بخشی از مقاله
چکیده
مکان بهعنوان محملی برای قرار یافتن و به آرامش رسیدن، بخشی از هستی انسان را شکل میدهد که منبع اصلی هویت و فردی و جمعی تلقی میگردد .هویت مکان بخشی از هویت وجودی انسان را در رابطه دوسویه انسان و مکان با نام "هویت مکانی" تشکیل میدهد که رابطهای عمیقتر از صرف بودن و یا تجربه کردن آن مکان است. از سوی دیگر فرد با حضور و رشد یافتن در جمع، دارای هویت شخصی یعنی نام، منزلت اجتماعی و روابط شخصی با دیگران میگردد. شهر بیخاطره شهری است که با پدیدهی بحران هویت مواجه است. وقایع در شهر خاطرات را میسازند و ایجاد خاطرات نیاز به فضا دارد.فضاهای خاطره ساز کهقبلاً در شهرهای ما وجود داشتند تنزل کیفیت یافتهاند.
امروزه گلایه از بیهویتی و عدم ارتباط فضاهای زیستی انسان با زمینههای تاریخی و فرهنگی محیط خود، به یکی از اصلیترین دغدغههای معماران و شهرسازان معاصر تبدیل گشته است. بحران مکان به مفهوم فقدان معنی اجتماعی در فضا و زمان یکی از دلایل اصلی عدم توانایی فضاهای زیستی در فراهم آوردن محتوای لازم برای "باشیدن" انسانها و در پی آن بحران هویتی جوامع معرفی میگردد.
چراکه هویت بشری مستلزم هویت مکان است و مکان بدون در اختیار نهادن امکانات غنی در تعیین هویت انسانها نمیتواند کارکردی هویت پرداز ایفا نماید.این نوشتار سعی میکند با رویکردی توصیفی - تحلیلی به پژوهشهایی دربارهی مطالعه رابطه انسان، مکان و مفهوم هویت در محیط کالبدی بپردازد و با تبیین چگونگی ارتباط آنها با مسئله هویت فردی و مکانی، عواملی را که موجبات شکلگیری و تثبیت هویت مکان در فضا میگردد، بررسی کند. این امر لزوم بازنگری و توجه معماران، طراحان و برنامهریزان را به مفهوم مکان و عوامل دخیل در شکلگیری هویت آن افزایش میدهد. چراکه از این منظر شاید بتوان یکی از علل سرگردانی انسان امروز و بحران هویتی او را در غفلت و بیتوجهی نسبت به هویت و شناخت فضاهای زیستی بهعنوان ظرف زندگی او دانست.
-1 مقدمه
امروزه گلایه از بیهویتی و عدم ارتباط فضاهای زیستی انسان با زمینههای تاریخی و فرهنگی محیط خود، به یکی از اصلیترین دغدغههای معماران و شهرسازان معاصر تبدیل گشته است .فرهنگ معاصر با کسب مجوز از قواعد مدرنیته با رویکردیصرفاً کارکردگرا بیش از آنکه معطوف به کیفیت پدیدهها باشد تنها متوجه کمیتهاست و به الگوی بارز بهرهبرداری صرف مبدل گشته است و مکانهای مدرنیستی بدون در اختیار نهادن امکانات غنی در تعیین هویت انسانها تنها ترویجدهنده "نا مکانها "هستند.
این در حالی است که مکان بهعنوان محملی برای قرار یافتن و به آرامش رسیدن، بخشی از هستی انسان را شکل میدهد که منبع اصلی هویت و امنیت فردی و جمعی تلقی میگردد ."هویت مکان" بخشی از هویت وجودی انسان را در رابطه دوسویه انسان و مکان با نام هویت معماری تشکیل میدهد که رابطهای عمیقتر از صرف بودن و یا تجربه کردن آن مکان است .طبق مطالعات و پژوهشهایی که از سوی رفتارشناسان محیطی و نظریهپردازان از اواخر دهه هفتاد میلادی صورت گرفته است، هویت مکان بر کیفیت این رابطه و شکلگیری هویت مکانی و در پی آن هویت فرد مؤثر است.
این امر لزوم بازنگری و توجه معماران، طراحان و برنامه ریزان را به مفهوم مکان و عوامل دخیل در شکلگیری هویت آن افزایش میدهد چراکه از این منظر شاید بتوان یکی از علل سرگردانی انسان امروز و بحران هویتی او را در غفلت و بیتوجهی نسبت به هویت و شناختشناسی فضاهای زیستی بهعنوان ظرف زندگی او دانست. درگذشته فضای شهری نقش بسیار مهمی در زندگی افراد داشت .بسیاری از فعالیتهای جمعی در این فضاها اتفاق میافتاد و این فضاها بستر شکلگیری خاطرهها بوده است. درگذشته ساکنین یک محله با یکدیگر احساس خویشاوندی داشتهاند و این حس به دلیل داشتن خاطره مشترک در محله بوده است.
اما امروزه اکثر شهرهای ایرانی به دلیل عدم انطباق مناسب ساختار قدیم و جدید شهر با مشکل بحران هویت مواجه شدهاند و عواملی همچون تحولات تکنولوژی و صنعتی، عوامل اجتماعی و فرهنگی از مهمترین فاکتورهای تأثیرگذار بر قطع تداوم هویتی گذشته و حال بوده که منجر به پاک شدن خاطرات جمعی از چهره اکثر شهرهای امروز میباشد .با توجه به اینکه" تعامل اجتماعی و دلبستگی مردم با محیطهای اجتماعی و ساختهشده رابطهای تنگاتنگ دارد"، بیشتر تعاملات اجتماعی و دیدارهای جمعی در مکانهایی اتفاق میافتند که یادآور خاطرات جمعی شهر میباشند و شهروندان به این مکانها احساس تعلق دارند.
اما امروزه با کمبود فضاهایی هویتمند برای گفتوگو و دیدار و تعاملات اجتماعی در فضاهای شهری مواجه میباشیم و اکثر دیدارهای جمعی و تعاملات اجتماعی به کافیشاپها و مراکز خریدی کشیده شده که ازنظر معماری فاقد فضاهای مناسبی هستند که یادآور خاطرات جمعی شهر باشند و احساس تعلق به این مکانها ضعیف است و شهرهای امروز را با مشکل بحران هویت مواجهه کردهاند .اما در مقابل هنوز فضاهایی از گذشته در شهرها باقیماندهاند که احساس تعلق در این فضاها پررنگ بوده و وجود خاطرات جمعی شهر در این مکانها باعث شده تغییر کار بری داده و تبدیل به المانها و نشانههای شهری بسیار موفقی شوند .این در حالی است که بیشتر المانهای شهری که در ابتدا با کاربری المان طراحیشدهاند، نتوانستهاند به نشانه شهری تبدیل شوند و در شکلگیری و ثبت خاطرات شهرها نقش داشته باشند.
-2 روش تحقیق
در این پژوهش روش تحقیق بهصورت توصیفی- تحلیلی است و از راهکارهای ترکیبی مطالعات کتابخانهای و دادههای گردآوریشده از طریق مشاهده، رجوع به نمونهها و مصادیق موجود، بررسی منابع و مصاحبه با کارشناسان، برای پیشبرد مراحل تحقیق ، استفادهشده است.
-3 انسان و مکان
ساختار شهر، سلسلهای است از لایههای متصلبههم که هر یک کیفیتی خاص و کارکردی ویژه دارد و با دیگری مرتبط است. برای آنکه یک شهر اثری ماندگار شود باید تأثیراتی که در استفادهکننده ایجاد می کند نهتنها پیوسته باشند بلکه در هر زمان و از هر منظر نیز هماهنگ و دارای معنای مشترک باشند. هر نسلی باید نظام نشانهای که از نسل پیش به او رسیده است را بازشناسی کرده و بازتعریف کند، باید مفاهیم قدیمی را با تغییرات عصر خود دوباره تبیین کرده و شهر را بهمثابه یک نظام نشانهای در کل، مورد ارزیابی قرار دهد.
شهر معاصر گرچه با کثرت معانی روبرو است اما فاقد معنی مشترک است، بنابراین مهم است که اجزای شهر را بهگونهای متصل کرد و ساختاری از آنها ایجاد نمود که واجد معنی مشترکی باشند. ازاینرو باید برای شهر زنجیرهای استعاری یافت، زنجیرهای که فناناپذیر باشد و در این صورت میتوان تصاویر عمیقتری از پدیدههای شهری را که در آن زندگی می کنیم کشف کرد. بودن انسان به معنای زیستن در دنیای سرشار از مکانهای بااهمیت است.
بودن به معنای برخورداری از مکان و شناخت نسبت به این برخورداری است .به تعبیر مارتین هایدگر "مکان جنبه عمیق و پیچیده تجربه انسان از دنیاست".[1] رابطه انسان و مکان دوطرفه است، زیرا کنش و خواست انسانی معنی را به فضا مترتب میسازد و فضای خالی را به یک مکان تجربهشده تبدیل میکند و به همین ترتیب مکان میتواند بر انسان تأثیر متقابل گذارد .چراکه بهواسطه معنایش به ارزشها و کنشهای انسان خط میدهد.
به همین خاطر هویت مکان بخشی از هویت شخص است. هویت مکان در اثر تجربه مستقیم محیط فیزیکی رشد مییابد بنابراین بازتابی از وجوه اجتماعی و فرهنگی مکان است .درعینحال در غنای شخصیت فردی نقش محوری دارد. برای هرکس پیوند و آگاهی عمیق نسبت به مکانهایی که در آن تولد یافته، رشد کرده یا هماکنون در حال زندگی و تردد است، وجود دارد .این پیوند منبع اصلی هویت و امنیت فردی و جمعی است .به نظر گابریل مارسل یک فرد جدای از مکان خود نیست، او همان مکان است.[1]
میتوان گفت که مکان تحت تأثیر فرهنگ و اجزا و عناصر آن مثل اعتقادات دینی، هنر، فناوری، ارزشها، سیاست و اقتصاد ساخته میشود .اینکه انسان خانه را از چه مصالحی بسازد، در قسمتهای گوناگون آنچه نمادهایی به کار ببرد، اعتقادات و ارزشهای خود را چگونه در کالبد و فضای درون آن به کار گیرد و از چه هنرهایی برای تزیین فضای داخلی یا بیرونی آن استفاده کند، نمونهای از اثر فرهنگ بر مکان و بستر زندگی است . این آثار برگرفته از فرهنگ جامعه متناسب بازمان و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و متأثر از بسترهای جغرافیایی شکل میگیرد و با تغییر فرهنگ و شرایط اجتماعی، مشخصات و ویژگیهای مکانی نیز تغییر میکند .به همین دلیل میتوان انتظار داشت که در دورههای گوناگون تاریخی، مکانهای متفاوتی متناسب با ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی حاکم ساخته شود.
-4 هویت
سادهترین شکل معنی به مفهوم محدود این واژه کلی، هویت است: "معنی یک محل". هویت از دیدگاه لینچ یعنی حدی که شخص میتواند یک مکان را بهعنوان مکان متمایزی از سایر مکانها شناخته و یا، بازشناسی نماید، بهطوریکه شخصیتی مشخص، بینظیر، یا حداقل مخصوص به خود را دارا شود. هویت، عملکردی واضح،تقریباً عملی و قابل پیشبینی دارد.[2] شیوه سنجش و ارزیابی ؛ هویت یک مکان و یا یک رویداد را میتوان از طریق آزمایشهای ساده شناخت،بازشناسی و توصیف تحلیل کرده و بهصورت تقریبی اندازهگیری کرد .امروزه چنین آزمایشهایی تا حد معقولی تدوینیافته است .از مردم ممکن است خواسته شود عکس و یا تصاویر و مدلهای دیگری را تشخیص بدهند و یا مکانهایی را بهصورت شفاهی و یا گرافیکی بازشناسی کنند .سرعت و توانائی این شناسایی و بازشناسی را میتوان بهطور تقریبی اندازهگیری نمود و همینطور تعداد مصاحبهشوندگانی را که قادر به انجام این کار هستند نیز میتوان تعیین کرد.