بخشی از مقاله

جنگ و حقوق کودکان آواره و بی سرپرست

چکیده
وجود مخاصمات مسلحانه در جوامع بشری , کودکان را که آسیب پذیرتر از دیگران می باشند, تحت تأثیر قرار داده با ایجاد شرایط مبهم زندگی رشد فیزیکی , روحی و روانی آنها را بشدت دگرگون می سازد , کودکان آواره بطور غیر مستقیم تحت تأثیر جنگ قرار می گیرند و همانند والدین خود برای رهایی از مشکلات جنگ , یا در کشور محل تولد خود جا به جا می شوند , یا به کشور های دیگر پناه می برند . این کودکان در هر صورت باید مورد حمایت قرار گیرند. کودکان آواره در سایر کشورها نسبت به کودکان جابجا شده در کشور متبوع خودشان , بعضا از حمایت های بشر دوستانه بیشتری برخوردارند. زیرا نهادی بین المللی بنام کمیساریای عالی پناهندگان وابسته به سازمان ملل متحد امور پناهندگان را پیگیری می نماید. بچه های بی سرپرست نیز گروه دیگری از کودکان آسیب دیده از جنگ هستند که نیاز به حمایت ویژه دارند. زیرا والدین خود را در جنگ از دست داده اند.
بر اساس منابع موجود در حقوق بین الملل و برای پیشگیری از مشکلات آینده یکی از وظایف اساسی دولتها در زمان مخاصمات مسلحانه و پس از آن , حمایت از کودکان آسیب دیده از جنگ است. بنابراین در بحرانها و مواقع اضطراری باید به کودکان اولویت داده شود و حمایت از حقوق آنان به لحاظ امنیت جسمی و روحی , تعلیم و تربیت مناسب , و تغذیه و بهداشت ایشان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار باشد. بر همین مبنا حقوق بین الملل عرفی از سالها قبل و حقوق بین الملل مدون در قالب معاهدات بین المللی و بویژه کنوانسیون حقوق کودک بر این حقوق و بویژه حق حمایت تأکید ورزیده اند. در مجموع بهترین راه حمایت از حقوق کودکان در زمان مخاصمات مسلحانه پیشگیری از وقوع این مخاصمات است , اما در صورت بروز چنین مخاصماتی , حقوق کودکان بویژه حقوق کودکان آواره و بی سرپرست باید در هر حال رعایت گردیده , ناقضان این حقوق باید جوابگوی اعمال خود باشند.

واژگان کلیدی
کودک , حقوق کودک , جنگ, کودک آواره , کودک بی سرپرست , سازمان ملل


کودکان آواره[1] و بی سرپرست از جمله کودکان قربانی جنگ و مخاصمات مسلحانة داخلی هستند. جابجایی کودکان برای پرهیز از مشکلات جنگ در داخل و خارج کشور و از دست دادن یکی از والدین یا هر دوی آنها بدلیل وضعیت جنگی , یکی از دستاوردهای منفی این پدیده است.
قواعد حقوق جنگ[2] و کنوانسیونها و اعلامیه های مربوط به حقوق کودکان توسط دولتها، کودکان آواره و بی سرپرست راچه در اردوگاهها و چه درخارج از آن , با گرسنگی، بیماریهای جسمی و روحی و فقدان امکانات تحصیلی مناسب و بطور کلی با عدم امکان یک زندگی مناسب روبرو ساخته است تا جایی که بنظر یونیسف وضعیت این کودکان بحرانی است[3].
به دلیل آموزه های دینی و روحیة مهمان دوستی ایرانیان , وضعیت کودکان آواره از جنگ بویژه کودکان افغانی و عراقی در ایران از لحاظ تعلیم و تربیت تا حدی مناسب بنظر می رسد, اما در سایر کشورها بویژه در آفریقا و خاورمیانه قواعد اولیه برای کاهش جنگ ، به نفع منطق جنگ کنار گذاشته می شود[4].
در این مقاله هدف این است که ضمن تشریح وضعیت کودکان آواره و بی سرپرست ومشکلات آنان، راههای حمایت از آنان در زمان جنگ و پس از آن مورد بررسی قرارگیردوضمن تأکید برحمایتهای حقوقی پیش بینی شده در اسناد بین المللی به راهکارهای عملی ازجمله باز پروری وحمایت عملی درزمان جنگ و پس ازآن, نقش ویژه سازمانهای غیردولتی وسایرمجامع مردمی, ولزوم مجازات مرتکبان جنایات جنگی اشاره شود.
وضعیت کودکان آواره و بی سرپرست ناشی از جنگ
کودکان در بیشتر موارد قربانیان غیر مستقیم جنگ و مخاصمات مسلحانه داخلی هستند. در این میان وضعیت دو گروه ، کودکان آواره[5] و بی سرپرست بیشتر از سایر موارد قابل تأمل و بررسی است.
الف کودکان آواره
یکی از عوامل جابجایی و آوارگی وسیع انسانها در طول تاریخ , جنگ و نزاع های مسلحانه بوده است. کودکان بدلیل آسیب پذیری خود بخش عمده ای از آوارگان جنگی را تشکیل می دهند. براساس آمار از بین سی میلیون آوارة دنیا ، 80 % آنان را کودکان تشکیل می دهند1 و هر روز حدود 5000 کودک آواره به جمع آوارگان اضافه می شود.[6] این کودکان آواره در دو گروه آوارگان داخلی و بین المللی تقسیم می شوند[7] که گروه دوم تحت حمایت کمیساریای عالی پناهندگان قرار دارند. کودکان آواره در تمام نقاط دنیا حضور دارند. نمونة بارز این کودکان را کودکان آواره آفریقایی , افغانی ، عراقی و فلسطینی تشکیل می دهند. گروه اخیر شاید مظلوم ترین گروه آوارگان باشند؛ زیرا از سال 1948 تاکنون بدنبال درگیری های اعراب و اسرائیل , خانواده های فلسطینی سه تا چهار بار جابجا شده اند. و امروزه چهارمین نسل کودکان فلسطینی در اردوگاه هایی زندگی می کنند که اجدادشان آنها را بنا نهاده اند. زندگی در این اردوگاهها مشکلات متعددی را به دنبال دارد و کودکان را با آسیبهای روحی مواجه می سازد.

کودکان آواره در مقایسه با بزرگسالان آواره به دلیل آسیب پذیری خود با خطرات جسمی و روحی بیشتری مواجه می شوند که حمایت ویژه ای را طلب می کند1. مشکل کمبود مواد غذایی ، مسکن ، بیماریهای مسری و غیر مسری ، جدایی از خانواده، سربازی اجباری و حتی سوء استفاده های جنسی و قطع تحصیلات از جمله عواملی هستند که رشد جسمی و روحی آنان را با مشکلاتی روبرو می سازد. حتی در اردوگاهها نیز بدلیل شرایط نامناسب بهداشتی ، تعارضات فرهنگی بین ساکنان اردوگاه ، کمبود مواد غذایی و غیره شرایط آوارگان و بویژه کودکان با شرایط طبیعی بسیار فاصله دارد. بطور کلی جابجایی و آوارگی کودکان علاوه بر نتایج جسمی و روحی ، عواقب آموزشی و تربیتی نیز بدنبال دارد که در این زمینه می توان به تأخیر تحصیلی و از دست دادن انگیزة تحصیلی کرد که حتی باز پروری آنان را در مدارس کشور محل اسکان بسیار دشوار و در بعضی موارد غیرممکن می سازد.[8]

ب کودکان بی سرپرست
کودکان بی سرپرست گروه دیگری از کودکان قربانی جنگ هستند. بر اساس آمار یونیسف در سال 2001 فقط دو میلیون کودک زیر پانزده سال بدلیل جنگ و بیماری ایدز ، یکی از والدین خود را از دست داده اند.[9] بطور کلی هر کودکی در زمان رشد خود نیاز به والدینی دارد که او را مورد حمایت قرار داده و زمینة رشد جسمی و روحی او را فراهم آورند. این نیاز بویژه در بعد روحی آن تا سن معینی وجود دارد و در مواقع بحرانی از جمله جنگ و درگیریهای مسلحانه بسیار شدیدتر می شود. به همین دلیل در مقدمه کنوانسیون حقوق کودک ، خانواده به عنوان واحد اساسی هر جامعه شناخته شده که در رشد جسمی و روانی کودک نقش عمده ای دارد.
در زمان جنگ یا در حین جابجایی و آوارگی ناشی از آن ، ممکن است کودک پدر یا مادر یا هر دو را از دست بدهد که چنین امری تأثیرات منفی متعددی بر زندگی کودک خواهد داشت. اولین تأثیر، ناراحتی روانی ناشی از فقدان پدر یا مادر و از دست دادن روحیه است. برای کودکان بی سرپرست آینده مبهم به نظر می رسد. عدم تغذیه مناسب و اشتغال برای کمک به خانواده از جمله عواملی است که امکان اعراض از تحصیل را به وجود می آورد و آنان را از مدرسه دور می کند. باید توجه داشته باشیم که اگر در مورد بعضی کودکان بی سرپرست وجود اقوام نزدیک می تواند تا حدی خلأ عاطفی ناشی از فقدان والدین را پرکند, مشکل کودکانی که تمامی اعضای فامیل خود را از دست می دهند, بسیار حادتر است و وضعیت آنان حمایت بیشتری را می طلبد. سازمان بهداشت جهانی (OMS) در مورد کودکان عراقی به این موضوع اشاره می کند که اثرات روانی فقدان والدین ، این کودکان را سالها و حتی تا پایان عمر رها نخواهد کرد[10].
در پایان این مقاله پس از بررسی مشکلات کودکان آواره و بی سرپرست ، به زمینه های حمایت حقوقی از این کودکان در اسناد بین المللی , و پس از آن به روشهای حمایت عملی و باز پروری این کودکان در جامعه خواهیم پرداخت.
حمایت حقوقی کودکان آواره و بی سرپرست
از زمانهای قدیم , حمایت از حقوق کودکان قربانی جنگ یکی از موضوعات اساسی حقوق جنگ بود و نخست درحقوق بین المللی عرفی و پس از آن در قالب اسناد بین المللی به این موضوع پرداخته شده است.
اعلامیه 16 سپتامبر 1926 جامعه ملل, اولین اعلامیه حمایت از کودکان است که تحت عنوان اعلامیه ژنو تصویب شد و در مقدمه و پنج ماده آن به حمایت جسمی و روحی کودکان توجه زیاد به عمل آمد. پس از آن در مادة 14 اعلامیة جهانی حقوق بشر در 10 دسامبر 1948 حق پناهندگی برای همه ازجمله کودکان , در کشورهای دیگر مورد پذیرش قرار گرفت. سپس کنوانسیون 1949 ژنو در مورد حقوق کودکان قربانی مخاصمات مسلحانه تدوین گردید و در20 نوامبر 1959 اعلامیة حقوق کودک تحت نظارت سازمان ملل1 تصویب شد و بر اعلامیه ژنو تأکید ورزید.
در قطعنامه های 2444 ( XXIII ) 19 دسامبر 1968 و 2597 ( XXIV ) 16 دسامبر 1969 و 2674 ( XXV ) و 2675 ( XXV ) 9 دسامبر 1970 به موضوع حمایت از حقوق بشر و اصول بنیادی راجع به حمایت از افراد غیرنظامی در زمان مخاصمات مسلحانه اشاره شده است. در قطعنامه 1515 ( XLVIII ) شورای اقتصادی و اجتماعی مورخه 28 مه 1970 از مجمع عمومی سازمان ملل تقاضای تدوین اعلامیه ای در مورد حمایت از زنان و کودکان در مواقع بحرانی یا جنگ گردید که در پاسخ مجمع عمومی در 14 دسامبر 1974 اعلامیه مربوط به حمایت از زنان و کودکان در مواقع بحرانی و مخاصمات مسلحانه را به تصویب رساند. سه سال بعد در 1977 دو پروتکل الحاقی به کنوانسیون ژنو 1949 در مورد حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه بین المللی و داخلی به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید[11]. اما مهمترین قدم در مورد حمایت از حقوق کودکان در 1989 با تصویب کنوانسیون حقوق کودک برداشته شد[12]. بر اساس این کنوانسیون همه کودکان حق رشد در فضای صلح آمیز و عاری از خشونت را دارند و همه باید به چنین امری کمک کنند ( مواد ,20 , 25 , 28 , 30 ). پس از آن در اعلامیه جهانی تعلیم و تربیت برای همه, در 1990 در تایلند بر حق تعلیم و تربیت کودکان تأکید گردید.

در 1995 شورای امنیت طی قطعنامه1261 حمله به مراکز مورد حمایت بین المللی ازجمله مکانهای تجمع کودکان مانند مدارس و بیمارستانها را محکوم کرد. در راستای اجرای کنوانسیون حقوق کودک در 1996 (25 ژانویه ) کنوانسیون استراسبورگ به تصویب کشورهای اروپایی رسید و این کشورها خود را متعهد به اجرای کنوانسیون مزبور دانستند. در زمینه حمایت از کودکان آواره و کودکان قربانی مین های ضد نفر, و به منظور حمایت از کلیة قربانیان این سلاح های خطرناک در 1997 در اتاوای کانادا , کنوانسیونی راجع به ممنوعیت استفاده و تولید مین های ضد نفر تدوین گردید که آمریکا تاکنون از پیوستن به این کنوانسیون خودداری کرده است[13].

سازمان بین المللی کار در مقاوله نامه 182 خود در سال 1999 به کار گیری کودکان در جنگ و مخاصمات مسلحانه داخلی را بعنوان یکی از اشکال اشتغال سخت و زیان آور کودکان ممنوع دانست[14]. در 25 / 3 / 2000 قدم بزرگ دیگری برداشته شد و پروتکل الحاقی به کنوانسیون حقوق کودک به تصویب اکثر کشورها رسید که بعضی نقایص کنوانسیون حقوق کودک را مرتفع می ساخت[15].

شورای امنیت سازمان ملل نیز طی قطعنامه های 1261 مورخ 25 اوت1999 و 1314 مورخ 11 اوت 2000 و قطعنامه 1379 مورخ2001 بر حمایت از حقوق کودکان درگیر در مخاصمات مسلحانه تأکید نمود و اخیراً نیز همین شورا طی قطعنامه 1460 مورخ 30 ژانویه 2003 با تأکید بر کلیة اسناد و منابع قبلی در مورد حمایت از حقوق کودکان , بر نظارت دبیرکل راجع به رعایت این اسناد و همچنین رعایت حقوق کودکان در عملیات حفظ و تحکیم صلح سازمان ملل اشاره دارد. سازمان ملل در این چارچوب سال 2001 تا 2010 را دهة بین المللی صلح و عدم خشونت نامیده و ترویج فرهنگ صلح را امری الزامی دانسته است[16].

لازم به ذکر است که با تصویب اساسنامة دیوان کیفری بین اللملی رم در 1998 قدم دیگری در زمینه حمایت از حقوق کودکان برداشته شد. در این اساسنامه تأکید گردیده که استفاده از کودکان در جنگ و نقض حقوق آنان می تواند بعنوان یکی از جرایم بر ضد بشریت تلقی گردد و موجبات محاکمه و مجازات مرتکبان را فراهم آورد.
در بین منابع فوق الذکر , کنوانسیونها از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. زیرا رعایت آنها برای کشورهای عضو الزامی است و عدم رعایت آنها موجبات مسؤولیت بین المللی دولت نقض کننده را فراهم می آورد. قطعنامه های شورای امنیت نیز نسبت به اعلامیه های مجمع عمومی سازمان ملل از اهمیت بیشتری برخوردارند. لذا در بین منابع اخیر الذکر کنوانسیون ژنو 1949 و پروتکل های الحاقی آن ، کنوانسیون حقوق کودک و پروتکل الحاقی آن و اساسنامه دیوان کیفری بین المللی از اهمیت بیشتری نسبت به سایر منابع در مورد رعایت حقوق کودکان آواره و بی سرپرست برخوردارند. کنوانسیون « اتاوا » نیز خطرات ناشی از جابجایی در مناطق خطرناک را برای کودکان کاهش می دهد. در کنوانسیون حقوق کودک بصراحت بر حقوق کودکان قربانی جنگ و باز پروری جسمی و روانی آنان تأکید گردیده است و کشورهای عضو کنوانسیون متعهد شده اند که کلیه حقوق, بویژه حق تعلیم و تربیت را بدون تبعیض برای کودکان قربانی جنگ فراهم آورند و روشهای مضر به سلامتی کودکان را لغو کنند. بررسی فوق نشان می دهد که با تدوین و تصویب اسناد بین المللی ابعاد موارد در برگیرنده حقوق کودک افزایش یافته است ؛ لیکن طی دهه های اخیر ، شواهد زیادی مبنی بر نقض حقوق کودکان در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد که نمونه بارز آن، وجود میلیونها کودک آواره و بی خانمان در اثر جنگ و فقر است. حال که وضعیت حقوقی کودکان آواره و بی سرپرست و اسناد بین المللی مربوط به آن را مورد مطالعه قرار دادیم , باید ببینیم حقوق این کودکان در عمل چگونه باید مورد توجه و رعایت قرار گیرد.

بازپروری و حمایت عملی کودکان آواره و بی سرپرست
باز پروری و حمایت کودکان , هم در زمان جنگ و هم پس از خاتمه آن , یکی از وظایف دولتهاست. در مورد کودکان آواره اولین سؤالی که مطرح می شود, این است که آیا این کودکان به همراه والدین خود هستند یا خیر؟ چرا که در مورد آنان اولین مسأله توجه به مسائل روحی است که با تحکیم خانواده صورت می گیرد. در این خصوص ، می توان از تکنولوژی ارتباطات برای یافتن والدین و اعضای فامیل نزدیک کودک آواره استفاده کرد. اگر پدر و مادر کودک مفقود باشند, باید به ترتیب به اقوام دور , دوستان خانوادگی یا خانواده های متقاضی واجد صلاحیت سپرده شود. در صورت فقدان این موارد , کودکان بی سرپرست باید به مراکز نگهداری تحت نظارت از جمله یتیم خانه یا هر مکان مطمئن دیگر سپرده شوند و دولت بر امور آنان نظارت داشته باشد. البته باید توجه داشت که نگهداری طولانی مدت کودک در این مراکز وی را با عدم توانایی در ارتباط عاطفی پایدار با دیگران و عدم ثبات شخصیت روبرو می سازد. در کنوانسیون حقوق کودک 1 امکان اعطای کودک بی سرپرست در موارد ضروری و بصورت فرزند خواندگی به فامیل های متقاضی در کشور های خارجی هم امکان پذیر است ( ماده 21 کنوانسیون ) که در چنین مواردی باید تضمین های مناسب اخذ شود. البته چنین راه حلی در ایران و کشورهای اسلامی بدلیل عدم امکان اعطای فرزند خواندگی مسلمانان به خارجیان غیر مسلمان با اشکالاتی روبرو می باشد. بنابراین بازسازی خانواده اولین قدم بویژه برای حل مشکلات روحی کودکان آواره است. باید توجه داشته باشیم که کودکان آواره ساکن در اردوگاههای کشورهای همسایه نسبت به کودکان آواره درکشور اولیه از حمایت بین المللی بیشتری در این مورد برخوردارند. زیرا نهادی بین المللی بنام کمیساریای عالی پناهندگان بر امور آنان نظارت دارد در حالیکه نهاد اخیر در امور داخلی کشورهای درگیر جنگ دخالت چندانی نمی تواند داشته باشد.

پس از حل مشکل خانواده ، باید حق تغذیه و بهداشت کودکان آواره مورد توجه قرار گیرد و سپس مشکلات عاطفی و روانی آنان حل و فصل شود. در اینجا هم کودکان آوارة بین المللی از وضعیت بهتری برخوردارند. زیرا ارسال کمکهای غذایی و بهداشتی , و بطور کلی کمکهای انسانی یکی از تعهدات بین المللی کشورها درقبال آوارگان است که براساس مقررات حقوق بین المللی انجام می پذیرد, ولی چنین کمکهایی در مورد آوارگان داخلی بدلیل حاکمیت سرزمینی کشورهای درگیر جنگ با کندی انجام خواهد شد. در هر حال توجه به این نکته ضروری است که کودکی که امروز غذا ، بهداشت و آموزش کافی نداشته باشد , آینده اش جز معلولیتها و عقب ماندگیهای جسمی و ذهنی چیز دیگری نخواهد بود. او فقط یک بار فرصت رشد دارد و آن فرصت امروز است نه فردا. نمی توان با غذا و بهداشت بیشتر در آینده , سلامتی را که امروز کودک از دست می دهد , فردا به او باز پس داد.
پس از حل مشکل تغذیه و بهداشت پناهندگان ، اکثر کشورها بویژه کشورهای عضو کنوانسیون 1951 ژنو باید رفتار بدون تبعیض بین کودکان آواره و شهروندان خود داشته باشند و فرهنگ پذیرش آوارگان را در بین شهروندان خود تقویت کنند. بطور کلی، رعایت حقوق اولیه این کودکان که مهمترین آن ، حق تعلیم و تربیت کودکان آواره است، امری الزامی است .لذا دولت پذیرنده ،باید چه در اردوگاهها و چه در خارج از آنها ، زمینه ادامة تحصیل کودکان آواره را فراهم آورد[17].
باید توجه داشت که مدرسه می تواند در تقلیل بسیاری از مشکلات کودکان مذکور مفید واقع شود.
موارد فوق الذکر راه حل هایی است که در کنوانسیونهای بین المللی و قطعنامه ها و اعلامیه های سازمان ملل مورد تأکید قرار گرفته است. لیکن در کنار تعهد دولتها به رعایت این موارد ، دو عامل دیگر نیز باید مورد توجه قرار گیرند :
الف نقش سازمانهای غیردولتی و مجامع عمومی
ب مجازات مرتکبان جرایم جنگی بر ضد کودکان
الف نقش سازمانهای غیردولتی ومجامع عمومی در حمایت از کودکان قربانی جنگ
تجربه جنگهای متعدد در اقصی نقاط دنیا نشان داده که دولتها به تنهایی نمی توانند حمایت از کودکان قربانی جنگ و تأمین نیازهای مادی و معنوی آنان را به عهده گیرند. لذا سازمانهای غیردولتی (NGO) و سایر مجامع مردمی می توانند در این مورد نقش تعیین کننده ای را ایفاء کنند1. هم دولت و هم این سازمانها و مجامع باید بدان توجه داشته باشند که تعلیم و تربیت کودکان قربانی جنگ اعم از آواره[18] یا بی سرپرست برای صلح باید بعنوان یکی از ارکان برنامه های آموزشی در نظر گرفته شود. وجود این سازمانها هم در طول جنگ و هم پس از پایان جنگ ضروری است. زیرا اثرات جسمی و روحی ناشی از جنگ تا سالها در کودکان آواره و بی سرپرست باقی می ماند. بطور کلی مساعدت سازمانهای غیردولتی در سه مورد اهمیت زیادی دارد:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید