بخشی از مقاله
چکیده
مطالعه حاضر تلاشی است جهت بررسی و نشان دادن خشونت زبانی و نارسایی آن در تعیین هویت و جنسیت سوژه. گرد آوری داده ها و اطلاعات دراین پژوهش بر اساس روش کتابخانهای انجام گرفته است. پژوهشگر با مراجعه به کتابهای مرتبط، مجلات و مقالات زبانشناسی مرتبط با موضوع، مطالب لازم را در رابطه با موضوع این پژوهش جمعآوری کرده و سپس به بررسی و تحلیل آنها پرداخته است است. در مجموع روش پژوهش یک روش توصیفیB تحلیلی است. نتایجی که از این پژوهش حاصل شده است نشان میدهند که جنسیت مجموعهای از اعمال و رفتاری است که توسط جامعه ایجاد شده است و از آنجاییکه فرد همواره یک جنس بیولوژیکی دارد، کنشهای فرهنگی نیز روی آن اعمال میشوند. زبان نیز قدرت خود را از طریق بهوجود آوردن کنشها و اجراگریهای سوژههای سخنگو به دست میآورد و در جامعه تزریق میکند. زبان هویتهای جنسیتی را که غیر قابل توصیف و مبهم میباشند را توصیف میکند و بر جامعه و فرد اعمال میکند و باعث بهوجود آمدن آنها میشود و سپس سعی میکند تا سوژههایی که آن هویت را انتخاب کردهاند، شناختپذیر کند و اگر سوژهای همسو با زبان حرکت نکند سرکوب شده و از بین میرود.
کلیدواژهها: خشونت1، سوژه2، جنسیت3، هویت.4
-1 مقدمه
وقتی از خشونت زبانی و آسیبرسانی آن صحبت میشود، اولین سؤالی که مطرح میشود، این است که آیا زبان چنین قدرتی را دارد که بتواند آسیب برساند. درواقع با چنین ادعایی ما داریم قدرت آسیبرسانی را به زبان نسبت میدهیم. یک قدرتتأثیرگذاری که میتواند سوژهای را شکل دهد و یا از بین ببرد - باتلر1، . - 1 :1997 زبان با داشتن چنین قدرتی بر سوژه اعمال میشود و همواره شروع به شکل دادن هویت سوژه میکند. در واقع با چنین ادعاهایی ما زبان را عاملی برای شکل بخشیدن به هویت سوژه در نظر گرفتهایم بهطوریکه یک سوژه همواره خود را در جایی پیدا میکند که تحتتأثیر زبان قرار گرفته و در مسیر تأثیرگذاری آن پیش میرود. باید به این نکته توجه کرد که زبان در ساختارش آسیبرسان نیست بلکه در کاربردش آسیب میرساند. زبان همواره از طریق اجرای واژهها و همینطور قواعد موجود در ساختار خود تأثیر میگذارد.
در واقع زبان عاملی برای موجودیت یک سوژه است، حال این عاملیت گاه با خشونت زبانی و آسیبرسانی همراه است و گاه با نارسایی زبانی. در هر صورت زبان به اجرا گذاشته میشود و اجراگری آن توسط سوژه - قبل از اینکه وی شانس تصمیمگیری داشته باشد - انجام میشود. بارزترین تأثیرگذاری زبان و در واقع اولین مرحله آسیبرسانی زبانی، زمانی شروع میشود که فردی به دنیا میآید. سوژهای که تازه به دنیا آمده به یک اسم مذکر و یا مونث نامیده میشود و با نامیدن دختر و یا پسر بر سوژه رشتهای ازتأثیرگذاریها آغاز میشود. یک سوژه دختر میشود تنها به این دلیل که زبان، او را دختر خطاب کرده است. یعنی قدرت جنسیت داشتن در زبان و نامیده شدن سوژه از طریق آن مقدم بر سوژهای است که بخواهد درباره خود تصمیم بگیرد که چه نوع ساختار جنسیتی را میخواهد برگزیند.
حتی اگر آن فرد تصمیم بگیرد که چه نوع جنسیتی را داشته باشد و تمام سعی و تلاش خود را انجام دهد تا نسبت به چنین قدرتی واکنش نشان دهد درواقع خود را در مسیری قرار میدهد که از چنان قدرتی برخوردار است. قدرتی که قبل از موجودیت وی وجود داشته است و همینطور عاملی بر موجودیت و تعریفپذیری وی در جامعه میباشد. درواقع نامیدهشدن شرطی اصلی و ابتدایی برای شکلگیری یک سوژه است و با نامیدهشدن، به یک فرد امکان موجودیت در جامعه داده میشود. اما هویت جنسیتی سوژه چگونه و از چه طریقی تعیین میشود؟ آیا هویت سوژه یک ریختشناسی و مرزبندی جنسیتی از نوشتههای فرهنگی است؟
آیا بدن جنسیشده میتواند پابرجا باشد و با جنسیت و نظامهای تمایل جنسی اجباری به زندگی خود ادامه دهد؟ بنابراین اگر جنسیت یک ساخت فرهنگی است و غایتش بقای فرهنگی است و از آنجایی که فرهنگ و جامعه مجموعهای از ساختارها و دلالتهای زبانی هستند، این سؤال مطرح میشود که آیا زبان از بدو تولد یک سوژه اعمال شده و در هنگام شکل دادن هویت جنسیتی فرد آسیب میرساند؟ اصلاً آیا هویت جنسیتی فرد از طریق زبان شکل میگیرد؟ اگر این امر درست باشد، آیا آسیبپذیری فرد از زبان در نتیجه شکلگرفتن در چارچوب واژههای آن است؟ ومهمتر از همه این که اگر زبان آسیب میرساند؛ یعنی زبان نیرو و قدرت آسیبرسانی دارد، بنابراین سؤالی که مطرح میشود این است که این نیرو چیست؟ و چگونه تأثیر خود را بر سوژه اعمال میکند؟
-2 زبان و بدن
زبان از بدن حمایت میکند اما نه برای اینکه باعث بهوجود آمدن آن بشود و یا آن را در یک مسیر واقعی پرورش دهد، بلکه بدن از طریق آن از طریق واژههای زبانی برای اولین بار ممکن میشود. برای فهمیدناین مطلب، ابتدا باید آن را یک حالت غیرممکنی تصور کرد، بدنی که به آن هنوز تعاریف اجتماعی داده نشده است وجود ندارد. به بیان دقیقتر، بدنی که هست ولی در دسترس ما نیست، با این وجود که وقتی مورد خطاب قرار میگیرد در دسترس میشود و وجود مییابد. یکی از اولین فرمهای آسیبرسانی زبانی که فردی فرا میگیرد، نامیدهشدن با یک اسم است. در واقع، نامیدهشدن توسط یک اسم، یکی از شروطی است که به وسیله آن یک سوژه در حال شکلگیری در زبان قرار میگیرد. با نامیدهشدن یک اسم، به یک فرد، امکان مسلم و آشکاری برای وجود در جامعه داده شده است - باتلر، . - 2-5 : 1997
-3 خشونت زبانی
ما کارها را با زبان انجام میدهیم، نتایج و اثراتی را با زبان ایجاد میکنیم، یعنی ما کارها را از طریق زبان انجام میدهیم. زبان نامی است برای آنچه که ما انجام میدهیم: هم آنچه که ما انجام میدهیم - نام عملی که ما مشخصاً اجرا می کنیم - و همینطور آنچه که ما از کنش و پیامدهای آن تأثیر میگیریم - باتلر، . - 7 :1997 زبان همانند یک موجود زنده زندگی میکند و میمیرد، ازاینرو مسئله بقا به مسئله اینکه زبان چگونه استفاده شده است بستگی دارد. زبان سرکوبگر تنها ارائه دهنده آن نیست بلکه خشن و بیرحم است. زبان ظالمانه جایگزینی برای آزمایش خشونت نمیباشد. بلکه آن خشونت خودش را نشان میدهد. زبان زنده میماند زمانیکه از محفوظ نگهداشتن و تسخیرکردن رویدادها و هستیهایی که آن را توصیف میکنند، امتناع میکند.
اما زمانیکه به دنبال نتیجه آن تسخیر است، نهتنها حیات خود را از دست میدهد، بلکه نیروی خشونت خودش را نیز بهدست میآورد. موریسون1 مینویسد؛ حیات زبان، در به تصویرکشیدن واقعیت، خیال و حیات سخنرانان، خوانندگان و نویسندگانش نهفته است. گرچه گاهی اوقات ثبات آن در جابجایی و جانشینی نوعی مهارت و یا تجربه است، اما جانشینی برای آن نمیباشد. و آن به سمتی جهت میگیرد که ممکن است معنا در آنجا قرار گرفته باشد. بنابراین خشونت زبانی عبارت است از تلاش خود زبان تا آنچه را که غیرقابل توصیف میباشد و آنچه را که میبایستی در زبان مبهم باقی بماند را تصرف و یا تسخیر کند تا یکچیز زنده به کار گرفته شده را تصاحب کرده و نابودش کند - باتلر، . - 8-9 : 1997