بخشی از مقاله

حسابرسي داخلي و اثربخشي آن براي سازمانها


چکيده :
حسابرسي داخلي به طور سنتي بخشي از سيستم کنترل داخلي شمرده مي شود که از طريق بررسي و ارزيابي کنترلهاي داخلي به مديريت واحدهاي اقتصادي در ايفاي وظايف خودشان کمک مي کند. اما همزمان با مطرح شدن ايده جديد "نظام راهبري بنگاه " يا "راهبري سازمان " در ادبيات مديريت ،تحولي دردهه اخير در حسابرسي داخلي اتفاق افتاد. زماني که اين مفهوم در ادبيات شرکتها شکل گرفت ، گفته شد که حسابرسي داخلي بخشي جدايي ناپذير از نظام "راهبري سازمان " است . به طور ساده راهبري سازمان مکانيزمي است که وظيفه هدايت و کنترل سازمان را به سمت هدفهاي خود يا هدف اصلي اش که خلق ارزش براي سهامدارانش است ، به عهده دارد. در اين مقاله محقق با توجه به اهميت حسابرسي داخلي در اثر بخشي و تسهيل اهداف سازمان از بعد هاي مختلف اين مهم را مورد بررسي قرار داده و اين نتيجه رسيده است که امروزه حسابرسي داخلي توانسته است با اتکاي به موازين علمي و برخورداري از تئوريهاي نوين ، اثر بخشي خود را در سازمانها بيشتر مطرح نموده و سبب گردد تا بکارگيري حسابرسان داخلي در سازمانها با قوت و شدت بيشتري احساس نياز شود.
کلمات کليدي: حسابرسي داخلي- اثربخشي- راهبري سازمان .
مقدمه :
حسابرسي داخلي در حال حاضر به عنوان يکي از مهمترين بخشهاي سازمانها در مسايل مالي مطرح شده است . امروزه حسابرسي داخلي توانسته است با اتکاي به موازين علمي و برخورداري از تئوريهاي نوين ، اثر بخشي خود را در سازمانها بيشتر مطرح نموده و سبب گردد تا بکارگيري حسابرسان داخلي در سازمانها با قوت و شدت بيشتري در جريان باشد.
اين تغيير موضع نسبت به موضوع حسابرسي داخلي در گرو چندين عامل مي باشد. رقابتهاي فزاينده و محدوديتهاي مالي و نيز ميل به ارتقا و پيشرفت در مسايل مالي و نيز وجود انواع تهديدات سبب گرديده است تا به حسابرسي داخلي بيش از هر زمان ديگري توجه به عمل آيد. حرفه حسابرسي داخلي در سال هاي اخير از اهميت و ضرورت خاصي برخوردار گرديده است . عليرغم آنکه در گذشته دامنه فعاليت ها و مداخلات حسابرسان داخلي به ارزيابي و کنترل در موارد محدود و معدود، ختم پيدا ميکرد، اما در سالهاي اخير طيف وسيع و گسترده اي از فعاليت ها و خدمات در اين حرفه توسعه پيدا نموده است (رئيسي، ١٣٨٣).
بخشي از اين تغييرات چشمگير و رشد روزافزون ناشي از گسترش و پيچيدگي سازمانها و نيز فشارهاي ناشي از کمبود منابع و افزايش رقابت در سازمانها، وجود انواع مخاطرات و تهديدها در زمينه هاي مالي، اداري و تجاري که هدف ها و سياستهاي سازمان ها را به شدت مورد تهديد قرار داده است ، ميباشد. اهميت حفاظت ، کنترل ، نگهداري و ثبت حسابها و اداره مؤثر مؤسسات و واحدهاي اقتصادي به سبب رشد حرفه مديريت ، سبب توجه بيش از پيش به حرفه حسابرسي داخلي گرديده است .
حرفه حسابرسي داخلي ميتواند با کمک به امر ارزيابي کنترلهاي داخلي و مشاوره و بررسي صورت هاي مالي به طور مؤثر و مداوم به بهبود مستمر در سازمان منجر شود (مهراني، ١٣٨١: ٥٧).
پيشيگري از اخذ تصميم گيريهاي ضعيف و غير علمي بر مبناي اطلاعات نادرست و بيموقع يا اطمينان بخشيدن از استفاده صحيح از داراييها، محافظت از سازمان در مقابل اثرات عدم رعايت مقررات و آيين نامه ها، جلوگيري از اشتباهات و تقلبات و بهبود روشها، افزودن ارزش و بهسازي عمليات سازمان تنها از طريق استقرار يک سيستم حسابرسي داخلي اثربخش در سازمانها امکان پذير خواهد بود.
درواقع نگاهي به سازمانها و مؤسسات موفق نشان ميدهد که يکي از عوامل تأثيرگزار و دخيل در موفقيت برخورداري از سيستم حسابرسي داخلي کارآمد، به روز و بهره مندي حسابرسان داخلي از دانش و توان حسابرسي روزآمد ميباشد.
(آندرسون ،١ ٢٠٠٤: ١٢٥-١٢٧)
بدون ترديد با وجود رقابت فزاينده بين موسسات آموزشي در داخل و خارج از کشور و نيز افزايش سطح مطالبات و آگاهي مردم ، انتظار ارايه خدمات و نيز افزايش کيفيت در آموزش ، همگي وجود سيستم مديريت کارآمد را در اين موسسات به اذهان متبادر ميسازد. لذا در اين شرايط ارايه خدمات اثربخش حسابرسي داخلي ميتواند به توفيق بيش از پيش کمک شاياني نمايد.
تاريخچه حسابرسي داخلي:
گرچه قرنهاست که حسابرسي داخلي در عمل اجرا ميشود، اما تنها ٥٠ يا ٦٠ سال است که به عنوان يک حرفه نوين مطرح شده است . انجمن حسابرسان داخلي امريکا در سال ١٩٤١ و زماني بنا نهاده شد که ٢٥ نفر از حسابرسان داخلي، ضرورت تاسيس چنين سازماني را براي رد و بدل کردن اطلاعات و حفظ منافع حرفه اي خود، احساس کردند. اين حسابرسان داخلي تا پيش از تشکيل انجمن ، تنها بطور غير رسمي با يکديگر ديدار مي کردند. تقريباً تماسي نداشتند. اين حسابرسان متوجه شدند که گرچه در سازمانهاي مختلفي کار مي کنند اما، نکات مشترک فراواني دارند که به يک ارتباط رسمي تر و مداومتري نياز دارند. از اوايل هزاره گذشته ، با تاسيس بنگاههاي اقتصادي بزرگ و پيچيده تر شدن فعاليتها، امکان رسيدگي به تمام فعاليتها توسط مديريت سلب شد و حسابرسي داخلي به عنوان حرفه اي براي ياري سازمانها براي انجام درست کارها، پا به عرصه وجود گذاشت . حسابرسي داخلي به سرعت در جهان مورد پذيرش و حمايت مديران شرکتها و موسسات قرار گرفت و اهميت يافت و از دهه ١٩٥٠ تا آغاز هزاره جديد، در هر دهه نقشهاي جديدتري به عهده گرفت . به طور مختصر مي توان گفت
در دهه ١٩٥٠ نقش حسابرسي داخلي بررسي سوابق حسابداري و بررسي مجدد رويدادها يا سند رسمي بود.
در دهه ١٩٦٠ تشخيص رعايت سيستم و رويه هاي شرکت نقش حسابرسي داخلي شد در دهه ١٩٧٠ اين نقش به آزمون رويه ها تبديل شد.
در دهه ١٩٨٠ ارزيابي کنترلهاي داخلي نقش حسابرسي داخلي بود.
در دهه ١٩٩٠ نقش حسابرسي داخلي به گزارش درباره سيستم کنترل داخلي تغيير يافت
جالب آن است که به دليل اهميت حياتي حسابرسي داخلي، در شروع هزاره جديد، تغييرات نقش سال به سال و بدين شرح رخ داده و در حال تغيير است :
در سال ٢٠٠٠ مديريت ريسک
در سال ٢٠٠١ ارزيابي مديريت ريسک
در سال ٢٠٠٢ اطمينان بخشي در مورد مديريت ريسک و کنترل در سال ٢٠٠٣ خدمات ارزش افزوده و ...
تعريف حسابرسي داخلي
از آنجا که مديران اجرايي و غير اجرايي براي انجام دادن وظيفه مباشرت خود نسب به صاحبان سرمايه ، مسئوليت انواع مخاطرات در زمينه هاي مالي، اداري و تجاري و رعايت الزامات قانوني را بر عهده دارند، وجود حسابرسي داخلي را به عنوان بخشي از سيستم کنترل داخلي ضروري مي دانند(يگانه ،٤٣:١٣٨٨).
کنترل داخلي قوي، شامل کار واحد حسابرسي داخلي و حسابرس مستقل ، بخشي از حاکميت شرکتي بي عيب و نقص است که به نوبه خود مي تواند در راستاي رابطه کاري مشارکتي بين مديريت شرکت و ناظران آن نقش آفريني کند.
هدف نهايي اين همکاري فراهم کردن اطمينان در زمينه سازماندهي و داير ساختن حاکميت شرکتي، سيستم کنترل داخلي و فرآيند مديريت ريسک است . حسابرسي داخلي در کنار هيت مديره ، مدير ارشد و حسابرس مستقل يکي ازستونهاي نظام راهبري بنگاه است و از طريق اعتباردهي واقع بينانه در مورد فرايندهاي کنترل ، مديريت ريسک و راهبري کمک موثري به کميته حسابرسي مي کند (اميدوار،٢١٢:١٣٨٩).
هيئت مديره انجمن حسابرسان داخلي امريکا در ژوئن ١٩٩٩ تعريف زير را در مورد حسابرسي داخلي تصويب کرد.
« حسابرسي داخلي فعاليتي مستقل ، هدفمند و مشاوره اي است که به منظور ايجاد ارزش افزوده و بهبود عمليات سازماني طراحي مي شود. اين فعاليت از طريق ارائه روشي سيستماتيک و منظم جهت ارزيابي و بهبود اثر بخشي مديريت ريسک ، کنترل و فرآيند حاکميتي به سازمان در دستيابي به اهداف خود کمک مي کند». (ادواردو ،٤١٢:٢٠٠٨)
استانداردهاي حسابرسي ايران بخش ٦١ : ارزيابي کار واحد حسابرسي داخلي در تعريف حسابرسي داخلي مي آورد: حسابرسي داخلي يعني وظيفه ارزيابي که درداخل واحد مورد رسيدگي و توسط کارکنان آن به منظور ارائه خدمت به آن واحد به وجود مي آيد و يکي از ارکان اصلي مهم کنترلي محسوب مي شود. ارزيابي و بررسي کفايت و اثر بخشي سيستمهاي حسابداري و کنترل داخلي، از جمله وظايف اصلي واحد حسابرسي داخلي است .
کثيري(١٣٨٨) تعريف زير را از حسابرسي داخلي دارد:
«حسابرسي داخلي به طور سنتي بخشي از سيستم کنترل داخلي شمرده مي شود که از طريق بررسي و ارزيابي کنترلهاي داخلي به مديريت واحدهاي اقتصادي در ايفاي وظايف خودشان کمک مي کند. اما همزمان با مطرح شدن ايده جديد
"نظام راهبري بنگاه " يا "راهبري سازمان " در ادبيات مديريت ،تحولي دردهه اخير در حسابرسي داخلي اتفاق افتاد.
زماني که اين مفهوم در ادبيات شرکتها شکل گرفت ، گفته شد که حسابرسي داخلي بخشي جدايي ناپذير از نظام "راهبري سازمان " است . به طور ساده راهبري سازمان مکانيزمي است که وظيفه هدايت و کنترل سازمان را به سمت هدفهاي خود يا هدف اصلي اش که خلق ارزش براي سهامدارانش است ، به عهده دارد. اجزاي نظام راهبري سازمان شامل هيئت مديره ، کميته حسابرسي، مديريت ارشد، حسابرسان مستقل ، حسابرسان داخلي و ارگانهاي نظارتي است (کثيري،٦٥:١٣٨٨).
اهداف حسابرسي داخلي:
با توجه به تعاريف حسابرسي داخلي قابل ذکر است که سيستم کنترل داخلي براي خدمت به يک سازمان به وجود ميآيد، همه اجزاي سازمان را در بر مي گيرد و وجود آن ، اداره امور سازمان را به گونه اي کارآمد، اثر بخش . اقتصادي، امکان پذير مي سازد. به عبارت ديگر وجود سيستم کنترل داخلي سبب مي شود که سازمان بتواند به هدف ها و برنامه هاي خود دست يابد. بدين ترتيب هدف ها و دامنه سيستم کنترل داخلي بر اساس هدف ها و برنامه هاي سازمان و از پيش تعيين مي شود. هدف ها و دامنه حسابرسي داخلي که جزيي از سيستم کنترل داخلي است نيز بدين ترتيب ، از پيش تعيين مي شود. هدف هاي حسابرسي داخلي با هدف ها و برنامه هاي سازمان پيوندي ناگسستني دارد.
(محموديان ،٢١:١٣٨٨)
در ضمن قابل ذکر است که فعاليتهاي حسابرسي داخلي در محيطهاي قانوني و فرهنگي مختلف ، سازمانهايي با تفاوت در هدفها، اندازه و ساختار، توسط افرادي در درون سازمان و يا درخارج از آن انجام مي شود چنين تفاوتهايي ممکن است بر اجراي عمليات حسابرسي داخلي در هر محيط تاثير گذار باشد.
ولي با همه اين اوصاف ميتوان به موارد زير براي استقرار يک سيستم کنترل داخلي قوي اشاره کرد: اعمال شدن سياست ها و خط مشي هاي سازمان .
شناسايي و شناساندن اصول و ارزش هاي سازمان .
رعايت قوانين و مقررات .
دقيق و قابل اعتماد بودن صورت هاي مالي و ساير اطلاعاتي که منتشر مي شود.
مديريت کارآمد واثر بخش نيروي انساني و ساير منابع .
رعايت مسايل اجتماعي، شامل محيط زيست .
هدف حسابرسي داخلي، کمک به مديري است تا اطمينان يابد کليه موارد بالا، به همان گونه که بايد، اجرا يا رعايت شود.
با اين حال هدف اصلي حسابرسي داخلي، ارزيابي نحوه انجام وظايف محول بر واحدهاي مختلف مؤسسه است .
کارکنان حسابرسي داخلي معمولاً زير نظر مدير عامل يامقام ارشد ديگري مي باشند. اين موقعيت بالا در ساختار سازماني مؤسسه ، اطمينان مي دهد که حسابرسان داخلي به اکثر واحدهاي مؤسسه دسترسي داشته باشند. لازم است حسابرسان داخلي مستقل از رؤساي قسمتها و مديراني باشند که کار آنان را حسابرسي مي کنند. (خدارحمي،١٣١:١٣٨٦)
وظايف حسابرسي داخلي:
وظيفه حسابرسي داخلي بررسي و ارزيابي مستمر سيستم کنترل داخلي است .
استاندارد حسابرسي ايران شماره ٦١ وظايف حسابرسي داخلي را چنين بيان ميکند:
يک فعاليت ارزيابي بيطرفانه و بخشي از محيط کنترل واحد مورد رسيدگي است که جهت ارائه خدمت به واحد مورد رسيدگي فعاليت مي کند.
وظايف حسابرسي داخلي عبارت است از :
نظارت بر کنترلهاي داخلي و ارائه توصيه هايي براي بهبود آن .
رسيدگي به گزارشهاي مالي و عملياتي .
بررسي صرفه اقتصادي، کارايي و اثر بخشي عمليات مالي و غير مالي .
بررسي رعايت قوانين و مقررات و سياستها و دستورالعملهاي مديريت
همانطور که بيان شد بزرگترين وظيفه حسابرس داخلي رسيدن به اهداف سازمان است . سازمان نيز براي رسيدن به اهدافش کنترل هايي را وضع ميکند.
اما بايد توجه کنيم که کنترل ، در خلاء وجود ندارد، کنترل ابزاري است براي رسيدن به اهداف . مديريت معمولاً اهدافي را وضع مي کند و در رسيدن و دستيابي به اين اهداف ، با يک سري مخاطرات و ريسکهايي مواجه است . براي اينکه بتواند اين ريسکها را مديريت کند، کنترلهاي داخلي مناسب براي آن وضع مي کند و طبيعتاً مکانيزمي براي ارزيابي اين کنترلها که مي خواهد سازمان را به اهدافش برساند، ضرورت مي يابد. اين مکانيزم همان حسابرسي داخلي است . آنچه مورد انتظار ذينفعان است اين است که اطلاعات و گزارشي که به دستشان مي رسد عاري از اشتباهات و تحريفات با اهميت باشد. و ديگر اين که منابع سازمان در جهت تحقق هدفها و ايجاد ارزش افزوده به کار رود.
دو نقش عمده براي حسابرسي متصور است ؛ يکي نقش بازدارندگي و ديگري نقش پالايش و زودودن آلودگي اطلاعات ، حسابرسي، چه مستقل و چه داخلي، در هر سازمان به لحاظ نظارتي که دارد و اشتباهاتي که کشف و گزارش مي کند، نقش بازدارندگي دارد و باعث مي شود که شخص در موقعيتي قرار نگيرد که مرتکب تقلب و اشتباه بشود و آن را پنهان بکند. (تمنايي،١٣٨٨) استقلال حسابرس داخلي
عامل اصلي براي توانمند بودن حسابرسي داخلي استقلال آن است . مديريت بايد اين عامل را به رسميت بشناسد و با تامين جايگاه مناسب حسابرسي داخلي در ساختار سازماني نسبت به استقلال واحد حسابرسي داخلي اطمينان دهد. فرايند کنترل داخلي که حسابرسي داخلي را به عنوان يکي از عناصر آن نام مي بريم کل سازمان را زير نظر دارد به همين دليل حسابرسي داخلي بايد بنابر قاعده به بالاترين مقام سازمان متصل باشد. در سازمانهاي دولتي رئيس هيئت مديره داراي وظايف وسيعي است و قدرت زيادي دارد. حسابرس داخلي از نظر جايگاه در يک سازمان بايد به بالاترين نقطه يعني هيئت مديره متصل باشد و امکان دسترس به تمام واحدهاي سازمان را داشته باشد و در هر زماني که احساس خطر يا انحراف در هر يک از موضوعات جزو وظايفش پيدا کرد، بايد بتواند به سرعت به جايگاه بالا دسترسي پيدا کند و گزارش و اطلاعاتش را به آن برساند.( اميدوار،٤٥:١٣٨٩)
عملکرد حسابرسي داخلي بايد چنان باشد که به روشني نشان دهد حسابرسي داخلي تحت تاثير هيچگونه اعمال نفوذ غير مسئولانه نيست که بتواند دامنه رسيدگي يا کار آن را محدود يا تغيير دهد يا بتواند در تصميم گيري آن درباره ي محتواي گزارشهايي که به مديريت ارائه ميشود بطور قابل ملاحظه اي اثر گذارد.
اگر حسابرسي داخلي در سيستم يا روشي حضور نداشته باشد و آن سيستم يا روش بدون هر گونه خللي به فعاليتي خود ادامه دهد آزموني است براي تشخيص استقلال واحد حسابرسي داخلي . در حالي که اگر حسابرسي داخلي بطور روزمره درگير سيستم يا روش باشد جزئي از سيستم محسوب ميشود و نسبت به آن سيستم استقلال نخواهد داشت .
استقلال حسابرسي داخلي به شکل هاي زير محقق ميشود:
١- استقلال از لحاظ دسترسي
رئيس حسابرسي داخلي بايد به مديريت ارشد سازمان شامل مدير عامل وهيئت مديره و بررسي کنندگان غير اجرايي سازمان دسترسي مستقيم داشته باشد و بتواند آزادانه به آنان گزارش دهد.
٢- استقلال از لحاظ گزارشگري
رئيس حسابرسي داخلي بايد بتواند گزارشهاي خود را بدون حذف مطلبي و با نام و امضاء خود ارائه دهد.
٣- استقلال از لحاظ فعاليت هاي سازماني
حسابرسي داخلي بايد نسبت به کليه سيستم هاي مالي و اداري سازمان استقلال کامل داشته باشد. در گير شدن حسابرسي
داخلي در سيستم هاي اجرائي و برنامه هاي سازمان بايد به موارد زير محدود شود:
الف - ارائه پيشنهاد در ارتباط با ايجاد کنترل هاي داخلي براي موارد تجديد نظر در سيستم ها يا پروژه هاي موجود يا طراحي سيستم هاي جديد يا ايجاد پروژه هاي جديد ب - ارزيابي کنترل هاي پيشنهادي براي پروژه هاي خاص ج - ارزيابي کنترل هاي موجود سيستم ها و فرايند تصميم گيري
واحد حسابرسي داخلي نبايد مسئول استقرار سيستم هاي جديد باشد يا درگير کارهايي شود که معمولاً ملزم به بررسي آنهاست . (سليماني،١٣٢:١٣٨٦)
٤- استقلال از لحاظ راي
حسابرسي داخلي بايد بدون هر گونه جانب داري با مسائل برخورد کند و از چنان جايگاه سازماني برخوردار باشد که بتواند بيطرفانه تصميم گيري و نظر و پيشنهادهاي خود را ارائه کند.
دامنه حسابرسي داخلي
دامنه حسابرسي داخلي اغلب به اشتباه منحصر به موضوعات مالي تصور ميشود. اما با توجه به هدف حسابرسي داخلي دامنه حسابرسي داخلي همه ي جنبه هاي کنترل داخلي را اعم از مالي و غير مالي در بر ميگيرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید