بخشی از مقاله

چکیده
در بین گروههای تروریستی که در چند سال اخیر، در منطقه خاورمیانه ظهور کردهاند، حجم پیشرفتها و گسترش گروه "داعش" بیش از همه به چشم میآید . به طوری که بسیاری از تحلیلگران این حجم از پیشرفتها را بدون کمک و مساعدت کشورهای خارجی غیر ممکن میدانند. در این میان انگشت اتهام بیش از همه متوجه آمریکا و اسرائیل بوده است. البته نقش اسرائیل در شکلگیری داعش ابتدا در اسناد ادوراد اسنودن افشا شد. وی در مدارکی از نقش اسرائیل در تاسیس داعش پرده برداشته، فاش کرد که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل در عملیاتی با نام "لانه زنبور" در شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی نقش داشته و هدف تشکیل گروهی با شعارهای اسلامی بوده است که سلاح خود را به سوی کشورهایمخالفِ موجودتِی اسرائیل نشانه بگیرد. در این رابطه پژوهش حاضر با بررسی این موضوع که؛ حمایت اسرائیل از گروه تروریستی "داعش" چه منفعتی را میتواند برای این رژیم در بر داشته باشد؟ به این فرض منتج شد که؛ به نظر محدوده قلمرو داعش برای اسرائیل حائلی ژئواستراتژیک است که در صورت تحقق آن گسست در زنجیره مقاومت را موجب میگردد. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی صورت پذیرفته است.

واژه های کلیدی: داعش، اسرائیل، ایران، ژئوپلیتیک، حائل.

مقدمه

گروهکی تروریستی، مسلح به اندیشه و شیوه سلفی- تکفیری است که ادعای اصلی اعضای آن تشکیل خلافت اسلامی و اجرای شریعت اسلام است. این گروه، انشعاب و باقیمانده القاعده عراق است که بستر اولیه شکلگیری آن به تحولات بعد از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 بر میگردد. ناآرامی و هرج و مرج شکل گرفته پس از حمله آمریکا به عراق، شرایط لازم را برای جنگهای چریکی و ایجاد آشوب برای گروههای ناراضی از شرایط به وجود آمده فراهم آورد. ظاهرأ در بدو تاسیس این گروههای مسلح با جذب منابع مالی وانسانی در تلاش بودند تا همزمان با نیروهای نظامی آمریکایی و عراقی مقابله کنند.

در این میان بذر اولیه شکلگیری این گروه شورشی توسط"ابو مصعب الزرقاوی" که اردنیالاصل بود کاشته شد. اما "داعش" همچون سلف خود "القاعده" یا سایر گروههای تروریستی نبود که فقط به سوءقصد و جنگ چریکی اکتفا کند، بلکه گروهکی شناور است که قلمروگشایی و فتح اراضی از مهمترین مبانی جنگی آن است - مشرق نیوز: . - 1393/4/13 مبنایی که با هدایت "ابوعمر بغدادی" و بعدها " ابوبکر بغدادی" - رهبران بعدی داعش - تا آنجا پیش رفت که اکنون پس از گذشت چند سال از تاسیساش بخشهایی وسیعی از خاک سوریه و عراق را در تصرف خود دارد. در این خصوص همواره حرف و حدیثهایی در مورد اهداف و کامیابی این گروه تروریستی در اشغال این بخشهای وسیع وجود داشته که این پیشرفتها را بدون کمک و حمایتهای مالی، نظامی، اطلاعاتی و فکری کشورهای خارجی غیر ممکن میدانند.

در این میان بیش از همه نوک انگشت اتهامات متوجه آمریکا و اسرائیل بوده است. که البته آنچنان هم نامربوط نبوده و مقامات این کشورها اصراری هم برای انکار یا سرپوش نهادن بر این مسئله ندارند. چنانکه هیلاری کلینتون وزیر خارجه اسبق ایالات متحده در کتاب خاطراتش علنأ شکلگیری داعش را موضعی در راستای تقسیم خاورمیانه دانسته، از قرار برای به رسمیت شناختنش توسط آمریکا و متحدانش سخن به میان میآورد - پایگاه خبری رحماء، . - 1393/5/25 با کشف سلاحهای ساخت اسرائیل و آمریکا در اختیار این گروهک و احداث بیمارستانهای صحرایی در مرز سوریه و اسرائیل با هدف مداوای زخمیهای این گروهک - خبرگزاری رشد، - 1393/12/2، همخوانی مطالب یاد شده با هم بیشتر شده، این فرضیه را قوت میبخشد که اسرائیل در شکلگیری و تداوم این گروهک تروریستی نقش داشته است.

تا جای که بسیاری از تحلیل گران سیاسی بر این باور بودند که موفقیت داعش در مأموریت خود آن چنان بوده است که »رایان کراکر« - سفیر سابق امریکا در عراق - را به تمجید از داعش وادشته، میگوید: »داعش با برداشتن مرزهای عراق و سوریه خدمت بزرگی به واشنگتن کرده است.!« حال باید دید که داعش بر اساس کدام نقشه راه عمل کرده است که رایان کراکر را به چنین تمجیدی واداشته است - فرهنگ نیوز، . - 1393/5/11 در این رابطه پژوهش حاضر با نگاهی ژئوپلیتیک درصدد بررسی این موضوع است.

مباحث نظری - استراتژی مهار یا بازدارندگی -
دههها پیش از آن که "مکیندر" ژئوپلیتیسین معروف بریتانیایی بر روی "هارتلند"- به عنوان سرزمینی که تسلط بر آن حکمرانی جهانی را برای حاکم آن در بر خواهد داشت- دست بگذارد و از این طریق اهمیت برخی سرزمینها - مناطق - را در بازی رقابت قدرتها خاطر نشان سازد، روسیه و بریتانیا دو قدرت مطرح قرن نوزدهم تلاشی را در آسیای مرکزی پیش گرفته بودند که بعدها "بازی بزرگ" نام گرفت. مطابق این بازی روسها براساس وصیت نامه منتسب به "پتر کبیر" - 1725-1672م. - - که یک استراتژی ژئوپلیتکی و شاید الگویی برای نظریات ژئوپلیتیکی قرن بیستمی بود- نزدیکی به استانبول و هند را حتیالمقدور برای خود لازم و واجب میشمردند مطابق این وصیت نامه هر کس بر استانبول و هندوستان دست مییافت فرمانروای حقیقی جهان میگردید - هوشنگ مهدوی، . - 115 :1391

هند مهمترین مستعمره بریتانیا بود و علاوه بر ثروت آن که نقش مهمی در هژمونی جهانی بریتانیا داشت، آبهای گرمش آرمان و هارتلند رویایی روسها محسوب میشد - زیرا هدف اصلی سیاست روسیه با توجه به تنگناهای جغرافیایی در دسترسی به آبهای گرم همواره پیشروی به سوی بنادر آب گرم و ایجاد فرصتهای بازرگانی بوده است - - کتلین و شلی، . - 44 : 1383 کلید هندوستان هم ترکستان - آسیای مرکزی - بود که باید از آن عبور میشد. انگلیسیها از انگیزههای روسها برای حمله به هندوستان اطلاع داشتند و بنابراین درصدد بودند که پیش از آنکه نیروهای مهاجم به این سرزمین نزدیک شوند، به رویارویی با آنها بپردازند.

از این رو بود که به فکر مناطق حائل میان خود و روسیه افتادند - محمدی، . - 1393/9/1 بنابراین بریتانیا با در نظر گرفتن آسیای مرکزی- بویژه محدوده افغانستان کنونی- به عنوان یک حائل ژئواستراتژیک - منطقهای که تسلط بر آن دامنه نفوذ رقیب را محدود خواهد کرد - میان هند و روسیه تلاش مینمود تا مانع پیشروی این کشور به سوی جنوب گردد.با ظهور قدرت جدید آلمان در عرصه بینالمللی- که محصول اتحاد مجموعهای از صدها کشور کم وسعت، امیر نشین و پادشاهیهای کوچک پس از سلطه بیسمارک بر پروس بود - کتلین و شلی، - - 37 :1383 متفکرانی همچون مکیندر که اکنون آلمان را رقیب جهانی بریتانیا تلقی میکردند و آرمان گسترش به سوی شرق این کشور- متاثر از نظریه"فضای حیاتی"- را تهدیدی برای هژمونی جهانی این کشور در نظر میگرفتند - تهدیدی که از پیوند و اتحاد آلمان با روسیه یا سلطه یک جانبه آلمان بر هارتلند حاصل میشد - با چرخش به سوی مناطق داخلی اوراسیا، منطقهای را نشان کردند که قدرت حاکم بر آن میتوانست قدرت آینده جهان باشد.

