بخشی از مقاله

چکیده

زبان اوستایی به عنوان یکی از کهنترین زبانهای ایرانی، یک زبان مردمحور است، بهگونهای که گاه اسامی مربوط به زنان نیز مادینگی خویش را از دست میدهند و جنسیّت مردانه بر خود میپذیرند که صد البتّه دلیلی جز فرهنگ عشیرهای و اهمیّت توان بدنی مرد در زمان کوچ و محافظت از طایفه و دامها در برابر خطرات احتمالی ندارد؛ جامعهای که نقش اصلی بر دوش مردان است و زنان تنها وابستگان فرعی به شمار میآیند. در این پژوهش ابتدا تمامی واژههایی که برای نامیدن بانوان در متون اوستایی استفاده شده است، استخراج گردیده، سپس مورد بررسی مفهومی و زبان شناختی قرار گرفته و نتایج بدست آمده از این قرار است:

تمامی واژگان استفاده شده برای نامیدن بانوان، از ابتدا دارای بار مثبت بودهاند و از لحاظ معنایی کاملاً وظایف بانو را در خانوادهای مردسالار به نمایش میگذاشتهاند و فرهنگ یک جامعه عشایری مردسرور را باز مینمایاندند، جامعهای که در آن زن وابسته به مرد است و گاه جزو غنایم و مایملک مرد به حساب میآید و وظایفی همچون خانهداری، کارگری، دوختودوز، دوشندگی، نگهداری و باروری و زایش را بر دوش میکشد و مهمتر از همه باید مطیع و گوشبه فرمان پدر-سرور یا شوهر-سرور باشد؛ ولی به تدریج به دلیل ایجاد فضای ثنوی حاکم بر واژگان اوستایی، این واژههای زنانه نیز گاه از یکدیگر متمایز گشته و وظایف زنانه را با عملکردی اهریمنانه به تصویر کشیدهاند؛ در هردو صورت - چه اهورایی چه اهریمنی - این واژگان مهمترین وظیفه زن از نظر مردان را، به نمایش میگذارند: یعنی »زایایی« را.

کلیدواژهها:زبان اوستایی، جنسیّتزدگی، مردسروری، اسامی زنانه. درآمد

از آنجا که زبان یک نهاد اجتماعی است و بازتاب و نمود آشکار باورهای ذهنی انسانهاست، بنابراین جای شگفتی نخواهد بود اگر اختلافات مربوط به جنسیّت که همواره دغدغه زندگی انسانها بوده است، ردّ پای خود را در زبان بجا گذاشته و زبان جنس گرا رابه وجود آورده باشد. زبان جنسیّت گرا زبانی است که در کلمات و ساختار دستوریش، زنان یا نادیده انگاشته می شوند، یا مورد اهانت واقع میشوند - ر.ک. کامرون، 75 :1985؛ ایوی و بک لاند، 72 :1994؛ محمودی بختیاری و دیگران، . - 39 :1390 بنا به گفته دیل اسپندر، مردان در وقعیّتیم از قدرت، سلطه و کنترل قرار داشته اند که توانسته اند، جهان را از زاویه دید خودشان نامگذاری کرده و قواعد زندگی و زبان را بسازند - ر.ک. اسپندر، 2 :1980البتّه - .

باید توجّه داشت که عامل اساسی در قدرت یابی مردان، گسترش دامداری در میان اقوام بوده است؛ پرورش حیوانات اهلی نیازمند آن بوده که خانواده ها به دنبال چراگاه، دست به مهاجرت های فصلی بزنند و یا گاه مردان، جهت تأمین غذای خانواده، به همراه گلّه از خانواده جدا شده، به دنبال چراگاه بروند؛ و چون جنس کار با ویزگی های مردانه سازگارتر بود، به تدریج در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد انقلاب پدرسالاری رخ داد، تملّک »اختصاصی- خانوادگی«جایگزین تملّک »قبیله ای« گردید و عامل »ناف – مادر« جای خود را به عامل »پدر – سرور« بخشید، »مرد« جایگاه نخست را در خانواده و قبیله یافت، و واژه »مرد« - اوستایی - PD \D-معادل کلمه »انسان«گشت و مردان موفّق شدندکه زمین همیشه مؤنّث را از آن خویش ساخته و واژه patria مفهوم »میهن« را به خود گرفت - ر.ک. رید، :1390 211-121؛

قرشی، - 27 -3 :1380، و در نهایت این باور در ذهن مردان شکل گرفت که انسان هایی هستند نیرومند و توانا - اوستایی » nar-مرد« از ریشه هندواروپایی-nar »نیرومند بودن - «، صاحب اندیشه - اوستایی » manu-منوش، نمونه نخستین انسان، از ریشه هندواروپایی » man- اندیشیدن - « و سرور و صاحب زن و خانواده و گلّه - اوستایی » patay-سرور، ارباب« از ریشه اوستایی - » Sپاییدن؛ غذا دادن - « - ر.ک. رضایی باغبیدی، . - 99-89 :1376 بنابراین ردّپای جنسیّت گرایی در زبان را تا هزاره سوم پیش از میلاد می توان دنبال نمود؛ به دلیل تأثیر جنسیّت در ساخت زبان، از دیرباز مطالعات جنس گرایی در زبانشناسی مورد توجّه بوده است؛ در این مطالعات یا به بررسی تفاوتهای سبک گفتاری زنان و مردان پرداخته اند - لیکاف، 1975؛

دفرانسیسکو، 1991؛ وست و زیمرمن، 1977؛ موسوی، 1376؛ جان نزاد، - 1380و یا چگونگی بروز تفکّر جنسیّتی در زبان را مورد بررسی قرار داده و دلیل آن را مسألهای فرهنگی دانستهاند - نیلسون، 1973؛ مک کالی، 1974؛ پالمر، 1976؛ اسپندر، 1980؛میشل، 1989؛ نایر، 2003؛ نوشینفر، 1374؛ نجمآبادی،1377؛ رفوگران، 1377؛ برزگرآققلعه، 1378؛ فارسیان، 1378؛ پاک نهاد جبروتی، 1380؛ علی نژاد، - 1388 - ر.ک. محمودی بختیاری و دیگران، :1390 - 92

بنابر. بررسی گروه دوم، جنسیّت گرایی زبان می تواند در ساخت و استفاده از واژگان، در کاربردهای دستور زبان و در اشارات و کنایات نمود پیدا نماید؛ »واژگان زبان همواره محملی برای ظهور فرهنگ و اندیشهاند و بررسی آنها حقایقی ارزشمند را در تحلیل های زبانی و اجتماعی نشان میدهد« - همان: . - 94 زبان فارسی گرچه امروزه به ظاهر فاقد ساختارهای دستوری جنسیّت زده است، ولی از نظر کاربرد اجتماعی، تمایلات جنسگرایانه دارد، که صد البتّه نشان از فرهنگ مردمحور گویشوران هزارههای پیشین این زبان دارد - ر.ک. رضایی باغ بیدی، 99-89 :1376؛ محمودی بختیاری و دیگران، 107-91 :1390؛ آهنگری، . - 68 :1394گویشورانی که ابتدا به زبانهای اوستایی و فارسی باستان تکلّم مینمودند و امروز پس از گذشت هزارهها، بسیاری از ویژگیهای آن دوران را در زبان خود حفظ نمودهاند.

مردسالاری در زبان اوستایی

واژگان و ساختار دستوری زبان یکی از محلهای بروز الگوهای جنسیّتی در زبان است. از آنجاکه زبان اوستایی، زبانی صرفی است، به خوبی مقولهتفکیک جنسیتّی را در خود باز می نمایاند؛ در این زبان طبقه واژه هایی که به اسم مربوط میشوند، احتمالاً گاه وابسته به جنس ذاتی اسم و گاه قراردادی، در سه طبقه مذکّر، مؤنّث و خنثی طبقه بندی می شوند؛ وجود چنیننظام جنسیّتی در زبان و ضرورت حفظ هماهنگی جنسیّتی بین مقولات واژگانی همنشین، نشان دهندهحضور قدرتمند تفکیک جنسیّتی

در ذهن ایرانیان باستان است.

ویژگی دیگری که بازتاب جنسیّت زدگی زبان اوستایی است، »نشاندار« بودن این زبان است. چنانچه در زبانی، دو واژه متقابل مورد استفاده قرار گیرند، و یکی از واژه ها

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید