بخشی از مقاله

خلاصه

به نظر می رسد که نور از رساترین بخشهای پیام خفته در خاطر بشر نشأت می گیرد، که همگان اینگونه در پرتو اش رهرواند و جمعی از خیرگیش گمراه. قوم آریایی، به طور خاص ملت ایران هم که در منظر بحث ماست، اینگونه که از شواهد امر پیداست از اقوامی است که نور مداری اش سبب ساز سرگشتگی های بسیار بوده است. فرهنگ ایرانی تمایل شدیدی به جدا سازی قاطع میان بد و خوب در دو رسته روشنایی ها و تاریکی ها داشته است و این گرایش فرهنگی را همواره در هم آیینهای صواب و ناصواب خود حفظ کرده و گاه حتی در اجرای آن به افراط رفته است.

پس از ورود اسلام این موضوع در بستر تفکرات اسلامی رویکرد دیگری به خود گرفت. در این بین " نور و ظلمت" که با قدرت در معانی نمادین اسلامی هم حاضر هستند، به ذائقه دوگانه پسند ایرانی سخت خوش آمده است. توجه به حضور مادی و معنوی نور و بهره مندی از کیفیات آن در معماری مختلف این سرزمین بخصوص در معماری مساجد نشان از اوج توجه و بهره مندی از این مساله را دارد. این مقاله نگاهی اجمالی به این حضور دارد.

-1 مقدمه

از دیرباز در جوامع بشری همواره اجسام نورانی مورد ستایش و احترام انسان ها قرار گرفته تا جایی که حتی آنها را عبادت کرده و می پرستیدند؛ این توجه بیش از اندازه در بسیاری از فرهنگ های اولیه بشری و عقاید مذهبیِ متفاوت، در طول زمان مشاهده شده است. در برخی جوامع، نور خورشید را نظاره گر بر همه چیز می دانسته و در تشریفات مذهبی به کار می بردند و آن را سمبل روشنایی آسمانی، نگاهبان پیمان ها، محافظ نیکوکاران در این جهان و در آخرت و بالاتر از هر چیز، دشمنِبزرگِ اهریمن و تاریکی، و خداوند نبرد و پیروزی ها قرار می دادند. در اغلب ادیان نور منشا تمام پاکی ها و نیکی هاست، در اسلام نیز نور تجلی گاه ذات و صفات باریتعالی و مبدا تمام جهان می باشد.

در واقع نور یکی از اساسی ترین و ضروری ترین پدیده ها در زندگی انسان است که محیط زندگی ما را فرا گرفته است. نور همواره نقش به سزایی در معماری ایفا کرده است، کاربرد نور در معماری، حسی عرفانی به فضا به ویژه به فضاهای مذهبی می بخشد. این تحقیق به بررسی اهمیت نور در معماری ایرانی و اسلامی پرداخته و حضور مادی و معنوی نور و بهره مندی از کیفیات آن در معماری مختلف این سرزمین بخصوص در معماری مساجد که نشان از اوج توجه و بهره مندی از این مساله است را بررسی خواهد کرد.

-2 حضور نور و ظلمت در خاطره ایرانی

برای اطمینان از انفکاک میان نور و ظلمت در اساطیر زرتشتی، این دو مضمون به وسیله سه جهان از هم فاصله گرفته اند که عبارتند از " جهان برین یا جان روشنی که جهان هرمزد است. جهان زیرین یا جهان تاریکی که جهان اهریمن است و فضای تهی میان این دو جهان که در ادبیات پهلوی به آن تهیگی یا گشادگی می گویند" .[1] به نظر میرسد که این تهیگی در میانه بیش از آنکه محل رزمایش نور و ظلمت باشد، به قصد اطمینان کامل از جداسازی مرز میان این دو قلمرو تدبیر شده است.

هرچند اعتقاد بر این است که این طرح " ملهم از میدان جنگهای باستانی است که دو سپاه در دو سو می ایستادند و در میانه که تهی از دو سپاه بود دلواران با یکدیگر نبرد می کردند" [1] بناوران فضای میان نور و ظلمت چه تحت عنوان تهیگی و چه به صورت مکان یا زمان میان نور و ظلمت، مکان مطلوبی نیست و حضور آن تنها از آن جهت در ذهنیت دینی ایرانی ضروری است که از جدائی کامل خیر و شر یقین حاصل آید , و هر آنچه که شائبه ای از ظلمت دارد. از قلمرو و حریم نور حذف شود.

اگر خاطره ازلی فرهنگ ایرانی را قبول داشته باشیم و اگر بپذیریم که این خاطره ممکن است جائی در ذهن و فعل ایرانی امروزین هم حضور داشته باشد، با توجه به نظام ارزشگذاری نور و ظلمت که در بالا تشریح شد و. جایگاه نمادین این دو مفهوم باید به هر آنچه که مظهر آمیختگی نور و ظلمت است با احتیاط نزدیک شویم، که اگر چنین کنیم شاید درک عکس العمل ها و علل اقبال عمومی برخی فضاها و عدم پذیرش برخی دیگر بر ما معلوم شود.

قصد نداریم توجه به نور را مختص نژاد ایرانی بدانیم، نور با طیف گسترده ای از مفاهیم وابسته به آن بخش بزرگی از ادبیات تمثیلی دیگر ملل با ادیان و مذاهب دیگر نیز بوده است، هدف از تمرکز بر جایگاه نور در تفکر ایرانی آن است که بدانیم اسباب ذکر برای چگونه مردمانی آماده می کنیم. زمانی که پاسخ معلوم شود، احتمال آن بسیار است که این سبب سازی در جای دیگر و در میان مردمان دیگر هم کارآمد باشد.

-3 قطبین نور و ظلمت در اسلام

با همه تاکید و تمرکز اسلام بر نزدیک و در دسترس بودن نور الهی برای مومنان، ارزش گذاری قطبین نور و ظلمت نیز فراموش نشده است، " خداوند سرور مومنان است و آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به در میبرد، و کافران سرورشان طاغوت است که ایشان را از روشنایی به سوی تاریکی به در میبرد ..." - قرآن، بقره : - 257 بنابراین قطبین نور و ظلمت با قدرت در معانی نمادین اسلامی هم حاضر هستند و این امر به ذائقه دوگانه پسند ایرانی سخت خوش آمده است.

با این تفاوت که بر خلاف منشأ دوگانه نور و ظلمت در ثنویت باستانی ایرانی،" در اسلام اصلاً چنین اندیشه ای وجود ندارد که در نظام خلقت موجودات نامطلوبی هست و می بایست که نباشد و چون هست، پس از یک موجود پلید ناشی شده است..." [2] شاید تاریکی و روشنی نماد خیر و شر باشند، اما در حقیقت تاریکی پدیده پلیدی نیست، و مس لمان خداوند را سپاس می گذارد که تاریکی و روشنائی را نیز چون آسمانها و زمین آفریده است - قرآن، انعام: - 1 ما اشیاء را به دو قسم تقسیم کنیم ؛ نور ها و ظلمتها، و خداوند را تنها نورِ آن نورها بدانیم نه نور ظلمتها، خداوند نورالانوار است به معنی اینکه هستی مساوی نور است و ظلمت مساوی عدم، پس خدا.ند نور همه چیز است.

 در این جهت نور حسی از قبیل آتش و آفتاب و چراغ با سنگ و کلوخ تفاوت نمی کند، چنین نیست که اگر رو به سوی آتش کنیم به سوی خدا رو آورده ایم و اگر رو به سوی خاک کنیم رو به سوی نورالانوار نیاورده ایم"[2] اما از آنجا که ظلمت نماد عدم است، در هنگام عبادت نه رو به سوی عدم داریم و نه در فضائی که شائبه ای از عدم داشته باشد می نشینیم. با روشن شدن تکلیف دوگانه بینی در اسلام، در واقع ثنویت ایرانی به معنی دوگانه بینی منشاء خلقت می تواند جای خود را به تفسیر صحیح تری از نظام عالم دهد ؛ در واقع هر آنچه به دست خداوند خلق شده است نیکوست - قرآن، سجده، - 7 و شیطان از نظر اسلام نقشی در آفرینش اشیا ندارد، قلمرو شیطان از نظر اسلام تشریع است و نه تکوین و او بیش از حد دعوت کردن سلطه و قدرتی ندارد - قرآن، ابراهیم، 22 - ، تنها حضور او از آن جهت ضروریست که بحث عقل و تشخیص و در کنار آن اختیار و انتخاب میان دو گزینه خیر و شر معنا پیدا کند. [2]

ما در اینجا نمی توانیم وارد جدال جبر و اختیار و یا خیر و شر شویم که باهمه جذابیتش، علاوه بر آنکه از حوصله خارج است، " از ورطه هایی است که » در آن ورطه هزاران کشتی فرو شده و تخته ای از آن بر کنار نامده است [2] " « اما در بین حکمای مسلمان ایرانی، حتی آنان که بیشتر بر این متکی اند " ... که هرکس خداوند برایش نوری مقرر نداشته باشد، نوری ندارد" - قرآن، نور، - 40 و بنابراین اختیار را امری محدود می دانند، ودائماً در فضای سایه روشن امید در انتظار آنند که معشوق عنایتی بر احوال آنانم داشته باشد، و به این ترتیب چنان تأکیدی بر حضور قطبین نور و ظلمت در عالم دارند که دست و قلم را در این بحث آزاد می گذارند.

-4 حضور مادی نور در مسجد

با گره خوردن » نور « به عنوان مقدس ترین نماد فرهنگ ایرانی با مفاهیم قرآنی، مناسک کفرآمیز از اطراف آن زدوده شد و به تعریف ازلی خود نزدیک تر شد. اما همین امر برای مفاهیم وابسته به تاریکی نیز صادق است، تاریکی دیگر مخفیگاه شیاطین و نیروهای شر نیست و سایه نیز همیشه وسیله ای است برای درک غیرمستقیم حضور - نور - و بستری است برای درک زیبائی نور. سایه در بنای ایرانی اسلامی هم حضوری بسیار قوی دارد، اما نه از سر اجبار ؛ تمامی گچ بری هایی که در این ابنیه حاضرند در واقع مدح نورند به واسطه سایه، اصولاً اگر ذائقه ایرانی از تابش شدید آفتاب گریزان باشد، یا اگر سایه، سایه ای فراگیر و یکدست باشد وجود گچبری یا حتی نقوش ساده آجری در بنای ایرانی غیر ضروری، و این حضور بی جلوه غیر منطقی می نماید.

برخلاف سایه فراگیر ژاپنی یا مسیحی، سایه ایرانی تحت سیطره پر قدرت نور حریمی محدود دارد. در واقع سایه فراگیر زمانی خلق می شودکه تابش نور نرم و تخفیف یافته از چند راستا صورت گیرد، و همپوشانیِ لایه های متعدد سایه، یک تیرگی فراگیر بوجود می آورد که تعریف دقیق حریم تاریکی و روشنی را ناممکن می سازد [3] اگر نظریه زیبائی شناسی این هیثمی را در نظر داشته باشیم که بر اساس آن ادراک زیبائی بر ارتباط میان مفاهیم بیرونی - عینی - و مفاهیم - ذهنی - متکی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید