بخشی از مقاله

چکیده

جهانی شدن شکل تازه ای به روابط اجتماعی،فرهنگی،سیاسی و اقتصادی داده و سازمان ها را دستخوش تحولات عمیقی کرده است . سازمان ها باید از این پدیده فرصت های تازه ای خلق کنند و از آن بهره بگیرند.آینده غیر قطعی است و ما به راهبردی آینده گرا نیازمندیم .با یک بازبینی گسترده روندهای ج هانی شدن،سرعت تغییرات محسوس است.از این رو بایستی سازمانها مجهز به زیرساختارها،بسترها و اندیشه های آینده گرایانه باشند تا بتوانند به پیشواز تغییرات ناشی از جهانی شدن و آینده بشتابند و خود عامل تغییر باشند.

در مقاله حاضر ضمن توصیف دیدگاه های مختلف جهانی شدن و علل و ابعاد آن و تاثیر آن بر سازمانها و همچ نین توجه به سازمانهای آینده گرا ، نکاتی پیرامون رویارویی سازمانها با این پدیده و آینده گرا بودن سازمانها مطرح گردیده است.

واژگان کلیدی : جهانی شدن ، سازمان های آینده گرا ، مدیریت

مقدمه

جهانی شدن یکی از جدید ترین مفاهیم دنیای مدرن است که در عصر حاضر نشانگر جهان آینده می باشد . این مفهوم مورد مجادله اندیشهمندان پیرو مکاتب فکری گوناگون قرارگرفته، برداشت ها و تعابیر مختلفی را در عرصه رشته ها ی گوناگون علوم انسانی موجب شده است. جهانی شدن در ابعاد سیاسی،فرهنگی و اقتصادی،جذاب ترین موضوع مورد بحث در محافل دانشگاهی دهه ًٌُُمیلادی بوده است.

با ورود به هزاره سوم میلادی،بحث جهانی شدن، با آسیب پذیری،کم رنگ شدن مرزهای سیاسی،فرهنگی و اقتصادی و کاهش اقتدا ر دولت-ملت ها و افزایش اقتدار واحدهای فراملی و فروملی،بیش از پیش توجه جهانیان و اندیشه مندان را به خود جلب کرده است یکی از موضوعاتی که امروزه در عرصه بین الملل،اذهان بسیاری از صاحب نظران را به خود مشغول داشته پدیده جهانی شدن است. جهانی شدن فرایندی است از تحول که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کم رنگ می کند، ارتباط را گسترش می دهد و تعامل فرهنگ ها را افزون می نماید.

امروزه بحث آینده نگری و استراتژی محور بودن سازمان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که این پدیده در مورد تمام سازمان ها مصداق دارد .از این رو آینده گرایی سازمانها جهت پیشرو بودن ضروری است.

سازمان آینده گرا باید درک دقیق و کاملی از وضعیت و جایگاه فعلی خود پیدا کرده و به علاوه روندهای اجتماعی،سیاسی،تکنولوژیکی و مسائل کلان اقتصادی ملی و بین المللی را شناسایی نماید،همچنین باید جامع گرایی،پویایی و در نظر گرفتن محیط،تغییر و تحولات مستمر سازمانی را مد نظر قرار داده و در عین حال ماموریت خود در ارتباط با آموزش،پژوهش،فعالیت های خلاقانه و ارائه خدمات را به روش صحیح ارائه دهد.دگرگونی و تحول در یک سازمان آینده گرا از طریق بررسی مکرر، درون اندیشی، نوآوری، ارزیابی، تجزیه و تحلیل و پیش بینی دوباره آینده سازمان امکان پذیر است.

مفهوم جهانی شدن

جهانی شدن آرمان همیشگی بشر بوده و آدمی همواره برای تحقق آن تلاش کرده،گرچه با موانع بسیاری روبه رو بوده است .این کوشش ها از زمانی که انسان قدرت مقابله ی جدی با طبیعت و ایجاد تغییر درآن را یافته،وجود داشته است .به این معنی که با وجود منافع و محدودیت ها، بازیگران نهایت تلاش خود را به کار می برند که از شرایط جدید و احیانا پیش بینی نشده بیشترین بهره برداری را کنند، از همین روست که مفاهیم جدیدی از مدیریت ارائه می شود و پیشنهادهایی درخصوص تغییر معنای مدیریت و حدود وظایف آن در جهت سازگاری بیشتر و توان بهره برداری افزون تر از موقعیت ها مطرح می شود.

جهانی شدن - سازی - یک مفهوم انتزاعی است که برای مشخص کردن روند کلان فعالیت های فنی، علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و زیست محیطی در سطح جهان وضع شده است .جهانی شدن یا جهانی سازی در واقع مفهومی ذهنی است و واقعیت بیرونی مشخص ندارد،بلکه صرفا بر پایه آثار و پیامدهای آن روند کلان به این مفهوم استناد می شود باز شدن مرزها و کم رنگ شدن حاکمیت ملی کشورها از مهمترین آثار روند جهانی شدن دانسته میشود.

شاید بتوان گفت که دوروند جهانی شدن یکی از بالا و یکی از پایین وجود دارد .جهانی شدن از بالا جهان گرایی نام گرفته است و غالبا گفته می شود که آرمان نئولیبرالیسم است .جهانی شدن را تنها منحصر به مسائل و اموراقتصادی و نقش آفری نی بازار در این مجموعه میدانند جهانی شدن بیش از آن که آغازی باشد بر روندی نو، تثبیت و نهادینه شدن هنجارها در محدوده های فردی،ملی و فراملی است. این هم پویشی به مفهوم استنباط همسو،در حیطه فرهنگی  - در روابط انسان ها - و در حیطه سیاسی - در اعمال قدرت - و در حیطه اقتصادی - در حوزه ی تولید و توزیع - است.

جهانی شدن اگر از موضع فزونی طلبی و نادیده گرفتن سهم و نقش فرهنگ ها،سیاست ها و اقتصادهای ملی و منطقه ای اعمال شود، صلح و ثبات را در جهان به مخاطره خواهد انداخت. دیگر نمی توان گفت که مرزهای جغرافیایی و سیاسی حدفاصل بین ملت ها هستند،بلکه جهان به شبکه ا ی از تعاملات انسانی بدون مرز مبدل گشته است .آنچه که مارا بیش از پیش به شناخت این پدیده رهنمون می سازد لزوم درک واقعیت های حاکم بر جهان کنونی است.بدون درک صحیح از واقعیت های حاکم بر جهان،کمتر کسی می تواند به رخدادهای آینده در عرصه های مختلف انسانی بپردازد.

جهانی شدن ریشه در توسعه و پیشرفت فزاینده ی علوم، به ویژه علوم و دانش ارتباطات و اطلاعات دارد .جهانی شدن یک روند تدریجی می باشدکه شروع خاصی برای آن متصور نیست . ولی می توان اذعان داشت از هنگامی که روحیه برون نگری در جوامع مختلف بشری به وجود آمد،این پدیده روشن تر و مشخص ترشد.می توان ابتدای جهانی شدن را آغاز قرن هفدهم میلادی ،شروع دکترین ترومن را که با پررنگ ترشدن نقش آمریکا در روابط بین المللی همراه بوده به عنوان نقطه آغازین جهانی شدن قلمداد کرد.   

جهانی شدن به مفهوم وسیع کلمه عبارت است از

سرمایه داری مبتنی بر حاکمیت بازار ،حذف شدن برنامه های اقتصادی صرفا مبتنی بر نیازهای ملی ،فروپاشی تمایز بین حاکمیت درونی و حاکمیت بیرونی دولت ها،پذیرش عمومی کالایی شدن روابط اجتماعی که در نهایت،حاکمیت سرمایه برجامعه می باشد.،پذیرش ارزشهایی متفاوت با ساختارهای حاکم اقتصادی .،شکل گیری نظم اجتماعی و اخلاقی جدید ضرورت دگرگونی مداوم زندگی در شهر و روستا در جهت تداوم سرمایه داری.جهانی شدن عبارت است از فرایند فشردگی فزاینده زمان و فضا که به واسطه آن مردم دنیا کم وبیش و به صورت نسبتا آگاهانه در جامعه جهانی واحد ادغام می شوند.

تعریف جهانی شدن از دیدگاه های گوناگون

دیدگاه مک گرو:عبارت است از :برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولت ها و جوامع که به ایجاد نظام کنونی می انجامد،و نیز فرایندی که از طریق آن حوادث،تصمیم ها و فعالیت ها دریک بخش از جهان می تواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخشهای کاملا دور کره زمین داشته باشد.صندوق بین المللی پول جهانی شدن را ادغام وسیع تر و عمیق تر تعریف می کند.رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماورای مرزها و همچنین از طریق پخش گسترده تر و وسیع تر تکنولوژی می داند.

کروگمن ورنه بالز ، جهانی شدن را آدغام بیشتر بازارهای جهانی و پروفسور کول ،با بهره گیری از تعریف سازمان هم کاری و توسعه ی اقتصادی جهانی شدن را الگوی تکامل یابنده ای از فعالیت های فرامرزی بنگاه ها و شرکت ها تعریف می کند که شامل سرمایه گذاری بین المللی و تجارت و همکاری برای ابداع و نوآوری وتوسعه فرآورده های تازه و نو،تولید،منبع شناسی و بازار یابی است.  گیدنز،جهانی شدن را فرایندی برآورده از مدرنیته،و پسامدرنیسم را تجلی گاه جهانی شدن کامل می داند و معتقد است که :مدرنیته به شیوه هایی از زندگی یا سازمانی اجتماعی اطلاق می شود که از سده هفدهم به بعد در اروپا جلوه گر شد و رفته رفته نفوذی کم و بیش جهانی یافت.

از دیدگاه مالکوم واترز،جهانی شدن فرایندی است که درآن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده، ازبین می روند و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه شوند. تعریف پل کوک از جهانی شدن عبارت است از گسترش روابط و پیوندهای گوناگون که نظام نوین بین دولت ها و جوامع را شکل می دهند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید