بخشی از مقاله

چکیده
قوانین ومقررات جزایی هر جامعه به عنوان بخ شی از نظام حقوقی حاکم نمودار و ضع اجتماعی وارز شها ی حاکم بر آن جامعه ا ست ،نظام حقوقی ا سلامی با اهتمام ویژه ای برخوردار ا ست .با برر سی احکام وقوانین ا سلام می توان به این حقیقت د ست یافت که آنچه مشتمل بر مصالح است بدان فرمان داده شده است وآنچه مشتمل بر مفاسد است از آن نهی شده است ،واز آن جمله حدود الهی قصاص است که در اجرای آن حیات وزندگی است ، در این مقاله به اهمیت ضرورت اجرای حدود الهی می پردازیم که اجرای قصاص چه آثار اثر بخشی در جامعه برای حفظ امنیت وآرامش جامعه دارد ؟آثار مثبت قصاص چیست؟وعلت ضرورت اجرای احکام الهی از جمله قصاص چیست؟

کلمات کلیدی: قصاص ، حیات ،پرهیز از خونریزی

.1 مقدمه

حق در حقوق اسلامی ،توانایی خاصی است که برای کسی نسبت به چیزی اعتبار شده وبه مقتضا ی آن توانایی می تواند در آن چیزتصرف نموده وبهره ای ببرد - ابولقاسم گرجی، - 1387 بنابراین به مقتضای حق اعتبار شده است که ،صاحب آن می تواند کاری را انجام دهد و می تواند از انجام عمل خودداری نماید،به عنوان مثال حق قصاص،توانایی وقدرت اولیای دم نسبت به قاتل را اثبات می کند وحکم شرعی عبارت است از:قانونی که خداوند برای نظام دادن به زندگی انسان ها صادر می فرماید.چه این حکم متعلق به افعال انسان باشدوچه به خود اویا به چیز های دیگر که در قلمروزندگی اوست - محمد باقر صدر، - 1378

احکام وآیاتی که در قرآن مجیدصراحتاًذکر شده ا ست قطعی ویقینی می با شدو در همین ضمینه در آیه 179 سوره بقره بیان شدهاست - ولکم فی القصاص الحیوه یا الولی الا لباب لعلکم تتقون - وشما را در قصاص حیاتی است ای خردمندان اگر تقوا داشته باشید.در ماده 14 قانون مجازات اسلامی ایران درباره قصاص این چنین مقرر شده است؟قصاص ،کیفری است که جانی به آن محکوم میشود وباید با مجازات او برابر باشد.منظور از قصاص در حقیقت جرایمی است که مستوجب مجازات قصاص می باشد.وحقیقت قصاص مجازاتی است که حداقل وحداکثر ندارد واز حقوق آدمیان محسوب می شود یعنی قصاص جرم نیست بلکه قصاص مجازات است ودر این مقاله به بررسی ضرورت قصاص میپردازیم واعتراض به بی خردانی که به حکم عقلای وشرعی قصاص زبان به اعتراض میگشایند !واینکه فقط خردمندان وعقلای جامعه ه ستند که باید ضرورت ق صاص را برای حفظ امنیت جامعه پررنگ وبا اهمیت وبا ارزش فراوان جلوه دهند وروی اجرای قانون وحدود الهی با عزم وصبر وپافشاری اقدام فرمایند.

-2 قصاص:

قصاص از جمله حق الناس می باشد وقصاص - توبه - در سقوط آن اثری ندارد بر خلافحَد مگر اینکه خود صاحب حق ،مجرم را عفو کند. چرا قصاص را قصاص نامیدند؟!قصاص :از مصدر - قاص -یقاص - است واین کلمه از اقص اثره جای پای اورا تعقیب کرد،می باشد.پس اگر قصاص را قصاص نامیدند برای این است که جانی را در جنایتش او را تعقیب کرد،می باشد.پس اگر قصاص را قصاص نامیدند برای این است که جانی را در جنایتش تعقیب میکنند،وعین آن جنایت که او وارد آورده بر او وارد می آورند. - فمن عفی له من اخیه شی - مراد به کلمه موصول - من -کسیکه - آن کسی است که حکم را عمومیت دهد ،بفرمایید:هر حقی که باشد،چه تمامی حق قصاص باشد،وچه بعضی آن ،مثل اینکه صاحبان خون چند نفر باشند ،بعضی حق قصاص را به قاتل ببخشند وبعضی نبخشند،که در این صورت هم دیگر قصاص عملی نمی شود ،بلکه مثل آن صورتی که همه صاحبان حق از حق خود صرفه نظر کنند ،تنها باید دیه یعنی خون بها بگیرند ،واگر صاحبان خون تعبیر به برادران قاتل کرد،برای این بود که حس محبت و رأفت آنان به نفع قاتل برانگیزد ونیز بفهماند ،در عفو لذتی است که در انتقام نیست - سید محمد حسین طباطبایی، - 1363

- ولکم فی القصاص حیات - با همه اختصار وکوتاهیش واندکی کلمات وحروفش وسلامت لفظش وصفای ترکیبش وبلیغ ترین آیات قرآن ،در افاده معنای خویش است وبرجسته ترین آیاتست در بلاغت،برای اینکه در عین این که استدلالش بسیار قوی است ،معنایش بسیار لطیف وزیباست ،ودلالتش رقیقتر در افاده مدلولش روشن تر است.قبل از آنکه قرآن کریم این جمله را درباره قصاص ایراد کند ،بلیغان دنیا درباره قتل وقصاص کلماتی داشتند ،که بسیار از بلاغت ومتانت اسلوب آن لذت می بردند،مثل این گفتار که :کشتن بعضی افراد احیاء همه است .واین گفتار که بکشیدتا کشتار کم شود. واز همه خوش آیند تر این جمله بود که می گفتند :کشتن موثرترین عامل برای از بین بردن کشتار - لکن آیه شریفه مورد بحث ،همه آن کلمات بلیغ را از یاد برده ،وهمه را عقب زده زیراجمله - ولکم فی القصاص حیات ،در قصاص برای شما حیات است - از همه آن ها کلمات کوتاه تر ،وتلفظش آسانتر است،وعلاوه در این جمله معرفه به الف ولام آمده وکلمه حیات نکره ،یعنی بدون الف ولام آمده است ،تا دلالت کند بر اینکه نتیجه قصاص وبرکات آن دامنه دارتر از آن است که با زبان گفته شود .

وبا همه کوتاهیش نتیجه قصاص وحقیقت مصلحتش را ذکر کرده که حیاتست ،زیرا قصاص است که به حیات می انجامد ،نه قتل وگفته شده است این از کوتاهترین سخنان واز فصیحترین آنهاست - ابو علی فضل بن طبرسی،1988 م - شارع مقدس یک حیات وزندگی برای مردم در نظر گرفته ،که خود مردم از آن غافلند واگر غافل اند واگر قصاص را جاری کنند مالکآن حیات میشود پس باید این حکم را جاری بکنند وآن حیات کذایی را صاحب شوند.امام سجاد - ع - می فرماید:توجه داشته باش اطراف تورا حقوقی فرا گرفته است کهحتماًباید آنها را رعایت کنی.از میان این حقوق اصلی ترین وشایسته ترین حقوق از آنها سر چشمه می گیرد .حق خداوند برتوست. - مجلسی محمد باقر،1983 م - ونیز تفسیر عیاشی از امام صادق - ع - روایت است که می فرماید:این قانون برای همه مسلمانان است ونه تنها مومنان. - ابونصرمحمد بن مسعود عیاشی، - 1360در تفسیر صافی آمده است :در قصاص حیات وزندگی واقعی است چون کسی است که می خواهد جنایت کند وقتی بداند قصاص واجب است هم خود زنده می ماند هم دیگران - ملا محسن فیض کاشانی، - 1388 شیخ طوسی نیز در امالی روایت آورده است که امام علی - ع - :می فرماید:چهار چیز را میگویم :که خداونددر کتابش ،تصدیق مرا نازلکرده ومرا از تصدیق شدگان به شمار آورد،می گوییم قتل ،قتل را گم میکند.خداوند متعال فرمود:ولکم فی القصاص حیات - علی ابن بابویه، - 1390

1-2 شان نزول آیه قصاص :

عصر نزول آیه قصاص ،وقبل از آن نیز ،عرب قصاص وحکم اعدام قاتل معتقد بود،ولکن قصاص او حد ومرزی نداشت ،بلکه به نیرومندی قبایل قصاص می شد وچه بسامی شد که یک قبیله قبیله ای دیگر را بخاطر یک قتل به کلی نابود می کرد .واما ملت یهود آنها نیز به قصاص معتقد بودند،همچنانکه در فصل بیست ویکم وبیست ودوم از سفر خروج ،وفصل سی وپنجم از سفر عدد از تورات آمده وقرآن کریم آنرا چنین حکایت کره: - وکتبنا علیهم فیها ،ان النفس بالنفس والعین بالعین والانف بالانف ،والاذن بالاذن والسن بالسن ،والجروح قصاص ،ودر آن الواح برایشان نوشتیم :یک نفر به جای یک نفر وچشم به جای چشم وبینی در برابر بینی وگوش در مقابل گوش ودندان در مقابل دندان وزخم در برابر زخم قصاص باید کرد - قران کریم ،سوره مائده ،آیه - 45 ولی ملت نصاری بطوریکه حکایت کرده اند -در مورد قتل به غیر از عفو وگرفتن خونبها حکمی نداشتند ،سایر شعوب وامتها هم با اختلاف طبقاتشان ،فی الجمله حکمی برای قصاص در قتل داشتند ،هر چند که ضابطه درستی حتی در قرون اخیر برای حکم قصاص معلوم نکردند.

در این میان ،اسلام عادلانه ترین راه را پیشنهاد کرد،که آنرا به کلی لغو نموده ونه بدون حد ومرزی اثبات کرد ،ولی تعیین اعدام قاتل نموده،ودر عوض صاحب خون را مخیر کرد میانه عفو،وگرفتن دیه ،آنگاه در قصاص رعایت معادله میانه قاتل ومقتول را هم نموده فرمود :در مقابل کشتن آزاد اعدام شود وبرده در ازاءکشتن برده ،وزن در مقابل کشتن زن .لکن در عصر حاضربه حکم قصاص،ومخصوصاًقصاص با اعدام اعتراض شده ،به اینکه قوانین مدنی ملل راقیه راتدوین کرده اند ،قصاص را جایز نمی داند، واز اجزاءآن در بین بشر جلوگیری می کند.میگوید قصاص به کشتن در مقابل کشتن امری است که طبع آدمی آن را نمی پسندد واز آن متنفر است،وچون آنرا به وجدانش عرضه می کند،می بیند که وجدانش از در رحمت وخدمت به انسانیت از آن منع می کند.و نیز میگویند :قتل اول یک فرد ار جامعه کاست قتل دوم به جای اینکه آن کمبود را جبران کند یک فرد دیگر را از بین می برد .

و این خود کمبود روی کمبود می شود و نیز میگویند قصاص کردن به قتل از قساوت قلب وحب انتقام که هم قساوت را باید وسیله تربیت در دل های عامه بر طرف رد و هم حب انتقام را و به جای قصاص قاتل باید اورا تحن تاثیر عقوبت تربیت قرار داد و عقوبت تربیت به کمتر از قتل از قبیل زندان و اعمال شاقه هم حاصل می شود.و نیز می گوید :جنایتکاری نمی زند به همین جهت عقل آنهایی که عاقلند حکم میکند که مجرم را در بیمارستان های روانی تحت درمان قرار دهد وباز میگویند قوانین مدنی باید خود را با سیر اجتماعی وفق دهد و چون اجتماع در یک حال ثابت نمی ماند,و محکوم به تحول است ،لاجرم حکم قصاص محکوم به تحول است و معنا ندارد حکم قصاص برای ابد معتبر باشد وحتی اجتماعات امروز هم محکوم به آن باشند چون اجتماعات امروز باید تا آنجا که میتواند از وجود افراد استفاده کنداو میتواند مجرم را هم عقاب کند و هم از وجودش استفاده کند که از نظر نتیجه با کشتن برابر است مانند حبس ابد، و حبس سالهایی چند که باآن هم حق اجتماع رعایت شده و هم صاحبان خون این بود عمده آن وجوهی که منکرین قصاص به اعدام برای نظریه خود اورده اند .

قرآن کریم با یک آیه از تمامی آنها جواب داده ،آن آیهمِن - قتلَ نفسا بغرِنفسَیی اوفسادَ فی الارض،فکانما قتل الناس جمیعا ومِن احیاها فکانما آحیا الناس جمیعا هر کس انسانی را که نه مرتکب قتل شده ،و نه فسادی در زمین کرده به قتل برساند متل ایت است که همه مردم را کشته و هر کسی که یکی را احیا کند مثل این است که همه را حیا کرده باشد - . - مانده - 32 بیان این پاسخ این است که قوانین جاریه میانه افراد انسان ،هر چند اموری وصفی اعتباری است،که در آن مصالح انسانی رعایت شده،الااینکه علتی که در اصل ،آن قوانین را ایجاب میکند طبیعت خارجی انسان است که انسان را به تکمیل نقص ،رفع حوانج نکویش دعوت میکند. این خارجیت که چنین دعوتی می کند ،عدد انسان و کم و زیادی که بر انسان عارض می شود نیست،هیات واحده اجتماعی هم نیست ،برای اینکه هیات نامبرده خودش ساخته و بر داخته انسان و نحوه وجود است ،بلکه این خارجیت عبارتست از طبیعت آدمی که در آن طبیعت یک نفر هزاران نفریکه از یک یک انسان ترکیب می شود فرقی ندارد ،چون هزاران نفر هزاران انسان است ، و یک نفر هم انسان است و وزن یکی با هزاران از حیث وجود یکیست .

این طبیعت وجودی به خودی خود مجهز به قوی و ادوانی شده که با آن از خود ذفاع می کند ،چون منظر به حسب وجود است ،فطرتا وجود را دوست میدارد و هر چیزی را که حیات او را تهدید میکند ،و به همین جهت است که هیچ انسانی نخواهی یافت که در جواز کشتن کسیکه میخواهد او را بکشد و جز کشتنش چاره ای نیست شک داشته باشد و این عمل را جانز نداند .و همین ملت های گذشته را که گفتید :قصاص را جانز نمیداند ،آنجا گه دفاع از استقلال و حریت و حفظ قومیتشان جز با جنگ صورت نمی بندد ،هیچ توقعی و شکی در جوار آن نمیکنند و بی درنگ آماده جنگ می شوند ، تا چه رسد به آنجا که دشمن قصد کشتن همه آنان را داشته باشد و نیز میبیند که در این ملل راقیه از بطلان قوانین خود دفاع میکنند بهر جا که بیانجامد حتی بقتل ،و نیز میبیند که در حفظ منافع خود متوسل به جنگ می شود البته در وقتیکه جز با جنگ دردشان دوا نشد .و به خاطر همین جنگهای خانمان برانداز ،و مایه فنای دنیا و هلاکت حرث و نسل است ،که می بینیم لا ینزال ملت های خود را با سلاح های خویینی مسلح می کنند .

و ملت هایی دیگر برای اینکه از آنها عقب نمانند و در روز مبادا بتوانند گاسخ انان را بگویند میکوشند خود را به همان سلاح ها مسلح سازند و موازنه تسلیحاتی را برقرار سازند و این ملت ها هیچ منطقی و بهانه ای در این کار ندارند ،جز حفظ حیات خود جانز نمیشمارد ؟ با این که بر حسب فرض ،این اجتماعی که پدیده طبع آدمی است اجتماعی است مدنی .ونیز چه شد که کشتن کسی را که تصمیم کشتن او را گرفته ،با اینکه هنوز نکشته جانز می داند ،ولی قصاص که کشتن او بعد از ارتکاب قتل است . جانز نمیدانند؟ و نیز چه شد که طبیعت انسانی حکم میکند با انعکاس وقایع تاریخی و میگوید - فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره ثرا یره هر کسی به سنگینی ذره ای عمل خیر کند آنرا میبیند ، و هر کس به سنگینی ذره ای شر مرتکب شود آنرا میبیند - که هر چند کلام قران است ،ولی زبان طبیعت آدمی است و خلاصه برای هر عملی عکس العمل قانل است و این عکس العمل را در قوانینی که جعل میکند رعایت میکند ولکن کشتن قاتل را ظلم و نقص حکم خویش می داند ؟

علاوه بر آنچه گذشت قرآن کریم و قانون اسلام در تمامی دنیا چیزیکه بهای انسان شود، و سنگی که با آن سنگ بتوان انسان را سنجید ،سراغ نمی دهد مگر یک چیز آنهم ایمان به خدا و دین توحید است ،و بر این حساب وزن اجتماع انسانی وزن یک انسان موحد ،نزد او برابر است و چون چنین است حکم اجتماع و فرد نزد او یکسان باشد،پس اگر کسی مومن موحدی را بکشد در اسلام با کسانی که همه مردم را بکشد یکسان است به خاطراینکه هر دو حریم حقیقت تجاوز نموده ،متلک حرمت آن کرده اند همچنان که قاتل یک نفر با قاتل هم مردم ، از نظر طبیعت وجود یکسان است . اما ملل متمدن دنیا که به حکم قصاص اعتراض کرده اند همانطور که در جوابهای ما متوجه شدید نه برای اینست که این حکم نقصی دارد ،بلکه برای این است که آنها احترامی و شرافتی برای دین قانل نیستند و اگر برای این حداقل شرافتی و یا وزنی معادل شرافت و وزن اجتماع مدنی قانل بودند، تا چه رسد به بالاتر از آن هر آینه در مسنله قصاص همین حکم را می کردند.از اینهم که بگذریم اسلام دینی است گه برای دنیا و همیشه دنیا تشریح شده ،نه برای قومی خاص و امتی معین و ملل راقیه دنیا اعتراضی که به حکم قصاص اسلام کرده اند از این رو بوده که خیال کرده اند افرادش کاملا تربیت شده اند و حکومت هاشان بهترین حکومت است و استدلال کرده اند به امار گیری هایشان که نشان داده در اثر تربیت موجود ،ملت خود به خود از کشتار

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید