بخشی از مقاله
چکیده:
یکی از مسائل مهم در شاهنامهپژوهی مسأله منابع شاهنامه است. پاسخ به این پرسش که فردوسی از چه منابعی و چگونه استفاده کرده، چالشی است که محمل اختلاف نظر میان پژوهشگران شدهاست. شاهنامه ابومنصوری یکی از کتابهایی است که بنابر نظر برخی از شاهنامهپژوهان میتواند یکی از منابع یا یگانه منبع فردوسی به شمار بیاید. شاهنامهای که امروز تنها مقدّمه و فهرست پادشاهان اشکانی از آن باقی ماندهاست. همین مسأله، تحلیل ارتباط این شاهنامه را با شاهنامه ابومنصوری با دشواریهایی روبرو ساختهاست. در پژوهش حاضر با استفاده از بخشهای باقیمانده از شاهنامه ابومنصوری، سعی شده تا ارتباط آن با شاهنامه فردوسی واکاوی شود. این واکاوی و تحلیل شباهتها و تفاوتهای دو متن نشان میدهد که احتمالاًفردوسی شاهنامه ابومنصوری را از نظر گذارنده، امّا این کتاب یگانه منبع فردوسی نبودهاست. فردوسی در بخش اساطیری و پهلوانی از منابع دیگری استفاده کردهاست. بنابراین و به دلیل سنّت تاریخنگاری و شاهنامهنویسی در آن روزگاران که بهرهگیری از منابع متعدّد بوده، به احتمال بسیار، فردوسی نیز از چند منبع برای تدوین شاهنامه خود کمک گرفتهاست.
واژگان کلیدی:شاهنامه فردوسی، شاهنامه ابومنصوری، شاهنامهنویشی، منابع شاهنامه
مقدّمه:
فردوسی با چه روشی از منابع خود بهره بردهاست؟ این پرسشی است که ذهن بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول کردهاست. مجهول بودن منبع فردوسی سبب شدهکه شاهنامهپژوهان بیشتر به دنبال پاسخ به این پرسش باشند که فردوسی از چه منبع یا منابعی استفاده کرده است. پاسخهای پژوهشگران به این پرسش را میتوان در سه بخش دستهبندی کرد:-1 فردوسی برای سرودن شاهنامه از شاهنامه ابومنصوری استفاده کرده و هیچ منبع دیگری نداشتهاست - ر.ک. امید سالار، 545:1377 و خطیبی، -2 . - 55 :1381 فردوسی در کنار شاهنامه ابومنصوری از منابع دیگری نیز بهره بردهاست - ر.ک. نولدکه، -570:1370خالقی مطلق،-525:1377 کریستین سن،-171:1389 آیدنلو، -3 . - 114:1383 منبع فردوسی برای تدوین شاهنامه، روایات شفاهی بودهاست -Davidson,1994:65 - . - Yamamoto, 2003:143
مقدّمه شاهنامه ابومنصوری تنها بخش باقی مانده از این کتاب استمقدّمه.ای که به اعتبار قدمتش، یعنی سال 346 هجری قمری، یکی از ارزشمندترین متون بازماندهاست - رضازاده ملک، . - 122 : 1383 شگفت آن است که ما باقی ماندن این بخش از شاهنامه ابومنصوری را مدیون شاهنامه فردوسی هستیم. چرا که در ابتدای برخی از نسخ شاهنامه فردوسیبه عنوان مقدّمه آن، افزوده شده بود و سالها با نام مقدّمه قدیم شاهنامه نامیده میشد. به این مقدّمه باید فهرست پادشاهان اشکانی را افزود که ابوریحان بیرونی در کتاب خود آثار الباقیه عن القرون الخالیه ذکر کردهاست. مقایسه این مقدّمه با دیباچه شاهنامه فردوسی محملی برای رسیدن به دو پاسخ نخست شده تا پژوهشگران منبع مکتوبی را برای کار حکیم توس فرض کنند؛ محملی که دیک دیویس نسبت به آن شک و تردید دارد.