از نظر وی خشکی بزرگ اوراسیا دارای ناحیه غیر قابل دسترسی از سوی قدرت دریائی بود که نقش دژ را بازی میکرد و بین رود ولگا در غرب، سیبری در شرق، ارتفاعات البرز و هندوکش در جنوب و اقیانوس منجمد شمالی در شمال قرار داشت. این منطقه فاقد محورهای نفوذی دریائی بوده و در طول تاریخ همیشه کانون فشار به اطراف خود بوده است. او نام این منطقه را محور نامید که دارای منبع بزرگ قدرت بود و قادر بود بر شرق دور، آسیای جنوبی و اروپا که مجموعه آن را جزیره جهانی مینامید مسلط شود. از نظر مکیندر مسیر اروپای شرقی راه ورود به ناحیه محور بود - حافظ نیا، . - 236 : 1385

لذا کسی که بر اروپای شرقی حکومت میکرد میتوانست بر هارتلند فرمانروایی کند و کسی که بر هارتلند حکمرانی میکرد بر جزیره جهانی فرمان میراند و کسی که بر جزیره جهانی حکمرانی میکرد بر کل جهان فرمانروایی میکرد - فلینت، . - 40 :1390 از نظر تاریخی مکیندر دید استراتژیک خود را نسبت به جهان در دوران حساسی از اقتصاد جهانی شکل داد که بریتانیا در حال از دست دادن پیشتازی سیاسی و اقتصادی خود در جهان بود. بریتانیا در قرن نوزدهم قهرمان اقتصاد جهانی لیبرالیستی بود که میتوانست چیرگی این کشور را در پی داشته باشد. اما فرآمدن قدرتهای جدید آمریکایی و آلمانی در واپسین ربع قرن دوران یاد شده این شرایط را مورد دگرگونی عمده قرار داد.

لذا او به این نتیجه رسیده بود که صرف جمع آوری سرمایه در لندن نمیتواند برای رویارویی با چالشهای ناشی از توسعه صنعتی عظیم آلمان کافی باشد - مجتهد زاده، . - 146 : 1381بنابراین فارغ از اینکه وی واقعأ به قدرت ذاتی منطقه هارتلند باور داشت یا تنها به یک مفهوم پردازی جهت توجیه افکار عمومی پرداخته بود- تا از این طریق مهار و محاصره قدرت نوظهور آلمان را منطقی جلوه دهد- در ساده ترین شرایط این مدل در جهان دوران آغازین قرن بیستم میتوانست سیاست سنتی بریتانیا را در زمینه ایجاد موازنههای قدرتی در اروپا برای جلوگیری از بروز قدرتی اروپایی که بریتانیا را تهدید کند مورد بازنگری قرار دهد.

مضمون نهفته سیاسی عبارت بود از جلوگیری از اتحاد آلمان و روسیه }از طریق ایجاد یک منطقه حائل ژئواستراتژیک { به منظور ممانعت از دسترسی به ناحیه محوری و چیره شدن بر منابعی که سرنگون کردن امپراطوری بریتانیا را عملی سازد. پیامی که مکیندر در بحث خود داشت این بود که سیاست خارجی بریتانیا نیازمند تجدید نظر است تاپاسخگوی شرایط نوین باشد - همان: . - 149 این پیام برای استفاده ویژه سیاستمداران جهان که در ورسای گرد هم آمده بودند - 1919 -  تنظیم شده بود - همان: . - 150 وی از این طریق به دیپلماتهای درگیر در شکل دهی به نقشه جدید سیاسی اروپا پس از جنگ اول جهانی هشدار میدهد که آلمان و روسیه بایستی با حلقهای از حکومتهای ملی مطمئن، از هم جدا شوند.

زیرا هر قدرتی که براروپای شرقی سلطه پیدا کند، ممکن است هارتلند را تصرف کند  - مویر، . - 371 :1379 بدین ترتیب در نتیجه مذاکرات صلح این سلسله کشورها به شکل یک منطقه حائل بین آلمان و روسیه دراروپای شرقی بوجود آمدند. هرچند این استراتژی در عمل کارگرنیفتاد و با شروع جنگ - 1939 - این کشورها یکی پس از دیگری و به سرعت به تصرف آلمان نازی در آمدند، اماسیاست  مهار - بازدارندگی - کنار گذاشته نشد و از همان روز خاتمه جنگ - دوم جهانی - تا پایان جنگ سرد اساس سیاست ژئوپلیتیکی غرب قرار گرفت. نپیوستند و در اردوگاه باختر سیاسی با ایالات متحده هم داستان این بار این شوروی بود که با شکست آلمان در جنگ دوم جهانی به عنوان یگانه حاکم منطقه هارتلند باید مورد محاصره قرار میگرفت.

بر این اساس هنوز مکیندر زنده بود که اسپایکمن آمریکایی - - 1943 مستقیمأ از یک قدرت برتر آمریکایی در دوران پس از جنگ جهانی دوم سخن به میان میآورد که بتواند هارتلند را خنثی نماید. - مجتهدزاده، . - 155 :1381 بدین ترتیب اگر شوروی  یک برج و باروی بلند - هارتلند - شمرده میشد به طور آشکار راه برخورد با آن در محاصره گرفتن آن بود. لذا وی معتقد بود که متفقین پس از جنگ باید سیاست خود را بر پایه بازداشتن رقیب  - شوروی کمونیست - از هر نفوذ و حضور در قلمرو ریملند قرار دهند زیرا مطابق این بازنمائی هرکس که کنترل ریملند را بر عهده داشت میتوانست سرنوشت جهان را کنترل کند - حافظ نیا، . - 239 :1385 

بدین منظور زنجیره محاصره شوروی از سوی شماری از کشورهای مخالف آن واقع در ریملند بسته شد. ناتو در اروپا سنتو در آسیای  باختری و سیتو در آسیای خاوری - مجتهدزاده، . - 156 :1381 اسپایکمن این ناحیه را منطقه پیرامونی یا منطقه حاشیهای نام دادکه کنترل بر آن میتوانست نیروی هارتلند را خنثی سازد - همان: 155 - بدین ترتیب هرگاه حلقهای از زنجیره محاصره قطع میشد   دخالت نظامی قطعیت پیدا میکرد و ناحیه ریملند به به منطقهای برای درگیریهای نظامی کوچک و بزرگ دوران پس از سال 1945 تبدیل شد. - مانند برلین، کره، خاورمیانه و ویتنام که یک درگیری    
بزرگ شمرده میشد - - همان: . - 156

برهمین اساس برخی معتقدندکه سیاست "کانتین منت" آمریکا که از سوی "ژرژ کنان" ارائه شد و در دوره جنگ سرد مبنای سیاست خارجی آمریکا در اطراف شوروی و ایجاد کمربند سد نفوذ کمونیسم بوده است متاثر از نظریه ریملند اسپایکمن شکل گرفته است - عزتی، . - 138016 در عمل نیز   ژئوپلیتک آمریکایی برای آشکار کردن خطوط قاطع جداییها برای استحکام بخشیدن به حلقه محاصره رقیب دنیای سیاسی را به دودسته تقسیم کرده بود. دنیای واقع شده در پس پرده آهنین اصلاحی که "چرچیل" در فردای جنگ جهانی دوم آن را در تشریح دنیای کمونیزم به کار گرفت و دنیای آزاد یا کشورهایی که به کمونیزم گرفت.  نپیوستند و در اردوگاه باختر سیاسی با ایالات متحده هم داستان شدند - مجتهدزاده، . - 156 : 1381                            

ژئوپلیتیک اسرائیل                            
اسرائیل رژیمی کوچک از منظر جغرافیایی و بازیگری تاثیرگذار درعرصه خاورمیانه است که با حمایت کشورهای قدرتمند غربی بویژه بریتانیا و آمریکا در فضای خصمانه جنگ دوم جهانی در سرزمین    
فلسطین شکل گرفت 1943 - م. - و بیش از شش دهه است که به موجودیت خود ادامه میدهد. کل این سرزمین 20،700 کیلومتر مربع می باشد. 266 کیلومتر مرز مشترک با مصر، 51 کیلومتر با غزه،    79 کیلومتر با لبنان، 27 کیلومتر با سوریه، 238 کیلومتر با اردن و  307 کیلومتر مرز با کرانه باختری دارد. نوار ساحلی آن در قسمت مدیترانه 237 کیلومتر و نوار ساحلی کوچکی نیز در بخش خلیج    
عقبه دارد. این شرایط فیزیکی محدود، اسرائیل را به صورت کشوری در آورده که نه تنها دارای عمق استراتژیک نیست، بلکه مرزهای فعلی آن نیز مورد مناقشه است - جلیلوند، . - 1393/10/10

بنابر نظرراتزل دو عامل موقعیت در سرنوشت یک  کشور و ملت تاثیرگذار است. وسعت نشانگر توسعه فرهنگی و قدرت سیاسی کشور است و اگر دولتها فضای کافی برای زندگی جمعیت و مردم خویش در اختیار نداشته باشند و در صدد توسعه آن برنیایند، نابودی آنها حتمی است. علاوه بر این اگر کشوری که دارای وسعت کم است در کنار یک کشور بزرگ واقع شود در نزاع حتمی با این  کشور از بین خواهد رفت و در نبردهای آتی کشورهای بزرگ پیروز خواهند شد - ملکوتیان، . - 76 :1366 اگر شرایط اسرائیل را از این  منظر پی بگیریم به طور کلی میتوان گفت که در سیاست خارجی و   ژئوپلیتیک اسرائیل علاوه بر"آموزههای دین یهود"در مورد"اسرائیل بزرگ" دو مولفه "موقعیت جغرافیایی"و"وسعت"، بیش ازهر چیز تاثیر گذار بوده است. از یک سو قلمروی جغرافیایی اسرائیل در کرانه شرقی مدیترانه باریک و کم مساحت و از سه طرف محصور

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید