بخشی از مقاله
چکیده
محیط متغیر امروز به سازمان ها اجازه نخواهد داد در مقابل فشارهای ناشی از مهارت ها، توانایی ها و تکنولوژی رقیب به صورت سنتی اداره شوند. مزیت رقابتی را شرکت هایی کسب می کنند که به شرایط جدید بازار و نیاز های مشتریان سریعتر واکنش نشان می دهند و همواره در جستجوی راه حل های خلاق و بهبود مستمر در محصولات و فرایند ها هستند. برای دستیابی به این مهم پرورش ایده های خلاق و نوآوری که بتوانند خود را پیوسته با دنیای جدید هماهنگ و سازگار کنند، ضروری به نظر می رسد. شکل گیری مفهوم کارآفرینی سازمان به عنوان فرآیندی از نوآوری و نوسازی در محصول، خدمات و فرآیند های سازمانی از طریق القای فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان برای پاسخگویی بهتر به رشد نیاز مخاطبان، نتیجه تلاش سازمان های دانایی محور در راستای مقابله با چالش های پیش روی آن ها است. از این رو در این مقاله ابتدا به تشریح کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی پرداخته و سپس مفهوم مدیریت دانش ارائه می شود. نتایج حاکی از این است که مدیریت دانش به عنوان منبع و مرجع اصلی نوآوری شناخته شده و از الزامات اساسی فرآیند کارآفرینی در سازمان محسوب می شود.
واژه های کلیدی: کارآفرینی، کارآفرینی سازمانی، مدیریت دانش، نوآوری، مزیت رقابتی.
-1 مقدمه
فضای کسب و کار با سرعت سرسام آوری به سمت رقابتی شدن حرکت می کند. در این فضای پر چالش، سازمان های خصوصی و دولتی را می توان به سه دسته تقسیم کرد : دسته اول آنهایی که موج ساز هستند و با پذیرش ریسک ها تغییراتی را می آفرینند. دسته دوم آنهایی که موج سوار هستند و با موج تغییرات همساز می شوند. و دسته سوم آنهایی که تغییرات را نمی بینند و اسیر موج می شوند. بدیهی است که موج برای آنها تصمیم می گیرد و احتمالا انها را به صخره می کوبد . در شرایط کنونی جهانی شدن، سازمان هایی - چه خصوصی و چه دولتی - موفق هستند که آنچه مشتریان می خواهند و نیاز دارند، شناسایی کنند و خود را با خواسته های انها وفق دهند. برای نیل به این هدف، دانش مزیت رقابتی اصلی شناخته شده و یافته ها دال بر این است که کاربرد دانش نیز مزیت رقابتی پایدار ایجاد می کند.
بنگاه ها اعم از خصوصی و دولتی خود را با شرایط محیطی تطبیق می دهند. امروزه کارآفرینی موتور محرک توسعه سازمان هایی است که این ضرورت را دریافته اند.[1] اطلاعات و دانش یکی از ارزشمندترین دارائی های سازمان هاست. در واقع دانش به عنوان منبعی برای بقای سازمان ها ضروری است. رویکرد جدید مدیریت مبتنی بر دانش به توسعه سیستم ها و ابزارهایی می پردازد تا سازمان ها را در خلق، یک پارچه سازی، انتقال، تسهیم ونهایتاً به کارگیری دانش یاری دهد که از جمله نتایج مهم به کارگیری این رویکرد کمک به اتخاذ تصمیمات به موقع و صحیح بر اساس اطلاعات و دانش در دسترس است.[2] به طور کلی پیشرفت سریع دانش و فن آوری، حضور اثربخش بازارهای سرمایه و آشنایی بیش از پیش مدیران با پدیده کارآفرینی سازمانی، سبب گردید تا گرایش به کارآفرینی سازمانی در استراتژی شرکت ها شدیدا مورد تاکید قرار گیرد.[3]
کارآفرینی سازمانی واژه ای است که از درون دنیای کسب و کار برخواسته به عنوان توانایی استفاده از منابع با روش های جدید است که منجر به خلق محصولات و خدمات جدید یا ایجاد واحدهای جدید در محیط سازمانی می شود.[4] فرآیندی است که از طریق آن سازمان ها متوجه فرصت ها می شوند و عوامل تولید را به طرز خلاقانه ای جهت ایجاد ارزش افزوده سر و سامان می دهند.[5] بنابراین کارآفرینی سازمانی شامل پرورش رفتارهای کارآفرینانه در سازمان است. سازمان ها می توانند خلاقیت و نوآوری را از طریق تشویق کارکنان برای فکر کردن توسعه بدهند و به آنها برای تعقیب برنامه هایشان آزادی و انعطاف پذیری بدهند، بدون اینکه آنها را در باتلاق بروکراتیک قرار دهند.[6] از این رو کارآفرینی سازمانی به عنوان سیستم توانمند سازی افراد تلقی می گردد که خلاقیت کارکنان را به طور برنامه ریزی شده و سنجیده به کار می گیرد.[7]
-2 کارآفرین و کارآفرینی
کارآفرینی موضوعی است که از اواخر قرن بیستم مورد توجه محافل آموزشی کشورهای جهان قرار گرفته است. بررسی تاریخ ادبیات کارآفرینی موید آن است که این واژه اولین بار در تئوری های اقتصادی و توسط اقتصاددانان ایجاد شده و سپس وارد مکاتب و تئوری های سایر رشته ها گردیده است.یکی از تعاریف قدیمی در مورد کارآفرینی از سوی ریچارد کانتیلون - - 1959 می باشد، وی در واقع اولین اقتصاد دانی است که کارآفرین را به عنوان یک عامل اقتصادی کلیدی معرفی کرد. از نظر او، کارآفرین عامل تمامی تبادلات و گردش ها در اقتصاد است. کارآفرین بر خلاف کارگر روزمزد و یا مالکان زمین که درآمد ثابت و معینی کسب می کنند، از راه تفاوت میان یک قیمت خرید مشخص و یک قیمت فروش نامعین، به سود نامعینی دست می یابد. از منظر کانتیلون، کارآفرین به منزله واسطه گری است که میان عرضه و تقاضا در اقتصاد توازن برقرار می نماید و این کار با ریسک یا عدم قطعیت همراه است. یک تعریف کلاسیک از کارافرینی توسط ژان باتیست سی ارائه شده، که کارآفرین را به عنوان عامل اصلی تولید در اقتصاد در نظر می گیرد.
بر اساس نظر وی، منافع حاصله برای کارآفرین در نتیجه ریسک پذیری به دست نیامده، بلکه در نتیجه نوع نادری از کار حاصل می گردد. آلفرد مارشال به عنوان یک اقتصاددان نئوکلاسیک در کتاب "اصول اقتصاد" به موضوع کارآفرینی اشاره داشته است.در تعریف او از کارآفرین، علاوه بر جنبه های ریسک پذیری و مدیریت که از سوی کانتیلون و سی مطرح شد، کارکرد فرد کارآفرین را که به طور مستمر در جستجوی فرصت ها برای کاهش هزینه ها می باشد، معرفی می کند.[8]کارآفرین به فردی اطلاق می گردد که دارای فکر و ایده جدیدی است و از طریق ایجاد کسب و کار توام با ریسک های مالی و آبرویی اقدام به تاسیس یک کسب و کار می کند و محصول و خدمتش را به بازار ارائه می دهد. در این تعریف سه نکته اساس ذیل نهفته است :
▪کارآفرین باید نوگرا باشدو از قدرت خلاقه خوبی برخوردار بوده ودارای فکر وایده جدید باشد؛
▪فرد کارآفرین فرایند کسب و کار را همراه ریسک مالی و آبرویی پیموده باشد؛
▪نتیجه کار فرد کارآفرین، باید به بازار ارئه شود.[9]
یکی دیگر از تعاریف کامل وجامع کارآفرینی توسط شومپیتر ارائه شده است. وی در کتاب خود با عنوان "تئوری اقتصادی" بین مفهوم واژه نوآوری و اختراع تفاوت قائل شده است و نوآوری را استفاده از خطر پذیری اختراع برای ایجاد یک محصول یا خدمت تجاری می داند. به نظر وی نوآوری عامل اصلی ثروت و ایجاد تقاضاست. بنابراین کارآفرینان مدیران یا مالکانی هستند که با راه اندازی یک واحد تولیدی -تجاری از اختراع بهره برداری می کنند.[10]
-3 شاخص های کارآفرینی
قابلیت کارآفرینی را می توان به وسیله شاخص های زیر تعریف کرد:
-1 ابتکار عمل: کارآفرین ابتکار عمل را در فراهم آوردن تمام منابع اقتصادی برای ارائه یک محصول یا خدمت به امید کسب و کار سودآور به دست می گیرد.
-2 قدرت تصمیم گیری: کارآفرینی، در مورد سیاست های اساسی برای کار، تصمیماتی اتخاذ می کند که به این وسیله جریان کاری تعیین می شود.
-3 خلاقیت: کارآفرین فردی است که تلاش می کند محصولات جدید تولید کند.
-4 خطرپذیری: کارآفرین، دقت، تلاش و اعتبار کاری اش را در معرض خطر قرار می دهد و منابع مالی را در یک کار مخاطره آمیز سرمایه گذاری می کند، در این کار، عدم قطعیت و خطر ناشی از شکست به چشم می خورد؛ به همین دلیل کارآفرینان به یادگیری مدیریت خطر از خود تمایل نشان می دهند و شکست یک طرح را به عنوان یک تجربه یادگیری تلقی می کنند نه به عنوان یک نمایش غم انگیز فردی.
-5 درگیر شدن در فرایند مستمر نوآوری، انطباق و یادگیری: کارآفرینان افراد نوآوری هستند که قالب های جدید به وجود می آورند و روش های جدید تدوین می کنند.
-6 محدود نشدن به منابع موجود : کارآفرینان اجازه نمی دهند تا منابع محدود، آن ها را از جستجوی اهدافشان باز دارند، بلکه در انجام کارها بیشتر با امکانات کمتر و از منابع محدود به شکل محدود و اثر بخش استفاده می کنند.
-7 توانایی رهبری: کارآفرینان، رهبران اثر بخشی نیز هستند و برخلاف برخی از افراد که کارآفرینان را افرادی مستقل و تک رو می شناسند که ترجیح می دهند تنها کار کنند، آن ها افراد اثرگذاری هستند که می توانند همکاران خود را هدایت کنند.[11]
-4 کارآفرینی سازمانی