بخشی از مقاله
چکیده
زمینه و هدف: امروزه دانش به منزله منبعی ارزشمند واستراتژیک و نیز یک دارایی مطرح است ارائه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادی بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند، امری سخت و بعضا ناممکن است. از سوی دیگر پرداختن به مدیریت دانش بدون ساختار مناسب و حمایتی امکان پذیر نیست . این مقاله با هدف شناسایی، اولویت بندی و تأثیر عوامل کلیدی در مدیریت موثر دانش در سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محور صورت گرفته است.
روش: پژوهش از نظر نوع و هدف کاربردی و از نظر اهمیت توصیفی پیمایشی و روش جمع آوری اطلاعات بصورت کتابخانهای و بررسی اسنادی، فیش برداری و پیمایشی و جامعه آماری متشکل از 230 نفر در دو طیف - کارشناسان حوزه دانشگاهی و نظامی انتظامی - که از این تعداد 120 نفر بصورت هدفمند انتخاب گردید.
در این راستا ابتدا با رجوع به نظریه صاحب نظران حوزه دانشی؛ عوامل کلیدی شناسایی و ویژگی سازمان های دانش بنیان در ابعاد ساختاری و محتوایی آن تشریح و الزامات لازم هر سازمان برای تبدیل به سازمان دانش محور مورد بحث و بررسی واقع و سپس در یک اقدام پیمایشی با استفاده از پرسشنامه 5 گزینه ای طیف لیکرت، میزان اثرگذاری هر یک از این شاخص ها با بهره گیری از روش های آماری تنظیم و داده ها با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل واقع و در نهایت میزان تاثیرعوامل کلیدی در مدیریت موثر دانش در سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محورحسب امتیازهای کسب شده احصا گردیده است.
یافته ها: با توجه به داده های موجود و بر اساس سطح معنی داری محاسبه شده بیشتر از - 0/05 - می توان نتیجه گرفت که در خصوص مناسب بودن شاخص ها برای سنجش ببین پاسخ گویان اجماع نظر وجود دارد. همچنین با توجه به میانگین به دست آمده و ضریب تغییرات محاسبه شده، از مجموع 2 عامل اصلی و 8 شاخص مورد ارزیابی از دیدگاه پاسخ گویان، هر دو شاخص مد نظر »مناسب« ارزیابی شده و از اعتبار لازم برخوردارند.
نتایج: با توجه به یافتههای پژوهش نیز تمامی عوامل شناسایی شده به تناسب و اختلافات اندک در مدیریت موثر دانش در سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محور موثر بوده ولی از بین میزان تاثیر دو عامل اصلی - ابعاد ساختاری و ابعاد محتوایی - عوامل ساختاری بیشترین تاثیر، و از بین ابعاد ساختاری موقعیت اسناد و مدارک - شفاف - در اولویت اول و از بین ابعاد محتوای، محیط در اولویت اول و بیشترین اثرگذاری را در مدیریت دانش سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محور دارد.
همچنین سازمان ها باید با ورود به عصر دانش محوری به ابعاد ساختاری جامع تری به خصوص تنظیم روابط نیاز بوده که به همراه سایر مولفه ها تأثیرات قابل توجهی در مدیریت دانش سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محور دارد.همچنین با توجه به گستردگی مأموریتهای حوزه دفاعی در بخشهای مختلف عملیاتی و رزمی، فرماندهی و کنترل، فناوری، ساخت و نگهداری تجهیزات و ادوات نظامی و حتی پشتیبانی، لجستیک و خدمات اداری و مالی، ضرورت طراحی و بکارگیری مدیریت دانش در حوزه دفاع را از اهمیت مضاعفی برخوردار نموده است.
مقدمه
سازمان های دانش آفرین سازمان هایی هستند که در آن ها خلق دانش، ابداعات و ابتکارات، رفتاری همگانی است و همه افراد سازمان خلاقیت و دانش آفرینی را می آموزند. در عصر حاضر با توجه به پیشرفت سریع فناوری ها، اغلب سازمان های دانش بنیان و پروژه محور به ویژه سازمان های دفاعی، سرمایه گذاری های بسیاری را روی استقرار مدیریت دانش در سازمان خود انجام می دهند و آمادگی پذیرش و استفاده از آن را پیدا کرده اند. چرا که امروزه حفظ و انحصار دانش و فناوری در سازمان بسیار اهمیت دارد.
امروزه روش های قدیمی اداره سازمان ها پاسخگوی تغییرات سریع محیط اطراف نیستند. شیوه مدیریت در سازمان های امروزی از حالت سنتی خارج ومتحول شده است و همه اعضای سازمان را در امر جاری سازمان نشارکت داده است. این تغییرات سبب شکل گیری انواع جدیدی از سازمان ها مانند سازمان های مجازی ،سازمان های افقی و... شده است که باعنوان سازمان های دانش بنیان از آنها یاد می شود. سازمان های دانش بنیان یک الگوی تغییر یافته برای سازمان ها و راهی نوین برای اندیشیدن دوباره سازمان در عصر دانش است.
رشد بی وقفه دانش و تکنولوژی در جهان فرامدرن کنونی و گستردگی دامنه آن ، در کشورهای در حال توسعه را ملزم به سرمایه گذاری بلند مدت در تربیت و پرورش افرادی شایسته وتوانمند نموده است که بنیاد های علمی جامعه را قوام بخشیده وبه ارتقای علمی و تکنولوژیک کشور همت می گمارند.
امروزه یکی از مهمترین وبا ارزش ترین سرمایه های هر سازمانی دانش است. تغییرات سریع و روز افزون دانش و اطلاعات ،هر سازمانی را بر آن می دارد تا برای بقا تمام تلاش خود را به کار گیرد، لذا سازمان ها در پی شناسایی عوامل زمینه ساز و نیز بستر سازی به منظور ایجاد مدیریت دانش برآمده اندتابه موقع ازمنابع دانشی خود و محیط پیرامون بهره برداری کنند.
از دیدگاه رابینز"فرهنگ سازمانی سیستمی از استنباط مشترک اعضا نسبت به سازمان است" وجود استنباط مشترک با نوع خاصی از فرهنگ سازمانی دانش آفرین با ظهور نظام مدیریت دانش و نفوذ آن بر سازمان ها، دور از انتظار نیست و تقریبا در ادبیات و گفتمان جامعه علمی،مفهوم فرهنگ سازمانی به عنوان مانع یا تسهیل گر مدیریت دانش و فرآیندهای آن مطرح می شود .
مطالعات بیانگر این است که فرهنگ بر مدیریت دانش ،فرآیندهای دانش ،فرآیندهای دانش و پیامدهای دانش درون سازمان تأثیر گذار بر شکست یا موفقیت آن است . فرهنگ سازمانی دانش آفرین طبق تعریف فرهنگی است که به صاحبان دانش بها می دهد. برای کسب و بکارگیری دانش توسط کارکنان انگیزه ایجاد می کند . بین مدیران وکارمندان اعتماد متقابل ایجاد می کند، انعطاف پذیری در برخورد با ایده های جدید را تشویق می کند، دانش را دارایی سازمان تلقی کرده و تسهیم دانش قدرت محسوب می شود.
فرماندهی معظم کل قوا نیز چند سالی است که هم از منظر وظیفه دینی و هم از منظر ضرورت تاریخی امروز کشور و جامعه اسلامی، بر جنبش نرمافزاری، تولید فکر و مهندسی آن، تولید علم و دانش و مدیریت سرمایههای دانشی تأکید فراوان دارند.
همچنین چشم انداز بیست ساله کشور، برنامههای راهبردی ستاد کل و ودجا، همگی بر این نکته تأکید دارند که خلاقیت و نوآوری، تولید دانش، سازماندهی دانش، و منابع دانشی - از جمله دانشورزان - ، کابرد دانش و به عبارتی کوتاه - - مدیریت دانش - - ، ضرورت سازمانهای دانشی – دفاعی از جمله نیروهای مسلح است. از این رو توسعه یک راهبرد مناسب با اهداف زیر که بتوان در قالب آن روحیه همکاری علمی- دانشی را در بین این نیروهای دانشی به گونهای برانگیخت تا با تسهیم دانش خود و کسب دانشهای جدید خلاقیت و نوآوری را در آنها زنده نگهدارد، ضرورتی بدیهی تلقی میشود.
- بررسی جهت دار ادبیات مدیریت دانش - با تأکید بر تدوین راهبردهای دانشی -
- شناخت مولفههای کلیدی مدیریت دانش در نیروهای مسلح
- شناخت چالشها و مشکلات نیروهای مسلح در حوزه مدیریت دانش و سرمایههای فکری – دانشی
- پیشنهاد راهبردهای دانشی نیروهای مسلح به منظور برون رفت از چالشها و نیل به اهداف سازمانی.
با توجه به تحولات سریع و عظیم نرم و سخت در جامعه بشری، تأثیرات خود را بر بخش دفاع و فناوری های دفاعی نیز گذاشته است. هم اکنون هوشمندی و سبکی محصولات نظامی در سایه این تحولات امکان پذیر و فنون مدیریتی وفناوریهای نرم مرتبط با آنها پیچیدهتر شده است.
امروزه اقتدار دفاعی در سایه ساخت محصولاتی هر چه هوشمند تر و دانشیتر حاصل میشود . در راستای همگامی با این تحولات و کسب اقتدار دفاعی، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران باید به مقوله مدیریت دانش دفاعی پرداخته و با چالش های موجود در محیط شدیداً متلاطم امروزی درگیر شوند.
گستردگی مأموریتهای حوزه دفاعی در بخشهای مختلف عملیاتی و رزمی، فرماندهی و کنترل، فناوری، ساخت و نگهداری تجهیزات و ادوات نظامی و حتی پشتیبانی، لجستیک و خدمات اداری و مالی، ضرورت طراحی و بکارگیری مدیریت دانش در حوزه دفاع را از اهمیت مضاعفی برخوردار نموده است. برای درک بیشتر این اهمیت، پرداختن به کارکردهای مدیریت دانش در زمینه مأموریتهای حوزه دفاعی، ضروری است.
در این راستا با توجه به اینکه امروزه دانش به منزله منبعی ارزشمند واستراتژیک ونیز یک دارایی در سازمان های دفاعی و امنیتی و انتظامی مطرح است ارائه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادی بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند، امری سخت و بعضا ناممکن است. از سوی دیگر پرداختن به مدیریت دانش در سازمان های دفاعی بدون ساختار مناسب و حمایتی در سازمان های دفاعی امکان پذیر نیست لذا این مقاله با هدف شناسایی، اولویت بندی و تأثیر عوامل کلیدی در مدیریت موثر دانش در سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محور و با طرح این سوال که: عوامل کلیدی در مدیریت موثر دانش در سازمان های دفاعی دانش بنیان برای تبدیل به سازمان دانش محور کدامند؟ ابعاد و مولفه های ساختاری و محتوایی مدیریت موثر دانش در سازمان های دفاعی دانش بنیان تا چه میزان در تبدیل به سازمان دانش محور در سازمان های دفاعی موثر است؟ صورت گرفته است
سازمان دانش بنیان
سازمان دانش بنیان سازمانی است که در فراگرد تولید وارائه محصول/خدمت از خلاقیت ، نوآوری و دانش جدید استفاده می کند. مزیت رقابتی سازمان دانش بنیان از طریق دانش و استفاده اثر بخش از دانش حاصل می شود .
مشخصه های اصلی سازمان دانش بنیان - 1فرآیند - فراگرد - ایجاد دانش وسهیم شدن در آن: همان فرایند خلق وبه اشتراک گذاری دانش است که هدف آن به کارگیری دانش تولید شده توسط یک بخش از سازمان در دیگربخش ها و واحدها و به اشتراک گذاری دانش صریح و ضمنی است.
بیشتر سازمان ها به طور عمده بر فعالیت های مشخص ومعین قابل مشاهده ای که به طور روزمره انجام می دهند متمرکز شده اند . یک سازمان دانش محور بر دو فراگرد مرتبط باهم ، یعنی کاربرد اثربخش دانش موجود وایجاد دانش جدید توجه دارد وچهار هدف را دنبال می کند.
.1کسب اطمینان از اینکه دانش تولید شده در یک بخش سازمان در فعالیت های سایر بخش ها به کار گرفته می شود.
.2کسب اطمینان از در میان گذاشتن دانش در طی زمان ، به گونه ای که سازمان از تجربه گذشته خود سود ببرد.
3. فراهم آوردن امکانات برای افراد بخش های گوناگون سازمان به گونه ای که همدیگر را ببینند و برای تولید دانش جدید همکاری مبتنی بر اعتماد داشته باشند.
4. فراهم ساختن فرصت هت و مشوق هایی برای کسب تجربه و یادگیری.
- 2مکان: که به مرزهای دانش برمی گردد وو اغلب به منظور مشارکت در خلق سازمانی، فراتر از مرزهای قانونی وسنتی است . مرزهای دانش در یک سازمان دانش بنیان منعطف و پویا بوده و این سازمان ها اغلب روی نیاز های کارکنان برای کسب دانش انجام کار تمرکز می کنند.
در اقتصاد امروز تولید دانش و سهیم شدن در آن ، منحصر به محدودیت های فیزیکی و قانونی سنتی نیست . سازمان ها و شرکت ها به طور روز افزون در می یابند که دانش ،اغلب به عنوان محصول فرعی داد و ستد روزانه با مشتریان ،واسطه ها،هم پیمانانو حتی رقبا ،تولید شده و در اختیار گذاشته می شود. سازمان دانش محور مجموعه ای از افراد و منابع پشتیبانی است که از راه تعامل پیوسته ،دانش تولید میکند وآن را به کار می گیرد.
مرزهای آن نامشخص،چکش خوار و پویاست، دانش را در هرجا که باشد جست وجو می کند و باهرکس که بتواند به آن در یادگیری آنچه مورد نیازش است کمک می کند و هم پیمان می شود. سازمان دانش محور به نقطه ای می رسد که دیگر نگران نخواهد بود که چه کسی برای چه کسی کار می کند به جای آن براین موضوع تمرکز دارد که چه هنگام نیاز دارد با چه کسانی کار کند.
- 3هدف - همان راهبردهای دانش - حتی مجموعه ای از فراگردهای مدیریت دانش بسیار بخش نمی تواند تضمین کند که سازمانی بتواند خوب یا بهتر از رقبا عمل کند. شرکت هایی در بلند مدت موفق می شوند که بتوانند فراگردهای مدیریت دانش خود را با راهبردشان هماهنگ سازند .
سازمان دانش محور تشخیص می دهد که دانش منبع مهم راهبردی است و درباره ی اینکه چه چیزی را نیاز بداند تا راهبرد مطلوب خود را پیکربندی کرده و به اجرا دراورد. پرس وجو می کند که چه می داند؟و رقبا چه می دانند؟و شکاف میان آنچه که سازمان میداند و آنچه که نیاز دارد بداند توجه تصمیم گیرندگان را به درون سازمان متمرکز می سازد و شکاف میان آنچه که سازمان می داند و رقبا می دانند توجه را به خارج و بر روی فرصت ها و تهدیدها متمرکز می گرداند.