بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
به نام خدا
کسی را که کاهل بود گنج نیست که اندر جهان سود بیرنج نیست
روز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي، بزرگترین شاعر
فارسي گو و برجسته ترين حماسه سرای ادب فارسی گرامي باد
روابط عمومي
سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران
اسلاید 2 :
كودكي فردوسي و شكل گيري شاهنامه
فردوسي در طبران طوس به سال 329 هجري بدنيا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولايت مکنتي داشت. از احوال او در عهد کودکي و جواني اطلاع درستي نداريم؛ اينقدر معلوم است که در جواني از برکت درآمد املاک پدر بکسي محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهيدستي افتاده است. همانطور كه گفته شد وي دوران کودکي و جواني را در خانواده اي که همه دهقان و ايراني پاک نژاد بودند؛ در فضايي سرسبز و آرام به تحصيل علم و ادب گذراند. علاقه او به داستان هاي كهن باعث مي شد تا گهگاه طبع خود را در سرودن تاريخ ايران قديم آزمايش كند اما در آن زمان هيچ کس باور نمي کرد که اين سروده هاي پراکنده ادامه يابد و به يک اثر عظيم حماسي به نام «شاهنامه» تبديل شود.
اسلاید 3 :
شاهنامه سرايي
در عهد سامانيان در قرن چهارهم هجري، جمع آوري و تأليف سرگذشت پادشاهان قديم ايران رونق به سزايي يافت. اين کتاب ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پيش از آن که از ميان بروند، منبع و مأخذ برخي از کتاب هاي منثور و منظوم تاريخي در زبان فارسي و عربي قرار گرفت. جامع ترين آنها شاهنامه منثور ابومنصوري نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمدبن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال 346ه.ق به دست جمعي از مورخان و نويسندگان جمع آوري و تدوين گرديد. اين کتاب، مأخد مهم فردوسي در نظم شاهنامه است.
اسلاید 4 :
دقيقي، اولين شاهنامه سرا
پيش از آن که فردوسي، به شاهنامه سرايي بپردازد، «دقيقي» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسي است به نظم شاهنامه روي آورده بود. وي تنها هزار بيت از داستان گشتاسب و ارجاسب توراني را سروده بود که در سن کمتر از چهل سالگي به دست غلامش کشته شد. فردوسي علت قتل او را «خوي بد» ياد مي کند و چينن مي گويد:
جوانيش را خوي بد يار بود همه ساله تا بد به پيکار بود
بدان خوي بد جان شيرين بداد نبود از جهان دلش يک روز شاد
يکايک از او بخت برگشته شد به دست يکي بنده بر کشته شد
اسلاید 5 :
منابع شاهنامه
پس از قتل دقيقي، دوستان فردوسي که قوت طبع شاعري او را پيش از اين آزموده بودند نزد وي آمده و او را به ادامه کار تشويق کردند؛ اما وي منبع و مأخذي در اختيار نداشت که بتواند از روي آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از اين رو اين شاعر خستگي ناپذير و سخت کوش براي تهيه اين منابع به شهرهاي بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با يک تحقيق ميداني و گسترده، داستان هاي باستان را از سينه پيران جهان ديده بيرون کشيد و آن ر ا به نسل هاي پيش ازخود تقديم کرد.
بپرسيدم از هر کسي بي شمار نترسيدم از گردش روزگار
و اين در حالي بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود.
زمانه سراي پر از جنگ بود به جويندگان بر جهان تنگ بود.
اسلاید 6 :
نگراني فردوسي
بزرگ ترين لذت بزرگان علم و ادب زماني است که بتوانند نتيجه تلاشهاي علمي و ادبي خود را ببيند و آثاري گران سنگ و ارزشمند از خود به يادگار گذارند. همچنين بزرگ ترين نگراني آنان هنگامي است که موانع و مشکلاتي خواسته يا ناخواسته در اين راه پيش آيد و نتوانند کار بزرگي را که آغاز کرده اند به پايان برند. فردوسي نيز چنين بود. او هميشه اين نگراني و دغدعه خاطر را داشت که مبادا او هم همانند دقيقي که چهل سالگي از دنيا رفت با مرگي نا به هنگام روبه رو شود و نتواند کار بزرگي را که با عشق و علاقه آغاز کرده به فرجام رساند؛ از اين رو از خداوند مي خواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهر ياران پيش» ناميده بود به نظم درآورد.
همي خواهم از دادگر يک خداي که چندان بمانم به گيتي به جاي
که اين نامه شهر ياران پيش بپيوندم از خوب گفتار خويش
دعاي او متسجاب شد و در سن 71 سالگي، شاهنامه را به پايان رساند و در سن 82 سالگي نيز جهان فاني را وداع گفت.
اسلاید 7 :
حامي قدرشناس
اگر چه فردوسي در خانواده اي به دنيا آمد که به قول نظامي عروضي صاحب آب و زمين بودند و او بدين سبب از امثال خود بي نياز بود؛ اما هر چه داشت همه را در راه تدوين شاهنامه خرج کرد و خود گرفتار فقر و تهيدستي گرديد. در اين زمان يکي از امراي قدرشناس طوس او را از نگراني معاش و اندوه فقر رهايي بخشيد و تحت حمايت خود قرار داد؛ اما ديري نپاييد که اين حامي قدرشناس به وضع نامعلومي ناپديد شد. بعد از آن بود که ديگر فردوسي روي آسايش نديد و فقر، سايه سياه و سنگين خود را تا پايان عمر بر سر راه او انداخت.
الا اي برآورده چرخ بلند چه داري به پيري مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتي به پيري مرا خوار بگذاشتي
اسلاید 8 :
رنج سي ساله
«هرچه زودتر برآيد؛ دير نپايد». اين سخن از سعدي شيرازي است يعني چيزي که با شتاب انجام يابد ماندگار نمي ماند. بعضي از شاعران و نويسندگان که بي تأمل و انديشه، سخن مي سر ايند و به قدري آثارشان بي پايه و بي مايه است که به قول نظامي عروضي «پيش از خداوند خود بميرد» اما فردوسي اين شاعر توانمند ايران، از کساني بود که عشق و تلاش را به هم آميخت و با فقر و تنگدستي در آويخت و سي سال رنج برد و دود چراغ خورد تا توانست اثري پايدار و ماندگار از خود به يادگار گذارد.
بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده کردم بدين پارسي
نميرم از اين پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام
فردوسي در سن کهولت نيز خود را بازنشسته نپنداشت و هستي خود را در اين راه گذاشت و تا دستانش توان نوشتن داشت قلم را کنار ننهاد و حاصل رنج سي ساله خود را در سال 400 هجري و در سن 71 سالگي به جامعه ادبي وهنري ايران زمين تقديم کرد تا در سن 82 سالگي نيز به پيرايش و آرايش آن پرداخت.
اسلاید 9 :
دربار سلطان محمود
فردوسي پس از تکميل شاهنامه و بازنگري در آن، تصميم گرفت آن را به سلطان محمود غزنوي تقديم کند، تا با پاداشي که از اين راه مي ستاند هم خود را از فقر و تهديدستي برهاند و هم کتاب را از گزند حوادث مصون دارد. وي بدين منظور از طوس به غزنين آمد، و به دربار محمود بار يافت، اما بر خلاف انتظار، مورد بي مهري سلطان قرار گرفت. فردوسي خشم آلود از کاخ بيرون شتافت و به گرمابه رفت و همه درهم هايي را که دريافت کرده بود بين کارکنان حمام تقسيم کرد و شبانه به هرات گريخت. فردوسي مدت ها به هجو سلطان محمود پرداخت و در مذمت او شعر سرود.
اسلاید 10 :
علت بي توجهي سلطان محمود به فرودوسي
درباره اين که چرا سلطان محمود به فردوسي بي اعتنايي کرد گفته اند: فردوسي از پيروان اهل بيت بود و سلطان محمود را با شيعيان ميانه اي نبود. نظامي عروضي مي گويد: سلطان محمود مردي متعصب بود و اطرافيان وي که با فردوسي دشمن مي داشتند به سلطان گفتند که او مردي رافضي (شيعه) است و اين بيت ها ر ا دليل رفض
(و شيعه بودن) اوست.
خردمند گيتي چو دريا نهاد برانگيخته موج از او تندباد
چو هفتاد کشتي در و ساخته همه بادبان ها برافراخته
ميانه يکي خوب کشتي عروس برآراسته همچو چشم خروس
پيمبر بدو اندرون با علي همه اهل بيت نبي و وصي
اگر خلد خواهي به ديگر سراي به نزد نبي و وصي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه من است؟ چنين دان و اين راه، راه من است
بر اين زادم و هم بر اين بگذرم يقين دان که خاک پي حيدرم