بخشی از مقاله
چکیده
شاهنامه به عنوان تاریخ منظوم ایرانیان باستان با هنر داستان پردازی حکیم ابوالقاسم فردوسی، هنوز از پس قرن ها، ایرانیان را مسحور داستان هایشکند. شخصیّت،رکنمی اساسی آثار داستانی در دنیای ادبیّات است و اهمّیّت فراوانی دارد؛ تا آنجا که بسیاری از خوانندگان آثارادبی، این آثار را با نام شخصیّتهایشان به یاد میآورند. هر قدر این شخصیّتهابا دقّت و خلاقیّت بیشتری خلق و پرداخته شوند، در طول زمان و در اذهان مخاطبان از جاودانگی بیشتری برخوردار میشوند.
توصیف شخصیّت ها در شاهنامه زیبا، هنرمندانه و اعجاب انگیز استفردوسی. به برکت ذهن نکته یاب و تخیّل پویای خود و همچنین تسلّط فراوانی که در شگردهای بلاغی و زیبا شناسی دارد توانسته است با توصیف شخصیّت های داستان ها به شیوه ی مستقیم و غیرمستقیم تصویری از شکل رفتار، حالات روحی ،خلق و خو و باطن آن ها را در پیش چشمان خواننده به گونه ای هنرمندانه نقّاشی می کند.
مقاله ی حاضر به بررسی شیوههای توصیف شخصیّت های داستان سیاوش پرداخته است.ابتدا شیوههای توصیف شخصیّت ها را بیان کرده،سپس برای هر کدام از شیوههای توصیف شخصیّت ها نمونه هایی از داستان سیاوش ذکر شده است. توصیف فرآیندهایذهنی شخصیّتهای داستانی از سوی فردوسی، گفتار درونی شخصیّت ها و کنش یا عمل داستانی از سوی شخصیّت ها در درون داستان با استفاده از شیوه های گفته شده به خوبیتصویری همه جانبه از شخصیّت ها را برای مخاطب به ارمغان آورده است.
مقدمه
در میان آثار ادبی به جا مانده از شاعران جهان به سروده هایی بر می خوریم که از آنها به عنوان شاهکارهای ادبی جهان یاد می شود؛ شاهنامه فردوسی یکی از آن هاست که مرزها را پشت سر گذاشته و اقبال جهانی یافته است؛بهره گیری بایسته ی وی از ابزارهای هنری و صور خیال در آفرینش تصویرها،شاهنامه را به اثری بی بدیل تبدیل کرده است.
توصیف یکی از شگردهای مهم تشخّص در کلام و برجسته سازی است،تصویرپردازی و توصیف شخصیّتها در شاهنامه ی فردوسی تازه،زیبا،هنرمندانه و اعجاب انگیز است. فردوسی به برکت ذهن نکته یاب و تخیّل پویای خود و همچنین تسلّط فراوانی که در شگردهای بلاغی وزیبا شناسی دارد توانسته است با استادی تمام به وصف شخصیّت ها و معرفی آنان به اقتضای حال و مقام و توصیف روان شناختی و رفتار ظاهری آن ها بپردازد،وی با توصیف شخصیّت های حکایت ها تصویری از شکل رفتار ، حالات روحی ،خلق و خو و باطن آن ها را در پیش چشمان خواننده به گونه ای هنرمندانه نقاشی می کند.
وصف از نظر لغوی به معنای»صفت و خصایص چیزی را بیان کردن و ستودن چیزی است« - معین ».وصف. - « توصیف به معنی» وصف کردن،صفات و خصایص چیزی را بیان کردن«نیز آمده است - معین.»توصیف. - « جریانی که به وسیله ی آن خواننده را با اشخاص داستان آشنا می کنیم توصیف نامیده می شود
در ادبیّات تعاریف فراوانی از شخصیّت ها صورت گرفته است که اغلب آنها در چارچوب کلی بر عناصر مشترکی تکیه دارند، شاید در یک تعریف ساده و جامع بتوان گفت:شخصیّت» اشخاص ساخته شده ای - مخلوقی - راکه در داستان و نمایش و...ظاهر میشوند،شخصیّت مینامند.شخصیّت دراثر روایتی یا نمایشی ،فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او،در عمل او و آنچه میگوید و می کند وجود داشته باشد. « - میرصادقی:1376،. - 84-83شخصیّت» در یک اثر نمایشی یا روایی فردی است دارای ویژگی های اخلاقی و ذاتی که این ویژگی ها از طریق آنچه انجام می دهد-رفتار-و آنچه که می گوید-گفتار-نمود می یابد.زمینه ی چنین رفتار یا گفتاری انگیزههای شخصیّت را بازتاب میدهد
شیوههای شخصیّت پردازی
نویسنده ممکن است برای شخصیّت پردازی درداستان ازسه شیوه استفاده کند:
اول: ارائهی صریح شخصیّت ها با یاری گرفتن ازشرح وتوضیح مستقیم. به عبارت دیگر نویسنده با شرح و تحلیل رفتار و اعمال و افکار شخصیّتها آدم های داستانش رابه خواننده معرفی میکند
دوم:ارائه ی شخصیّت ازطریق عمل شخصیّت باکمی شرح و تفسیر یا بدون آن
سوم:ارائه ی درون شخصیّت بی تغییر و تفسیر .به این ترتیب که با نمایش اعمال و کنش های ذهنی وعواطف درونی شخصیّت خواننده غیر مستقیم شخصیّت رامیشناسد
در یک تقسیمبندی دیگر شخصیّتپردازی را به دو طریق مورد بحث قرار داده است که عبارتند از:
-1پرداخت مستقیم؛-2پرداخت غیرمستقیم -1پرداخت مستقیم - توصیفی -
شامل پرداختن به مشخصات ظاهری وخصوصیّات اخلاقی شخصیّت میشود.
الف.خصوصیات ظاهری:گاهی پرداختن مستقیم خصوصیات ظاهری شخصیّت های داستان،از زبان یکی دیگر از شخصیّت ها صورت می گیرد .دراینشیوه نویسنده یکی از شخصیّت های داستان را جایگزین خود میکند تا به طور مستقیم به توصیف شخصیّت دیگر بپردازد.
ب. خصوصیات اخلاقی : در بعضی از داستان ها میبینیم که وقتی یکی از شخصیّت ها وارد داستان میشود، نویسنده برای معرفی او به خواننده صفت هایی را به او نسبت می دهدگاهی.» پرداخت مستقیم خصوصیّات اخلاقی شخصیّت داستان از زبان یکی دیگر از شخصیّت ها صورت میگیرد -
در شیوه مستقیم نویسنده به توصیفی از ظاهر شخصیّت میپردازد به طوری که این توصیف از ظاهر شخصیّت به خواننده کمک می کند تا جنبه هایدیگر شخصیّت را در ذهن تصور کند.»نقش توصیف فیزیکی چیست؟در درجهیاوّل تذکّر است . به عبارتی،جنبههای دیگر شخصیّت را به طور ضمنی القاء می کند.خواننده می تواند خصوصیّات دیگر وی را تداعی کرده از همان چند خط توصیف، خصوصیات جزئی دیگر او را با تخیّل بسازد.
توصیف ظاهر شامل جثه و هیکل، پوشش، آرایش سر و صورت و... که به روشن شدن ماهیّت شخصیّت کمک می کند.» کوچکتریت نکتهی ظاهر شخصیّت،مانند برش لباس ها و رنگ چهره و... داده ای فراوانی را در خود دارد.بنابراین در نمایش شخصیّت نقش مهمی بازی میکند.
1-1شیوه مستقیم در توصیف شخصیّتها در داستان سیاوش
در این شیوه نویسنده با نشانههای واضح و کلی و سریع بدون عملکرد یا رفتار شخصیّتی و تحلیل و تجزیه یا شرح احوال او میگوییدکه شخصیّت چه طور آدمی است. یا به طور مستقیم از زبان فرد دیگریا خود شخصیّت در داستان، شخصیّتها معرفی می شوند.
فردوسی در داستان سیاوش برای شخصیّتپردازی و توصیف مستقیم شخصیّت ها به خصوصیات ظاهری و اخلاقی شخصیّتها توجه داشته است . حکیم توس در توصیف مستقیم شخصیّتها گاهی از زبان خودش - به عنوان راوی داستان ها - وگاهی از زبان یکی دیگر از شخصیّتهای داستان به توصیف شخصیّت ها می پردازد؛همچنین گاهی از هر دو شیوه در داستان استفاده میکند .او نیز از زبان خود شخصیّت برای توصیف خودشان نیز بهره گرفته است.لازم به ذکر است که بیان مستقیم از قیافه ظاهری افراد داستان می تواند تصویری از افکار و شخصیّت آنها را برای خواننده نمایان سازد. حال به نمونه هایی از هر شیوه از داستان سیاوش اشاره می کنیم.
-1-1 توصیف1 شخصیّت از زبان نویسنده یا راوی
حکیم ابوالقاسم فردوسی در جای جای داستان سیاوش از زبان خود به عنوان راوی داستان به توصیف خصیّتشها می پردازد که به ذکر نمونه هایی از ان اشاره می کنیم.
در آغاز داستان طوس، سپهسالار ایران، با گیو و گودرز و چند تن از سواران ایرانی، از درگاه شاه به دشت »دغوی« که به مرز توران نزدیک بود، به شکار گورخر رفتند و به اندازه غذای چهل روز شکار کردند. طوس و گیو، به سوی دشتی خرّم و در مرز توران، همچنان به پیش میرفتند که در آنجا زیبارویی را یافتند که این زیبارو از زبان
خود راوی - فردوسی - اینگونه توصیف می شود:
به دیدار او در زمانه نبود // ز خوبی بر او بر، بهانه نبود29
و زمانی که کاوس این خوب روی را می بیند از زیبایی او شگفت زده می شود و فردوسی در وصف زیبایی او این بیت را می گوید:
چو کاوس روی کنیزک بدید // بخندید و لب را به دندان گزید
در ادامه فردوسی در هنگام به دنیا آمدن سیاوش، او را اینگونه توصیف می کند:
جدا گشت زو کودکی چون پری // به چهره به سان بت آزری
یکی بچه ی فرخ آمد پدید // کنون تخت بر ابر باید کشید
جهان گشت ازان خوب پر گفت و گوی // کزان گونه نشنید کس موی و روی
سودابه، همسر کیکاوس که دلباخته سیاوش شده بود، به سیاوش پیغام داد که به سراپرده او برود، امّا سیاوش این درخواست را نپذیرفت و سودابه ناچار به نزد کاوس رفت و از او خواست تا سیاوش جوان را به شبستان شاهی که جایگاه زنان و دوشیزگان، بود بفرستد، تا خواهران و بستگان خویش را ببیند و در نهایت که سیاوش می پذیرد و قدم در شبستان می گذارد سودابه را نشسته بر تخت می بیند و فردوسی اینگونه به توصیف شخصیّت ظاهری سودابه در شبستان می پردازد:
بران تخت سودابه ماه روی // بسان بهشتی پر از رنگ و بوی
نشسته چو تابان سهیل یمن // سر جعد زلفش سراسر شکن
یکی تاج بر سر نهاده بلند // فرو هشته تا پای مشکین کمند