بخشی از مقاله

چکیده

سرچشمههای نقد سنتی را میتوان در اولین اظهار نظرهای شاعران و نویسندگان هر عهد پیرامون دیگر شاعران یافت. یکی از منابع این اظهار نظرها کتابهای تذکره هستند که پس از ذکر نام هر شاعر توضیح اندکی، معمولا جهت تایید و تمجید شاعر و اثر او، ارائه میکردند. لباب البابِ عوفی قدیمترین تذکره به جای مانده در ادبیات فارسی است. اما از آنجا که از دیرباز عوفی را متهم به تاییدهای مهمل از همگان دانستهایم، بر توضیحات او وقعی نمینهیم.

این پژوهش چهار شاعری را که همراه با عوفی در دربار ناصرالدین قباچه حضور داشتهاند مورد تدقیق قرار میدهد. حاصل پژوهش رد نظر پیشینیان در باب عوفی بود. عوفی آنان را که هنری در شاعری ندارند به دروغ نمیستاید، بلکه انگشت بر دیگر صفات حسنه آنان، چون خط نیکو یا مردمداری میگذارد. دامنه بررسی این پژوهش محدود است اما میتواند مسیری تازه را در راه مطالعه کتاب لباب الالباب بگشاید.

-1 مقدمه

نقد ادبی یکی از پرطرفدارترین و در عین حال پرکاربردترین جنبههای بحث و پژوهش ادبی است. گاه اثری از نظر رویکرد نقد خاصی مورد بررسی قرار میگیرد و گاه رویکرد خود مورد بحث و پژوهش است. در آغاز پژوهش هایی که به تدقیق در یک رویکرد نقد اختصاص دارند، بحث از آغاز تاریخ نقد فراوان به چشم میآید. اما تا کنون تلاش منسجم و روشمندی برای پژوهش در ریشههای نقد ادبی در ایران صورت نگرفتهاست.

آنچه مولفان کتاب راهنمای رویکردهای نقد ادبی در بررسیهای ادبی قرن نوزدهم نقد تاریخی- تذکرهای میدانند، ریشههایی بس عمیقتر دارد. غیرقابل پذیرش نخواهدبود اگر شروع این رویکرد را یادداشت های تذکرهنویسان بدانیم. یادداشت هایی که اگرچه از هر نوع داوری خالی بود و فقط القاب و اوصاف رنگارنگ و گاه مشابه را برای شاعران به صف می کرد و هریک را بزرگترین شاعر عهد و نابغه زمان میدانست، اما در دورههای بعدی این اندیشه را پدید آورد که میتوان توضیحات بیشتری از زندگی این شاعر ارائه کرد. می توان نکتهای چند از روزگار او و همعصرانش بر متن افزود و نهایتا میتوان سخنی از شعر او گفت.

اینکه این شعر اگر خوب است، چون صناعات ادبی را چنین و چنان رعایت کردهاست. درنهایت با گذر زمان بسیار این اندیشه را پدید آورد که میتوان گفت اگر این شعر خوب نیست، چرا خوب نیست و اصلا می توان چیزی جز »افضل الشعرا« و »اکبر القدما« بر زبان آورد! این پژوهش مدعی یافتن سرآغاز نقد در ادبیات فارسی نیست. همچنین منظوری مبنی بر اولین منتقد ادبی جلوه دادن سدیدالدین عوفی ندارد. بلکه فقط در تلاش است جایگاه تذکرهها و تذکره لباب الباب، به عنوان اولین تذکره شعرایی که در دست داریم، را در نقد ادبی یادآور شود.

-2 نقد ادبی

آنچه امروزه با عنوان نقد ادبی میشناسیم، از رویکردهای نقد »متن محور« است. اما نقد ادبی در راه تکوین خود مراحل دیگری را نیز پشت سر گذاشتهاست. برخلاف امروز، آنچه گذشتگان نقد میدانستند شاید نگاههای متفاوتی به متن داشت اما از نظر نام انواع مختلفی نداشت و فقط »نقد« نام میگرفت. الگورین و همکارانٌ در کتاب راهنمای رویکردهای نقد ادبی همه آنچه مرتبط به پیش از دوره نقد نو و رویکرد »فرمالیستی« باشد را »نقد سنتی« مینامند و آن را به دو رویکرد تاریخی- تذکرهای و اخلاقی- فلسفی تقسیم می کنند. - الگورین و همکاران، - 42 :1370

ابتدای نقد تاریخی- تذکرهای بر ما روشن نیست و مسلما دوره رشدی طولانی داشتهاست. لیکن الگورین و همکاران اصلیترین مایههای آن را در آثار اچ.ای.تینٍ، منتقد فرانسوی قرن نوزدهم، جستهاند که با عبارت مشهور »نژاد، محیط و زمان« به بررسی متن ادبی میپرداختهاست. منتقدان رویکرد تاریخی- تذکرهای بر آن بودند که با بررسی زمانه مولف میتوان راهی به متن یافت. از دیگر رو چنانکه میدانیم آثار ادبی گذشته سرشار از ارجاعات برونمتنی هستند. پس این نقد در دورهای که به کار گرفته میشد، بی شک راهگشای درک بهتر اثر ادبی بودهاست. - همان: - 43

-3  پیشینه پژوهش

با جستجو در منابع پژوهشی، به اثری درباره لباب الالباب دست نیافتم. همه آنچه هست یا اشعار شاعری را در این کتاب جستهاست، چنانکه تهمینه عطایی کچویی و شهره معرفت اشعار قطران تبریزی در لباب الالباب را مورد بررسی قرار دادهاند. یا مباحثی پیرامون تصحیح کتاب است چنانکه تصحیح کلمه تلوینا و حاشیه ابخاز از خان ملک، یا تصحیحهای دیگر از وحید دستگردی آن هم در بازه زمانی 1309 - 1307 دیده میشود.

درباره آغاز نقدهای جدید فرنگی سخن بسیار هست. اما کمتر کسی به ریشههای نقد در ادب فارسی پرداخته است. عبدالحسین زرین کوب در مقالهای با عنوان نقدالشعر در ایران آغاز »شعور نقد« در شعر ایران را به قرن چهارم هجری می رساند. وی معتقد است رقابت میان شاعران دربار موجب میشد آنان بر آثار یکدیگر نقد وارد کنند. چنانکه زرین کوب در ادامه مینویسد از این نقدها بیشتر بوی غرض ورزی به مشام میرسید.

وی در بخش نقد نویسندگان از قابوسنامه و چهارمقاله نام میبرد و سپس درباره لباب الالباب مینویسد. توضیحاتی که در این بخش آمده در یک پاراگراف کوتاه است اما توضیحات مفیدی هستند که در بخش های بعدی به آنها پرداخته میشود. احمدناصر امیرفرهنگی در مقاله نقد نقد - معرفی گزیدهای از منابع نقد ادبی و ادبیات تطبیقی - از منابع کهنی چون چهارمقاله نظامی عروضی و المعجم شمس قیس رازی سخن میگوید اما به لباب الالباب اشاره ای ندارد.

-4 روش پژوهش

در این پژوهش ابتدا اطلاعاتی که عوفی از شاعران دربار ممالیک غور ارائه کرده، به خلاصه آورده شده و دستهبندی میشود. سپس همین شاعران در تذکرهالشعرای دولتشاه سمرقندی و متون تاریخ ادبیات بعدی مورد جستجو قرار میگیرند و نظر دیگر محققان درمورد آن شاعران بازجسته میآید.

-5 احوال نویسنده

-5-1 سدید الدین محمد عوفی

ذبیحاالله صفا در تاریخادبیات در ایران عوفی را »از مشاهیر دانشمندان و نویسندگان ایران در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری« میداند. سپس نسب او را به یکی از صحابه پیامبر - ص - و یکی از علمای حدیث میرساند. عوفی متولد بخارا است و تحصیلات خود را در همان دیار آغاز میکند و پس از اندکی به سفر میپردازد و به دیدار بزرگان ماوراءالنهر و سیستان و خراسان میرود. - صفا، ج - 1026 :2 از همین رو میتوان مشاهدات تاریخی عوفی و آن چه در باب شاعران مینویسد را تا حد بسیاری معتبر دانست. صفا در ادامه مینویسد که عوفی مدتی به وعظ اشتغال داشته و مدتی هم در دربارهای متعدد به کارهای دیوانی میپرداختهاست و یا ملازم حکما بودهاست. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید