بخشی از مقاله
چکیده
تغییرات محیط کسب و کار تأثیر همه جانبهای بر فعالیت شرکتها و بنگاه های اقتصادی گذاشته است. این تغییرات ضرورت استفاده از اطلاعات در تصمیم گیری و ارزش آفرینی برای مدیران و ذی نفعان را بیش از پیش آشکار ساخته است. حسابداری مدیریت سنتی تا حد زیادی عملکرد کوتاه مدت واحد تجاری را مورد توجه قرار می دهد و کم تر به اهداف و جنبههای استراتژیک توجه میکند، به منظور حل این مشکل رویکردی تحت عنوان حسابداری مدیریت استراتژیک مطرح شده است.
امروزه سازمان ها در محیطی پویا و متغیر فعالیت می کنند، از این رو جهت تداوم فعالیت باید از انعطاف پذیری زیادی برخوردار باشند. بنابراین تجدید نظر در اهداف و ابزارهای حسابداری مدیریت با استفاده از یک رویکرد استراتژیک که تصمیم گیری های بلند مدت را تسهیل و مزیت رقابتی پایدار را تضمین کند، لازم است. در این مقاله به چگونگی فرآیند شکل گیری حسابداری مدیریت استراتژیک و برخی از تکنیک های استراتژیک آن پرداخته می شود. نتایج این بررسی حکایت از آن دارد که حسابداری مدیریت در رویکرد نوین آن می تواند به عنوان ابزاری مفید جهت نیل به اهداف استراتژیک سازمان عمل نماید.
.1 مقدمه
تغییرات محیط کسب وکار نظیر جهانی شدن - شکل گیری انواع اتحادیه ها و پیمان های اقتصادی بین المللی - ، تغییرات فناوری - فناوری تولید، فناوری اطلاعات، اینترنت و تجارت الکترونیک - ، افزایش رقابت، تمرکز بر مشتریان و شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی موجب شده که محیط تجاری پویا شود، مدیریت تولید، بازاریابی وسازمان مدیریتکاملاً متفاوت از گذشته طراحی و به کار گرفته شود و ضرورت بهرهگیری از اطلاعات در تصمیمگیری و مدیریت افزایش یابد.
نتیجهی این تغییرات، موجب تغییر در رویکردها و دیدگاه های حسابداری مدیریت شد که سرانجام به ایجاد رویکردی جدید تحت عنوان حسابداری مدیریت استراتژیک - راهبردی - شد. مفهوم حسابداری مدیریت استراتژیک در سال 1980 توسط دو تن از دانشمندان حسابداری به نام های جانسون و کاپلان مطرح شد. آنها بیان کردند که سیستم های حسابداری مدیریت و هزینه یابی سنتی اطلاعات لازم را برای اداره اثربخش عملیات فراهم نمیکند زیرا به آینده، محیط برون سازمانی و تغییرات محیط تجاری توجه زیادی ندارد و به تدریج کارایی خود را از دست می دهد.[1]
استراتژیهای سازمان و حسابداری مدیریت ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند، فرآیند تدوین و اجرای استراتژیهای سازمان به وسیله تکنیکها و قالب زبانی صورت می گیرد که حسابداری مدیریت بر آن متکی است، به طور متقابل فرآیند تصمیم گیری استراتژیک نیز قادر است بر طراحی و اجرای سیستم های حسابداری مدیریت به عنوان یکی از نمود های کنترلی استراتژیهای سازمان تاثیر بگذارد. بسیاری از محققان عقیده دارند برای این که شرکتی در کسب مزیت های رقابتی موفق باشد وجود استراتژی های روشن سازمانی لازم، اما کافی نیست.
بنیانگذاران مبحث حسابداری مدیریت استرتژیک ژاپنی ها هستند و سایر کشور ها از تجربیات آن ها استفاده کردهاند. حسابداری مدیریت استراتژیک طی تحقیقات گذشته به تعابیر مختلفی از جمله، حسابداری رقابتی و نظارت راهبردی، فرآیند مدیریت هزینه تفسیر شده است. بقای شرکتها در بازارهای بسیار رقابتی جهان تا حد زیادی به وظایف حسابداری مدیریت بستگی داردکه تا چه میزان می تواند موقعیت رقابتی شرکت را به صورت موفقیت آمیز ارزیابی کند.[2]
.2 ادبیات تحقیق
مفهوم حسابداری مدیریت استراتژیک مستلزم تمرکز روش های حسابداری مدیریت بر ارزیابی عملکرد از زوایای استراتژیک در عوض شاخص های عملیاتی است. این مفهوم برای اولین بار توسط سایموندز در سال 1981 مطرح شد، وی این مفهوم را برای اشاره به رویکردی با جهت گیری خارجی بکار گرفت که در جمع آوری و تحلیل داده های مرتبط با هزینه ها، قیمت، حجم فروش، سهم بازار، گردش وجوه نقد و بهره برداری از منابع برای کسب و کار و رقبای آن مورد استفاده قرار می گیرد و معتقد بود باید توانمندی های حسابداران مدیریت برای جمع آوری اطلاعات از منابع داخلی شرکت به سوی جمع آوری اطلاعات از رقبا هدایت گردد.
4] [3] بنابراین آنچه حسابداری مدیریت استراتژیک را از دیگر پیشرفت های صورت گرفته در حسابداری مدیریت متمایز می گرداند، جهت گیری خارجی این رویکرد است که آن را به صورت ابزاری برای کسب مزیت رقابتی پدید آورده است.[5] با اینحال این مفهوم به طور جدی از اواخر دهه ی هشتاد میلادی به عنوان یک رویکرد نوین در مبانی نظری حسابداری مدیریت مورد توجه قرار گرفت. برخی از محققان معتقدند ریشه ی پیدایش مفاهیم و نظریات حسابداری مدیریت استراتژیک به عملکرد ضعیف شرکت های تولیدی غربی در مقابل موفقیت شرکت های ژاپنی و نقدهایی باز می گردد که مفاهیم حسابداری مدیریت سنتی را هدف قرار داده بود.
[4] بدین ترتیب مفاهیم سنتی حسابداری مدیریت نیازمند یک دوره ی تحول بود تا بتواند پاسخگوی چالش های پیش آمده باشد و جنبه های استراتژیک را در نظر بگیرد. این جهت گیری مستلزم آن بود تا ارزش افزوده ی هر شرکت نسبت به مجموعه ی رقبا در کانون توجه قرار بگیرد و عملکرد شرکت به وسیله ی متغیرهایی که در بستر استراتژیک تعریف می شوند، ارزیابی گردد.[6] بنابراین رویکرد استراتژیک در حسابداری مدیریت می تواند اطلاعاتی با جهت گیری بلند مدت از بازار و رقبا برای ارزیابی عملکرد و تصمیم گیری های آتی فراهم گرداند. یکی از ره آوردهای مهم حسابداری مدیریت استراتژیک، امکان مشارکتی است که سیستم حسابداری مدیریت استراتژیک به واسطه ی جایگاه ارزشمند خود برای حسابداران به همراه آورده است.
جایگاه اطلاعات با ارزش حاصل از سیستم های حسابداری مدیریت استراتژ یک در طراحی و اجرای استراتژی سازمان، نیاز به تعامل بیشتر حسابداران و افراد مشغول در و احد حسابداری مدیریت استراتژیک را در تصمیم گیری های سازمان پدید آورده است و مشارکت حسابداران مدیریت موجب افزایش توجهات به استفاده از روندها و عملیات حسابداری مدیریت استراتژیک شده است، هرچند که همچنان بر نقش حمایتی مدیران ارشد سازمانی برای بکارگیری حسابداران در تصمیم گیری های سازمانی تاکید می گردد.
[ 8] [7 ] مشارکت حسابداران مدیریت در سازمان می تواند به لحاظ فراهم آوردن اطلاعات جهت تصمیم گیری مفید تلقی گردد و سبب تحکیم جایگاه سیستم های حسابداری مدیریت استراتژیک در سازمان بگردد، اما شواهد مستحکمی برای اثبات اثربخشی مشارکت حسابداران مدیریت بر عملکرد در میان پژوهش های مختلف وجود ندارد و یافته های ضد و نقیض در خصوص ارتباط میان مشارکت حسابداران مدیریت و بهبود عملکرد سازمان در فرهنگ های مختلف نتیجه گیری را برای محققان دشوار ساخته است.[12] [11] .[10] [9] [7]
محققان متعددی در تحقیقات خود به سنجش و ارزیابی عملکرد به عنوان یکی از اصلی ترین نقش های حسابداری مدیریت اشاره کرده اند و مجموعه ای از تکنیک ها و ابزارهای مالی و غیر مالی را برای اندازه گیری و ارزیابی عملکرد از طریق حسابداری مدیریت در نظر گرفته اند. بر طبق تعاریف سیستم اندازه گیری عملکرد سیستم جامعی با رویکرد غالب حسابداری است که برای اندازه گیری و ارزیابی هر دو جنبه ی مالی و غیرمالی عملکرد و بازداده های سازمان طراحی شده است.[13] بنابراین این سیستم سازمان را قادر می سازد تا استانداردهای را تدوین نماید که بازتابی از نتایج دلخواهی از عملکرد سازمان باشند و سپس سازمان را در اندازه گیری و ارزیابی از نتایج واقعی یاری می نماید.
از جمله مهمترین ابزارهای مورد استفاده در میان سی تکنیک شناخته شده ی ارزیابی عملکرد در حسابداری مدیریت، بودجه بندی، نسبت های بازگشت سرمایه و معیارهای هزینه محور است که به عنوان متداول ترین ابزارها از سوی مدیران به کار گرفته شده اند. هر چند بکارگیری این سه ابزار اغلب همراه با استفاده از معیارهای غیرمالی به عنوان معیارهای پشتیبان بوده است و روند های حاکم بر حسابداری مدیریت در سالیان اخیر بر شدت استفاده از معیارهای غیر مالی مانند میزان رضایت مشتری، نگرش کارمندان و تحویل به موقع محصول افزوده است [14] .[15]