان، انگیزهي اصلی پرداختن به زندگی مردمان سرزمینمان در اقلیمهاي مختلف بوده است. به همین دلیل انگیزهي اصلی نگارندگان داستانهاي اقلیمی در این دوران را میتوان بیان این دردها دانست، اما پس از ورود نمودهاي مدرنیته به جامعهي ایرانی و رسوخ آنها در بطن جامعهي سنتی ما، هراس نویسندگان از فروپاشی ارزشهاي بومی و آداب و رسوم کهن قوم و سرزمین شان آن ها را به نگارش داستانهاي اقلیمی واداشته است.

اولین داستانهاي اقلیمی تا متأخرترین آنها، اغلب به سبک رئالیستی نوشته شدهاند. در این داستانها، محیط، تنها منظرهاي براي توصیف نیست بلکه در حکم عامل جانداري است که ماهیت حوادث را تعیین می کند. به همین دلیل است که اگر در داستانهاي اقلیمی، بتوانیم داستان را بدون اشاره به اقلیم و بدون لطمه خوردن به پیکرهي اصلی داستان، ادامه دهیم دیگر نمی توانیم آن را به معناي واقعی کلمه، »داستان اقلیمی«بنامیم، چرا که در این نوع داستانها محیط جغرافیایی، خود عامل اصلی بروز بسیاري از حوادث مهم است.علاوه بر اهمیت بعد مکان در داستانهاي اقلیمی، بعد زمان نیز از اهمیت ویژهاي برخوردار است. در ادبیات کهن، به عنوان مثال در تراژديهاي اصیل قرون وسطی و دورهي رنسانس، محدود کردن وقایع داستان در بیست و چهار ساعت، در واقع، نفی اهمیت بعد زمان است.

در داستانهاي جریان سیال ذهن که محصول دوران مدرن زندگی بشر هستند، نیز اغلب با زمان پریشی و در همآمیختگی گذشته و حال زندگی قهرمان داستان یا راوي آن مواجهیم. در داستانهاي پستمدرن نیز، اغلب مکان و زمان در پردهاي از ابهام باقی میمانند تا خوانندگان خود را بیش از پیش به فهم نظریهي »جهان وطنی« نزدیک کنند، نظریهاي که جهان را به عنوان سرزمینی بیمرز تعبیر میکند و ارزشهاي بومی و منطقهاي را در دل خود هضم مینماید تا موجبات رشد نگاه فراوطنی را براي خوانندگان خویش فراهم کند. به طور کلی »جهانی شدن سرمایهداري و تجدد در قرن حاضر و به تبع آن در معرض تهدید قرار گرفتن هویت و وابستگیهاي سنتی خانوادگی، قبیلهاي، قومی و ملی و نیز شکلگیري طبقات اجتماعی در صحنهي سیاسی، به بومیگرایی جاذبه بخشیده و ذهنهاي بسیاري را بدان معطوف ساخته است - «صدیقی،98،. - 1388 ادبیات داستانی فارسی نیز در مسیر پر فراز و نشیب خود از ابتداي این سده تاکنون، از زوایاي گوناگونی به انعکاس مسائل اقلیمی پرداخته است. بررسی سیر این

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید