بخشی از مقاله
چکیده:
یکی از مشکلاتی که کشورهای در حال توسعه با آن مواجهاند خروج بی بازگشت نخبگان از کشورشان و مهاجرت آنها به کشورهای توسعه یافته است. این پدیده باعث عقب ماندگی بیشتر این کشور ها و در مقابل باعث پیشرفت روز افزون کشورهای توسعه یافته و فاصله گرفتن علمی آنها از کشورهای در حال توسعه میشود. این معضل در ایران از همه جای جهان فراگیرتر و شدیدتر است. سالانه جمعیت زیادی از قشر تحصیل کرده و به اصطلاح نخبه کشور به دلایلی که در مقاله ذکر شده است کشور را ترک کرده و برای ادامهی تحصیل و زندگی به کشورهای اروپایی و آمریکا مهاجرت میکنند. در این مقاله برخی از دلایل این پدیده و همچنین راهکارهایی که میتواند راهگشای این مشکل باشد ذکر شده است.
واژگان کلیدی: نخبه، مهاجرت، ایران، در حال توسعه، توسعه یافته
مقدمه
یکی از معضلاتی که امروز کشور ایران با آن روبرو شده پدیده ای است کهاصطلاحاً به آن فرار مغزها گفته میشود. این پدیده به معنای خروج نخبگان علمی از کشور است کهغالباً به بهانه ی ادامه ی تحصیل و اما در جستجوی زندگی بهتر راهی کشورهای پیشرفته و دانشگاه های معتبر اروپایی و آمریکایی می شوند. در واقع تحصیلات دانشگاهی در ایران برای عده ای که تعدادشان کم نیست به مثابه سکوی پرتابی است به سمت کشورهایی که فکر می کنند در آن ها خوشبختی یافت میشود. طبق گزارش صندوق بین المللی پول که در سال 2009 منتشر شده است - افشار، - 1393، ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان 91 کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته ی جهان، مقام نخست را داراست. طبق همین گزارش سالانه حدود 150 هزار ایرانی با تحصیلات عالی از کشور خارج می شوند که معادل خروج 50 میلیارد دلار سرمایه در هر سال است. حدود 40 درصد از این مهاجرین را خانم ها و 60 درصد را آقایان تحصیل کرده تشکیل میدهند.
در این پدیده دو سرنوشت ایجاد میشود. اول آن دسته از کسانی که به بهانه ی ادامه ی تحصیل از کشور خارج می شوند و سپس با پیگیری های فراوان در پی ماندن برای همیشه بر می آیند؛ و دوم هم کسانی که قصد بازگشت به وطن خویش را دارند و هر آنچه که در دانشگاه های خارج از کشور آموخته اند را برای ساخت میهن خود به کار میگیرند. از تعداد کسانی که به کشور باز می گردند آمار دقیقی در دست نیست. دکتر آخوندزاده، قائم مقام معاونت تحقیقات وزارت بهداشت در سال 1394 در مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا از علل مختلف خروج نخبگان از کشور صحبت کرد. وی به صورت کلی عنوان کرد که "تحقیقات انجام شده در خصوص عوامل خروج نخبگان نشان میدهد این عوامل در چهار بخش اقتصادی، علمی و فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قابل بررسی است.
در بخش اقتصادی مهمترین عوامل به ترتیب نبود امنیت شغلی، نبود فرصتهای شغلی مناسب، عدم تعادل دستمزدها و هزینههای زندگی، عدم تناسب رشته تحصیلی و شغلی، احساس نارضایتی از رانتخواریها، و در بخش علمی و فرهنگی، فقدان حمایت مالی مناسب از تحقیقات و اکتشافات، کمبود امکانات پژوهشی و بودجههای تحقیقاتی، مدیریت غیر علمی کشور، سطوح پایین علمیدانشگاه ها، توزیع ناکافی امتیازات و فرصتهای آموزشی، در بخش اجتماعی، عدم مشارکت متخصصان و نخبگان در تصمیمات، عدم رفاه فراگیر و کارآمد، ملاک بودن رابطه به جای ضابطه، ممانعت بروکراسی از فعالیتهای علمی و عدم شایسته سالاری است. همچنین پاسخگو نبودن مسوولان و بیتوجهی به شایستهسالاری در انتصابات دولتی و دخالت عوامل غیر تخصصی در استخدام ها بخشی از عوامل سیاسی خروج نخبگان است." - آخوندزاده، - 1394 اما موضوع اصلی که در این مقاله سعی کرده ایم به آن بپردازیم این است که چرا پدیده ی فرار مغزها رخ می دهد؟
آیا وقت آن نرسیده که کمی واقع بین تر باشیم و علل این اتفاق را در مدیریت های نادرست خود جستجو کنیم؟ دلایل عمده ای که در این ماجرا مطرح میشود عبارتند از: -1 بها ندادن به جایگاه علم در ایران به صورت روزانه در مورد ورزشکاران، هنرمندان و خوانندگان موسیقی پاپ اخبار مختلفی منتشر میشود و این قشر از جامعه که به آنها مشاهیر گفته میشودمعمولاً در کانون توجه قرار دارند. این حجم از بها دادن به قشری که چندان دردی هم از جامعه دوا نمی کنند باعث سرخوردگی و احساس عدم توجه را برای قشر تحصیل کرده و به اصطلاح نخبه ی کشور پدید می آورد. در حالی که به بهانه های مختلف و گاه و بی گاه در مطبوعات و در تلویزیون انواع مصاحبه های بی مورد با مشاهیر انتشار مییابد هیچکس خبر ندارد کهمثلاً چه کسی برنده ی مدال طلای المپیاد ریاضی کشور شده است. در حالی که در کشورهای صنعتی و پیشرفته در گوشه و کنار اخبار همواره در مورد نخبگان و دستاوردهای آنان مطالبی ذکر میشود. به گونه ای که نخبگان این احساس را که به آنها توجه نمیشود و کارشان اهمیتی ندارد را تجربه نمی کنند.
-2 عدم توجه به تحقیقات علمی یکی از عوامل مهمی که بسیاری از نخبگان را سرتاسر جهان و به طور عمده از ایران به سمت دانشگاه های کشوری مانند آمریکا می کشاند این است که در این کشور تحقیقات علمی املاًک جدی گرفته میشود و سرمایه گذاری های کلانی در این زمینه از سوی حکومت انجام میشود و نخبگان و دانشمندان هیچ دغدغه ای در زمینه ی معیشت و زندگی عادی خود ندارند و از تسهیلاتی مانند بورسیه تحصیلی بهره مند می شوند. در ایران به وضوح چنین وضعیتی وجود ندارد و بسیاری از دانشجویان که حتی سابقه ی تحصیلی قابل قبولی دارند نیز گاهی اوقات با مشکلات مالی مواجه می شوند و بخش زیادی از ذهنشان درگیر مسائلی میشود که هیچ ارتباطی با تحصیلات علمی آنها ندارد. علاوه بر این مبالغی که دانشجویان مقطع دکتری در ایران به عنوان حقوق دریافت می کنند بسیار ناچیز بوده و کفاف زندگی آنها را ن میدهد در حالی که در آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی این مبالغ ده ها برابر بوده و تحصیل در مقطع دکتری املاًک یک شغل محسوب میشود.
-3 برخی قوانین خاص کشور ایران کشوری است با قوانینی که تقرباًی در هیچ کشور دیگری سراغ نداریم. باید پذیرفت که برخی از قوانین کشور با آزادی های مدنی در تضاد است و این موضوع برای کسانی که خود را نخبه می پندارند و فکر می کنند استحقاق زندگی آزادانه تری دارند قابل تحمل نبوده و با توجه به اینکه میتوانند برای ادامه ی تحصیل به خارج از کشور سفر کنند، تصمیم به ترک کشور میگیرند.
-4 عدم ارتباط علم و صنعت در ایران یکی از مهم ترین عوامل مهاجرت نخبگان همین مورد است. در ایران کسانی که با هزار مشقت و سختی به تحصیل علم می پردازند و به مدارج عالی می رسندمعمولاً پس از پایان تحصیل دغدغه ی شغل را دارند و از اینکه در صنعت و در شغلی که در آینده به آن مشغول می شوند آیا به رشته ی تحصیلی آنها اهمیت داده میشود یا خیر. آیا شغلی که قرار است در آن فعالیت کنند در راستای رشته ی تحصیلی آنان خواهد بود یا خیر. اما در کشورهای صنعتی و مبتنی بر علم و فناوری نه تنها بعد از تحصیل، که در حین تحصیل نیز انواع پروژه ها و طرح های عملی به دانشجویان واگذار شده و دستمزد آنها نیز پرداخت میشود. البته در این زمینه در سال های اخیر در ایران قدم های خوبی برداشته شده است و تعداد شرکت های دانش بنیان رو به افزایش است و می توان امیدوار بود که در آینده ی نه چندان دور نیروهای تحصیل کرده و با دانش بالا در پروژه های مختلف مشغول به فعالیت شوند.
معضلی به نام مهاجرت ژن ها علاوه بر خروج نخبگان علمی از کشور که خسارت های سنگین علمی و اقتصادی را برای کشور به همراه دارد، مهاجرت ژن ها نیز مسئله ی مهم و انکار نشدنی است. نظریه ی مهاجرت ژن ها را اولین بار دکتر زلفی گل، شیمی دان برجسته ی ایرانی در جمع دانشمندان یک درصد برتر جهان مطرح کرد. بر اساس این نظریه مفاهیم مهاجرت نخبگان را باید با مهاجرت ژن های هوشمند یا ژن های بالقوه دانایی و توانایی جایگزین کرد. زیرا ژن ها هستند که اطلاعات وراثتی را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنند و هوش و استعداد نیز با ژن ها ارتباط لاینفک داشته و این یک اصل علمی ثابت شده است. به عبارتی، هر نخبه ای که از کشور خارج میشود، یک ژنوم هوشمند از کشور خارج شده و با زندگی در کشوری دیگر و ازدواج و تولید نسل در آن جا، به تکثیر ژن های هوشمند آن کشور کمک می کند؛ لذا به تدریج درصد ژن های هوشمند جوامع نخبه پذیر افزایش مییابد و در طولانی مدت و پس از گذشت سال ها، اختلاف فاحش ژنتیکی بین کشورهای نخبه پذیر و نخبه گریز ایجاد خواهد شد. - هاشمی، ایسنا - 1394