دیویس در مقاله »مسأله منابع فردوسی« شیوه فردوسی را در ارجاع به منبعی مکتوب کهتوسّط دوستی ناشناس به دست او رسیده است، تمهید ادبی دانسته که در سدههای میانه رایج بوده است. فردوسی منبعی کهن را پشتوانه کار خود ساخته و از راه بزرگداشت دوست ناشناس، در واقع خود را سزاوارترین فرد برای سرودن شاهنامه معرّفی کرده است - دیویس،. - 97:1377 دیویس در وجود منبع مکتوب برای شاهنامه - شاهنامه ابومنصوری - تردید کرده و همچنان که خود گفته است به دنبالمعرّفی منبع دیگری برای اثر فردوسی نیست - همان، . - 92 جلال متینی تحلیل دیویس درباره شفاهی بودن منبع فردوسی را به آن دلیل می داند که پشتوانه نظری دیویس به هیچ وجه بر شاهنامه فردوسی قابل تطبیق نیست - متینی،. - 417:1377 بارون روزن در پایان مقاله خود، »درباره ترجمه عربی
خداینامهها«، پرسش بیپاسخی را مطرح کردهاست. او بر اساس شیوه نویسندگانی چون حمزه اصفهانی و بلخی در استفاده از ترجمههای عربی خداینامهها نتیجه می گیرد که ممکن است داستان تدوین شاهنامهای به زبان فارسی نو به قلم چهار تن و به دستور ابومنصور، مبهم و جانبدارانه واحتمالاٌ واکنشی باشد به وجود شاهنامهای به زبان فارسی در برابر ترجمههای گوناگون خداینامهها به زبان عربی - . - 52:1382 سپس این پرسش را مطرح میکند که » اگر چنین تفسیری را بپذیریم، آیا این را نیز نباید بپذیریم که خود فردوسی نیز در نهایت بر همین ترجمهها یا بازنوشتههای عربی خداینامهها تکیه داشته است؟... همچنین آیا نباید تفاوتهای میان ]مطالب[ مؤلّفانمتعدّد عربینویس و فردوسی را نیز، از آن جایی که آنها را نمیتوان به حسابخلّاقیّت شاعرانه فردوسی گذاشت، بدین گونه
توضیح داد که اساس مطالب، چه برای شاعر ایرانی و چه برای تاریخنویسان عرب، ترجمههای گوناگون خداینامهها بوده نه آن که بگوییم اثر فردوسی بر پایه ترجمه مستقیم از پهلوی به فارسی بودهاست؟ - «همان - آن چیزی که بر ابهام استفاده فردوسی از شاهنامه ابومنصوری میافزاید، در دسترس نبودن متن اصلی این کتاب است. از سوی دیگر، نگاه متعصّبانه طرفداران پاسخ یک و دو به تأثیر شاهنامه ابومنصوری بر شاهنامه فردوسی آن قدر زیاد بودهاست که تفاوتهای آشکار میان مقدّمه شاهنامه ابومنصوری و شاهنامه فردوسی را ناشی از تفاوت نسخ شاهنامه ابومنصوری میدانند - ر.ک.ملکزاده، . - 130 :1383 این در حالی است که دلیل این پژوهشگران برای اثبات مدّعای خود، ذکر نام راویان شاهنامه ابومنصوری در شاهنامه فردوسی است - ر.ک. همان و خالقی مطلق، . - 7 :1386 به بیان دیگر، در بیشتر مقالات و پژوهشهای مذکور، شباهتهای مقدّمه شاهنامه ابومنصوری با شاهنامه فردوسی به نحو قابل توجّهی پررنگ جلوده داده شده و در مقابل، از تفاوتها به راحتی عبور شدهاست. بدون شک، بررسی تفاوتها و شباهتهای این دو متن، به صورت همزمان، کمک شایانی به روشنتر شدن ارتباط این دو متن خواهد کرد.
پرسش اصلی پژوهش
بنابراین،در پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش اصلی هستیم که با توجّه به مقدّمه و فهرست اشکانیان که تنها بخشهای بازمانده از شاهنامه ابومنصوری است، استفاده فردوسی از این کتاب تا چه میزان محتمل است؟
روش کار
برای مقایسه دقیق میان بخشهای بازمانده از شاهنامه ابومنصوری و شاهنامه فردوسی، ابتدا ساختارمقدّمه شاهنامهابومنصوری در حدّ پیرفتها ترسیم خواهد شد. پیرفت در واقع واحد سازنده روایی است که می تواند به عنوان یک روایت در نظر گرفته شود. به بیان دیگر پیرفت یک روایت فرعی است که در دل روایت دیگر جای گرفتهاست - . - prince,2003:8 سپس، پیرفتهای مقدّمه و فهرست اشکانیان - منقول از ابوریحان بیرونی - به صورت جداگانه با شاهنامه فردوسی مقایسه و شباهتها و تفاوتهای آن تحلیل خواهد شد. بنابراین، روش گردآوری اطّلاعات پژوهش، کتابخانهای و شیوه تحلیل دادهها مطالعه کیفی خواهد بود.