بخشی از مقاله

چکیده

با فروپاشی شوروی دریای خزر، که تا پیش از این در مالکیت دو کشور ایران و شوروی قرار داشت، به عرصهای برای رقابت میان قدرتهای بزرگ منطقه و فرامنطقهای تبدیل شد. موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این دریا زمینه ساز ورود این قدرتها به منطقه گشت و بتدریج زمینه را برای گسترش نفوذ آنها فراهم نمود.

حضور قدرتهای خارجی از ابعاد گوناگون، دریای خزر، کشورهای ساحلی و مسائل منطقهای را تحت تاثیر خود قرار داد. مقالهی پیش رو به بررسی تاثیر حضور قدرتهای فرامنطقهای بر واگرایی کشورهای ساحلی میپردازد و با تشریح مزایای اقتصادی و ژئوپلیتیک منطقهی خزر بهمعرفی چهار قدرت برجسته در این دریا یعنی آمریکا، اتحادیهی اروپا، چین و اسرائیل پرداخته و حضور این قدرتها را از سه منظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مانع همگرایی میان کشورهای ساحلی میداند. با ورود این قدرتها به دریای خزر رقابت میان ابرقدرتها، به منطقه سرایت کرده و همین امر خود عاملی برای پیچیدهتر شدن مسائل و مشکلات منطقهای میگردد.

مقدمه

دریای خزر تا پیش از فروپاشی شوروی یک دریای ایرانی- شوروی محسوب میشد که تحت کنترل این دو کشور قرار داشت و بر اساس معاهدات منعقد شده در سالهای 1921 و 1940 اداره میشد. گسترهی وسیعی از این دریا در قلمرو شوروی که یکی از دو ابر قدرت جهان بود قرار داشت و این امر نه تنها مجالی برای ابتکار عمل ایران در این دریا باقی نمیگذاشت بلکه مانع از ورود، نفوذ و مداخلهی دیگر کشورها در این دریا نیز میشد.

فروپاشی شوروی در سال 1991 فصل تازهای از وقایع و رویدادها را در این منطقه رقم زد. از یک سو چهار کشور جدید در ساحل دریای خزر به وجود آمدند. روسیه که بزرگترین و مهمترین کشور به جامانده از شوروی بود، آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان، همراه با ایران به پنج کشور ساحلی دریای خزر تبدیل شدند که از این زمان به بعد صلاحیت انحصاری این دریای بسته، به آنان سپرده شد و هر کدام از آنان برای جبران ضعفها و کاستیهای خود در پی استفاده از منابع و موقعیت ژئوپلیتک دریای خزر برآمدند.

از سوی دیگر خلاء قدرت ناشی از فروپاشی یکی از دو ابرقدرت جهان، یعنی شوروی در این منطقه، توجه قدرتهای
بزرگ را به خود جلب کرد تا زمینهی نفوذ در این منطقهی استراتژیک را فراهم نمایند. از این زمان به بعد هر روز بر اهمیت سیاسی واقتصادی دریای خزر افزوده میشد و به تبع آن کشورهای بزرگ و صنعتی دنیا بیشتر به افزایش نفوذ خود در این منطقه راغب میشدند.در راس این قدرتها میتوان به آمریکا، اتحادیهی اروپا، چین و اسرائیل اشاره کرد که ورود آنان به منطقه نتایج مثبت و منفی زیادی با خود به همراه داشت.

پژوهش پیش رو در پی پاسخ به این سوال است که چگونه نفوذ و حضور قدرتهای بزرگ فرامنطقهای - خارجی - در منطقهی خزر میتواند موجب واگرایی کشورهای این حوزه شود؟

فرضیهی این مقاله نیز بدین شرح تقریر می شود که تأثیر ورود و مداخله قدرت های فرامنطقه ای به شکل اختلال در مناسبات همکارانه منطقه ای و تقویت جریان واگرایی بروز می یابد.

موقعیت ژئوپلیتیک وژئواکونومیک دریای خزر

دریای خزر با داشتن مساحتی حدود 424 هزار کیلومتر مربع، برزگترین دریاچهی جهان محسوب میشود که توسط پنج کشور ایران، آذربایجان، روسیه، قزاقستان و ترکمنستان احاطه گردید. این دریای محصور در خشکی تنها به وسیلهی یک کانال حفر شده،از طریق رود ولگا به دریای سیاه متصل میشود. به همین دلیل از نظر حقوق بین الملل و طبق تعاریف آورده شده در ماده 122 و 123 کنوانسیون 1982 حقوق دریاها یک »دریای بسته« محسوب میشود که صلاحیت انحصاری آن بعد از فروپاشی شوروی در اختیار پنج کشور ساحلیاشقرار گرفته است.

با فروپاشی شوروی عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی، زیستمحیطی، موقعیت جغرافیایی و... موجب اهمیت منطقهی خزر شد و کشورهای ساحلی، قدرتهای منطقه و فرامنطقهای را متوجه خود ساخت. این منطقه که در مرکز اوراسیا قرار دارد بخشی از سرزمین پهناوری است که مکیندر از آن با عنوان »هارتلند« یا قلب زمین یاد میکند و خود متشکل از چهار حوزهی ژئوپلیتیک است که عبارتند از: آذربایجان از حوزهی قفقاز، ترکمنستان و قزاقستان از حوزهی آسیای مرکزی، روسیه به عنوان بزرگترین جانشین اتحاد شوروی و یک واحد فعال سیاسی در نظام بینالمللدر شمال و ایران در جنوب که دارای منابع عظیم نفت و گاز است و مسیری ارزان و کوتاه برای انتقال منابع انرژی حوزهی خزر به بازارهای بین المللی میباشد

اهمیت ژئوپلیتیک این حوزه از آن روست که در میانهی مناطق مهمی چون، خاورمیانه، اروپا، قفقاز و آسیای مرکزی قرار دارد و محل اتصال ادیان و تمدنهای غرب و شرق است. آنسی کولبرگ منطقهی خزر را هارتلند نوینی میداند که در قرن بیست و یکم و به لحاظ ژئوپلیتیکی تاثیر شگرفی بر سیاست بین الملل بر جای میگذارد

علاوه بر اهمیت ژئوپلیتیک، این دریا از منظر اقتصادی نیز حائز اهمیت میباشد. رشد سریع اقتصاد جهانی همرا با نیاز روزافزون به منابع انرژی، قدرتهای بزرگ و صنعتی دنیا را به جست و جوی مناطق برخوردار از این منابع واداشت. دریای خزر یکی از این مناطق مهم است که در سالهای پس از فروپاشی مورد توجه سرمایهگذاران و شرکتهای بزرگ خارجی قرار گرفت. جفری کمپ یکی از ناظران عالی آمریکایی در امور ژئوپلتیک، معتقد است که خلیج فارس در کنار دریای خزر دو منطقهی تامین کنندهی انرژی در سدهی بیست و یکم هستند و از آن به عنوان »بیضی استراتژیک انرژی1« یاد میکند

در سالهای اولیهی بعد از فروپاشی شوروی، آمار و ارقام خیره کنندهایمانند 200 میلیار بشکه نفت، از میزان ذخایر و منابع انرژی دریای خزر اعلام شد اما در تحقیقات بعدی برآوردهای دقیقتری از این منابع به عمل آمد. در گزارشات شرکت نفت انگلیسی2،منابع تثبیت شدهی نفت خام دریای خزر بیش از 50 میلیارد شبکه میباشد که چیزی معادل 4 درصد ذخایر اثبات شدهی نفت خام جهان است 

اما در گزارش ادارهی اطلاعات انرژی آمریکا3 در اگوست 2013، ذخایر اثبات شدهی دریای خزر، 48 میلیارد بشکه نفت و 292 تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی تخمین زده شده است که بیشترین میزان این ذخایر در داخل دریا یا نزدیک سواحل دریای خزر به ویژه در نزدیکی سواحل شمالی، قرار دارند. جدول شماره 1 ذخایر اثبات شده و محتمل دریای خزر را با تفکیک کشورهای ساحلی نشان میدهد.

جدول -1 ذخایر اثبات شده و محتمل حوزهی خزر

بر اساس آمار شرکت نفت انگلیسی، در سال 2008 سهم هریک از پنج کشور همسایهی دریای خزر از منابع نفت خام عبارتند از: قزاقستان که بیشترین میزان ذخایر احتمالی نفت خام دریای خزر را داراست حدود 50 درصد، ترکمنستان 21 درصد، آذربایجان 17 درصد، ایران 8 درصد و روسیه4 درصد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید