بخشی از مقاله

چکیده
سیاوش در اسطوره های کهن آریایی مظهر گیاه و سرسبزی است. مرگ جانگداز او فرا رسیدن سرما و افتادن گیاه را خبر می-دهد. سیاوش تجلی قالب اسطوره ای حقیقت »پیمان« در ارتباط با گوهر شهریاری است.او با مرگ آگاهانه خود ثابت کرد که پیمان نگه داشتن در کار شهریاری امری ضروری است. سیاوش برخلاف سهراب از بازی سرنوشت آگاه بود و میدانست که مرگ او در توران خواهد بود فقط از چگونگی آن بیاطلاع بود. این چیزی است که در درام به آن »آگاهی تراژیک« میگویند. سیاوش با وجود آگاهی از سرنوشت خود، کوششی برای رهایی و بازگشت به ایران نکرد، این امر با موضوع رسالت گیومرثی او به عنوان بکی از نمونههای نخستین انسان ارتباط دارد زیرا رویش نوین زندگی از شهادت اوست.

مرگ پاتروکل تجلی اسطوره شهادت در یونان باستان است. او سمبل وفاداری و مقاومت در ایلیاد است. او به عنوان وفادارترین دوست آشیل زمانی که لشکر یونان در مرز شکست قرار میگیرد با اجازه آشیل سلاح جاودانه او را میپوشد و بر لشکر تروا میتازد و در نهایت به دست هکتور کشته میشود. در این مقاله به بررسی شخصیت سیاوش و پاتروکل، دو پهلوان نامدار شاهنامه و ایلیاد میپردازیم و به وجوه اشتراک و افتراق آنان اشاره خواهیم کرد. هدف از این تحقیق بررسی چهره کلیدی دو شخصیت حماسی ایران و توران است. این تحقیق جنبه کاربردی داشته و روش آن بر اساس گردآوری اطلاعات کتابخانهای و استفاده از شبکههای کامپیوتری است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز به صورت کیفی و مقایسهای است.

واژگان کلیدی: سیاوش، پاتروکل، سرنوشت، مرگ.

مقدمه

اسطوره» اساساً نوعی از حکایات و بازگویی است. داستانی است سنتی که ضمن آن تصاویر ذهنی گروهی انسان از جهان برون و روابط ناظر بر آن به یاری الفاظ و کلمات نمودار شده است. به عبارت دیگر اسطوره پنداشت های مشترک قوم و جماعتی است در دورانی معین درباره هستی و گیتی، مرد - انسان - ، خویش و بیگانه و آفاق و انفس که به شکل داستان بازگو شده است. - سرکاراتی،. - 85 : 1371اساطیر کهن در نزد بشر از دیرباز با آرایش حماسی همراه بوده است و خدایان همواره با دلاوریهایی مطرح بوده اند. این اساطیر پس از گذشت اعصار و در زمانی که دغدغه های فکری بشر اندک اندک رو به فزونی نهاد و پیوستگی با طبیعت و آرامش فکری برخاسته از آن از میان رفت و تفکر تعقل جای وهم و خیال را گرفت؛ در یک روند تدریجی تبدیل به حماسه هایی شدند که هنوز می توان بن مایهی اسطورهای آنان را گاه صریح و گاه در هالهای مطلق از حماسه یافت.حماسه ها شرح دلاوری ها، پهلوانی ها، بزرگی ها و مردانگی های افراد برجسته ملتی است که در راه استقلال کشور یا تکوین حکومت و حفظ آیین خود کوشیده اند« - رزمجو، 1381، ج . - 23 :1در شاهنامه فردوسی سه دوره متمایز وجود دارد. -1 دوره اساطیری -2دوره پهلوانی -3 دوره تاریخی.

-1 نخست دوره اساطیری: یعنی عهد کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید و ضحاک تا ظهور فریدون. در این دوره، بیشتر به حوادث اساطیری پرداخته می شودو دوران نزاع آدمیان با دیوان است. پیدایش حکومت، کشف آتش، مسکن، پوشاک به این دوران اختصاص دارد.

-2 دوران پهلوانی: این قسمت از عالی ترین قسمت های شاهنامه است پهلوانانی بزرگی چون رستم اسفندیار در داستان ها، نقش بسزایی ایفا می کنند. حکمرانی پادشاهان، حوادث و اشخاص و رخدادها خارق العاده اند.

-3 دوره تاریخی: در این دوره شخصیت های اساطیری ، پهلوانان، اشخاص و اعمال فوق طبیعی از میان می روند و اشخاص و اعمال طبیعی جایگزین آنان می شود . پادشاهی بهمن شروع این دوره است - ر.ک. نیساری تبریزی، - www.Parsin Forum .com :2009یکی از مشهورترین حماسه های یونان باستان »ایلیاد« هومر می باشد . ایلیاد منظومه ای است شامل 24 سروده و موضوع آن داستان جنگ مردم یونان و شهر تروا واقع در آسیای صغیر است . »پاریس« شاهزاده تروا، »هلن« همسر شاه اسپارت را می رباید و همین امر موجب جنگ ده ساله یونان و تروا می شود. - ر.ک .رزمجو ، 1381 ، ج - 28 : 1

سیاوش

»سیاوش نام پسر کی کاوس پادشاه کیانی است این نام در اوستا به صورتسیاوَرشَن«» به معنی دارنده اسب گشن سیاه و در پهلوی »سیاوخش« و در فارسی »سیاوش« گفته میشود در فروردین یشت فَروهر پاکدین کی سیاوش مورد ستایش قرار گرفته است «. - عفیفی، - 563 : 1374 اوستا از او در چهار یشت نام می برد. بنابر درواسپ یشت بند 18، هوم دلاور و پارسا به درگاه ایزد درواسپ - ایزدنگهبان چارپایان یا ایزدگوش - ستایش کرده و این کامیابی را خواستار است تا افراسیاب، آن بزهکار تورانی را دستگیر و به کیخسرو بسپارد تا وی را به انتقام خون سیاوش که به خیانت و ناجوانمردی کشته شد، از پای درآورد. همچنین در بند 22، کیخسرو خود، درواسپ را ستوده و درخواست میکند تا بر افراسیاب دست یابد و به انتقام خون پدرش سیاوش، او را بکشد . - ر.ک . عربشاهی ، - 49: 1383

»کوی سیاورشن در یشت 19 بند 71 و بعد از آن بدون عنوان کوی در یشت 19 بند 77 و یشت 9 بند 18 ذکر شده و در آن جا چنین آمده که به وی خیانت شد و پسرشهَئوسَرَِوه«» - کیخسرو - انتقام او را گرفت. محل واقعه در این مورد ساحل دریاچه چَئچَستَ - چیچَست - یعنی همان محلی است که هَئوسرَوه برایاَرِدسور» آناهیتا« بنابر یشت 5بند 50 قربانیهایی داد« - کریستن سن، - 118- 120 :1382 دکتر صفا با استنباط از فروردین و زامیاد یشت، معتقد است که او از خاندان کیانی پیش از ویشتاسب می باشد و هرچند که بنابر شاهنامه و بعضی از تواریخ اسلامی و پهلوی او شهریاری نداشت ولی کی سیاوش پس از کیکاوس و پیش از کیخسرو پادشاه مقتدر یکی از نواحی شرقی مثلاً بلخ بوده و در جنگ با قبایل مهاجم آریایی ماوراء جیحون که در داستانهای ما به تورانیان معروفند، کشته شده است.

سیاوش در روایات دوره میانه و آثار بازمانده ماوراءالنهر شخصیت و موقعیت بسیار جا افتاده دارد. ظاهراً آیینهای عزاداری وسیعی به یاد او هر ساله در ماوراءالنهر بر پا می شده است.در تاریخ بخارا آمده است: »سیاوش را در مکانی به خاک سپردند که آن را دروازه غوریان - گهوریان - می نامند. به این دلیل است که مغهای بخارا برای این محل ارزش زیادی قایل هستند و همه ساله هر کس پیش از طلوع خورشید - روز نوروز - در این مکان مرغی را راه قربانی می کند. مردمان بخارا برای قتل سیاوش که معروف همگان است، شیون به راه می اندازند و خنیاگران در این زمینه آوازهایی ساخته اند که خود نیز اجرا میکنند «. - با تلخیص، عربشاهی، - 49-52 :1383

بنا بر روایات کهن، فَرﱢ کیانی چند گاهی به سیاووش پیوسته بود و مانند همه کیان، چالاک و پرهیزکار و بزرگمنش و بیباک بود. اگر چه در اوستا از نسبت سیاووش به کاووس سختی نرفته، تقریباً همه متون پهلوی و روایات تاریخی او را فرزند کاووس دانستهاند.وَرِ سیاووش: سیاووش ناگزیر شد برای اثبات بیگناهی خویش، به جای سوگند، از میان انبوهی آتش بگذرد. تن او که به پاکی و بی گناهی، چون تن زردشت و از گوهر آتش بود، بی هیچ زیانی از میان آتش تفته گذشت تا راستی پیامش را باور کنند اما سودابه جرئت نکرد به آتش نزدیک شود. یاقوت، محل آتش را ابر قوه ذکر کرده و گفته که هنوز تپهای از خاکستر آن آتش بر جای است اما آزمایش را به کیخسرو نسبت داده است - یشتها: . - 232 /2

سیاووش، پس از چندی، با سپاهی انبوه به جنگ افراسیاب رفت و با او صلح کرد.کاووس به این کار تن در نداد و در نامه ای سیاووش را سرزنش کرد. سیاووش رنجیده شد و به توران رفت. افراسیاب و پیران مقدم او را گرامی داشتند و به ترتیب دختران خود فرنگیس - فری گیس - و جریره را به او دادند.سیاووش در مفهوم اساطیری خویش، نماینده نابودی و رستاخیز است و بهار و خزان گیاه را در زندگی و مرگ خویش مجسم می کند و از این حیث، شبیهشودمی به تَمّوز بابلی و اوزیریس - Osiris - مصری و ادونیس فینیقی و یونانی. این هر سه، پروردگار روییدنی و باروری هستند و افسانه آنها کنایه از تناوب زندگی و مرگ است و مرگ و رستاخیز آنان هر سه با مراسم سوگواری و جشن برگزار می شده است «. - یاحقی ، - 296: 1368 سیاوش در افسانه های ایرانی مظهر مظلومیت و بی گناهی است.

گمان می رود سیاوش در افسانه های بسیار کهن آریایی مظهر گیاه و سرسبزی باشد و مرگ جانگداز او فرا رسیدن سرما و بر خاک افتادن گیاه را خبر میدهد. مراسم خاص عزاداری سیاوشان یا سوَوشون که تا زمان های نه چندان دور رایج بوده، دلیلی بر این باور شمرده میشود مراسم نوحه برای سیاوش شب هنگام برگزار می شد و زنان موهای خود را می بریدند و بر درختان نظر کرده میآویختند. - ر.ک. متحدین ، - 415 : 1381 چنین بر می آید که داستان رپیهوین در واقع صورتی بر گرفته و به رنگ زرتشتی در آمده اسطوره بسیار کهن مرگ و رستاخیز محصولات گیاهی باشد که در آن یک ایزد نگهبان محصول هر پاییز به زیر زمین فرو میرود و در بهار دوباره ظاهر میشود.

صورت مشهور دیگر این اسطوره در سنت ایرانی، افسانه سیاوش یا سیاوخش است. این رسم بیشتر در ماوراءالنهر شکل گرفته و تکامل یافته و در سغد و خوارزم به شکل یک سنت رسمی در آمده است. سیاوش در این نواحی، به عنوان فردی مقدس ستوده می شد. پیش از اسلام خاندان های فرمانروا بر سمرقند و بخارا و بعضی دیگر شهرهای ولایت سغد، نسب خود را به سیاوش و پسر او کیخسرو می رساندند. در حماسه فردوسی اسطوره مرگ و رستاخیز به دفعات و پیوسته تکرار شده و محور همه ماجراست. چنان که پیش از این جای دیگر نشان داده شد، در هر روایت شاهنامه مراحل اوج گیرنده داستان بین سه نسل از مردانی تقسیم می شود که هر یک دودمانی پادشاهی را بنا نهادند.

طرح ترکیب داستان سیاوش با کنار هم چیدن همه این قسمتهای کم و بیش کامل، شکل نهای پیدا میکند. زیرا وجود وی بسیار پیچیده است و جنبه های مختلف دارد. برای بررسی همه چهره های مهم این اسطوره، باید همه شخصیت های همانند او نیز مورد مطالعه قرار گیرند یعنی باید سیامک یعنی همتای حماسی نخستین گاو آفریده، آبتین، ایرج و اسفندیار را نیز به یاد داشته باشیم، که همگی جانشینان جوان تاج و تخت بودند که بی گناه کشته شدند و پسران ایشان یعنی هوشنگ، فریدون، منوچهر و بهمن که به صورت معجزه آسا از مرگ نجات یافته یا پس از مرگ پدر زاده شده بودند، کین ایشان را ستاندند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید