بخشی از مقاله
چکیده
سامان دادن راهبردی گروههای تکفیری در قلب خاورمیانه بیشتر واحدهای جهانی و منطقهای را بهصف آراییهای امنیتی کشانده است. الگوی رفتاری هر یک از واحدهای جهانی و منطقهای در برخورد با چیستی پیچیده بزرگترین گروه تروریستی جهان متفاوت و متضاد بوده است. در این پژوهش ما در راستای پاسخ به این سؤال برآمدیم که تحولات ژئوپلیتیکی عراق و سوریه پس از به وجود آمدن داعش منجر به ظهور کدام نوع از الگوهای رقابتهای منطقهای شده است؟
فرضیه مطروح با بهرهگیری از نظریه ژئوپلیتیک عبارت است از اینکه؛ تحولات ژئوپلیتیکی عراق و سوریه محصول نقشآفرینی دو گفتمان و محور متضاد را در خاورمیانه بوده و این تحولات بیش از آنکه نتیجه عوامل درونی باشند ناشی از متغیرهای بیرونی بوده و رقابتهای منطقهای و جهانی آینده این تحولات را پدید میآورد.
بر اساس یافتههای این پژوهش باید گفت که نخست؛ پدید آمدن داعش ارتباط مستقیمی باسیاست خروج آمریکا از عراق و نقش کنترل غیرمستقیم تحولات منطقهای از طریق سناریوی جنگ درون تمدنی - شیعه و سنی - در ژئوپلیتیک جهان اسلام دارد که موجب ایفای نقش ناجی از سوی واشنگتن در تقابل با جریانات تکفیری میشود. دوم؛ ایجاد شکاف در ژئوپلیتیک شیعی و مقابله باقدرت منطقهای تهران، موجب ایجاد تهدیدات امنیتی برای تلآویو بعد از دومینوی بهار عربی شده است. . روش پژوهش تاریخی - تحلیلی و شیوه گردآوری دادهها نیز کتابخانهای، استفاده از مجلات، مقالات معتبر و منابع اینترنتی است.
مقدمه
پس از تحولات اصلاحطلبانه بیداری اسلامی در خاورمیانه، شکل و نحوه بالفعل شدن تحولات ژئوپلیتیکی، مطلوب بسیاری از واحدها نبوده است. برخی نظیر سعودیها معتقدند که تهران با افزایش قدرت ژئوپلیتیکی شیعی خود در منطقه، در حال بازگشت به دوران هژمونی خویش است و باید به نحوی این تلاش ایران مهار شود. در این راستا نخست، بیشترین تلاش خویش را در عراق و سوریه به کار بسته تا قدرت تهران را که با توافق هستهای و مزایای اقتصادی ناشی از آن بهسوی گسترش گام برداشته است مهار کند.
دوم، در راستای نیل به هدف نخست با رژیم صهیونیستی متحد شده و جریانات تکفیری نظیر داعش را به اشکال مختلف موردحمایت قرار دهند. ترکیه که پس از شکست در انتخابات پارلمانی تا حدی به ناکارآمدی سیاست تهاجمی خویش در خاورمیانه واقف شده و در دوراهی قرارگرفته است. راه نخست، حاکی از رؤیاپردازیهای نو عثمانیها و طراحانی نظیر داود او غلو برای افزایش قدرت منطقهای در جنوب کشور خویش است که در این راهبرد هم طرفداران داخلی خود را ازدستداده و همروند ادغام کرد ها در ملت ترکیه را که دستاورد یک دهه نهادینه کردن دمکراسی در این کشور بوده است در تقابل با خود قرارداد.
از طرفی آرمان این مسیر با از دست دادن و پدید آمدن منطقه حائل در شمال سوریه پس از تعلل در کوبانی و عدم سناریوی مطلوب در سوریه آتاتورکهای نوین را در تنگنا قرارداد. نخبگان ترک در مسیر همراهی با واشنگتن در خاورمیانه قرار گرفتند، و واشنگتن برای مدیریت بحرانهای منطقهای در خاورمیانه منافع خویش را بر دغدغههای متحدان خاورمیانهای ترجیح داده است. روسیه که پس از بحران اوکراین به سیاستهای محتاط خویش در قبال رویدادهای جهانی پی برده است ، حاضر نیست نمونههای مشابه از دست دادن متحدانی نظیر قذافی را مشاهده نماید و آخرین حلقههای کمربند امنیتی خویش در خاورمیانه را از دست بدهد، در یک راهبرد موازی با تهران به حمایت همهجانبه از دولت اسد پرداخته و رویارویی با غرب را به تنگتر شدن فضای خویش در خاورمیانه ترجیح میدهد.
جمهوری اسلامی ایران نیز که منافع خاورمیانهای خویش را در محیط مجاور خویش دنبال کرده، الگوی رفتاری خویش را سمت حمایت از دولت و ملتهای عراق و سوریه کشانده تا در این پویش نقش بازیگران مداخلهگر را کاهش داده و محیط امنیتی خویش را سامان دهد. در این پژوهش ما با بهرهگیری از یافتههای ژئوپلیتیکی بهتبع سائول برنارد کوهن1 بر این باور هستیم که هر یک از مناطق حیاتی جهان دارای جایگاه سلسله مراتبی بوده و کارکردهای آنان بر طبق قدرت و برد این مناطق متفاوت است،2و جهان نه یکپارچه بلکه ازهمگسیخته بوده و مناطق
-2 برای آگاهی بیشتر بنگرید به:
کوهن، سائول برنارد - 1387 - ، ژئوپلتیک نظام جهانی، ترجمه عباس کاردان، چاپ اول، تهران، ابرار معاصر ژئوپلیتیکی جدا اما متجانس را پدید آورده است که خاورمیانه نیز از این الگوهای امنیتی در نظم ژئوپلیتیکی خود تبعیت میکند.
.1 روششناسی
.1,2 مبانی نظری
همانطور که تیلور1 بیان میدارد: »ژئوپلیتیک به معنای مطالعه توزیع جغرافیایی قدرت بین کشورهای جهان بهویژه رقابت بین قدرتهای اصلی و بزرگ است
«،ژئوپلیتیک محصول زمان خودش بوده و تعاریف آن نیز بر همین اساس تکاملیافته است. ژئوپلیتیک مدرن در پنج مرحله توسعهیافته است؛ رقابت برای هژمونی امپریالیستی، ژئوپلیتیک آلمانی، ژئوپلیتیک آمریکایی، ژئوپلیتیک دولتمحور دوران جنگ سرد در مقابل ژئوپلیتیک جغرافیایی جهان گرایانه و ژئوپلیتیک پس از جنگ سرد.
موقعیتهای جغرافیایی یکی از کلیدهای اصلی گشودن رمز سیاست دفاعی و استراتژیک است، و مجموعه امکانات و محدودیتهای کشور را با توجه به شرایط مختلف جهانی نشان میدهد ،بنابراین بر اساس موقعیت جغرافیایی میتوان فرصتها، تهدیدها و چالشهای ژئوپلیتیک کشورها را مورد تحلیل قرارداد.
به بیان کوهن » دولتمردان و صاحبنظرانی که ژئوپلیتیک را شیوهای برای ترکیب جغرافیا و سیاست بینالمللی میدانند، ممکن است تعریف ژئوپلیتیک را نه بهعنوان یک مکتب فکری، بلکه بهعنوان شیوهای از تحلیل بدانند که به تنوع و گوناگونی در محتوا و مقیاس زمینههای جغرافیا برای اعمال قدرت سیاسی و شناسایی چارچوبهای فضایی که قدرت در آن جریان دارد، مربوط میشود.
فلاین معتقد است که پنج راه برای بررسی و تعریف قانون ژئوپلیتیکی کشور وجود دارد که عبارتاند از
- متحدان بالقوه و کنونی
- دشمنان بالقوه و کنونی
- چگونه میتوانیم ضمن حفظ متحدان زمینه لازم برای تقویت اتحاد خود فراهم کنیم
- چگونه باید با دشمنان و تهدیدات در حال ظهور مقابله کنیم .
- چگونه میتوانیم چهار مؤلفه بالا را برای افکار عمومی خود و همچنین مجامع بینالمللی توجیه کنیم