بخشی از مقاله
چکیده
متون مقدسی چون قرآن با دیگر متون غیرقدسی و عرفی چه تفاوت یا تفاوتهایی اساسی دارند؟ »متون مقدس« چرا »مقدس« تلقی میشوند؟ آیا تقدس قائل شدن برای برخی از متون امری اجتماعی و فرهنگی، یعنی حاصل پارهای دلایل اجتماعی و تاریخی است، به این معنا که متون مقدس صرفاً در محدوده جغرافیایی و فرهنگی خویش مقدساند و در خارج از محدودههای ایمانی خویش دیگر مقدس نیستند، یعنی تورات فقط برای یهودیان و اناجیل صرفاً برای مسیحیان و قرآن فقط برای مسلمانان مقدس و... است و این متون برای مؤمنان به دیگر ادیان دیگر قدسیتی نداشته، فاقد هر گونه قداستی هستند؟ به این ترتیب، آیا باید پذیرفت که قدسی بودن متون مقدس امری ذهنی - سوبژکتیو - و روانشناختی - سایکولوژیک - ، یعنی ساخته و پرداخته روانشناسی افراد است،
لذا باید گفت »این متن برای این فرد خاص مقدس است و میتواند برای دیگری مقدس نباشد؟ معنای این سخن اخیر این است که این فرد و روانشناسی او، یعنی تلقینها، تربیت دوران کودکی، قرار گرفتن در نظام تعلیم و تربیتی خاص و دیگر عوامل روانشناختی فرد است که سبب میگردد که یک متن مقدس تلقی شود در صورتی که نمیتوان از قدسی بودن فی نفسه متون مقدس سخن گفت؟ آیا در این صورت فرد حق ندارد هر متنی را بنا به پاره ای دلایل اجتماعی یا روانشناختی مقدس یا نامقدس تلقی کند؟
به راستی مقدس بودن متن مقدس به چه معناست؟ قدسیت متون مقدس قائم به چیست و چه چیز قدسیت متون متن مقدس را قوام میبخشد؟ آیا ما باید از »متن مقدس« سخن بگوییم یا از »متون مقدس«؟ اگر بتوان از متون مقدس سخن گفت قدسیت و وجه مشترک این متون متفاوت را در کجا باید جست وجو کرد؟ تقاوت متون مقدس به چه چیز یا چیزهایی است؟متون مقدس در میان مؤمنان به ادیان »متون آسمانی« خوانده می شوند. اما به راستی مراد از متون آسمانی چیست؟ آیا صفت »آسمانی« در تعبیر »متون آسمانی« تعبیری حقیقی است یا مجازی؟ اگر این تعبیر به مجاز به کار میبرد، این مجاز اشاره به کدامین »حقیقت« دارد؟
اینها پرسشهایی است که بدون اندیشیدن بدانها در افق و سپهری روشن نمیتوان به مواجههای درست با این متون نایل شد و چه بسا چه بسیاری از روشهای تفسیری از این متون به مواجههای نادرست و انتظارات و استنتاجهایی نادرستتر از این متون بینجامد. به اعتقاد نگارنده، مقاله عدم توجه به وجود مراتب گوناگون وجودشناختی و به دنبال آن عدم توجه به مراتب گوناگون معرفتشناختی و عدم توجه به وجود مراتب گوناگون در مرتبه هستی انسانی و خلط این مراتب منجر به روشهای تفسیری نادرست، به ظهور انتظاراتی نابهجا و نامعقول از متون مقدس و در نتیجه عرفی و ناسوتی و سکولاریزه شدن آنها میانجامد.
کلیدواژگان: متن مقدس، امر ذهنی، روانشناختی، روش تفسیر، معرفتشناختی
.1 سرآغاز
خلط مراتب گوناگون آگاهی و سکولاریزه شدن متون مقدس، یک مقوله مجزا نیست، این مقوله در یک شبکه از مفاهیم در یک فرهنگ و در یک زیست جهان است. به نظر میرسد مسأله اصلی این همایش این است که متن مقدس در جهان مدرنیته نقشی را میتواند داشته باشد. البته خود این پرسش که متن مقدس در جهان کنونی چه نقشی میتواند داشته باشد، در واقع جزئی از یک پرسش بزرگتری است که در روزگار کنونی که اخلاقیات علمی و تکنولوژی غلبه کرده است، ما چگونه میتوانیم تفسیر معنوی از جهان داشته باشیم. سؤال اینجا خواهد بود که چگونه تفسیر معنوی در جهان میتواند نشر پیدا کند. برای تحقق این امر، یک مانع بزرگی به نام تئولوژی وجود دارد.
تئولوژی به عنوان بزرگترین مانع بسط تفکر معنوی در جهان کنونی است و مراد این قلم از تئولوژی، به هیچ وجه الهیات و دین نیست. مرادم از تئولوژی، شکل گیری سیستمهایی است که در فرهنگهای دینی شکل گرفته است و مفروضاتی برای پیروانش تجویز نموده و در واقع پذیرفته شده و در بستر تاریخی نهادینه کرده است. امروزه هم شاهد هستیم که تئولوژی میخواهد مفروضاتی را به متن تحمیل کند و انتظاراتی را از متن خواهان است که به هیچ وجه این متن، قابلیت برآورد این انتظارات را از اساس ندارد. لذا یک تصویر کج و معوج حاکم بر متن مقدس به دست داده است. بر این اساس هر مقولهای اعم از مهندسی اجتماعی، توسعه، پیشرفت و ... را که انتظار داشته باشیم، از متن مقدس استخراج کنیم، از مصادیق آن خواهد بود. چند محور بحث را باید مدنظر قرار داد: .1 ماهیت متن مقدس
2. تاریخی بودن یا نبودن متون مقدس
3. هرمنوتیک حضور
4. قدسیت متن مقدس
2. ماهیت متن مقدس
به اعتقاد این قلم، قبل از هر پرسشی، این مسأله بنیادین را بایستی پاسخ گفت که »این متن مقدس چیست و قدسیّت این متن کجاست؟« مسألهای که در سنت تاریخی ما مغفول بوده و و در روزگار کنونی نیز، کم و بیش، میان نسل جوان مطرح است. در طرح این پرسشها از سوی این قلم، بایستی مخاطب توجه داشته باشد این قلم درصدد طرح این پرسشها از موضع عقل روشنگرانه، عقل سکولار و در واقع از موضع نقد سنت نیست؛ بلکه خواهان بستری برای پیدا کردن مجالی در دفاع از روح سنت تاریخی است. هرگونه بحثی بدون پاسخ به این پرسش، غیربنیادین بوده و راه به بیراهه میبرد. سؤال بنیادین و پرسش اولی که باید جواب بدهیم این است که قدسیت متن مقدس به چه معناست؟
وقتی ما میگوییم این متن مقدس است، یعنی چه؟ وقتی ما می گوییم این متن آسمانی است، منظور ما چیست؟ مگر در آسمان چاپ خانه وجود دارد؟ در این کلام، آسمان به مجاز است یا حقیقت؟ اگر بپذیریم و باید بپذیریم که در عبارت متن آسمانی، کلمه آسمان به مجاز است، باید اشاره کنیم که این مجاز به کدامین حقیقت اشاره دارد؟ نقد بنیادین این قلم به همه نظامهای تفسیری و اکثر تفسیرهایی که در این جامعه اعتبار دارد و تاکنون در سنت تاریخی ما وجود داشته، این است که این پرسش را نادیده گرفته اند. و چون این پرسش و حقیقت بنیادینی را که این آسمان و مجاز به آن اشاره دارد، پاسخ ندادهایم، راه را گم کردهایم.
به عبارت دیگر، امروز در روزگاری هستیم که سوبژکتیویسم متافیزیکی غلبه کرده و در دوران جدید، یعنی با ظهور ارسطو، افلاطون و سقراط، نوعی از تفکر شکل گرفته و این تفکر امروز جهانی شده است. غرب یعنی سوبژکتیویسم، و این سوبژکتیویسم همه ما را دربر گرفته است. در دوره جدید با ظهور عقلانیت جدید هم سوبژکتیویسم جدید متافیزیکی شکل گرفته و این همان سوبژکتیویسم متافیزیکی است؛ اما یک درجه شدت پیدا کرده است. مراد از سوبژکتیویسم بر اساس تجربه فلسفه دکارتی آن است که آگاهی به اولین چیزی که دست پیدا میکند، همان خودش است. قابل دسترس ترین امر برای آگاهی، خودِ آگاهی است و بشر بیرون از آگاهی قرار نمی گیرد. در واقع، جهان ما جهان آگاهی ما است. به زبان شوپنهاور که جهان به منزله تصور است، جهان هر انسان تصور اوست. یا اگر به زبان کانتی بگوییم معرفت ما پدیداری است. پدیدار یعنی آنچه که آگاهی خود را آشکار میکند. اگر سوبژکتیویسم را بپذیریم و اساسا اگر تاریخ فلسفه را به سه دوره تقسیم کنیم، »فلسفههای کلاسیک که وجود بنیاد هستند«، »فلسفه های دوران مدرن و مدرنیته که مبتنی بر فلسفه