بخشی از مقاله
چکیده
مطابق سنت دیرین و خرد عرفی، نهاد خانواده نقش بارزی در انواع ساحتهای تعلیم و تربیت اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی، زیستی و بدنی، زیباشناختی و هنری، اقتصادی و حرفه ای، علمی و فناورانه فرزندان دارد. بهدلیل الگوبردای و اقتباس ناقص، غیر مولد و بدون نقد نظامهای آموزشی کشورهای کمتر توسعه یافته از نظامهای آموزشی کشورهای پیشرو، کمتوجهی به نقش والدین و نهاد خانواده بهعنوان میراث الگوی تربیتی لیبرال و تمدن و فرهنگ غرب، به تمامی الگوها و نظامهای رسمی آموزشی و تربیتی جهان از جمله نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران به اشتباه سرایت کرده است.
یکی از تبعات مخرب کمتوجهی به نهاد خانواده، عدم مشارکت فعال و مداخله مؤثراین نهاد ارزشمند در فرایند آموزش و تربیت فرزندان متناسب با رشد سنی و جسمی فرزندان است. بهطوری که همزمان با ورود جوانان به نظام آموزش عالی و تغییر عنوان از دانش آموز به دانشجو، رابطه آموزشی و فرهنگی- تربیتی اغلب خانوادهها با فرزندان خود کمرنگ شده و تعامل خانوادهها با دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به حداقل ممکن میرسد.
در این مقاله، نقش و جایگاه نهاد خانواده در نظام فرهنگی- تربیتی نهاد دانشگاه به روش توصیفی- تحلیلی و انتقادی با تأکید بر رویکرد نهادگرایی جدید، بررسی و تحلیل شده است. بر اساس رویکرد این پژوهش، لازم است رابطه و تعامل نظام دانشگاهی با خانواده و والدین دانشجویان در ابعاد مختلف مشارکت مالی، اجتماعی، آموزشی و تربیتی- فرهنگی توسعه یابد و خانوادهها به یکی از مؤلفههای مؤثر و با نفوذ در فرایند آموزش و توسعه دانشجو تبدیل شود.
مقدمه
تعلیم و تربیت1 و خانواده2 دو مفهوم کلیدی جوامع بشری هستند که از بدو پیدایش آدم در کره خاکی به انحا و اشکال مختلف وجود داشتهاند. هر چند در گذر زمان و توسعه جوامع، اشکال این دو مفهوم تغییر کرده است، اما اصل مفهوم و جایگاه آن همچنان حفظ شده است. اهداف تعلیم و تربیت نسبت به زمان و جوامع، متفاوت است و در مجموع چهار وظیفه - کارکرد - 3 اساسی برای نظام تربیتی مورد تأکید میباشد - علاقهبند، 1390، ص: - 69 الف - رشد فردی: جسمی، شخصی، عاطفی و ذوقی - هدف شخصی - ، ب - انضباط ذهنی: روشهای تفکر و استدلال و فنون پژوهش - هدف فکری - ، ج - انتقال میراث فرهنگی: ارزشهای اخلاقی و مدنی - هدف اخلاقی - ، د - ارتقای نیازهای حیاتی جامعه - هدف فنی - .
نظامهای تعلیم و تربیت رسمی، خانوادهها و سایر نهادهای مرتبط هر یک بخشهایی از وظایف نظام فرهنگی- تربیتی انسانهارا بر عهده دارند. نیازهای اساسی جوامع در زمینه تعلیم و تربیت تقربیا مشابه بوده و حول چهار محور فوق قرار دارند. در عین حال، با توجه به شرایط زمان و مکان و تحولات جامعه، ممکن است تأکید بر وظایف و اهداف چهارگانه، اولویت اهداف، محتوای برنامه ها و نقش نهادهای ذیربط تغییر یابد. بهعنوان مثال، در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ایران، تعریف خاصی از تعلیم و تربیت ارائه شده است
فرایندی تعالی جویانه، تعاملی، یکپارچه و مبتنی بر نظام معیار اسلامی که به منظور هدایت افراد جامعه به سوی آمادگی برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همه ابعاد، زمینه های مناسب تکوین و تعالی پیوسته هویت انسان را در راستای شکل گیری و پیشرفت جامعه اسلامی فراهم می آورد.
همچنین، در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ساحتهای - ابعاد - تعلیم و تربیت مشتمل بر - 1 تعلیم و تربیت اعتقادی، عبادی، اخلاقی، - 2 تعلیم و تربیت اجتماعی و سیاسی، - 3 تعلیم و تربیت زیستی و بدنی، - 4 تعلیم و تربیت زیباشناختی و هنری، - 5 تعلیم و تربیت اقتصادی و حرفه ای، - 6 تعلیم و تربیت علمی و فناورانه، طراحی و تدوین شده است.
با نگاهی اجمالی به تعریف تعلیم و تربیت و ساحتهای آن میتوان دریافت که اولا، تحقق همه اهداف تربیتی در یک فرایند مستمر در طول زندگی - آموزش رسمی، غیر رسمی و ضمنی مادام العمر - امکان پذیر می باشد. ثانیا، محقق ساختن همه اهداف و ابعاد تربیتی خارج از عهده و توان یک نهاد بوده و نیازمند مشارکت و تلاش همه نهادهای مسئول نظیر نظام آموزش رسمی - آموزش و پرورش و آموزش عالی - ، نهاد خانواده و نظایر آنهاست.
از نظر کانت - 1780 - تعلیم و تربیت از مهمترین و مشکلترین مسائلی است که انسان با آن درگیر است و این هنر، یکی از مهمترین ابداعات بشری است. همچنین، از نظر اسکار اشپیل، فرمول تعلیم و تربیت هنوز پیدا نشده است. یمنی، استاد برجسته علوم تربیتی و آموزش عالی، اضافه کرده است که این فرمول هرگز پیدا نخواهد شد. چرا که، تعلیم و تربیت فرایندی اجتماعی بهمعنای وسیع کلمه است. مایکل سادلر - 1940 - معتقد است آموزش و پرورش بهخودی خود یک مسأله نیست، بلکه جزء لاینفک مسأله اجتماع است
در پی تحولات اجتماعی- فرهنگی، تغییرات جمعیتی و پیشرفتهای علمی، کارکرد نهاد خانواده علیرغم اهمیت آن، به چالش کشیده شده است. این چالش، توجه فزاینده پژوهشگران، تصمیمگیران و سازمانهای بین المللی را به خود جلب کرده است. بهطوری که سازمان ملل متحد سال 1994 را سنه بین المللی خانواده نامگذاری و یونسکو با ایفای نقش فعال از سال 1988 چندین گردهمایی جهانی در زمینه بازاندیشی درباره آینده خانواده برگزار کرده است. یافته کلیدی هماندیشیهای جهانی این است که نهاد اصیل و کهن خانواده بهرغم تمام تحولات از سرگذارانده و فرارو، همه جا نیرو و توان خود را با تجلیها و تداعیهای مختلف حفظ کرده است. در این میان، نظریههای عام و الگوهای پذیرفته شده جهانی دیگر رواج چندانی ندارند و نقش دولتها افزایش یافته است. همچنین، خانواده دیگر فقط به عرصه زندگی خصوصی مربوط و تحدید نمیشود
آنچه در مورد سیر تحولات نهاد خانواده از منظر تعلیم و تربیت مهم است اینکه، در دوره کشاورزی، خانواده نقش مهم و بیبدیلی در زندگی جوانان ایفا و بسیاری از نیازهای اساسی و طبیعی آنها از جمله تربیت و اجتماعی کردن فرزندان را تأمین میکرد. با شروع دوره صنعتی، نهاد خانواده متحول شد و بخشی از کارکردهای خانوده به سایر نهادهای اجتماعی از جمله نظامهای آموزشی و تعلیم تربیت رسمی واگذار شد. پیچیدهتر شدن حیات اجتماعی در دنیای نوین همراه با تقسیم کار و تخصصی شدن نقشهای اجتماعی موجب شد جوانان برای ورود به بازارکار و پذیرش سایر نقشهای بزرگسالانه دوره طولانیتری را به انتظار بنشینند. این دوره گذار و انتظار، موجد مسائل و مشکلات زیادی برای جوانان شده است. حل این مسائل و مشکلات نیازمند مداخله جدی خانوادهها و دولتهاست
همچنین، به مسائل دوره گذار، مسائل ناشی از جامعه اطلاعاتی، فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی نیز اضافه شده است. از اینرو، مداخله هدفمند و مشارکت خانوادهها و سایر نهادهای اجتماعی بهویژه دولت، در فرایند تربیت، اجتماعی کردن، جامعهپذیری و افزایش کیفیت زندگی جوانان، به یک ضرورت آنی و بلندمدت تبدیل شده است. این مشارکت فعال و مداخلات هدفمند باید تا زمان حل مسائل دوره جوانی و کسب لوازم و توانمندسازهای استقلال نسبی و تشکیل خانواده هستهای نوین، ادامه یابد. بنابراین، بررسیها نشان میدهد علیرغم تغییرات نهاد خانواده در اعصار گذشته، کارکرد خطیر اجتماعی کردن و تربیت فرزندان، بهعنوان یکی از کارکردهای اساسی این نهاد تاریخی همچنان باقی مانده است. در این مقاله، نقش و جایگاه تعامل نهاد خانواده و نهاد دانشگاه در سپهر فرهنگی- تربیتی آموزش عالی به روش توصیفی- تحلیلی و انتقادی، بررسی و تحلیل شده است.
روش پژوهش
برای انجام این پژوهش کاربردی از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و انتقادی استفاده شده است. در این مطالعه، ابتدا مفاهیم، تحولات و کارکرد جامعهپذیری و تربیتی نهاد خانواده و نظام فرهنگی- تربیتی مؤسسات آموزش عالی از روی منابع و اسناد موجود، توصیف شده است. سپس، جایگاه و نقش نهاد خانواده در نظام فرهنگی- تربیتی نظام دانشگاهی با تأکید بر نهادگرایی نوین1، بررسی و تحلیل شده است. نهادگرایی جدید در سالهای نیمه دوم قرن بیستم رشد و گسترش پیدا کرده است
در رویکرد نهادگرایی جدید، نهادها قواعد بازی و الگوی تعاملی هستند که بر روابط افراد حاکم بوده و آنها را مقید می سازند. همچنین، نهادها کاهنده نااطمینانی افراد جامعه در تعامل با یکدیگرند. نکته کلیدی در رویکرد نهادگرایی نوین، ضرورت توانمندسازی نهادها و عناصر تشکیل دهنده آنهاست
نهادهای اجتماعی و نهاد خانواده
ایور2 نهادهای اجتماعی را مجموعه ای از اشکال و شرایط موجود مربوط به ویژگی یک گروه اجتماعی دانسته است. سامنر3 نهاد اجتماعی را مجموعه ای از ایده ها، نظریه ها، اصول و منافعی می داند که جهت ایجاد نظم و ساختار اجتماعی لازم است. بهطور کلی، نهاد اجتماعی مجموعه هنجارها و ارزشهایی است که توسط افراد و اعضای جامعه بهعنوان یک قرارداد پذیرفته شدهاند و افراد جامعه کارکردهای خود را بر اساس و در قالب این نهادها دنبال میکنند. در واقع، نهادهای اجتماعی لازمه بر طرف کردن و ارضای نیازهای اجتماعی هستند. نهادهای اجتماعی روابط را بین افراد و اعضای گروه میسر و ممکن می سازند. نهادهای اجتماعی دارای برخی ویژگیهای مهم و اساسی هستند
الف - ابزار کنترل افراد، ب - مبتنی بر فعالیتهای جمعی و مشترک افراد، ج - دارای روشها و شیوههای تشکیل شده بر اساس آداب، سنن و ارزشهای جامعه، د - ثبات و پایداری بیشتر نسبت به سایر ابزارهای کنترل اجتماعی، ه - ضرورت تبعیت افراد جامعه از قوانین نهادهای اجتماعی.
از نظر پارسونز، نهادی شدن، همان وحدت انتظار متقابل عاملها در یک نظام منطبق برکنش متقابل نقشهاست که بر حسب طرح مشترک، ارزشهایی که جنبه هنجاری دارند انجام میپذیرد. از نظر وی، یک نظام کنشی نهادینه به گسترهای اطلاق میشود که در آن کنشگران در ارتباط مداوم هستند و کنش آنها به سمت و سوی یک مجموعه عام از هنجارها و الگوهای ارزشی جهت پیدا میکند. بیتردید، در بین انواع نهادهای اجتماعی، خانواده قدیمیترین و جهانیترین نهاد اجتماعی است.
خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است که در طول اعصار متمادی بهصورت جهانشمول پایدار و برقرار بوده و با همه بخشهای جامعه تعامل و تأثیر متقابل داشته است . فیالواقع، خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی و جهانی، قدمتی به اندازه سابقه زیست بشر بر روی کره خاکی دارد . از نظر تاریخی ثابت شده است که پیدایش فرزندان و وجود آنها غالبا باعث اعتبار و استحکام خانواده میشود. نهاد خانواده از بدو تأسیس و شکلگیری از زمان خلقت انسان، همواره در حال تغییر بوده است. در واقع، خانواده یک مجموعه یا پیکره ثابت نیست، بلکه همواره در حال تغییر و تحول بوده و خود را با وضعیتهای مختلف تطبیق داده است.
هر چند خانواده، ساختار اصلی خود را طی زمان حفظ کرده است، ولی وظایف و کارکردهای آن تحت تأثیر عوامل سیاسی، اقتصاد، اجتماعی و فرهنگی جوامع بومی، ملی و جهانی دچار تغییر و تحول صوری و معنایی شده است. در قرون گذشته، خانواده بهمثابه یک واحد تولید و مصرف بوده و تولید و مصرف از ارکان اساسی کاردکردهای آن بوده است. بر اساس شرایط جدید جامعه، خانواده بهعنوان واحد مصرف کالا و خدمات مطرح میباشد. تلقی مصرف کننده به خانواده تغییرات زیادی را برای خانواده ایجاد کرده است بدیهی است این تغییرات همچنان ادامه خواهد داشت.