بخشی از مقاله
چکیده
ایالات متحده از زمان مطرح شدن پرونده هسته اي ایران تاثیرگذارترین بازیگر در روند این پرونده بوده است .اگرچه ایران در پی احقاق حقوق هسته اي خود درمجامع بین المللی می باشد در این راستا آمریکا مهم ترین چالش در دستیابی ایران به حقوق هسته اي در محیط بین المللی به شمار می آید. با توجه به نقش آمریکا در مذاکرات ایران و EU3 و همراه کردن قدرت هاي بزرگ در جهت مدیریت مذاکرات 1+5 و اعمال فشار بر ایران واکاري سیاست هاي این کشور مهم جلوه می کند. این پژوهش قصد دارد دیپلماسی آمریکا را در پرونده هسته اي از سال 2014- 2003 مورد بررسی قرار دهد. رویکرد این پژوهش بر اساس نظریه نورئالیسم تهاجمی بر مبناي بحث " هژمونی " مرشایمر که مناسبترین رویکرد براي تببین سیاست خارجی ایالات متحده - به ویژه در مقابل ایران - تا کنون به شمار می آید صورت می گیرد.
کلید واژه : برنامه هسته اي ایران ، ایالات متحده آمریکا ، مذاکرات 1+5، مهار ایران
مقدمه
هسته اي شدن ایران با موفقتنامه همکاري هسته اي غیرنظامی ایران و آمریکا در 1957 آغاز شد.یکسال پس از امضاي موافقتنامه میان ایران و آمریکا ، دولت ایران در 1958 به عضویت آژانس بین المللی انرژي اتمی - IAEA - در آمد و در 1967 راکتور تحقیقاتی پنج مگاواتی در دانشگاه تهران آغاز به کار کرد.با پیروزي انقلاب اسلامی روند هسته اي شدن ایران از حرکت ایستاد.با پایان جنگ تحمیلی و با آغاز دوران باسازي تکمیل نیروگاه بوشهر در دستور کار دولت قرار گرفت. - بصیري ،قاسمی ، - 106 : 1385 در سالهاي اخیر ، پرونده هسته اي ایران به یکی از چالش هاي عمده سیاست خارجی ایران و همچنین به یکی از مهم ترین مسایل بین المللی تبدیل شده است.
از زمان مطرح شدن فعالیت هاي هسته اي ایران در مجامع بین المللی تا کنون آمریکا یکی از قدرت هاي تاثیر گذار بر روند این پرونده می باشد. با توجه رویکرد هژمونی آمریکا در جهان و منطقه خاورمیانه و تعارض منافعی که این کشور با ایران دارد به نظر می رسد دستیابی ایران به فناوري هسته اي تهدید جدي علیه منافع آمریکا تلقی می شود. قابل ذکر است علارغم وجود قدرت هاي - چین ، روسیه ، فرانسه ، انگلیس ،آلمان - در روند مذاکرات با ایران ، ایالات متحده با هدایت فضاي سیاسی و روانی رهبري این مذاکرات را بدست گرفته است به نوعی می توان گفت امروزه مسئله هسته اي ایران چالش بین ایران و آمریکا است.
با توجه به اینکه روند مذاکرات همچنان ادامه دارد و هنوز طرفین نتوانستند به توافق جامع دست یابند بنظر می رسد واکاري رویکرد آمریکا از ابتدا تا کنون یک امر ضروري بنظر می رسد.این پژوهش قصد دارد با روش تبیینی به این سوال پاسخ دهد که آمریکا چه رویکردي در پرونده هسته اي ایران از سال 2003 تا 2014 داشته است ؟ همچنین فرضیه مطرح شده این است که آمریکا با خارج کردن پرونده هسته اي ایران از روال حقوقی و فنی با اعمال سیاست دوسویه به دنبال مهار ایران در منطقه و جهان است .
چارچوب نظري
رئالیسم تهاجمی
یکی از رئالیست هاي تهاجمی در مطالعات امنیتی یعنی جان مرشایمر - 1994-1990 - معتقد است که قدرت نسبی براي دولت ها از اهمیت بیشتري برخوردار است و نه قدرت مطلق . او معتقد بود که رهبران کشورها باید آن دسته از سیاست هاي امنیتی را دنبال کنند که دشمنان بالقوه آنان را تضعیف می کند و قدرت آنها را نسبت به بقیه کشورها افزایش می دهد . از نظر نئورئالیست هاي تهاجمی روابط بین الملل مانند بازي دوراهی - تنگناي - زندانیان است . در این دهه از جهانی شدن انطباق ناپذیر بودن اهداف دولت ها و منافع آنها ، ماهیت رقا بت آمیز نظام هرج ومرج زده را بیشتر می کند و درگیري ها را همانند همکاري اجتناب ناپذیر می سازد.
بنابراین صحبت از کاهش بودجه نظامی در پایان جنگ سرد از نظر نئورئالیست هاي تهاجمی حماقت کامل بود . دولتمردان باید آماده این واقعیت باشند که یک دولت توسعه طلب ممکن است نظم جهانی را به چالش بکشد به علاوه اگر قدرت هاي بزرگ جریان خلع سلاح را آغاز کنند و قدرت خود را در مقایسه با دیگر دولت ها کاهش دهند به راحتی دولت هاي توسعه طلب را به حمله تشویق می کنند. - بیلیس و اسمیت، - 422 : 1382 مرشایمر استدلال می کند ساختار سیاست بین الملل یک مفهوم کلیدي براي درك رفتار کشوهاست. و به طور خاص بر پنج فرضیه اصلی به اشتراك گذاشته می شود : اول سیاست بین الملل در قلمرو هرج و مرج - آنارشی - قرار دارد و هیچ دولت مقتدري براي اجراي قوانین و مجازات وجود ندارد. دوم هیچ دولتی نمی تواند از نیت دیگر کشورها و همچنین استفاده زور علیه آنها مطمئن شود.
علاوه بر این دولتها از اطلاعات ناقض در مورد نیت دیگر کشورها رنج می برند و اینکه نیت کشورها در حال تغییر است. سوم بقا انگیزه اولیه همه کشورهاي در نظام بین الملل است بقا در بالاترین اولیت براي دستیابی به تمام اهداف دیگر قرار دارد چهارم دولت ها نهاد هاي عقلانی هستند که در محیط خارجی براي به حداکثر رساندن هدف بقا استراتژي هاي خاص را انتخاب می کنند و در تهایت دولتها همیشه داراي مقداري ظرفیت نظامی براي صدمه زدن و از بین بردن یکدیگر هستند. در کنار هم قرار گرفتن این فرضیات با یکدیگر به این نتیجه می رسیم که دولتها به زودي متوجه می شوند که کارامد ترین راه براي تضمین بقاء در محیط هرج و مرج به حداکثر رساندن قدرت نسبی خود با هدف نهایی تبدیل شدن به قوي ترین قدرت - یعنی هژمونی - است. toft,2005, - 383 -
تبلور رئالیسم تهاجمی در سیات خارجی آمریکا سیاست خارجی مدرن آمریکا از پارادایم واقع گرایی جدا شده و به نظر میرسد در حال حاضر یک برنامه مبتنی بر واقع گرایی تهاجمی را دنبال کند. سیاست هاي معاصر آمریکا بر اساس مدل رئالیسم تهاجمی مرشایمر قابل تحلیل است و منطقی را براي پیش بینی آینده آمریکا به نظر می رسد. مشارکت آمریکا در سازمان هاي بین المللی و سازمان ملل متحد صرفا در خدمت پیشبرد منافع آمریکا در سطح جهانی است. رئالیسم ها به طور سنتی به عنوان قدرت و توانایی نظامی تعریف می شود اما درسیستم جهانی قدرت به عنوان مسایل اقتصادي ، دیپلماتیکی ،الکترونیکی و با نیروهاي نظامی اعمال می شود. عملکرد هاي آمریکا در تمام عرصه هاي قدرت جهانی تهاجمی و براي حفظ هژمونی آمریکایی است در نهایت در نظام بین الملل به عنوان گسترش آزادي و دموکراسی مفید به نظر می رسد. - - https://clydefrog88.wordpress.com
-مفهوم هژمونی در رئالیسم تهاجمی به نظر مرشایمربه حداکثر رساندن قدرت نسبی به نقطه اي از هژمونی هدف نهایی از هر دولت است .در تعریف هژمونی باید گفت دولتی است که دولتهاي دیگر تسلط دارد که در دو سطح منطقه اي و جهانی استفاده می شود.به گفته مرشایمرهژمونی به معناي سلطه بر یک سیستم که معمولا به عنوان کل جهان تفسیر می شود اما ممکن است براي یک سیستم محدود و توصیف منطقه خاص مانند اروپا ، شمال شرق آسیا و نیم کره غربی و... مورد استفاده قرار گیرد. - - Toft ,2005 :385
-هژمونی جهانی آمریکا هژمونی آمریکا یک امپراطوري سنتی نیست بلکه در نوع خود منحصر به فرد است که داراي چهار ویژگی است : اول اینکه
آمریکا هژمونی ارضی نیست بلکه ایدئولوژیک است بر اساس ایدئولوژي لیبرالیسم که بدنبال محدود کردن دولت و تضمین حقوق افراد می باشد. دوم ، آمریکا یک نظام سرمایه داري است که در حال انباشت سرمایه است نه از دست دادن آن. سوم ،کشورها به دنبال پیوستن به امپراطوري آمریکا هستند نه ترك آن. این امپراطوري مرز و عضویت رسمی ندارد وهر کشوري با نظم مبتنی بر قانون اساسی ، حقوق مالکیت و... ممکن است خود را عضو در نظربگیرند. چهارم ،اتحاد نظامی آمریکا در اروپا و شمال شرقی آسیا که حکمرانی فراملی سیاسی – نظامی را براي متحدانش بوجود آورده است.این چتر نظامی آمریکا اعتماد متقابل را ایجاد می کند
و هزینه هاي معاملات تجاري را کاهش می دهد و به آنها اجازه می دهد دستاوردهاي بیشتري از تجارت بدست آورند.علاوه بر این ایالات متحده یک شبکه حاکم اقتصادي و نهاد هاي قضایی مانند WTO,IMF ، بانک جهانی و سازمان ملل متحد و دادگاه هاي بین المللی و... بوجود آورده است که این سازمان ها باعث رشد اقتصادي از طریق تسهیل مبتنی بر تصمیم گیري به جاي تحمیل امپریالیستی است. - - Odom ,2007 : 405 لازم به ذکر است ، دستیابی آمریکا به تسلط جهانی به مقابله با مناطق مسله دار ، موانع بالقوه و بالفعل علیه هژمونی آمریکا نیاز دارد که در یک الگوي سیستماتیک هژمونیک سفارش شده است. در حال حاضر نقاطی مانند ایران ، اکراین ،... سردرگمی هایی از طریق ایجاد محدودیت در حفظ قدرت نظامی ، برپا نگه داشتن مسئولیت هاي داخلی و عمل کردن در محدوده قوانین بین المللی براي آمریکا ایجاد کرده اند. - , - pollack,2014 -هژمونی منطقه اي آمریکا در خاورمیانه این منطقه جایگاه ویژه و همیشگی در راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده امریکا داشته که همواره در قالب منافع حیاتی مورد توجه سیاستگذاران آمریکا قرار گرفته است .دولت آمریکا از دوران نیکسون که آغاز حضور آمریکا در منطقه بوده است تاکنون