بخشی از مقاله

چکیده

تعلیم و تربیت از بنیادهای زندگی اجتماعی انسان است و همواره در زندگی بشر موثر بوده است. رابطه بین آموزش و پرورش، رشد و گسترش فرهنگ و تکامل جوامع تا بدان حد است که می توان گفت: »به هر نسبت جامعه به پایه بالاتری فرهنگ و تکامل برسد، نقش آموزش و پرورش آن نیز در پایه ای برتر است. شاهنامه گنجینه ای بی همتا و آکنده از آموزه های اخلاقی و شایست و ناشایست هاست و همچون آیینهای صاف و درخشان واقعیات، اوضاع و احوال و فرهنگ زمانه خویش را بازتاب می دهد.

امور اخلاقی و گزارههای مطرح شده در این اثر طیف گسترده ای را در بر می گیرد که هم شامل اخلاقیات کلی و هم شامل اخلاقیات طبقات و اصناف گوناگون اجتماع می شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی خم شدن و نمازبردن به عنوان نمادهایی از احترام در شاهنامه فردوسی می باشد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی برگرفته از منابع و اسناد کتابخانه ای معتبر می باشد که در نهایت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

بیان مسئله

آنچه که در جوامع، سلامت جامعه و افراد آن را تضمین می کند، تعلیم و تربیت و اخلاق است. به خصوص در جوامع امروزی که فقدان تعلیم و تربیت و اخلاق به وضوح به چشم می خورد، به بیان دیگر می توان گفت احتیاج مهم و اساسی بشر در عصر حاضر، فضائل اخلاقی است و یکی از بهترین روشها برای مطرح کردن این گونه مسائل ادبیات است. یکی از انواع ادبی، ادبیات تعلیمی است که می توان رد پای آن را در انواع دیگر ادبی : غنایی، حماسی و نمایشی مشاهده کرد، هم چنان که شاهنامه فردوسی که اثری است حماسی و خمسه نظامی که اثری است غنایی سرشار از مضامین تعلیمی است. ادبیات تعلیمی در برگیرنده مضامین متنوعی است که پند و اندرز و اخلاقیات یکی از نمودهای آن است.

فردوسی به عنوان معروفترین شاعر حماسی سرای ایران نسبت به مسائل تعلیمی و اخلاقی بی تفاوت نمی نشیند و در جای جای دیوان شعری اش به تعلیم مخاطب می پردازد. احترام یکی از مسائل اخلاقی است که فردوسی در شاهنامه به آن پرداخته است. این پژوهش دربردارنده موضوعاتی چون کارکرد ادبیات تعلیمی، ادبیات تعلیمی در شاهنامه است و در بخش اصلی پایاننامه نیز به بررسی احترام و انواع آن در شاهنامه پرداخته شده است شاهنامه فردوسی علاوه بر این که یک اثر ادبی کمنظیر است و تأثیر آن در خواننده بسیار، باید گفت که گرانبار است از حکمت و اخلاق، زیرا در این کتاب یک سلسله مسائل اخلاقی و انسانی طرح شده که میتواند برای خواننده سرمشقی باشد و راه و رسم زندگی کردن را به انسانها بیاموزد و آنان را به رستگاری رهنمون کند.

فردوسی از طرح داستانهای خود در شاهنامه، نتایج اخلاقی به خواننده میدهد، در حقیقت داستانها و افسانههای شاهنامه نیز برای عبرت است و بیداری خواننده و به اصطلاح جنبه رمزی و کنایهای دارد. از آنجایی که بیان مسائل اخلاقی در حوزه شعر تاثیر بیشتری بر خواننده و مخاطب دارد، لذا بررسی یکی از عناصر تعلیم و تربیت یعنی احترام در شاهنامه از اهمیت بسیاری برخوردار است و انجام این پژوهش را ضروری می سازد. از این رو بر اساس پژوهش حاضر سوالات ذیل مطرح می گردد: جایگاه احترام در شاهنامه و وجوه مختلف آن چگونه است؟ بنیان شاهنامه بر چه اساسی نهاده شده است؟

مفهوم احترام

احترام از ریشه حرم گرفته شده که به معنای حرمت نگه داشتن است - دهخدا، 1382، ذیل واژه احترام - . البته این واژه به معنای آن چه که هتک و شکستن آن ناروا باشد نیز آمده است. از این رو حرام هر چیز و یا کاری است که انجام دادن آن ممنوع و ناروا باشد و یا حرم هر جایی را می گویند که انجام دادن برخی از اموری که در جاهای دیگر جایز است، در آن جا نادرست و غیرجایز باشد. حرمت شخص به معنای چیزی است که شخص از آن حمایت می کند و حریم شخصی نیز چیزهایی اختصاصی است که دیگران نمی توانند در آن موارد دخالت کرده و وارد شوند.

احترام در حوزه کنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است . اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است . باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانهای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل کرد.

به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این که قانون حضور یابد احترام متقابل است که پایه های اجتماع را حفظ می کند و جامعه را معنا می بخشد. احترام خاستگاهی عاطفی و احساسی دارد و عاملی مهم و اساسی در حفظ تعادل اجتماعی و بقای ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه های اجتماعی به شمار می آید. احترام از واژه های غیرمصرح قرآنی است که از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معنای آن محدوده ای است که نمی توان بدان نزدیک شد و کسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.

حرمت شخص به معنای چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می کند . احترام براین اساس چنان که در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تکریم و گرامی داشت شخص است که بی ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری که محل احترام است، از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است که می بایست آن را حفظ کرده و هتک آن نکرد. قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی کردن احترام توجه داده است.

به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در کنش ها و واکنش های رفتاری، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید. عدم تقدم بر دیگری، بلند نکردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است که قرآن به آن اشاره کرده است. در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد که هریک با توجه به سنت ها و آداب اجتماعی و فرهنگی مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونه هایی است که در جوامع مختلف برای احترام گذاشتن استفاده می شود.

احترام و تشریفات درباری

هر ملتی نوعی آداب برای احترام و تعظیم دیگری دارد که از آن جمله می توان به اشاره به سر، کلاه از سر برداشتن، روبوسی، دست دادن، معانقه و گردن به گردن نهادن، بغل کردن، بوسیدن سر و پیشانی، صورت و دست و حتی پا را یاد کرد. در شاهنامه فردوسی نیز به آداب و رسوم احترام اشاره شده است که بخشی از مضامین احترام به آداب و رسوم درباری مربوط می شود که از جمله آن می توان به خم شدن، نماز بردن، بوسیدن تخت، بوسیدن زمین، روی مالیدن بر خاک، بر پای خاستن، کلاه از سر برداشتن، پایین آمدن از تخت، پایین آمدن از اسب، پذیره شدن، بر تخت نشاندن، آذین بستن شهر، بدرقه کردن، اشاره کرد که در ذیل سعی بر آن است تا هر کدام از این مباحث به طور جداگانه بررسی شود.

خم شدن در شاهنامه فردوسی

فردوسی در پادشاهی کیومرث اینگونه می گوید که دد و دام و هر جانوری که کیومرث را می دید به نزدیک او آرام می یافتند و به نزدیک تخت کیومرث کمر خم می کردند، به رسم نماز نزد او می آمدند و آیین خود را از او وام می گرفتند، از این رو بود که فر شاهی او به بلندی رو آورده بود:

دو تا می شدندی بر تخت او

- فردوسی، :1388 ص - 8 سلم و تور برای طلب عفو و بخشش از فریدون در برابر گناهی که مرتکب شده بودند، فرستاده ای را نزد فریدون فرستادند با این پیام که منوچهر را نزد آنها بفرستد تا در برابر منوچهر چون بنده ای به پا باشند مگر از این طریق خشم و کینه فریدون را از خود دور سازند. فرستاده چون به بارگاه فریدون رسید همچنان که رسم احترام و آیین بندگی بود، کمر خم کرد و سر تعطیم فرود آورد:

چو نزدیک شاه فریدون رسید    سر و تخت و تاج بلندش بدید

ز بالا فرو برد سر پیش او    همی بر زمین بر مالید روی

بعد از مرگ گرشاسب، رستم به دستور زال راهی البرز کوه شد تا کیقباد را بیاورد و بر تخت پادشاهی بنشاند. رستم نیز به همراه سپاهی به سوی البرز کوه حرکت کرد. در مسیر البرز کوه جایگاهی باشکوه دید که جوانی به کردار تابنده ماه بر تختی در آن نشسته است و پهلوانان بسیاری به رسم بزرگان در اطراف تخت کمر به خدمت بسته اند. رستم از آنها نشان کیقباد را پرسید. وقتی دلیر جوان گفتار رستم را شنید گفت که کیقباد خود اوست. رستم با شنیدن این حرف به نشانه احترام سرش را فرو برد و کمر خم کرد:

چو بشنید رستم فرو برد سر    به خدمت فرود آمد از تخت زر

دد و دام و دیگر جانوران در برابر کیومرث اولین انسان و اولین پادشاه سر تعظیم فرود می آوردند و سجده میکردند:

دو تا می شدندی بر تخت او    از آن بر شده فر و بخت او

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید