بخشی از مقاله

چکیده

حقوق شهروندی امروزه از اهمیت ویژه ای برخوردار است و دلیل آن هم پر رنگ تر شدن مفاهیمی چون حقوق بشر، حقوق بین الملل بشر و روند انسانی شدن حقوق بین الملل است. در این راستا نقش دولت ها در اعمال حاکمیت مطلق خودشان بوسیله پیوستن به معاهدات و کنوانسیون های بین المللی که غالبا توسط سازمان های بین المللی و با محوریت سازمان ملل متحد انجام پذیرفته است، کم رنگ شده و دولت ها در قبال اعمال حاکمیت خود و نحوه برخورد قوای حاکمیتی با اتباع خود دارای مسئولیت هستند.

مسئولیتی که دولت ها امروزه در حقوق بین الملل در قبال شهروندان خود دارند، مسئولیتی با گستره ای جهانی است که با اصل منع مداخله دیگر کشورها و یا سازمان های بین المللی در امور داخلی آنها نه تنها مغایرتی ندارد بلکه امروزه امری طبیعی به نظر می آید. این مفهوم تا جایی به پیش رفته است که امروزه از آن به عنوان شهروند جهانی یاد می شود. در این مفهوم جدید گستره ی حقوق شهروندی جهانی از حقوقی که شهروندان یک یا چند کشور خاص از آن برخوردار باشند را درنوردیده و به آن بعد بین المللی یا جهانی بخشیده است. شاید در این مفهوم از حقوق شهروندی هنوز خلاء های زیادی وجود داشته باشد.

مقدمه

شهروندی یک وضعیت حقوقی است که در آن حقوق فرد توسط قانون و یا عرف به رسمیت شناخته می شود و شهروند جهانی2 ایده ای است که در آن تمامی افراد از حقوق و مسئولیت های مدنی به مثابه عضویت در جامعه جهانی3 از حقوق و موقعیت های برابر و بدون تبعیض از هر حیث نژاد، مذهب، ملیت، قومیت، جنسیت، زبان و ... از آن برخوردار و بهرمند می گردند. بر اساس این تعریف، حقوق شهروندی جهانی شباهت بسیاری با حقوق بین الملل بشر4 دارد؛ با این تفاوت که در حقوق بین الملل بشر تنها صحبت از حقوق انسان ها بواسطه انسان بودنشان است، در حالیکه در ایده شهروند جهانی هم از حقوق و هم از تکالیف و مسئولیت هایشان سخن به میان می آید.

بنابراین به نظر می رسد که مفهوم حقوق شهروند جهانی مفهومی گسترده تر و کامل تر از مفهومی باشد که در حقوق بین الملل بشر ارائه شده است. اگرچه ایده شهروند جهانی در دنیای پرمخاطره امروز بسیار چالش برانگیز و آرمانی به نظر می رسد اما گام های مهمی در این زمینه برداشته شده است و آن را از دکترین صرف خارج ساخته، وارد عرف5 و معاهدات بین المللی6 نموده است.

این ایدولوژی حاصل روند رو به تکامل انسانی شدن حقوق بین الملل7 است که به طور مشخص پس از جنگ جهانی دوم و با تاسیس سازمان ملل متحد قوت گرفته است. به نظر می رسد که ایده شهروند جهانی آن طور که مقتضی مفهوم و ماهیت وجودی آن است هنوز به طور کامل شکل نگرفته است، بلکه این مفهومی در حال شکل گیری است که با کم رنگ تر شدن مرزهای جغرافیایی کشورها و پذیرش حقوق بین الملل بشر به عنوان یک حقوق ذاتی و جهانشمول از سوی جامعه بین المللی به ویژه دولت های اقتدارگرا8 قابل تحقق خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید