بخشی از مقاله
نقش نخبگان در اقتصاد دانایی محور
چکیده
اقتصاد دانایی محور یکی از مباحثی است که در دنیاي حاضر به عنوان اهرمی براي پیشرفت یک کشور لحاظ شده است. در دنیاي امروز، اقتصاد دانایی محور شامل مدیریت، صنعت و تولید دانایی محور است که همه منجر به اقتصاد دانایی محور میشود. با توجه به اینکه در جامعه امروزي تولید دانش سیر صعودي دارد لذا بایدکنترل و هدفمند شده و این دانش را به سمت تولید و اقتصاد مطلوب هدایت کنیم،که این مدیریت مبتنی بر دانایی را میطلبد و نقش نخبگان در این جایگاه بیش ازهر زمان دیگري عیان میگردد. به عبارت دیگر اقتصاد مطلوب محصول مدیریت مبتنی بر دانایی بوده و در این راستا توانایی وقابلیت کیفی مهارت مدیران به عنوان نقش کلیدي و استراتژیک مورد نظر قرار میگیرد.
در این مقاله با توجه به تعریف نخبه در اساسنامه بنیاد ملی نخبگان به نقش آنها در اقتصاد دانایی محور پرداخته و بر لزوم استفاده از نخبگان در سازمانهاي یادگیرنده- براي تحقق برنامه چهارم توسعه و نیز سند چشمانداز کشور به خصوص در زمینه اقتصادي- تاکید نموده و تعاریفی از دانایی، اقتصاد دانایی محور، سازمانهاي یاد گیرنده، نخبه در اساسنامه بنیاد ملی نخبگان بیان شده و نیز انواع تقسیمبندي نخبگان از لحاظ تئوریک و علل مهاجرت آنها از دیدگاه اقتصادي ارائه شده است. در ادامه ویژگیهاي محورهاي عمده در برنامه چهارم توسعه در زمینه دانایی و اقتصاد دانایی محور و نقش نخبگان در آن بیان گردیده و با مطالعه موردي بر روي استراتژي موسسات NSF ،RAND به اختصار نکاتی را در به کارگیري نخبگان مشاور ارائه مینماید. در پایان به عنصر کلیدي استفاده از نخبگان به عنوان ماهرترین و قابل اعتمادترین مشاوران براي ارتقاي کیفیت و بهرهوري سازمان تاکید نموده و پیشنهاد میگردد تا با تدوین، تبیین دانشنامه نخبگان در عرصه دانشگاه و صنعت که مبتنی بر اقتصاد دانایی محور میباشد مدیرانی مجرب وکارمندانی کارآزموده برخوردار از دانش و فناوريهاي نوین تربیت و شناسایی شوند تا کشور ایران را در سال 1404 به عنوان قطب اول علمی– اقتصادي همانند آنچه که در سند چشم انداز تبیین شده معرفی نمایند.
1
مقدمه
در هزاره سوم دیگر هیچ سازمان یا گروهی نقش دانایی، سرمایه انسانی و اقتصاد مبتنی بر دانایی که منجر به توسعه خواهد شد را انکار نخواهدکرد. در این میان نقش نیروي انسانی-که یکی از سرمایههاي مهم معنوي حاضر به شمار میآید- براي دسترسی به رشد پایدار اهمیت وافري پیدا نموده و به همین دلیل کشورهاي توسعه یافته براي حفظ و ارتقاي موقعیت خویش آنها را جذب خود مینمایند.
سرمایههاي انسانی شامل طیف عظیمی از نخبگان در هرگروهی میباشند. نخبگان علمی، نخبگان اقتصادي، نخبگان سیاسی، نخبگان فرهنگی، نخبگان ورزشی و... . به عنوان نمونه باید گفت نخبگان و سرمایههاي انسانی در متون اقتصادي،کارآفرینان اقتصادياي هستند که به گفته شومپیتر موتور محرکه خلاقیت، رشد و توسعه اقتصادي جامعه هستند.
در عصر اقتصاد دانایی محور، بقاي سازمانهاي موفق و توانمند در استفاده از داراییهاي نامشهود خصوصاً- دریافت مشاوره از نخبگان
- میباشد. و به همین جهت است که سازمانها سعی میکنند تا در جذب نخبگان سهم بیشتري را کسب نمایند. به عبارت دیگر رقابت بر روي جذب بیشتر نخبگان بوده و این روند در سالهاي اخیر در سازمانها سیر صعودي داشته است. سازمانهاي بزرگ و موفق به این واقعیت صحه گذاشتهاند که نیروي انسانی با کیفیت و دانشمدار مهمترین مزیت رقابتی سازمان و کمیابترین منبع در اقتصاد دانش محور است.
یکی از مسائلی که براي نویسنده ایجاد انگیزه نمود تا در این موضوع تحیق نموده و مقالهاي بنویسد لزوم افزایش بهرهوري در سازمانها با استفاده از حضور و مشاوره حاصل از نخبگان براي افزایش سطح کارایی و بهره وري در سازمانها میباشد. در این زمینه باید اضافه نمودکه در برنامه چهارم توسعه براي رسیدن به میزان حداقل %31/3 سهم بهرهوري کل عوامل در رشد تولید ناخالص داخلی تبیین گردیده1 و به عنوان یک گزینههاي اساسی براي تحقق سند چشم انداز20 ساله مطرح میباشد؛ که این فقط با حضور و بهرهگیري از نخبگان در سازمانها، آموزش و مشاوره دادن از طریق آنان ممکن و میسر میشود.
با توجه به اینکه در حال حاضر میزان بهرهوري در سازمانهاي خصوصی نسبت به شرکتهاي دولتی کمی بیشتر بوده– و انتظار میرود که بخش خصوصی براي بقا و ارتقاي خویش بیش از این بر میزان بهره وري خویش بیافزاید- با این حال داراي امتیازي است تا این بخش
-بخش خصوصی- با جذب نخبگان بتواند همکاري و تعاملی موثر با بخشهاي دیگر جامعه از جمله بخش دولتی داشته باشد. البته باید گفت که دولت به منظور تشویق این مراکز اعم از بخش دولتی و خصوصی، و براي بالا بردن سطح کیفیت و بهرهوري در جامعه اجازه یافته است تا با تعیین ردیف بودجهاي در برنامههاي توسعه کشور جایزه ملی بهرهوري را با استفاده از الگوهاي تعالی سازمانی به پیشروان این عرصه اهدا نماید. ضمن تشکر از دولت براي این اقدام باید گفت که این استراتژي نیز باید در جهت استفاده از نخبگان در سازمانها نیز استفاده شود تا سازمانها را تشویق به حمایت از نخبگان و دریافت مشاوره از نخبگان بنماید.
در این مقاله فرض بر آن است که مخاطب با مباحث مدیریت منابع انسانی و نخبگان، مباحث کیفیت و بهرهوري، مدیریت دانش و سازمانهاي یادگیرنده، مدل تعالی سازمانی آشنا بوده و برنامه چهارم توسعه و سند چشمانداز20 ساله را ملاحظه و مطالعه نمودهاند.
درآغاز این مقاله به اختصار تعاریفی از دانایی، اقتصاد دانایی محور، سازمانهاي یادگیرنده، نخبه در اساسنامه بنیاد ملی نخبگان بیان شده و نیز انواع تقسیمبندي نخبگان از لحاظ تئوریک آورده شده است. در ادامه ویژگیهاي محورهاي عمده در برنامه چهارم توسعه در زمینه دانایی و اقتصاد دانایی محور و نقش نخبگان درآن بیان گردیده و با مطالعه موردي بر روي موسساتNSF ،RAND به استراتژي آنها در مورد به کارگیري نخبگان اشاره می شود.
در پایان نیز به عنصر استفاده از نخبگان به عنوان ماهرترین و قابل اعتمادترین مشاوران براي بالا بردن کیفیت و بهرهوري سازمان تاکید میشود و امید است تا ساز و کارهاي لازم براي تحقق سند چشم انداز فراهم آید و با عمل به آن کشور ما – ایران- در سال 1404 به عنوان قطب اول علمی– اقتصادي همانند آنچه که در سند چشم انداز تبیین شده معرفی گردد.
تعریف دانایی: 2
از تعداد بیشماري داده، اطلاعات ساخته میشود و مجموعه پیچیدهاي از اطلاعات را در محدوده اي خاص به نام دانایی تعریف میکنـد.
دانایی ذخیره انباشته شدهاي از اطلاعات و مهارتها است که از مصرف اطلاعات توسط گیرنـده اطلاعـات حاصـل مـیشـود. (آلـن بـورتن
2
جونز،.(2002 دانایی در سازمان نه تنها در مدارك و ذخائر دانایی بلکه در رویه هاي کاري، فرآیند هاي سازمانی، اعمـال و هنجارهـا مجـسم میشود. ( دانپورت و پروساك،.1(2003
تعریف اقتصاد دانایی محور:2
اقتصادي است که به تولید، پخش و کاربرد دانایی به عنوان اصلیترین قوه محرکه رشد اقتصاد، تولید ثروت و افزایش اشـتغال در تمـام صنایع نظر دارد.
سازمان یاد گیرنده: 3
سازمانی است که تمامی قدرت فکري، دانش و تجربه سازمان را براي ایجاد تغییرات و بهبود مستمر براي توسعه در اختیارگرفته و بر آن مدیریت مینماید. ویژگی این سازمان آن است که با در اختیار داشتن سیستمها و فرآیندهایی براي برقراري یادگیري و انتشار آن در سازمان تلاش نموده و به روند جریان اطلاعاتی ارزش قائل شده و براي یادگیري و نیز تشویق و ترغیب افراد در همـه سـطوح در جهـت یـادگیري اهتمام میورزد.
نخبه در اساسنامه بنیاد ملی نخبگان:
›› نخبه به فرد برجسته و کارآمدي اطلاق میشود که اثرگذاري وي در تولیـد علـم، هنـر و فنـاوري کـشور محـسوس باشـد و هـوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکري وي در راستاي تولید دانش و نوآوري موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسـعه علمـی و متـوازن کـشور گردد‹‹ (جلسه562 شوراي عالی انقلاب فرهنگی، 10 خرداد .(1384
انواع دسته بندي نخبگان:
در جامعه امروزي با عنایت به تعریف فوق، نخبگان را میتوان به صورتهاي زیر دسته بندي نمود :
- نخبگان سیاسی و نخبگان فکري4 (سریع القلم.م، .(1375
- نخبه واقعی و نخبه متداول: هنگامی که از نخبگان صحبت میشود ذهن بسیاري از افراد فقط به سمت اشخاصی که در المپیادهـا و مسابقات جهانی داراي مدال بوده و براي کشور خویش کسب نمودهاند، متمایل میشود کـه تـصور صـحیحی نیـست. بـه نظـر نویسنده نخبه به کسی گفته میشود که بتواند ظرفیتها و تواناییهاي خود را بشناسد و آنها را براي اسـتفاده در کـار خـویش بـه کاربرد و نتیجه مثبتی در کار خویش پدید آورد.
- نخبگان ایرانی و نخبگان خارجی(غیرایرانی): نخبگان خارجی نیز به جهت تعامـل بـا جامعـه علمـی-پژوهـشی و صـنعتی کـشور میتوانند اثرگذاري مثبت و قابل ملاحظهاي داشته باشند. همچنان که دیگرکشورها از نخبگان کشورهاي دیگر براي دسـتیابی بـه اهداف و مقاصد خویش بهره میبرند ایران نیز میتواند این کار را به جهت ظرفیتهاي بالقوة خویش انجام دهد.
- نخبگان سرمایهگذار و نخبگان کارآفرین: این طیف و گروه را نیز می توان شامل افراد کارآفرین و سرمایهگذار داخل و خارج کشور تقسیمبندي نمود. حضور این دسته از افراد براي جامعه امروزي ایران اهمیتی دوچندان دارد که متاسفانه این گروه کمتر مورد توجه و نظر جامعه است. به گفته شومپیتر آنچه اهمیت دارد میزان افراد خلاق و کارآفرین است که با ابداعات و اختراعـات جدیـد، مـوج جدیدي از تولید کالا با کیفیت بالا و هزینه پایینتر را موجب میشوند وآن را به طور مداوم ادامه میدهنـد و از طرفـی نیـز باعـث معنا پیداکردن تحقیق و توسعه در جامعه میشوند.5
- نخبگان تئوریک، سیاستگزار، قانونگذار(برنامهریز) و نخبگان عملیاتی( اجرایی)
- نخبگان ایرانی داخل وخارج کشور
3
برنامه چهارم توسعه، نخبگان و دانایی محوري:
دانایی و دانش در برنامه چهارم و سند چشمانداز: اصل دانایی و اقتصاد دانایی محور از موارد مطرح وتـصویب شـده در مـاده واحـدهاي برنامه چهارم توسعه بوده که به عنوان نمونه میتوان به فصل اول و چهارم از بخش اول برنامه چهارم توسعه اشاره نمود.
همچنین از جمله نوآوريهاي برنامه چهارم باید به تغییر راهبرد رشد مبنی بر نهادهها( اقتصاد نهاده محور) به تغییر راهبرد رشد مبنی بـر دانایی( اقتصاد دانایی محور) اشاره نمود.1
برخی از محورهاي عمده در برنامه چهارم توسعه در خصوص توسعه علمی کشور عبارتند از:
- انتقال و جذب فناوري، تربیت نیروي انسانی روزآمد، توسعه دانش و تبدیل ایده به محصول، حمایـت و تـامین هزینـه%60 ازکلیـه پژوهشهاي داراي متقاضی- مشروط برآنکه حداقل%40 آن توسط کارفرما تامین شده- باشد.
- اصلاح ساختار نظام آموزشی به همراه توسعه همکاريهاي بینالمللی در زمینه علمی و فناوري، پژوهشی، طراحـی و پیـادهسـازي نظام ملی نوآوري به منظور ارتقاي توانایی و خلاقیت در نسل جوان.
- اصلاح و افزایش یکنواخت سرمایهگذاري دولت در امر پژوهش به حداقل%2 تولید ناخالص داخلی از محل بودجه عمـومی دولـت، حمایت از تأسیس باشگاههاي غیر دولتی به منظور حفظ و صیانت از نخبگان کشور و نیـز ایجـاد انگیـزه بـراي حـضور درکـشور، اعطاي وام به دانشجویان، حمایت از طرحهاي سرمایهگذاري در بخش خصوصی و در جهـت ایجـاد و توسـعه واحـدهاي آمـوزش عالی با اولویت بخش آموزشی غیر دولتی.2
بهره وري در برنامه چهارم توسعه: به منظور تحقق اهداف و شاخصهاي کمی مربوط به ارتقاي بهره وري کل عوامل تولیـد در قانون چهارم توسعه تأکید و مصوب گردیدکه سهم بهرهوري کل عوامل در رشد تولید ناخالص داخلی حداقل به میزان %31/3 برسـد. و نیـز رشد متوسط سالانه بهرهوري نیروي کار، سرمایه و کل عوامل تولید به ترتیب به مقادیر حداقل %3/5 و %2/5 برسد.3
نقش نخبگان در برنامه چهارم توسعه و سند چشمانداز:
با توجه به اینکه چشمانداز20 ساله نیز براي دستیابی به جایگاه اول علمی و اقتصادي در منطقه با این دید و بستر- یعنی با رویکردي بر دانایی وخلق فناوري و مهارت که اصلیترین عوامل ایجاد ارزش افزوده در اقتصاد نوین و دانایی محور مـیباشـند- تبیـین و تـصویب شـده است؛ بنابراین نقش نخبگان و وظایف آنها به جهت دارا بودن زمینههاي بالقوه و بالفعل دوچندان شده اسـت. آنهـا بایـد بـراي تحقـق افـق چشمانداز20 ساله این فعالیتها را انجام دهند:
- راهاندازي شبکههاي بین رشتهاي داخلی و بینالمللی: مزیت این شبکهها امکان ارتباط با دیگر نخبگان بوده و چون ماهیت مسائل و مشکلات امروزي پیچیده و بین رشتهاي است میتوانند سریعتر و باکارآیی بالاتر به حل مـسائل بپردازنـد. شـبکه اسـاتید نخبـه دانشگاهها، شبکه دانشآموختگان داخلی و فارغالتحصیلان نخبه خارجی هر رشته در دانـشگاههـا، شـبکه دانـشجویان نخبـه بـین رشتهاي در دانشگاهها و نیز شبکه مدیران بین رشتهاي دولتی خصوصیِو موفق وکارآمد، نمونههایی هستند که قابل طـرح و اجـرا میباشند.
- همکاري متقابل دولت و نخبگان: نخبگان با توسعه و ایجادکانونهـاي تفکـر، پـاركهـاي فنـاوري ومجموعـههـاي تحقیقـاتی-مشاورهاي نیز میتوانند خود را درگیر مسائل کلان کشور نموده و کشور را در تحقق چشم انداز یاري نمایند.
- فهم مشترك سند چشمانداز: در این مراکز باید تلاش براي فهم و درك مشترك بر روي موارد تحقق و نیز موانع تحقق چشمانداز نموده و به مدیران تصمیمساز و تصمیمگیر سطح بالاي کشور مشاوره دهند.
4
سامانه اطلاعاتی و شناسایی، ارزیابی نخبگان:
با توجه به عزم مدیران سطح بالاي کشور هنوز موانع متعدد زیادي در ساختار میان اداري دولت وجود داردکه باعث میشود تـا گـردش اطلاعات به درستی صورت نپذیرد. به عنوان نمونه بایدگفت با اینکه در باب نخبگان و مسائل آن مطالب بسیاري ارائه و چاپ شده است. اما متأسفانه حجم اطلاعات ارائه شده توسط سایتهاي مراکز اطلاع رسانی در بخشهاي ذیربط دولتی بسیار ناچیز بوده و از همه مهمتر آنکـه اطلاعات این سایتها نیز به روز و جدید نیست.1
دنیاي امروز که عصر اطلاعات و تجارت الکترونیک و فناوريهاي مدرن میباشد به اطلاعات و ارتباطات به عنـوان کـالایی تجـاري و یک فرصت استثنایی نگاه میکند. اما این برخورد و نگاه در سایتهاي ما- حداقل در این مساله- کمتـر مـشاهده مـیشـود و بـه مـدیریت سامانه اطلاعاتی کمتر توجه میشود. این مسأله باعث میشود تا ما از نخبگان شناختی سطحی و کـم عمـق پیـدا نمـوده، لـذا مـشکلات و دیدگاه حاکم در بخشهاي میان اداري واکاوي و تحت بررسی قرار نگیرد و به عنوان معضلی در بخشهاي اداري جامعه باقی بمانـد. و نیـز این مسأله باعث سر درگمی نخبگان در دستگاههاي اداري شده و باعث میشود تا نخبگان دیگر بار به آنجا مراجعه ننمایند. بنـابراین اولـین کار براي شناسایی و ارزیابی فعالیتهاي نخبگان به روز و جدید نمودن اطلاعات در سایتهاي مراکز ذیربط و مسوول در ایـن حـوزه اسـت.
این وظیفه میتواند توسط بنیاد ملی نخبگان که متولی این امرگردیده به دستگاههاي ذیربط ابلاغ گردد. و نیز ایجاد سایتی براي بنیـاد ملـی نخبگان جهت اطلاع رسانی در زمینه فعالیتهاي انجام شده، در دست اقدام و برنامههـاي آینـده، از اهمیـت فـوق العـاده بـالایی برخـوردار میباشد. همچنین میتوان از این سایت براي معرفی افراد نخبه و ارزیابی در مورد فعالیتهاي آنان، شبکه سازي بین نخبگان و نیز وظـایف متقابل نخبگان و جامعه، تبیین و بررسی وضع فعلی و موجود، فرهنگ سازي بندهاي سند چشمانداز در میان عامه مردم، ترسیم استراتژيها و راهبردها بهره برد.
به بیان دیگر بنیاد ملی نخبگان را از صورتی نمادین به صورت و حرکتی عملی و کارآمد تبدیل ساخته تا نخبگان نیز این ارزشمند بـودن خویش را و احساس نیاز نمودن جامعه نسبت به خدمات نخبگان به جامعه را احساس کنند. این یـک راه بـراي ایجـاد و افـزایش انگیـزه در نخبگان بوده و در نتیجه باعث افزایش سرمایه اجتماعی در جامعه میگردد.
دیگر آنکه در بررسی موفقیت شرکتهايبزرگِ کشورهاي مختلف جهان، به وضوح مشاهده شده کـه حـضور اندیـشمندان مختلـف در حوزههاي گوناگونخصوصاً در اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی با بهرهگیري از دانش و تجربـه ایـن افـراد نقـش بـارزي در توفیقـات شرکتها ایفا کرده است اصولاًو حضور چنین شخصیتهایی از جمله امتیازات و شاخصها به شمار میآید.2
علل مهاجرت نخبگان:
در باب علل مهاجرت نخبگان مطالب و دلایل بسیاري ذکر شده است. اما با توجه به جهتگیري مقاله در بیان چگونگی نقش نخبگـان در اقتصاد دانایی محور دلایل زیر کمتر مورد بحث قرار گرفته شده که به برخی دلایل زیر به طور مختصر اشاره میشود:
- از نظر تئوريهاي اقتصادي، مسĤله دستمزد و احتمال یافتن شغل، از مهمترین عوامل مـوثر در مهـاجرت نخبگـان علمـی اسـت.3 نخبگان علمی کشور انتظار دارند تا بتوانند در جامعه نقش خود را به درستی پیدا کنند و جامعه نیز باید جایگـاه درسـت آنهـا را بـه درستی ترسیم و تصویر نماید. این به معناي بیان وظایف نخبگان در برابر جامعه و وظایف جامعه در برابر نخبگان است.
- اگر›› احساس اعتماد، آرامش و رهایی از اضطراب و ترس در رابطه با برآورده شدن نیازهاي فرد در حال و آینده‹‹ را براي تعریـف امنیت فرض نموده؛ و نیز از نظر اقتصادي امنیت فردي را به معناي پیش بینی آیندة اقتصادي فرد وجامعه تعریف و بیان شود؛ باید گفت که در حال حاضر نخبگان این امنیت فردي را کمتر احساس میکنند. اگر چه در حال حاضر فرد، برخـی نیازهـاي اقتـصادي خویش را بتواند برطرف نماید اما با غامض بودن آینده خود، فرد نمیتواند تصویري از آینده خویش در جامعه امروزي تصور نمایـد. نمونه این مساله را میتوان در مورد پیدا نمودن شغل و درآمد متناسب با سطح تحصیلاتی خویش بیان نمود( ابراهیمی،.(1383
5
- البته این مسأله فوق نیز فقط مختص ایران نبوده، و در مقالهاي در مجله نیوزویک در سال 2005 ضمن بررسی مقایـسهاي دربـاره میزان درآمد برخی از فارغالتحصیلان دانشگاهی درآمریکا آمده است: ›› دانشمندان آمریکاییخصوصاً فارغالتحصیلان مقطع دکترا به نسبت تخصص و زمانی که صرف تحصیل کردهاند، از درآمد مناسبی برخوردار نمیباشندمثلاً،. از سال 1990 تا2000 میـانگین درآمد فارغالتحصیلان مقطع دکترا در رشتههاي مهندسی، از65 هزار دلار به91 هـزار دلار افـزایش یافتـه اسـت. میـانگین درآمـد فارغالتحصیلان مقطع دکترا در علوم طبیعی (مثل شیمی و فیزیک و ...) از 56 هزار دلار به 73 هزار دلار افزایش یافته و میـانگین درآمد پزشکان از 99 هزار دلار به 156 هزار دلار، در مورد وکلا از77 هـزار دلار بـه 115 هـزار دلار رسـیده اسـت. در حـالی کـه فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی ارشد دانشکدة اقتصاد هـاروارد بـا میـانگین سـنی 27 سـال در سـال 2005 پـس از اتمـام دورة تحصیلی خود، سالانه درآمدي معادل با 100 هزار دلار میگیرند.‹‹ (نیوزویک، .(2005
- از عوامل دیگر میتوان به مسأله عدالت وتوزیع درآمد اشاره نمود. توزیع درآمد در کشورهاي توسعه یافته نسبت بـه کـشورهاي در حال توسعه وضعیت بهتر و مطلوبتري دارد. افرادي که در کشورهاي توسعه یافته زندگی میکنند احساس مـیکننـد کـه عـدالت بیشتري از نظر درآمدي در جامعه وجود دارد و بنابراین رضایت خاطر بیشتري نسبت به موقعیت خود دارند و لذا کمتر نیاز به شـغل دوم یا سوم براي تامین هزینه مخارج خویش پیدا میکنند. و در برخی موارد با اشتیاق و آسودگی خاطر به وظایف خویش پرداختـه وکارایی و بهرهوري سازمان را نیزحداکثر مینمایند. این مسأله درمورد قشر نخبگان و دانشآموختگـان ممتـاز جامعـه نیـز صـادق است(ابراهیمی،.(1383
- یکی از ابزارهاي تاثیرگذار در اقتصاد مسأله مالیات و بیمه میباشد که به عدالت اجتماعی در جامعه نیز برمیگردد. این مساله باعث کاهش شکاف طبقاتی در جامعه و متعادل شدن توزیع درآمد در جامعه و به وجودآمدن رضایت شغلی و کارایی در نظام اقتصادي و اجتماعی جامعه میشود. مهمترین نگاه در این مسأله اختصاص حجمی از مبالغ دولت براي طرحهاي اقتصادي، علمی و پژوهـشی در دانشگاهها و مراکزي است که نخبگان و دانش آموختگان از هرگروهی در آنجا به فعالیت مشغول میباشند. ایـن نتیجـه در اثـر تبیین عمیق، صحیح وکارآمد فلسفه دریافت مالیات و بیمه به وجود آمده است.
- افزایش سرمایه اجتماعی به عنوان مهمترین عامل در جامعه و همچنین ثبات اقتصادي در جامعه نیز مـیتوانـد در جـذب سـرمایه، تولید ثروت و بالابردن سطح رضایت شغلی موثر باشد.
کیفیت و بهره وري در بنگاهها:
شرایط کنونی:
ویژگی قرن حاضر تغییرات و پیشرفت سریع در دانش و فناوري می باشد. سازمانها نیز مجبورند که به دنبال این تغییرات، در روندکاري خویش، آهنگ فعالیت خود را متناسب با این تغییرات لحاظ نمایند. گري پکر میگوید: »همان طـور کـه کارخانـههـا، ماشـینآلات و دیگـر سرمایههاي مادي بخشی از ثروت ملل شمرده می شوند، سرمایههاي انسانی و]معنوي[ نیز بخشی از این ثروت هستند. بنابراین اگر تجهیزات و تکنولوژي را ارتقا میدهیم باید نیروي انسانی را نیزآموزش و ارتقا داده تا حیات سازمان ابقا و مزیـت رقـابتی سـازمان نیـز حفـظ و بـاقی بماند.«
این دیدگاه فوق مورد استقبال کشور ترکیه قرار گرفت و در کشور ترکیه استفاده شد و باعث شد تا از مـشاوره کارشناسـان، اندیـشمندان براي حفظ و ارتقاي سطح دانش کارمندان سازمان و در نتیجه افزایش بهرهوري کارکنان سازمان بهره گرفته و نیـز از تجربیـات بـسیاري از وزراي قبلی و اقتصاددانان در جهت حفظ منافع خویش سود جویند. علاوه بر آن در بدنه اجرایی شـرکتهـا، نیـز60 درصـد کارکنـان داراي مهارت شده و هستند. در حالیکه نتیجه تحقیقات در مورد یکصد شرکت در ایـران نـشان مـیدهـد کـه حـداکثر10 درصـد کارکنـان داراي تحصیلات و مهارت میباشند.(صدري، .(1384
از طرفی نیز میدانیم که نخبگان یک کشور سرمایههاي معنوي آن جامعهاند. لذا این سرمایه در جایی باید استفاده گردد کـه کـارآیی و بهرهوري مورد انتظار خویش را داشته باشد. اما در سیستمهاي اداري جامعـه-کـهغالبـاً سیـستمهـاي بـا بهـرهوري پـایین هـستند وکمتـر انعطافپذیر بوده- بنابراین به این سرمایههاي معنوي کمتر توجه میشود. و نیز اجازة رشد، شکوفایی و پرورش استعدادها و خلاقیـتهـا بـه افراد و دیگرکارکنان داده نمیشود، ودر نتیجه بازدهی کار افراد در این ادارات پایین میآید. نمونه این مسأله نیز عدم کار افـراد بـا تخـصص آنهاست.