بخشی از مقاله

چکیده

آموزههاي دینیهمواره الهام بخش معنویتی عظیم وگسترده در اذهان عارفان مسلمان بوده وچنانکه در نگاه اسلام همه چیز از جمله شادي، داراي مراتب است و خداوند و هر آنچه انسان را به این اصلبازگرداند، حقیقت شادي و فرح حقیقی محسوب میشود، در عرفان نیز خداوند نقش محوري دارد و سرور و سعادت اگر هم جلوه ها و مظاهر گوناگونی داشته باشد تنها در مشاهدة جمال حق و قرب حضور او معنا می یابدعرفا. در مراتب عالی کمال، عشق و محبت و معرفت و ایمان و در مراتب بعدي طاعت و ذکر حق را باعث ایجاد شادمانی بندگان دانسته و بر آن تأکید کرده اند. فرح و خوشدلی در سالک باعث میشود تا وي از طریق خوش زیستی و شور و شوق بسیار بدون احساس ملال و رنج و ناراحتی، در اندك زمانی طی طریق کند و چنانکه بزرگان عرفان اذعان داشتهاند، یک شبه ره صد ساله بپیماید و به دریافت حقایقی نائل شود که با سالها عبادت و ریاضت امکان پذیر نیست.این نوشتار، با روش تحلیل محتوا، به تبیین جلوههاي فرح در عرفان اسلامی میپردازد و ابعادي از عرفان مثبت را که در تحققاتی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، آشکار میسازد.

کلیدواژهها: شادمانی، عشق، معرفت، ایمان، طاعت خدا.

مقدمه

مسأله جهان امروز، داشتن یک زندگی هدفدار، توأم با شادي و نشاط روحی است و متفکّران نیز برآنند الگوهایی را در همین زمینه به بشر ارائه دهند و در این باره نیز نظریاتی را ارائه داده اند؛ در حالی که این موضوع از قرن ها پیش در منابع دینی و به تبع آن درعرفان اسلامی مطرح و کیفیت و حدود و ثغور آن تعیین گردیده است.با جستجوهاي فراوانی که به عمل آمد معلوم شد در هیچ کتاب یا مقاله اي به صورت مبنایی، مستقل و مبسوط، بحث جلوه هاي فرح و شادمانی در عرفان اسلامی تبیین نگردیده است. تحقیقات انجام گرفته در این زمینه بیشتر بر مولوي و یا سنایی متمرکز است و نگارندگان در مقالات خود به صورت اجمالی، برخی عوامل ایجاد غم و شادي در اندیشه ایشان را برشمرده و جلوه هاي فرح و شادمانی در عرفان اسلامی را به طور مستقل و جامع نکاویده اند.

تبیین جایگاه فرح در عرفان اسلامی، ابعادي از عرفان مثبت را که در تحقیقات کمتر مورد توجه قرار گرفته است، آشکار می سازد.این تحقیق نشان خواهد داد که عرفان اسلامی به سبب اتّصال به سرچشمه جوشان قرآن کریم و نیز بهره گیري کلام متقن بزرگان دین، داراي مباحثی است که می تواند انسان را در حیات دنیوي و در مقابل رویدادها مقاوم سازد و روند قرب و تکامل را به سوي سر منزل مقصود به گونه اي رقم بزند که افراد، علاوه برداشتن زندگی توأم با نشاط و شادمانی، از سعادت اخروي نیز بهره مند گردند.

-1 عشق الهی

عشق و محبت اساس تفکّر عرفانی و رابطه زنده و متعالی بین بنده و خداوند است که به آفرینش معنا می دهد و همه هستی را پاي کوبان و دست افشان در چرخشیذره وار به سوي خورشید جمال حق و منتهاي آمال عاشقان رهنمون می سازد. عشق به عرفان، طراوت و رنگ و بو می بخشد و مقامی است بس رفیع که سایر مقامات بدان بازبسته است. از اینرو فاتح عشق، در نهایت سعادت و خرسندي و شادمانی است. به قول عطّار:اگر دمی به مقامات عاشقی برسی  شود یقینت که جزعاشقی خرافات است
ه داند آنکه نداند که چیست لذّت عشق                                             که لذّت عاشق وراي لذّات است
مقام عاشق و معشوق از دو کون بیرون است                                 که حلقه در    معشوق ما سماوات است طّار،:1373     - 476

عرفا بر اساسکنتحدیث قدسیکنزاً» مخفیاً فأحببتأُعرَفأن«.. معتقدند بنیان عشق و محبت در ازل نهاده شد و خداوند متعال براي عشقبازي با خود، خلق را در وجود آورد و کام آنها را از شراب دل انگیز عشق و محبت، شیرین ساخت. ایشان در تعریف خود از محبت، بر نزدیکی دل به محبوب به استبشار و شادي - غزالی،1386،ج - 589 :4 تأکید کرده و یکی از ویژگی هاي محبت را شادي کردن به محبوب دانسته اند - قشیري، . - 556 :1374محبت و لذّت، پیوندي نزدیک و رابطه اي تنگاتنگ دارند و هر اندازه محبت نسبت به چیزي شدیدتر باشد، لذّتی که از وصول به آن حاصل می شود بیشتر خواهد بود.

از طرف دیگر کمال لذّت، به ارزش وجودي و مرتبه محبوب نیز بستگی دارد. بنابراین اگرکسی بیشترین محبت را به والاترین موجودات پیدا کند و مرتبه وجودي او را به خوبی درك کرده باشد، با وصال او به عالی ترین لذّتها و برترین شادي ها نائل خواهد گشت و درصورتی که این وصال، به زمان و مکان و سایر شرایط محدود کنندة عالم ماده مقید نباشد، بلکه همه جا و همه وقت امکان پذیر باشد، شادي و لذّت آن، عاري از هر گونه نقص و زوال خواهد بود و عشق به موجودي که واجد این شرایط نباشد نمی تواند این خواست را به طور کامل ارضاء نماید و همیشه توأم با ناکامی و شکست و فراق و هجران و...خواهد بود.

عشق به محبوب ازلی، عشقی است هستی سوز نسبت به معشوقی در نهایت زیبایی و کمال که رابطه اي تنگاتنگ با انسان دارد و انسان می تواند وجود خود را قائم به او و فانی در او مشاهده کند و از این طریق به وصال حقیقی نائل گردد و هیچ چیزي او را از محبوبش جدا نگرداند. مستملی بخاري در این باره می گوید:هر» محبی را با محبوب خویش عیشیباشد، لکن شاید که آن محبوب را بدلی باشد به از او. چون چنین باشد عیش او بر کمال نباشد. باز چون حق را بدل نیست محبت او کمال عیش است که از این برتر عیش نیست، و بر این عیش بدل نیست - «مستملی بخاري،1363، ج. - 1403 :4 به اعتقاد وي در نظر عوام، ظاهر حال محبان از پریشانی و ناآرامی حکایت دارد و همگان حکم به

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید