بخشی از مقاله
چکیده:
حج از مسائل مهم جهان اسلام بوده است اهمیت مسئله موجب گردید تا اندیشمندان مسلمان، پیرامون انجام نحوه این فریضه الهی به ارائه ایدهها و نظرات مختلف بپردازند. در میان تنوع نگاه به حج در مکاتب مختلف اسلامی، اندیشه و نگاه تصوف نمونه بارزی ازایندست است. نگاه صوفیان گاه به دیدگاه فقهای سطحی نظر - ظاهری - و زمانی به بعد عرفانی و انسانگریانه به منصه ظهور رسیدهاند آنها که با دیدگاههای متفاوتی برپایی این فریضه الهی با محور انساندوستی قرار دادهاند.
در تصوف، حج از ابعاد ظاهری فراتر رفته و ابعاد معنوی آن با محوریت انسان و نیازهای او رخ مینماید. به نظر میرسد تفاوت دیدگاه به فریضه حج در میان صوفیان با رویکرد به تصوف عاشقانه، نسبت به سایر صاحبنظران، متأثر از شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه بوده است. عملکرد آنها در این زمینه، بازتاب اعتراض آنها به مغفول ماندن عصاره آفرینش یعنی انسان و کرامت انسانی بوده است. تا از این طریق آگاهان به مسائل اجتماعی را به اهمیت موضوع واقف سازند.
مقدمه
حج از فروعات دین مبین اسلام است، گرچه این آئین ریشه درگذشتههای قبل از اسلام و یادگار ابراهیم - ع - است، در ادوار مختلف تاریخ بشر زمینهای برای گردهمایی و همایش بزرگ یکتاپرستان و مشرکان بوده است؛ اما مطرحشدن آن در اسلام و توجه خاصی که در قرآن و احادیث به این امر شده است، حج را در کنار سایر فروعات از فرایض و عبادات اساسی مسلمانان قرار داده است. چنانکه هر مسلمان را در شرایط ویژه ملزم به ادای این فریضه کرده است. نگارنده با طرح این مسئله سعی بر آن دارد با بررسی دیدگاههای متفاوت، به ارائه ایدههای جدید و علل و عوامل نظری و عملی برپایی فریضه حج، از منظر تصوف پرداخته و با تکیهبر نظر و عمل صوفیانی چون بسطامی، منصور حلاج و ابوسعید ابی الخیر بابی نوین در طرح مسائلی ازایندست ارائه نماید.
-1حج در مفاهیم عرفانی
حج در لغت به معنی سفرالی االله است که در دو بعد آفاقی و انفسی نمود پیدا میکند. در عرفان اسلامی معرفت بر بعد انفسی حج بر بعد آفاقی آن برتری یافته است. صوفیان در این زمینه معتقدند که سفر دل در مسیر جستن حق، برای خودسازی بهمراتب از حج ظاهری، عالیتر است. خانه خدا و مناسک آن در نظر عرفا نشانهای است برای گمگشتگان، درحالیکه رهیافتگان دل خویش را جایگاه و نشانه خدا یافتهاند و چنان به آن مشغول شدهاند که بازیافتن خود از خدا برای آنها ناممکن خواهد بود:
»قبله پنج است: کعبه است که قبله مؤمنان است و دیگر بیتالمقدسکه قبله پیغامبران و امّتان گذشته بوده است و بیتالمعمور به آسمان که آنجا مجمع ملائکه است و چهارم عرش که قبله دعاست؛ و جوانمردان را قبله خداستفاینما: تولّوا فثمّ وجه اللّه«؛ و گفت: »این راه همه بلا و خطر است، ده جای زهر است، یازدهمین جای شکر ست«؛ و گفت: »تا نجویندت مجوی که آنچه جویی چون بیابی به تو ماند و چون تو بود.« - عطار، 1905 ج - 237 :1
دو حرم است: یکی حرم ظاهر و دیگری حرم باطن، در ظاهر برگرد مکه طواف کردن است و حرم باطن دل مؤمنان است. »در میان حرم ظاهر کعبه است قبله مؤمنان و در میان حرم باطن کعبه ایست نشانه نظر رحمن، آن مقصد زوار و این ، آن آزاد ست از دست اشرار و کفار و این آزاد ست از چشم و اندیشه اغیار، در حرم ظاهر اگر لقطه یابند هم بر جای بگذارند تا خداوندش پدید آید و بسر آن رسد و درین حرم باطن اگر لقطه بود هم گرد آن گشتن روی نیستوآن جز سرّ اللﱠه نیست. خدای را عز و جل در هر دلی سری است و کس را به آنسرّ راه نیست« - میبدی، 1371، ج551 :1؛. - 552 احرام دو گونه است: ظاهری، در پاکی وجود از ناپاکیها و ترک لذایذ دنیوی و هر آنچه انسان را از قصد و حرکت بهسوی جانان بازمیدارد.امّا احرام باطن آن است که ازجمله اغیار بریده باشید و سراپای خود را نیاز، وفا، صدق، بردباری در برابر معبود قرار داده تا لایق مشاهده وحدانیت حق شود.
ازنظر عرفا، ابراهیم و اسماعیل خانه کعبه را بر ظاهر و باطن بنا نهادند و در بواطن کعبهای بنا کردند که دلها در سینهها را تسخیر میکند: »آن کعبه از احجار و این کعبه از اسرار. آن کعبه مطاف اصناف خلایق، این کعبه مطاف الطاف خالق. آن کعبه منظور حق، این کعبه منظور حق. آن کعبه قبله قلوب خلق، این کعبه قبله قبول حق. آن کعبه مبنی ابراهیم، این کعبه مبنی لطف کریم. آن مسجد حرام است این مسجد کرام است. آنجا عرفات است،ینجا تحیّات است. آنجا حرم است، اینجا کرم است. آنجا مروه و صفاست، اینجا فنون و وفاست. آنجا مشاعر و شعایر است، اینجا تحف و بشایر است. آن خانه مثابه للناس است،این خانه محلّ استیناس است. آنجا مقام خلیل است، اینجا مقام لطف جلیل است.