بخشی از مقاله

بررسي خويشاوندي زبان هاي تالشي و کُردي و تطبيق با زبان اوستايي
چکيده :
زبان شناسي تاريخي از جمله علم هايي است که خدمات شاياني را به علم باستان شناسي ارائه مي دهد. زبان تالشي به عنوان ميراث دار فرهنگ کادوسيان و زبان کُردي به عنوان بازمانده و جلوه اي زنده از فرهنگ ماد داراي شباهت هاي معناي زيادي هستند. زبان اوستايي به عنوان زبان ديني ايران باستان شباهت بنيادي با تالشي و کُردي دارد. فرض ما براين است که زبان تالشي و کُردي از مجموعه زبان هاي ايراني در ابتدا داراي خويشاوندي و قرابت زيادي باهم بوده است ، که بعدًا به دلايل جغرافيايي خاص هر منطقه و دلايل سياسي تمدن هاي پيشين اين زبان ها ازهم دور شده اند. هدف از اين تحقيق بيان شباهت هاي موجود در زبان هاي تالشي و کُردي با تکيه بر ريشه شناسي هر دو زبان است که منجر به بررسي زبان هاي مادي و اوستايي در قالب مقوله خويشاوندي شده است . از اين مقايسه به اين نکته پي مي بريم که نقاط اشتراک زيادي بين آنها است ، که نشان از اشتراک فرهنگي و قوميتي بين آنها است در اين مقاله از روش کتابخانه اي و مطالعات تطبيقي استفاده شده است .
واژگان کليدي : تالشي ، کردي ، مادي ، اوستايي ، خويشاوندي


مقدمه :
زبان شناسي مقوله اي حائز اهميت است ، که از آن مي توان به عنوان ابزاري کاربردي در باستان شناسي استفاده کرد. زبان شناسي شامل دو شاخه ي هم زماني و در زماني است که در اين مقاله شاخه در زماني يا زبان شناسي تاريخي مد نظر است . در بحث جاي نام شناسي ما با لغاتي برمي خوريم که براي زمان حال عجيب و غريب مي نمايد. ولي همين جاي نامهامي تواند سر نخي براي کشف يک تمدن يا پرده برداري از شهرها و تمدن هاي فراموش شده باشد. به عنوان مثال کلمه پرثوه - پارسوا- پارت و پارسوماش را ما به عنوان يک تمدن يا يک سرزمين مي شناسيم در حالي که از لحاظ معاني همگي به يک معني و مفهوم اشاره مي کنند که اين معني "کناره يا پهلو" نام دارد، در زبان کُردي به کناره يا پهلو "پراسو(prasso)" مي گويند، در زبان فارسي مي توان کلمه "فراسو"را براي اين مضمون انتخاب کرد. پس از يک ريشه يابي لغت مي توان پي به فرهنگ و تمدني برد که به قدري وسعت داشته که سرزمين هاي همسايه خود مانند پارت ها ١ و پارس ها را به عنوان سرزمين هاي کناري يا پهلويي مرز خود مي دانسته و اين فرهنگ ماد نام دارد. لذا شناخت زبان ها و لهجه هاي کهن و قديمي نقش بسزايي در زنده نگاه داشتن بازماندگان زبان هاي پيشين دارد. زبان تالشي و کُردي به - عنوان زير شاخه هاي زبان هاي هند و اروپايي داراي کهنگي و غناي خاصي هستند که به لطف فرهنگ و فولکلور غني منطقه هاي خود هنوز پابرجا هستند و نياز به توجه در اين زمينه به شدت احساس مي شود. در اين مقاله ما ابتدا به بررسي زبان مادي (؟) و بازماندگان اين زبان در دوره هاي بعدي و خويشاوندي آن با زبان تالشي و کُردي پرداخته ايم و سپس زبان اوستايي را که از ادوار گذشته تا به حال داراي تحولات و فراز و نشيب هاي زيادي بوده ، بررسي کرده ايم و خويشاوندي آن را با زبان تالشي و کُردي بيان کرده ايم و بعد از اين ديرين زبان ها به سراغ زبان کُردي و تالشي رفته ايم و خويشاوندي آن ها را بررسي نموده ايم . نگارندگان با اين فرضيه پيش رفته اند که زبان تالشي و زبان کُردي به عنوان زير مجموعه اي از زبان هاي ايراني در ابتدا داراي خويشاوندي و قرابت زيادي باهم بوده است که بعدًا به دلايل جغرافيايي خاص هر منطقه و دلايل سياسي تمدن هاي پيشين اين زبان ها ازهم دور شده اند، که هدف بيان خويشاوندي و شباهت هاي موجود در هر دو زبان تالشي و کُردي است . درباره پيشينه پژوهش اينکه بعضاً برخي مقالات مردم شناسي به طور پراکنده به اين مقوله پرداخته اند.
١ برخي از محققين بر اين باورند که کلمه پارت به معنا و مفهوم مردمي پهلوان منش و سلحشور است ولي به اعتقاد نگارندگان اين کلمه به معناي کناره و پهلو است که از جانب يک فرهنگ يا تمدن به احتمال زياد ماد به سرزمين هاي همسايه اطلاق شده است .


١- زبان مادي (؟):
شاهنشاهي ماد نخستين دولت ايراني است ، که به موجب سالنامه هاي دولت هاي بين النهرين و نوشته هاي هردوت از آن اطلاع داريم . دياکونف سرزمين ماد را چنين توصيف کرده است ؛ ماد باستان از سمت شمال غرب با اورارتو «ارمنستان بعدي » و از طرف شمال با آلباني هم مرز بود و در امتداد کرانه ي درياي خزر به وسيله حاشيه مرطوب و جنگلي نواحي تاسي و کادوسي واقع در آن طرف رشته کوههاي البرز که اينک گيلان ، تالش و مازندران ناميده مي شوند محدود مي شد. در مشرق ناحيه کوهستاني خراسان با سرزمين باستاني پارت ، خاک ماد را از آسياي ميانه جدا مي کرد. اندکي جنوبي تر از خاک پارت مرز شرقي ماد را پهنه هاي مرکزي و لم يزرع فلات ايران تشکيل مي داد و پارتاکنا از سمت جنوب با کشور کوهستاني پارس هم مرز بود و از جنوب غربي به دره هاي رود کارون و کرخه محدود مي شد و از طرف مغرب نيز با آشور هم مرز بود (دياکونوف ، ١٣٩٠)و (جاف ،٤٣:١٣٥٥). متأسفانه نوشته ايي از زبان ماد بر جا نمانده است ، در دوران هخامنشي اسناد دولتي و اداري علاوه بر پاسارگارد و شوش و بابل ، در هگمتانه پايتخت پيشين ماد نيز نگه داري مي شد. به احتمال کلي دولت ماد نيز خزانه اي براي اسناد دولتي و رسمي داشته است . بعضي از دانشمندان عقيده دارند که خط ميخي پارسي باستان نزد مادها نيز به کار مي رفته است و حتي شيوه نگارش پارسي باستان را دنباله ي شيوه ي مي - دانند که در شاهنشاهي ماد ابداع شده بود(دياکونف ، ٧٩:١٣٩٠-٩٢)و(خانلري ، ١٦٠:١٣٦٣)٢. اطلاع ما درباره - ي زبان مادي کلمات و عباراتي است که در کتيبه هاي هخامنشيان بر جا مانده است . از جمله اين کلمات
(vazrka) بزرگ ، (baxris) باختر، (mitra) مهر است . تشخيص مادي بودن اين کلمات بر حسب قواعد زبان شناسي است (دياکونوف ، ١٣٩٠)(جاف ،٤٣:١٣٥٥). دياکونف در کتاب تاريخ ماد به چند نکته اشاره مي کند:
مي توان به ياري نامهاي اماکن جغرافياي (توپونيميک ) وتاحدي نام قبايل (اتنونيميک ) ترکيب قومي مردم سرزمين ماد را در ادوار گوناگون تاريخ آن و محل استقرار گروه هاي قومي را تعيين کرد. همچنين زبان کتبيه - هاي پادشاهان هخامنشي چنانکه دير زماني است ثابت شده حاوي لغات مادي فراوان است . ولي شمار کلمات مادي بايد خيلي بيش از آنچه تصور مي کنند باشد. علي الرسم ، کلماتي را مادي يا منسوب به لهجه هاي شمال - غرب ايران مي دانند که ظاهر و خصوصيات صوتي آشکارا شاهد تعلق آنها به زبان هاي شمال غرب ايران باشد(دياکونوف ، ١٢:١٣٩٠-٧٩).
١- ١ زبان ماد و خويشاوندي آن با زبان هاي شمال غرب ايران (کُردي و تالشي ):
١-١-١ زبان ماد و خويشاوندي آن با زبان کُردي :
کُردي ها را وابسته به طوايف و اقوام دامنه هاي زاگرس به ويژه گوتي ها و کاردوخي ها مي دانند، زيرا به احتمال زياد گوتي ، کرتي ، کاردو، کاردوخ ، نام هاي يک قوم بوده است و اين قوم از طوايف عمده تشکيل دهنده مادها بوده است و اسناد بدست آمده مويد اين مطلب مي باشد. چنانکه از قديمي ترين مدارک سومري چنين بر مي آيد که ملتي موسوم به گوتو يا گوتي وجود داشته که آشوري ها آن ها را گاردو(gardu) يا کاردو(kardu)، کرتي ، غوردي ، قورتي مي ناميده اند(جاف ،٤٢:١٣٥٥) .
در تشابه لفظي ميان کلمه گوتي و کرتي و کاردوخ و کُرد؛ خاورشناس معروف درايور(driver) معتقد است که کرتي ها در مملکت ايران و ميديا و ساير مناطقي که اکنون کُردها در آن زندگي مي کنند پراکنده شده اند.
کلمه کرتي (kyrtii) در وهله اول به کلمه Qurtu (کورتو ) يا کاردو kardu مبدل شد و سپس به کلمه کرت تغيير يافت و واژه کرت شبيه و نزديک به کلمه کُ رد است . کلمه کاردوخي که شباهت زيادي به کلمه کُرد دارد بر اقوامي اطلاق مي شده که گزنفون به سال ٤٠١ ق.م در مناطق کُردنشين کنوني با آنان برخورد کرده است . درحقيقت کلمه کاردوخ مشتق از واژه گورتو Gurto آشوري بااضافه پسوند جمع ارمني (kh)kh(‐‐gurto‐) مي باشد(جاف ،٤٢:١٣٥٥)٤. کُردهاي امروزي به اعتقاد خاورشناسان اخلاف و بازماندگان دولت ماد مي باشند که در همان سرزمين با حفظ بسياري از عادات و رسوم و بن مايه هاي کهن هنوز ساکن بخصوص در زبان و در بعضي از لهجه هاي آن که در قسمت ديگر به آن مي پردازيم . همچنين ما مي توانيم در بحث جاي نام شناسي به وابستگي هاي زيادي با ادوار قديم برسيم ٥. پروفسور مينورسکي در مورد وابستگي کُردها و مادها، معتقدند که از لحاظ تاريخي و جغرافيايي کُردها فقط از ماد آتروپاتن يعني آذربايجان با کناف و اطراف پراکنده شده اند. در ضمن اينکه نامبرده معتقد است که کُردها در حين اقامت با قبايل "کاردو" اختلاط يافته و کشور ماد را به اوج قدرت رسانيده اند. مينورسکي بعد از اين استدلال به اين نتيجه مي رسد؛ اگرکُردهاي کنوني نواده ها و بازماندگان مادها نيستند پس سرنوشت اقوام دلير مادي که امپراطوري نيرومندي را تشکيل دادند بکجا انجاميد...؟ و چه بسر آنها آمد....؟( جاف ،٥٠:١٣٥٥). بدين علت زبان کُردي نيز وارث و نوه ي زبان ماد و اوستايي است ، براي تأييد مطلبي که ذکر شد در دائرة المعارف بريتانکا تحت عنوان کُرد چنين آمده است : خصوصيات عمده کليه لهجه هاي کرمانجي کُردي اين موضوع را آشکار مي کند که به احتمال زياد اين زبان از ريشه استوار و قديمي زبان مادي است ( جاف ،٥٠:١٣٥٥).
١-١-٢ زبان ماد و خويشاوندي آن با زبان تالشي :
شواهد و دلايل موجود همان اندازه که وجه اشتراک و ارتباط بين تاتي وتالشي با اوستايي و پهلوي نشان مي دهد، گوياي پيوستگي هايي نزديکي با زبان مادي نيز هست .ا.م دياکونوف در تاريخ ماد بر اين موضوع تاکيد نموده است و در حواشي مربوط به فصل ششم کتاب ياد شده مي افزايد که زبان تالشي ويژگي هاي صوتي اصلي را که خاص زبان مادي بوده حفظ کرده است .همچنين مي گويد: در زمان حاضر هم تاتها وتالشان و گيلک ها و مازندراني ها به لهجه هايي سخن مي گويند که خود بقاياي زبان هند و اروپايي مي باشدکه در آغاز زبان مادِ شرقي بوده . امتياز ويژه اين لهجه ها کهنگي و مهجوري ترکيب اصوات مي باشد که در بسياري موارد با زبان پارسي تفاوت داشته و با مادي و پارتي و اوستايي مشابهت دارد(عبدلي ،١٣٨٨: ٢٥). و.ب .ميللر٦ نشان
داده است که زبان تالشي ويژگي هاي صوتي اصيلي را که خاص مادها بوده ،حفظ کرده است (عبدلي ، ١٣٨٠: .(116
نظر دياکونوف و ميللر در نوشته هاي برخي از پژوهشگران ايراني نيز تاييد شده است . محققي در اين مورد چنين نتيجه گيري کرده است که در بازسازي زبان مادي که تاکنون بيشتر براساس آثار اين زبان در کتيبه - هاي هخامنشي صورت گرفته است ، اکنون مي توان بازمانده گويش هاي آذري در آذربايجان و تالش را نيز ملحوظ داشت . توافق اصولي قواعد صوتي اين گويش ها با قواعد صوتي ماد باستان ادامه زبان مادي را در گويش آذري تاييد مي نمايد(عبدلي ،١٣٨٨: ٢٥).
٢- زبان اوستايي :
اوستا نام کتاب مقدّس زردشتيان و سنت ديني آنان است که شامل مجموعه اي از متون مقدس است .
شايان ذکر است که اوستا مجموعه ي متوني به زبان اوستايي و زند، يعني ترجمه و تفسير اين گونه متن ها به پهلوي است . درباره ي خواستگاه متون دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند کهنه مي توان متون اوستايي را به درستي تاريخ گذاري کرد و نه مي شود به مکان يابي جغرافيايي زبان آنها پرداخت . به طور کلي بازه اي از
١٠٠٠ ق.م تا زمان هخامنشيان را براي آن قائل شده اند که به صورت سينه به سينه منتقل شده تا به دوره اشکاني رسيده است .اوستا از دو جهت اهميت دارد: يکي آن که قديمي ترين انديشه هاي مزدايي را دربر دارد و ديگر آنکه ، تنها نوشته ي موجود به زبان اوستايي است . پنج قسمت ازاوستاي کنوني ؛ يسنا، يشت ها، ويسپرد، ونديداد، و خرده اوستا باقي مانده است . نخستين تلاش براي احياي اوستا در زمان اشکانيان به دست بلاش صورت پذيرفت ، در زمان ساسانيان همين کار، بار ديگر، در طي چهار مرحله انجام گرفت و در زمان انوشيروان (٥٣١-٥٧٩ م) اوستا را به پهلوي ترجمه کردند. وجود يک اوستاي مکتوب اشکاني موضوع اساسي يکي از مهم ترين بحث هاي تاريخ مطالعات ايراني بوده است . به طوري که اکثر دانشمندان به نبود نسخه اي از اوستا در زمان اشکانيان متفق مي باشند و اگر هم بوده باشد در واژه شناسي اوستايي هيچ نقشي نداشته است . بي گمان متون اوستايي شناخته شده از نسخه اي سرچشمه مي گيرد که آن را در دوره ي ساسانيان مرتب کرده و به الفباي يوناني نگاشته اند. کارل هوفمان ، با مقايسه ي متن هاي اوستايي با ترجمه پهلوي آن ها نتيجه گرفته که ثبت اين متون و نگارش آن ها در قرن چهارم ميلادي ، يعني تقريباً در دوره ي شاپور دوم صورت گرفته است (خانلري ،١٧٤:١٣٦٣؛کلنز و بويس ،١٩٧:١٣٨٧-٢٢٩).
٢-١ زبان اوستايي و خويشاوندي آن با کُردي :
در ميان زبانهاي ايراني کنوني ، بيشتر زبان کُردي با اوس ايي پيوند و خويشاوندي نزديک دارد. زيرا برخي از اصوات و واژه هاي اوستايي هنوز در کُردي محفوظ مانده است . که در اين جا نمونه اي اصوات را که از لحاظ آواشناسي مشابه اند، مي آوريم :
صوت اوستايي مثال کُردي
١- خو خويشک xwaysk خواهر
٢- انگ مانگ mang ماه
از لحاظ دستوري و ساختمان : وجود علامت براي فرق گذاشتن مذکر و مونث در بعضي از لهجه هاي زبان کُردي مانند گوراني و کرمانجي شمالي دليل بر وحدت ريشه زبان هاي ايراني و کُردي است . زيرا اين علائم در تمام زبان هاي باستاني ايران مخصوصاً اوستايي وجود داشته است (جاف ،٥٣:١٣٥٥). در ادامه کلمات بيشتري را از اين دو زبان تطبيق داده ايم .
٢-٢ زبان اوستايي و خويشاوندي آن با زبان تالشي :
ما در اين قسمت به تطبيق چندين واژه از زبان اوستايي و تالشي مي پردازيم و همانطور که در خويشاوندي زبان تالشي با زبان مادي بحث شد، اين کهنگي لهجه و مهجوري اصوات بيش تر با زبان مادي و پارتي و اوستايي مشابهت دارد.
فارسي - اوستايي - تالشي
خواست - ياس - خاس * تراشيدن - تاشيتن - تاشته * رسيدن - نس - رس * گوينده - ائوج - اواج * باد- وات - وا * سوزن - دَرزَاهي - درزن * زن - جن - ژن * کشيدن (کشاندن )- اوستن - ويسوئه * خميدن - نم - خم .
7 از اين تطبيق مي توان نتيجه گرفت که اگر تحقيقات گسترده اي در حوزه مطالعات تطبيقي زبان شناسي صورت بگيرد نه تنها واژه هاي مشابه زيادي مي توان يافت ، بلکه مي توان از نابودي اين واژه ها در زبان تالشي جلوگيري کرد.
٣- زبان کُردي :
محققين بر اين عقيده اند که کُردها آريائي و منتسب به اقوام هند و اروپايي مي باشند که طوايف هند و ايراني نيز از آن ها منشعب شده اند. بخشي ديگري از دسته هاي اين اقوام در طول چين خوردگيهاي زاگرس مرکزي به حرکت درآمدند و ماد و پارس از اين بخش مي باشند(گريشمن ، ٤٣:١٣٣١). آنچه در اينجا قابل ذکر است آن است که برخي از محققين ، کُردها رااز همان گروهي که در منطقه زاگرس اقامت گزيدند و به نام هاي گوتي ، کاسي ، لولو، کاردوخ ، و غيره معروف شدند مي دانند(زکي ، ٦٣:١٩٦١).گزنفون مورخ و سردار يوناني اشاره کرده است که در سال ٤٠١-٤٠٠ ق.م زماني که مي خواست سپاه خود را که از جنگ با اردشير دوم هخامنشي برگشته بودند به يونان بازگرداند، در کوهستانهاي کردستان به قومي موسوم به «کردوک (کُردها)»
دچار شد که در مسير عقب نشيني يونانيان به ايذاء آنان پرداختند. مينورسکي زبان کُردي را متعلق به گروه هاي زباني شمال غرب مي داند و بيان مي کند که بسط و توسعه ي کُردها فقط از سرزمين ماد کوچک که همان آتروپاتکان يا آذربايجان امروزي است صورت گرفته است (سارايي ، ٦٥:١٣٨٠).درباره ي شرح جغرافيا، فرهنگ ، فولکلور و زبان کُردي ما فقط به مقاله آقاي عليرضا خاني ٨ بسنده مي کنيم چون بيش تر از اين در اين مجال نمي گنجد و نياز به تحقيق و پژوهش بيشتري است .
٣-١ تقسيم بندي زبان کُردي ٩:
اغلب زبان شناسان بر وجود چهار لهجه ي اصلي زبان کُردي اتفاق نظر دارند. بررسي فونتيک (phonetic)، گرامر و کلمات کُردي مبناي علمي براي تقسيم بندي گويش هاي کُردي است ، بر همين اساس زبان کُردي
را به چهار گويش عمده و اصلي تقسيم بندي مي نمايم و به جزئيات هر گويش خواهيم پرداخت :
٧اين مطالعه تطبيقي در روزنامه اطلاعات در سه نوبت توسط آقاي علي عبدلي چاپ شده است .
٨ از مجموعه مقالات مردم شناسي در سايت سازمان ميراث فرهنگي و صنايع دستي استان کردستان
٩تحقيق درباره ي شاخه ها و زير شاخه هاي زبان کُردي بسيار است ولي به نظر نگارندگان اين تقسيم بندي جامع است ولي باز جاي کار دارد.
١- گويش کرمانجي شمال شامل گونه هاي باديناني ، بوتاني ، آشتياني ، قوچاني ، حکاري ، بايزيدي ، شمديناني ،
جزيره اي :
حوزه جغرافيايي گويش کرمانجي شمال در مناطق کُردنشين : ديار بکر، جزيره ، ارزروم ، هرکي ، شکاک ، بايزيد، حکاري ، ماردين ، وان ، بتليس ، آگري ، شمدينان ، دهوک ، زاخو، عماديه ، سنجار، عقره ، عفريني ، اروميه ، سلماس ، ماکو، نقده ، برادوست ، ترگور، مرگور، کُردهاي قوچان در شمال خراسان ايران ، جلالي ، دومبلي ،کردهاي ارمنستان ، حسکه ، قاميشلي ، حلب ، مناطق کُرد نشين آناتولي ، ايروان ، بارو کلي در کوه هاي آرارات ، تور عابدين ، موش ، دوگو، ارزنجان ، خرپوت ، موصل ، آميدي ، کوههاي شنگار، سيواس ، ملاطيه ، اورفا، سلماس ، کُردهاي (بجنورد، شيروان ، درگز، کلات ، گيلان ، مازندران ، نور، کلاردشت )، کُردهاي چاوان .
گويش کرمانجي شمال بيش از ٢٢ ميليون گويشور کُرد دارد که بيش ترين درصد گويشوران کُرد را تشکيل مي دهد و حدود ٤٩% از جمعيت ملت کُرد به اين گويش تکلم مي کنند.
٢- گويش کرمانجي جنوب شامل گونه هاي سوراني - مکرياني - اردلاني - باباني - جافي :
حوزه ي جغرافيايي گويش کرمانجي جنوب در مناطق کُردنشين : مهاباد، بوکان ، سردشت ، بانه ، پيرانشهر، نقده ، اشنويه ، سليمانيه ، کرکوک ، اربيل (هه ولير)، موصل ، رواندز، چمچمال ، شقلاوه ، کويه ، قلعه ديزه ، مريوان ، سقز، تکاب ، سنندج ، ديواندره ، ليلاخ ، روانسر، گروس ، شواني ، سول ئاوا، جوانرود، ثلاث باباجاني ، دوکان ، کفري ، کلار.
گويش کرمانجي جنوب بيش از ١٠ ميليون گويشور کُرد دارد و حدود ٢٢% جمعيت ملت کُرد به اين گويش تکلم مي کنند.
٣- گويش کلهري ، لري شامل گونه هاي کلهري - لري – لکي - فيلي - بختياري :
حوزه ي جغرافيايي گويش کلهري – لري در مناطق کُرد نشين : کرمانشاه ، اسلام آباد، ايوان ، صحنه ، کنگاور، کُردهاي همدان ، قصر شيرين ، گيلان ، سومار، شيروان چرداول ، هليلان ، زردلان ، لومار، موسيان ، ايلام ، دهلران ، آبدانان - سنقرو کليائي ، قروه ، بيجار، مهران ، خانقين ، مندلي ، بيره ي ، بدره ، خرم آباد، کوهدشت ، چوار، ارکوازي ، زرنه ، کارزان ، سرپل ذهاب ، ممسني ، کرند، هرسين ، تويسرکان ، اسد آباد، بيستون ، سنجابي ، دالاهو، پشت کوه و پيش کوه ، ميش خاص ، هفت چشمه ، دره شهر، پهله زرين آباد، مورموري ، سراوبازان ، ماهيدشت ، کامياران ، خوران ، چمچمال صحنه ، چهارمحال بختياري (شهر کُرد)، زرباتيه ، خسروي ، ارکواز ملکشاهي ، ريژاو، دزفول ، الشتر، دينور، بروجرد، اليگودرز، هفت گلي ، سوسنگرد، پلدختر، نيريز، کوت ، کوه گلويي ، تعدادي از کُردهاي دشت شهرزور که از اهالي ايوان -گيلان - ملکشاهي و خزل مي باشند، ايل ملکشاهي ، ايل کلهر، ايل سنجابي ، ايل خزل ، ايل ارکوازي ، ايل شوهان .
گويش کلهري - لري بيش از ١٠ ميليون گويشور کُرد دارد که حدود ٢٢% جمعيت کُرد به اين گويش تکلم مي کنند.
٤- گويش گوراني - زازايي شامل گونه هاي اوراماني - زازايي - گوراني :
حوزه جغرافيايي گويش گوراني - زازايي در مناطق کُرد نشين : پاوه ، نوسود، ژاورود، اورامان لهون ، نودشه ، حلبچه ، بياره ، تويله ، زنگنه ، کاکه اي ، روژبياني ، دزلي ، پيرشاليار، رزاو، نگل ، ميانه ، بخش هايي از(درسيم - خارپوت -معدن -ارزنجان -دياربکر-اورفا-بتليس ).
گويش گوراني - زازايي بيش از دو ميليون گويشور کُرد دارد که بيش از ٥% درصد جمعيت ملت کُرد به اين گويش تکلم مي کنند(سايت سازمان ميراث فرهنگي ، صنايع دستي و گردشگري استان کردستان ).
٤- مروري بر پيشينه تاريخي ، فرهنگي و زباني تالش :
٤-١ موقعيت جغرافيايي تالش و تاريخ و فرهنگ آن :
سرزمين قوم تالش منطقه نسبتا وسيعي است که شامل بخش هايي از شمال غرب ايران و جنوب جمهوري آذربايجان مي گردد. سرزمين اختصاصي قوم تالش در ايران دقيقا از آبريز شرقي رودخانه سفيدرود در منطقه رودبار گيلان آغاز مي شود و با دربرگرفتن کل البرز شمالي (رشته جبال تالش و بخشي از دامنه هاي آن ،جلگه لنکران و مغان شرقي )تا رودخانه کورا امتداد مي يابد. اين قلمرو از مرداب انزلي تا مصب کورا در ساليان ، اراضي ساحلي درياي کاسپي را در برمي گيرد و با طول بيش از ٣٠٠ کيلومتر و عرض متوسط ٣٥ کيلومتر، مساحتي بيش از ١٠ کيلومتر مربع دارد(عبدلي ، ١٣٨٠: ١١٢).
در گذشته منطقه قومي تالش سراسر دره شاهرود، از خلخال تا مغان و ارس سفلي را در بر مي گرفت .
آثار فرهنگي و تاريخي اين قوم از دره ي شاهرود تا ارس سفلي هنوز باقي مانده است . اقليت نسبتا کمي از ساکنان منطقه مذکور، که اکنون به زبان غير تالشي سخن مي گويند، مهاجر و يا تالش هايي هستند که زبان آنها تغيير يافته است . اهالي تاتي زبان دره شاهرود که خود را تات مي نامند، براساس موازين مردم شناسي ، بخش از اقوام قوم تالش به شمار مي آيند(عبدلي ، ١٣٨٠: ١١٤). اکنون حدود ٥٠٠ هزار نفر تالشي زبان در ايران زندگي مي کنند که عمدتا در شهرستان هاي "تالش " و "فومن " رضوانشهر، ماسالو شفت سکونت دارند(عبدلي ، ١٣٨٨: ١٩).
به استناد منابع موجود، تالشيان که يونان آن را "کادوسان " و يا "کادوسيان " خوانده اند، دست کم در تمام دوران پيش از ميلاد، قوم قدرتمندي بوده و با مادها و هخامنشيان گاه در جنگ و گاه متحد بودند.اگرچه اين قوم بعدها موقعيت پيشين خود را از دست داد، ولي برخي از نشانه ها و شواهد تاريخي گوياي آن است که با اشکانيان و ساسانيان دوران نسبتاً مسالمت آميزي را گذراندند و به تدريج نام و آوازه ي ديرينه - شان ،تحت الشعاع نام قوم "گيل " و "ديلم " قرار گرفت .
کادوسي ها ساکنين گيلان کنوني بودند،که در اوستا از سرزمين و مردم آنجا تحت "ورن " و "ورنه " نام برده شده است (آذري ،١٣٨٦: ١٥). سرآلن ويلسون ١٠،کادوسي ها را همان گل -گلاي -گيل مي داند، از ساکنان اوليه بومي ايران که اولاد آنان هنوز در گيلان و مازندران در نواحي جنگلي سواحل خزر يافت مي شوند(يوسفي نيا، ١٣٧١: ٢٧). در مقابل کسروي معتقد است که کادوس يا کادوش در حقيقت اسلاف قوم تالش و گالش مي باشند(يوسفي نيا، ١٣٧١: ٢٧). در خصوص ويژگي هاي اين قوم آمده که مردماني جنگجو و استقلال طلب بوده اند که محققين پيش از اسلام و هم محققين اسلامي آن را تاييد کرده اند(فهيمي ، ١٣٨١: ١٧٦).
پيرنيا در کتاب تاريخ ايران باستان آورده است :
"چنان که گشت ، بعضي محققين کادوسيان را از بومي هاي ايران قبل از آمدن آريان ها به اين سرزمين مي - دانند، اين ها در گيلان و قسمت شرقي آذربايجان سکني داشتند."
در کتاب تاريخي "کادوسان " آمده است :

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید