بخشی از مقاله
چکیده
ادبیّات غنایی آیینه تمامنمای، احساسات و عواطف شخصی است که سالیان طولانی بر تارک ادب ایران میدرخشد. حسبحال یکی ازمتنوعترین گونه های ادب غنایی است که شاعر یا نویسنده وقایع یا رویدادهای دورهای از زندگی خود را به تصویر میکشد. حسبحالنویسی از دیرباز در آثار بزرگان ادب فارسی وجود داشته است و با پشت سر گذاشتن سیر تکاملی خود، به دوره معاصر قدم گذاشتبا. توجّه به اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی جامعه، در دوره معاصر حسب حال نویسینیز شکل جدیدی به خود گرفت و موضوعات آن نسبت به موضوعات حسبحال های شاعران در دورههای پیشین تغییر یافت.
یکی از شاعران معاصری که به سرودن حسبحال پرداخته، سهراب سپهری است. در این مقاله پس از معرفی سهراب سپهری با حسبحال در شعر سهراب و همچنین موضوعات متنوعی که درحسبحالهای او به کار رفته است آشنا میشویم و متوجّه خواهیم شد، او با تأثیر پذیری از اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه، در حسبحال هایش موضوعات گوناگونی را به سبک نو به کار بردهاست. بیشترین موضوع حسبحالهای سهراب تنهایی میباشد که در قالب شعر نو نیمایی سروده شدهاند.
مقدمه
شورانگیزترین و هیجانانگیزترین انواع ادبی، ادبیّات غنایی است که بر احساسات و عواطف شخصی دلالت میکند. حسبحال نیز متنوع ترین گونه ادب غنایی است که در آن شاعر یا نویسنده با زیباترین و مؤثرترین واژه ها احساسات و عواطف شخصی خود را آشکار میکند، حسبحال نویسی از دیرباز در آثار نویسندگان و شاعران فارسی زبان وجود داشته است. در زمینه نثر قدیمیترین حسبحال در زبان فارسی مربوط به ابوعلی سیناست که آن را برای شاگردان خود املا کردهاست.
در زمینه شعر نیز از زمان گذشته تاکنون شاعران فارسی زبان همواره به بیان حسبحال پرداختهاند، در قرن چهارم رودکی قصیده دندانیّه را سرودهاست، پس از او در قرنهای بعدی به ترتیب، شاعرانی مانند ناصرخسرو، خاقانی، نظامی، عطار، سعدی، حافظ، جامی و... هرکدام در اشعارشان به بیان حسبحال پرداختهاند. حسبحالنویسی پس از گذراندن سیر تکاملی خود وارد دوره معاصر شد و شاعران معاصری همانند پروین اعتصامی، ملکالشعرا بهار، نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، ره معیری، سهراب سپهری، امیری فیروزکوهی، محمد حسین شهریار، مهدی اخوان ثالث، شاملو، فریدون مشیری، عماد خراسانی، سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شفیعیکدکنی و...هم در زمینههای گوناگون با شیوههای جدیدی به سرودن حسبحالهایی با موضوعات متنوع پرداختند.
باید به این نکته توجه کرد که حسبحال در شعر فارسی از دورههای گذشته تاکنون وجود داشته،امّا موضوعات حسب حالها متفاوت بودهاست. شاعران دوره معاصر با تأثیرپذیری از اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی جامعه، حسبحال هایشان را با موضوعات گوناگونی سرودهاند. یکی از شاعران معاصری که به سرودن حسبحال پرداختهاست، سهراب سپهری است. در این مقاله کوشش فراوان شدهاست، تا با حسبحال در شعر سهراب سپهری شاعر برجسته معاصر آشنا شویم.
برای شناخت حسبحالهای این شاعر ابتدا گونهای ادبی و انواع آن مطالعه و بررسی شد، ادبیّات غنایی که یکی از گونههای انواع ادبی است، تحلیل شد، اطلّاعاتی درباره شعر معاصر فراهم گردید، حسبحال توضیح داده شد، سهراب سپهری بهطور خلاصه معرفی، مجموعه اشعار او مطالعه و حسبحالهایش استخراج گردید، سپس موضوعات حسبحالها مشخّص، نمونههایی از اشعار او تحلیل و برای آشنایی بیشتر با حسبحالهای سهراب نمونههای دیگری از اشعار او ارجاع داده شد. در این مقاله متوجه خواهیم شد که سهراب سپهری به بیان حسبحال با موضوعات گوناگون پرداختهاست. او برای سرودن حسبحال هایش از سبک نو نیمایی استفاده کردهاست.
ادبیّات غنایی
در تقسیم بندیهای ادبیّات جهانی ادبیّات» غنایی« را یکی از مهمترین و وسیع ترین گونههای ادبی به شمار آوردهاند. در این گونه ادبی احساسات و عواطف انسان از قبیل غم و شادی و هیجان برانگیخته میشود: »ادب غنایی در اصل اشعاری است که احساسات و عواطف شخصی را مطرح کند.« - شمیسا، - 127 :1389 از آنجا که انسان موجودی است اجتماعی وقتی احساسات و عواطف خود را بیان میکند، خودبخود مسائل گوناگونان اجتماعی و فرهنگی نیز بخشی از احساسات او را در برمیگیرند: »بیان احساس شخصی در تعریف شعر غنایی بدان معنی که خواه از روح شاعر مایه گرفته باشد و خواه از احساس او، به اعتبار این که شاعر فردی است از اجتماع، روح او نیز در برابر بسیاری از مسائل با تمام جامعه اشتراک موضع دارد.« - حاکمی، - 15 :1386
شعر غنایی از نظر موضوع و محتوا، معانی و مضامین گوناگونی را در بر میگیرد: »شعر غنایی طیف وسیعی از معانی و مضامین شاعران را به خود اختصاص میدهد: از عشق و جوانی تا پیری و مرگ و غمها و شادی های ناشی از حوادث روزگار، علایق انسان نسبت به خدا و خلق، وطن پرستی، مدح،هجو، عرفان وشطحیّات، سوگند نامهها، شکایتها، خمریّات، حبسیّات، اخوانیّات، تفننات ادبی همچون، لغز و معما و ماده تاریخ، مناظره، مفاخره، وصف طبیعت و شهرها و... به همین جهت شعر غنایی دامنهدارترین انواع شعر فارسی است.« - رستگارفسایی، - 165 :1372 توضیح درباره گونهای ادبی در حقیقت بررسی عمده شعر فارسی است که روحیّات و احساسات گوناگون شاعر را در موقعیّتهای مختلف بیان میکند، به همین دلیل گونههای ادبی بر اساس همین موضوعات تقسیم بندی می شوند.
انواع گونههای ادبی عبارتند از:
-1 عاشقانه ها -
2 مدح و ستایش
-3 هجو و نکوهش
-4 طنز
-5هزلیّات
-6 شکوائیه یا بث الشکوی
-7 حبسیّه
-8مرثیّه
-9نقضیّه
-10 حسبحال
- 11 تقاضا و درخواست
-12 معما و لغز و چیستان
-13 ماده تاریخ
-14 شهر آشوب
-15 ساقینامه
-16 مناظره
-17اخوانیّات
-18 ده نامه و سینامه
-19 مناجاتنامه و سوگندنامه
-20 گونههایی مثل شکار و...
حسبحال تعریف لغوی حسبحال
حسبحال به معنی شرححال است، چنان که در فرهنگ معین حسبحال اینگونه معنی شدهاست:»حسبحال: گزارشحال، شرح ماوقع.« - معین، 1371، ذیل: حسبحال - علامه دهخدا نیز در لغت نامه خود در معنی حسب حال مینویسد: »حسبحال - ترکیب اضافی - وقایع روز، حوادث جاریه، احوال کنونی، شعری است که در واقع حاضره گویند.« - دهخدا، 1372، ذیل: حسبحال -
تعریف اصطلاحی حسبحال
حسبحال در اصطلاح به نوشته یا سرودهای گفته شودمی که نویسنده یا شاعر، درباره اخلاقیّات و روحیّات به ویژه در تأملات روحی و معنوی و وضع زندگی و کیفیّت معاش خود، قلم فرسایی و طبعآزمایی بکند و شرح احوال کنونی و سوانح و حوادث شخصی و تیمار خواری زن و فرزند و ذکر پیری و حسرت بر جوانی خود و حالت غم و تنهایی خویش را به تصویر بکشد و در حقیقت نوعی بدیههگویی بکند. بنابراین: » حسبحال یا زندگی نامه خود نوشت یا اتوبیوگرافی - - Autobiography گونهای زندگینامه و شاخهای از آن است که دربردارنده تاریخ زندگانی یا دورهای از زندگی شخص به قلم خود اوست. زندگینامه خودنوشت در شمار ادبیّات اعترافی است. البته با اندکی مسامحه میتوان خاطرهنویسی ویادداشتهای روزانه شخص را نیز نوعی زندگی نامه خودنوشت برشمرد.«
یکی از گونهای ادبیّات غنایی که همواره بر احساس و عواطف شخص دلالت میکند و از آغاز شعر فارسی رایج بوده و شاعران کم و بیش به صورت های مختلف به طرح و بیان آن پرداختهاند؛ گونه حسبحالنویسی استبا. توجّه به تعریفی که از حسبحال ارائه شد، باید دانست که حسبحالنویسی، تذکر نویسی نیست؛ بلکه نوعی از »اتوبیوگرافی« است در حالت مخصوص، که شاعر و نویسنده، تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار می گیرد و اوضاع و احوال کنونی خود را بیان میکند؛ بیشتر نویسندگان و شاعران هم، همین مفهوم ذکر شده را از حسبحال برداشت می کنند.
شاعران و نویسندگان گذشته و معاصر هم هر کدام به شیوهای در نوشته ها و سروده های خود به حسب حال پرداختهاند. اتوبیوگرافیها بسته به سراینده آنها تفاوتهایی با هم دارند. بنابر شواهد موجود باید به این موضوع اشاره کرد که حسبحالنویسی در ایران چه در زمینه نثر و چه در زمینه شعر سابقه بسیار طولانی دارد. در زمینه نثر: »قدیمیترین اتوبیوگرافی در ایران، اتوبیوگرافی ابوعلی سینا است که آن را بر شاگردان خود املا کردهاست و همچنین " المنتقد الضلال " از امام محمّد غزالی که اعتراف گونه است.« - شمیسا، - 282 :1381
شاعران ایرانی نیز در شعر خود بارها به گونههای متفاوت به حسبحال پرداختهاند. رودکی در دوره سامانیان قصیده دندانیّه را در حسرت جوانی و احساساتی که در پیری به او دست دادهاست به شیوه حسبحال اینگونه سرودهاست: نبود دندان لابل چراغ تابان بود مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود - رودکی، - 19 :1369 خاقانی شروانی، زمانی که از حالتهای گوناگون عشق سخن میگوید، حسب حال خود را به شیوه زیر بیان میکند:
بی زحمت تو با تو وصالیست مرا فارغ ز تو با تو حالیست مرا
- خاقانی، - 589 :1388
مسعود سعد سلمان در قصیدهای که در مدح ارسلانبن مسعود ذکر میکند، در آن قصیده ذکر خیر بونصر پارسی را میکند و در همان قصیده او حسبحال را در چنین مفهومی به کار میبرد:
امروز یاد خواهم کردن ز حسبحال یک داستان که دهر چنان داستان نداشت
- سعدسلمان، - 76 :1362
ناصرخسروقبادیانی، فیلسوف، حکیم، متکلّم و یکی از بزرگترین شاعران پارسی گوی سبک خراسانی است. او در یکی از قصاید خود حسبحالش را درباره گذر عمر اینگونه بیان کردهاست:
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن دیر بماندم در این سرای کهن من
- ناصرخسرو، - 1389:101
نظامی گنجهای در منظومه شرفنامه هنگام رفتن اسکندر از هندوستان به چین اینگونه به حسبحال اشاره کردهاست:
گزارنده حرف این حسبحال ز پرده چنین مینماید خیال
- نظامی، - 865 :1384
عطّارنیشابوری در منظومه منطقالطیر گفتار بوعلی طوسی را درباره اهل جنت و اهل دوزخ به شکل حسبحال اینگونه بیان می کند:
کز خوشی جنت و ذوق وصال حال خود گوید با ما حسبحال
عطّار، - - 178 :1372 سعدی شیرازی، درباره طی شدن دورانی جوانی و حسرت خوردن بر آن روزگاران و ناتوانی های دوران پیری اینگونه به حسبحال می پردازد:
آه و دریغ آن و من دلفروز دوران جوانی بشد از دست من
- سعدی، - 154 : 1384