بخشی از مقاله
چکیده
موضوع دیپلماسی فرهنگی، در واقع، شناخت و تاثیرگذاری بر فرهنگ یک کشور جهت سیطره و نفوذ در آن برای تامین منافع کوتاه و بلند مدت که از مصادیق قدرت نرم به شمار میرود محسوب می شود. ایالات متحده آمریکا سعی دارد تا از طریق همین موضوع، اقدام به ایجاد مراکز ایرانشناسی، چاپ و نشر کتاب، شناسایی علایق دینی و مذهبی نموده و همچنین از طریق دیپلماسی عمومی، که به صورت جذب و بورس دانشجو و برگزاری کنفرانسها و تعاملات بین شهروندان، یک چهره مطلوب و حامی پیشرفت از خود نشان دهدآمریکا. با این اقدامِ نرم بنادارد در لایههای طبقات جامعه ایران نفوذ کند تا جایی که آژانس اطلاعات خود را در این راستا تاسیس کردکه بعداً در وزارت خارجه ادغام گردید.
مقالهحاضر با روش تحلیلی به این نتایج دست یافته است: جمهوری اسلامی با تمرکز بر انواع قدرت نرمِ خود مانند رهبری، مردم، سابقه تاریخی و فرهنگی و تاکید بر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و انواع ظرفیتهای عظیم از جمله اندیشمندان، آیندهپژوهی و در اختیار گرفتن ابزارها و فناوری جنگ نرم، توانایی مقابله با دیپلماسی فرهنگی آمریکا بر ضد خود را دارد؛ و همین طور بازتولید مصادیق جدید از قدرت نرم به عنوان عامل خنثی کننده مواضع آمریکا و موجب پیش برندگی راهبردهای فرهنگی ایران اسلامی در عرصه های بین المللی خواهد بود. در این مقاله همچنین، چگونگیتأثیرگذاری عوامل فرهنگی بر دیپلماسی در دو سطح »طراحی« و »اجرا« بررسی شده و سپس، چگونگی استفاده مؤثر از »قدرت نرم« در پیشبرد دیپلماسی، تجزیه و تحلیل خواهد شد.
کلید واژهها: دیپلماسی فرهنگی، فرهنگ، قدرت نرم، ایران
مقدمه
- 1 تعریف فرهنگ
از کلمه »فرهنگ« تعاریف متعددی ارایه شده است که متجاوز از 160 تعریف می باشد، بعضی از این تعاریف مفهوم عام و برخی دیگر مفهوم خاصی از این را به دست می دهند. یکی از اولین تعاریفِنسبتاً جامع از فرهنگ در سال 1871 توسط تایلور - Edward bunt Taylor - ارایه شده است. این مردم شناس انگلیسی با انتشار کتاب Primitive Cultureاعتقاد داشت که فرهنگ عبارت است از مجموعه پیچیده ای از علوم، دانش ها، هنرها، افکار، اعتقادات، قوانین و مقررات، آداب و رسوم، سنت ها و به طور خلاصه کلیه آموخته ها و عاداتی که یک انسان به عنوان عضو جامعه اخذ می کند - پژوهنده، 1387، ص. - 79-78 فرهنگِ ملتها ریشه در تاریخ آن ملتها دارد که در طول تاریخ با آن ارزشها و آداب و رسوم زیستهاند.
بعد از پیدایش اصطلاح استعمار علیالخصوص به شیوه نو و بعدا فرانو، استعمارگران سعی کردند تا با حذف هزینهها و انواع اقدامات به شناسایی فرهنگ آن دسته از ملتها بپردازند که به نوعی منافعشان در آن ایجاب میکرد که حضور داشته باشند؛ لذا اقدام به ایجاد شکل تازهای از دیپلماسی به نام »دیپلماسی فرهنگی« کردند. در این راستا ایالات متحده آمریکا که بعد از جنگ دوم جهانی در عرصههای جهانی ظاهر شد از این شیوه استفاده کرد. به دلیل وجود فرهنگ استعمارو استکبارستیزی در آموزه های دین اسلام که سلطه کافران را بر مسلمانان و کشورهای اسلامی مردود می-داند - قاعده نفی سبیل - ، از اینرو ایران با موقعیت بسیار مهم سوقالجیشی و استراتژیک که از لحاظ نظامی، سیاسی، اقتصادی و تجاری دارا است فلذا آمریکا دیپلماسی فرهنگی خاصی را در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جهت سیطره فرهنگی در مقابل ایران تدوین و اتخاذ کرده است.
این نوشته با پرداختن به تعاریفی از اصطلاحات فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی و عمومی و قدرت نرم در پی پاسخ-گویی به این سوال است که ایالات متحده آمریکا چرا و با چه هدفی دیپلماسی فرهنگی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران انتخاب کرده است؟ و جمهوری اسلامی ایران با چه استراتژی به مقابله با آمریکا پرداخته است؟ آیا دیپلماسی ایجاد شده از سوی ایران میتواند کشور را به پیشرفت برساند؟
- 2 دیپلماسی فرهنگی
منظور از اصطلاح »دیپلماسی فرهنگی، «Cultural Dipomacy تلاش برای درک، مطلع ساختن، مشارکت دادن و تأثیر گذاردن بر مردم دیگر کشورهاست. براساس تعریف دیگر، دیپلماسی فرهنگی تبادل ایده ها، اطلاعات، هنر و دیگر جنبه های فرهنگ میان ملتها به منظور تقویت تفاهم متقابل است. در واقع تأمین منافع ملی با استفاده از ابزارهای فرهنگیاست - صالحی امیری، . - 111 : 1389 دیپلماسی فرهنگییعنی معماری بزرگراهی دو طرفه به منظور ایجاد کانالهایی برای معرفی تصویر واقعی و ارزشهاییک ملت و در عین حال تلاش برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنها میباشد - دهقانی فیروزآبادی، - 74 :1388
و به عنوان یک ابزار کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجی، زمینه ساز ارتقای سطح روابط دولتها و به تبع آن افزایش تفاهم میان ملتها و ایجاد صلح و ثبات بین المللیاست. این ابزار مهم، از طریق گسترش مبادلات فرهنگی، هنری، توسعه همکاریهای علمی-آموزشی و تعامل نخبگان جوامع، آموزش زبان و رفع موانع موجود زبانی، بسترهای مناسب درک متقابل جوامع انسانی از یکدیگر را فراهم میآورد - حقیقی، . - 2 :1386 به باور بسیاری از نظریهپردازان دانش روابط بین الملل، دیپلماسی فرهنگی نمونه بارز و اعلای قدرت نرم است که به کشورها امکان می دهد در طرف مقابل نفوذ کنند و او را از طریق عناصری چون فرهنگ، ارزش و ایدهها به همکاری ترغیب کنند و ازدو شیوه میتواند نقش تعیین کنندهای در روابط بینالملل ایفا کنند:
-1 با معرفی شاخصههای فرهنگی جوامع مختلف به یکدیگر، این امکان را فراهم می آورد تا انسانها پاسخ های متفاوت خود را به نیازهای واحدی که به اقتضای مؤلفههای زمان و مکان و به شکل هنجارهای گوناگون درآمدهاند، شناسایی کنند.
-2 تبادل آراء و اندیشه ها و تعمق در سبک و سیاق زندگی دیگر جوامع در قالب ارتباطات فرهنگی ذهنیت سود ناشی از عدم شناخت و احساس بیگانگی نسبت به انگاره های دگرباشان را از میان برده، زمینه تفاهم و ایجاد صلح و ثبات و پرهیز از تنش ازغیریت سازی را فراهم میکند - محمدی و محبوبی، . - 80 :1393
در یک دیدگاه کلی، مبانی دیپلماسی فرهنگی را میتوان به شرح ذیل برشمرد:
-1 شناخت توانایی، ظرفیتها، مزیتها و سیاستهای فرهنگی کشور مبدأ؛
-2 شناخت توانایی، ظرفیتها، مزیتها و سیاستهای فرهنگی کشور مقصد؛
-3 تلقی از فرهنگ و متدهای فرهنگی به عنوان قدرت نرم؛
-4 افکار عمومی به عنوان متد و زمینه اعمال قدرت نرم؛
-5 توجه به دیپلماسی نوین با رویکردی به بازیگران غیردولتی - شخصیتهای فرهنگی و مذهبی، هنرمندان، نویسندگان - و همچنین رسانههای غیردولتی - ایمانی پور، . - 1383 در این میان چند راهکار برای شناساندن فرهنگ ملی به عنوان بستر دیپلماسی فرهنگی وجود دارد که عبارتند از:
-1 تقویت و گشایش مراکز ایران شناسی در کشورهای مختلف
-2 چاپ و نشر کتاب و مجلات متعدد به زبانهای مختلف دنیا
-3 ایجاد ارتباط گسترده با دانشمندان و مراکز علمی خارج از کشور
-4 ایجاد ارتباط عمیق و گسترده دینی با رهبران ادیان مختلف کشورها
-5 برگزاری نمایشگاه هنری و هفتههای فیلم و ...
-6 برقراری ارتباط با سازمانهای غیردولتی بویژه فرهنگ و NGOها - صالحی امیری، . - 113 : 1389
استفاده از فرهنگ در دیپلماسی فرهنگی در مقایسه با سایر ابزارها و اهرمهای رایج در روابط بینالملل دارای مزایایی است:
-1 مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشورهای مقصد