بخشی از مقاله

چکیده

حق بر هویت فرهنگی ناظر است بر مجموعه ای از حقوق معطوف به تعیین، ابراز، حفظ و توسعه هویت فرهنگی متمایز. این حق را می توان جلوه ای از عدالت ترمیمی و جبرانی در مقابل سلب منفعت های نظاممند ناشی از استقرار پدیده دولت-ملت در جوامع چندفرهنگی دانست کهضرورتاً مبتنی بر توزیع نابرابر قدرت و منزلت میان فرهنگ های متفاوت موجود در آن جوامع است. در ارتباط با مفهوم این حق دو رویکرد متمایز وجود داردکه می توان آنها را در قالب »حق بر متفاوت بودن« و »حق بر متفاوت ماندن« تفکیک نمود. حق بر هویت فرهنگی در معنای حق بر متفاوت بودن در سطح وسیعی متکی بر مفهوم آزادی و خودمختاری فردی است.

آزادی تعیین و ابراز هویت فرهنگی و آزادی اقدام در حفظ و توسعه آن. از سویی دیگر، حق بر هویت فرهنگی به مثابه حق بر متفاوت ماندن، با تمرکز بر اصل آسیب پذیری هویت های فرهنگی متمایز در درون ساختارهای دولت-ملت، متضمن تاکید بر عنصر برابری در بازتعریف مفهوم و محتوای این حق است. بر این اساس، این مقاله تلاشی است در جهت تبیین چارچوب مفهومی حق بر هویت فرهنگی در رویکرد اخیر. در این راستا با تبیین ماهیت، محتوای و عنصر دارنده حق مزبور، به ویژه در پرتو نظام بین المللی حقوق بشر، تلاش می گردد تا مفهومی از حق مزبور ترسیم گردد که متضمن تلفیق مؤلفه های آزادی های فردی، برابری گروهی و تساهل نسبت به تنوع فرهنگی باشد و حفاظت از هویت متمایز را به عنوان پیش شرط تحقق آزادی فردی توجیه نماید.

مقدمه

حق بر هویت فرهنگی ناظر به حق اشخاص متعلق به گروه ها و اجتماعات اقلیتی بر تعیین و ابراز آزادانه هویت متمایز خویش و همچنین حفظ و ارتقای این هویت است. این حق بخشی بنیادین از سامانه حقوق فرهنگی اقلیت ها است. امروزه تمایل فزاینده ای مبنی بر اتخاذ رویکرد فرهنگی نسبت به نظام حاکم بر حقوق اقلیت ها ایجاد شده است.1 این رویکرد متضمن عطف توجه به ساختارها، فرآیندها، انگاره ها و ارزش های فرهنگی به عنوان محور اساسی بازتعریف مفهوم اقلیت ها، قلمرو و محتوای حقوق اقلیت ها و حتی چارچوب مفهومی و مبانی توجیهی این دسته از حق ها است.

حقوق فرهنگی اقلیت ها، از منظر تاریخی، به مثابه سازوکارهای جبرانی و ترمیمی در مقابل سلب منفعت های نظاممند ناشی از ساختار نابرابر توزیع قدرت سیاسی میان گروه های فرهنگی و قومی موجود در درون یک دولت-ملت شکل گرفته و در چند دهه اخیر، تلاش فراوانی معطوف به توسعه این دسته از حقوق، همانند حقوق بنیادین افراد موجود در جوامع چندفرهنگی و چندقومی، صورت گرفته است.

خاستگاه حقوق فرهنگی اقلیت ها، وجود تمایزات فرهنگی و قومی است و همچنین هدف اولیه این دسته از حق ها حفظ این تمایزها و تفاوت ها است. تمایزهای فرهنگی و قومی در وهله اول، خود را در قالب هویت جمعی نمایان می سازند. تلقی ما از خود ما، به نحو بنیادین، ناشی از معناها، ارزشها و احساسهایی است که ریشه در فرهنگ ما دارند. بنابراین، تعلق قومی و فرهنگی عنصر اساسی تشکیل دهنده هویت افراد است.

از این رو، حمایت از هویت فرهنگی اشخاص انسانی، بخش جدایی ناپذیر احترام به کرامت انسانی است. از سویی دیگر، هویت فرهنگی معیار تشخیص تعلق های فرهنگی و قومی است. امروزه، این امر در سطح وسیعی پذیرفته شده است که تعلق به اجتماعات فرهنگی و قومی، امری مربوط به انتخاب افراد است.2 از این منظر، حق بر هویت فرهنگی، بستر و زمینه اصلی طرح و مطالبه سایر حقوق فرهنگی است. به تعبیر دیگر، آزادی افراد در تعیین هویت فرهنگی خویش، تعیین کننده استحقاق و یا عدم استحقاق آنان در برخورداری از سایر حقوق فرهنگی اقلیت ها است. این امر به روشنی، نشان دهنده اهمیت حق بر هویت فرهنگی است.

با این وجود، پذیرش این عقیده که تعیین هویت فرهنگی، امری مربوط به انتخاب افراد است، متضمن طرح این مسأله است که آیا محتوای حق بر هویت فرهنگی نیز ناظر است به حمایت از انتخاب آزاد اشخاص متعلق به اقلیت ها، نسبت به آنچه که هویت خویش می دانند و یا تمایل به ابراز آن هویت را دارند؟ یا به عبارت دیگر، برای نمونه می توان به تلاش یال تامیر در اثر تاثیرگذار خویش تحت عنوان »ناسیونالیسم لیبرال« در راستای توجیه حق بر تعیین سرنوشت بر اساس رویکرد مذکور اشاره نمود. وی بر این باور است که »تلقی فرهنگی از حق تعیین سرنوشت منجر به توسعه این حق در قالب حق افراد بر بیان هویت خویش، حمایت، پاسداری و توسعه وجود ملت خویش؛ به عنوان یک موجودیت مستقل، هدف اساسی و تاکید پایه ای در این باره متمرکز بر تضمین عدم مداخله در تعیین هویت اشخاص و ممنوعیت اتخاذ سیاست های همگون سازی فرهنگی است؟

چنین رویکردی نسبت به حق بر هویت فرهنگی را، می توان تحت عنوان »حق بر متفاوت بودن« صورتبندی نمود. از سویی دیگر، چنین به نظر می رسد که بر خلاف تصور اولیه، درک شایسته از خاستگاه، ضرورتها و پیامدهای این حق مستلزم بازشناسی مفهومی و توسعه محتوای آن در راستای تضمین حفظ بقای هویت های فرهنگی و امکان ارتقای آنها، به مثابه پدیدههای پویای اجتماعی است که همچنان که می توانند تغییر یافته و رشد نمایند، همچنین ممکن است تضعیف شده و از بین بروند.

چنین تلقی از حق بر هویت فرهنگی دربردارنده حجم وسیعی از تکالیف ایجابی در راستای حمایت از تنوع فرهنگی و مساعدت به گروه ها و اجتماعات متمایز در پاسداشت و ارتقای هویت فرهنگی خویش است که می توان این رویکرد اخیر را در مفهوم »حق بر متفاوت ماندن« تعریف وتبیین نمود. با این وجود، الزاماً نباید حق بر متفاوت ماندن را نافی آزادی اشخاص متعلق به اقلیت ها در تعیین و ابراز هویت خویش تلقی نمود بلکه حتی می توان آن را تقویت کننده این آزادی از طریق توسعه زمینه انتخاب افراد و تضمین دسترسی به تمام گزینه های ممکن مرتبط با این انتخاب ها دانست.

 بنابراین این مقاله تلاشی است در جهت بازتعریف مفهوم حق بر هویت فرهنگی در معنای حق بر متفاوت ماندن و تبیین عناصر تشکیل دهنده این حق؛ یعنی دارنده حق، دارنده تکلیف، محتوای حق و محتوای تکالیف متناظر آن. لذا به این منظور، پس از طرح مفهوم حق بر هویت فرهنگی، تلاش می گردد تا رویکرد نظام بین المللی حقوق بشر تشریح و در پرتو آن مقوله شناسایی این حق در نظام حقوقی ایران تبیین گردد و در پایان ماهیت آن چه از لحاظ حقوق فردی و یا جمعی بودن و چه از منظر حق-آزادی و یا حق-مطالبه بودن در راستای تشریح مباحث مربوط به مطالبه، تحقق و تضمین آن بررسی گردد.

-1 مفهوم هویت فرهنگی 

هویت، مفهومی شامل و گسترده است که از عناصر گوناگونی تشکیل شده و مقوله های متعددی را پوشش می دهد. این امر موجب می گردد که از نظر مفهومی، هویت با حوزه های وسیعی از حیات اجتماع تلفیق گردد.1 از این رو، امروزه، گروه های فرهنگی و قومی اقلیتی بر مطالبات گسترده ای تاکید می نمایند که ریشه در خواست بر به رسمیت شناخته شدن، به عنوان حاملان هویت های فرهنگی متمایز، دارد. دامنه و گستره این مطالبات بسیار وسیع است و شامل اموری مربوط به نام جامعه سیاسی، زبان رسمی آن، پرچم آن، پوشش نیروهای نظامی آن، سرود ملی آن، تعطیلات عمومی، نامی که یک گروه بدان شناخته می شود و یا شیوه تبیین تاریخ یک گروه در مدارس یا کتب درسی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید