بخشی از مقاله
چکیده
شهید و شهادت از موضوعات دیرینه ادبیات پایداری است و از سوی غالب شاعران متعهد، مورد اقبال قرار گرفته است. دردوران معاصر نیز شاعران دو ملّت فلسطین و ایران که دارای تقارب فرهنگی و سیاسی هستند، شهید و شهادت را ارج نهادهاند.محمود درویش و علی موسوی گرمارودی دو شاعر نام آشنای ادبیات پایداری هستند که یکی در فلسطین و دیگری در ایران بر ضد چپاولها و ستمها مبارزه نموده و نامشان را در صحنه های مقاومت ثبت کردند، از مردم و برای مردم گفتند، در کنارشانایستادند و رسیدن به آرمان آزادی را به آنها نوید دادند. از مهمترین درون مایه های شهید و شهادت در اشعار این دو شاعر؛ستایش شهیدان و مقام شهادت، استفاده از رنگهای سرخ و سبز به منظور نشان دادنِ این دو مضمون، و ظالم گریزی و ظلم ناپذیری می باشد.
واژگان کلیدی: ادبیات تطبیقی، شهید، شهادت، محمود درویش، علی موسوی گرمارودی
مقدمه
پایداری از مفاهیم و معانی برجسته ادبیات جهان است و به ملت خاصی تعلق ندارد. برای ادبیات پایداری نمیتوان محدوده زمانی خاصی را در نظر گرفت؛ چون از آغاز آفرینش بشر، عنصر پایداری و مقاومت از ضروریات زندگی اجتماعی انسان بوده است، بدون اینکه عنوان ادبیات پایداری بر آن اطلاق شود. در دوره معاصر با توجه به اهمیت طبقه بندی و بررسی دقیق علوم گوناگون خاصه ادبیات و نیز به سبب نوع مبارزات مردمی در جهان، عنوان مقاومت و ادبیات پایداری در حوزه مطالعات ادبی قرار گرفت و توانست ذهن شاعران متعهد ملل مختلف را به خود معطوف نماید. بدیهی است که مردم کشورهای مختلف در کشمکش های داخلی و خارجی، انگیزه های متفاوت و متنوعی را دنبال می کنند، اما به هنگام دفاع از کشور خویش، انگیزه های آنان به یکدیگر نزدیک می شود و به نوعی ادبیات پایداری عمومیت می یابد. - صولتی؛ - 8 :1389
این ادبیات محدوده زمانی خاصی ندارد و در انحصار ملت خاصی هم نیست و در هر کشوری که مردمش طعم تلخ استبداد، نابرابری، زور، خفقان و مسائل مختلف اجتماعی - سیاسی را چشیده باشند، جلوه های ادبیات پایداری را می توان دید. ادبیات پیداری در سیر تکاملی خود تا برآورده نمودن آرمان ها و ایده های مردم مبارز پیش می رود؛ پس خواه ناخواه عنصر اصلی آن را مبارزه تشکیل می دهد. - همان: - 9 بهترین نمونه های ادبیات پایداری را در ادبیات هشت سال دفاع مقدس و ادبیات فلسطین میتوان یافت. اگر بادید وسیعتر به ادبیات پایداری بنگریم، همه سروده ها و نوشته های شورانگیزی که در طول تاریخ، بیدادگری و بیدادگران را محکوم کرده اند و آزادگی و آزادگان را ستوده اند، جزء ادبیات پایداری خواهند بود.
ادبیات مقاومت انسانی و جهانی که ریشه در نوع دوستی بشری دارد، به رنجها و مصیبتهای بشری در سطح جهان و حرکتهای مبارزه جویانه و حق طلبانه مردم در سراسر جهان حساسیت نشان می دهد. ادبیات پایداری چهره انسانی عامی دارد و به هنگام ترسیم اشکال مختلف تضادهای زندگی انسان، در هیچ قالب ملی و چارچوب اجتماعی خاص نمی گنجد. شعر و داستان مقاومت، مرزهای قومی را می شکافد و مخاطب آن ژرفای وجدان عام بشری است. به همین سبب چنین آثاری را نمی توان به صورت یک شعار مستقیم نگریست، بلکه اینها بیشتر همانند تپش دل آدمی هستند که به هنگام باز ایستادنش همه مردم به یک اندازه متأثر می شوند.
اینگونه چشم انداز به ابعاد نگرش انسانی موجود در ادب مقاومت، حوزه آن را از سایر آثار ادبی متمایز میکند.محمود درویش که نامش با ادبیات مقاومت فلسطین قرین است، از او بعنوان بزرگترین شاعر مقاومت فلسطین یاد میشود. سیّد علی موسوی گرمارودی نیز که از ابتدای انقلاب در آسمان ادبیات ایران درخشیده است، بعنوان یکی از شاعران متعهد معاصر در عرصه ادبیات پایداری شناخته میشود. این پژوهش به دنبال آن است تا در زمینه ادبیات پایداری، درون مایه های شهید و شهادت را در شعر این دو شاعر به بوته تطبیق بکشاند و در کنار ارج نهادن به صلابت و صفای کلام این دو شاعر، به واکاوی اندیشهها و افکار آنها در این خصوص بپردازد.
.1 گذری کوتاه بر زندگینامه محمود درویش
محمود درویش در مارس سال 1941 م در روستای البروه، در فلسطین اشغالی به دنیا آمد و در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد که علاوه بر پدر و مادر، از 5 پسر و 3 دختر تشکیل میشد. - النقاش؛ - 97 :1972 او یکی از رانده شدگان فلسطینی بود که در سن شش سالگی به همراه خانواده اش به لبنان رفت؛ چرا که اسرائیلی ها روستای وی - البروه-را به آتش کشیدند. طولی نکشید که به زادگاهش بازگشت. درویش تنهایی و سختی زندگی در وطن را، بسی ارزشمندتر از پناهندگی در کشورهای دیگر می دانست. - جحا؛ - 469 :1999 اشغال سرزمین فلسطین، از همان آغاز ذهن او را به خود مشغول کرد. به گونهای که اشعار او چیزی جز رخدادهای
فلسطین را بازتاب نمیدهد. تا آنجا که شخصیترین سروده هایش نیز، در نهایت به فلسطین ختم میشود. - توفیق؛ - 75 :1999 در واقع، شاعر در شعر محمود درویش محو میشود و به جای او، رؤیای فلسطنِی آزاد جایگزین میشود. - شفیعی کدکنی؛ - 210 :1383 او سال ها از خون و خطر گفت، از شعر خسته شد، ولی هیچ گاه از مقاومت دست نکشید. او پرچمدار شعر مقاومت فلسطین است و نامش در کنار دیگر شاعران مقاومت می درخشد.درویش تحصیلات ابتدائیش را در روستای » دیر الأسد« گذارند و تحصیلات دوره دبیرستان را در روستای »کفر یاسین« ادامه داد و در این مرحله از زندگیش به حزب کمونیست پیوست و عهدهدار چندین منصب شد.
آخرین آنها عضویت در کمیته اجرایی سازمان آزادایبخش فلسطین بود. وی به روزنامهنگاری روی آورد و با مجلات »الإتحاد«، »الجدید«، »الکرمل«، »الفجر« و »الشؤون الفلسطینیه« همکاری کرد. - النابلسی؛ - 194 :1987 وی در گفتگویی که با هفته نامه آلمانی »دی تایت« داشت، چنین میگوید: »ما در سرزمین خودمان به عنوان فراریزندگی میکردیم. در غیاب ما یک سرشماری انجام شده بود که در آن از ما به عنوان » حاضران غایب« نام برده شده بود. مهاجرت من در سال 1970م بر خلاف بار نخست، بخشی از یک فرار گروهینبود. من رسماً اخراج نشدم، اما در شرایطی زندگی میکردم که مرا به تبعیدی خودخواسته مجبور میکرد. نزدیک به ده سال اجازه ترک حیفا را نداشتم. علاوه بر این سه سال در زندان بودم. بعد از مهاجرت جهت ادامه تحصیل در دانشگاه به مسکو رفتم.
سپس دو سال در قاهره و بعد ظرف ده سالی که بیروت محل اقامت من بود، بعد از کشتارهای گروهی صبرا و شتیلا،بیروت را ترک کردم، به تونس و از آنجا به پاریس گریختم و چند سال در آنجا زندگی کردم. بعد به امان بازگشتم و از آنجا در سال 1996م به رام االله آمدم.« - النقاش؛ - 116 :1972 دوره ی 6 ساله 1991-1996 - م - تبعید او در پاریس، برهه ای است که او بیش از پیش به فعالیتهای بین المللی و نشرادبیات عرب در کشورهای غربی دست می زد.او که رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطینی است، از جمله به انتشار یکی از مهمترین فصلنامههای ادبی و مدرن جهان عرب، به نام »الکرمل« همت میگمارد و همراه با » ژاک دریدا« و »پی بربوردیو« پارلمان بین المللی نویسندگان را تأسیس میکند.
درویش در سال 1996م پس از آن که یکبار اجازه یافت برای دیدار با مادر خود به فلسطین سفر کند، حق اقامت دائم در آن جا را نیز از سوی اسرائیل کسب کرد. شاید بیماری قلبی درویش که از سال 1984م او را عذاب میداد، در تغییر سیاست اسرائیل نسبت به وی بیتأثیر نبوده باشد. پزشکان، قلب او را دو بار در سالهای 1984 و 1998م جراحی کردند. او خود در این رابطه می گوید: »در اولین عمل، قلبم برای دو دقیقه ایستاد. به من شوک الکتریکی دادند. ولی قبل از آن، خودم را دیدم که بالای ابرهای سپید در پرواز هستم و تمام کودکی خود را بخاطر آوردم و تسلیم مرگ شدم. تنها زمانی درد را حس کردم که به زندگی بازگشتم.« - همان - اما سومین عمل جراحی قلب نتوانست کمکی به بهبود حال وی کند و محمود درویش سرانجام نهم ماه اوت سال2008م در سن 67 سالگی در پی عمل جراحی قلب باز در یکی از بیمارستانهای شهر هوستون ایالت تگزاس آمریکا درگذشت. - همان: - 120
در خصوص فعالیتهای ادبی محمود درویش باید اشاره کرد که وی سرودن شعر را از 12 سالگی آغاز کرد و زندگی شعریش به طور جدی در فلسطین اشغالی از اوایل دهه 60 متجلی گشت. وی 20 مجموعه شعر، چند اثر ارزشمند در زمینه نثر به اضافه چندین مقاله دارد.از مهمترین تألیفات شعری وی عبارتند از:عصافیر بلا أجنحه/ اوراق الزیتون/ عاشق من فلسطین/ العصافیر تموتُ فی الجلیل/ أحبّک أو لا أحبّک/ لماذا ترکتَ الحصانَ وحیداً؟/ جداریه/ حالهُ الحصار و ...درویش در زمینه نثر عبارتند از: یَومیاتُ الحزنِ العادِی/ شَیءٌ عَن الوَطَن/ وِداعاً أیﱡهاَ الحَربُ، ودِاعاً ُّها السﱢلمُ/ عابِروُنَ فِی کلامٍ عابرٍ. آثار این شاعر و نویسنده به 22 زبان دنیا ترجمه شده است.
.2 گذری کوتاه بر زندگینامه سید علی موسوی گرمارودی
علی موسوی گرمارودی در سال 1320 در قم به دنیا آمده است. پدرش از بزرگان اهل گرمارود الموت قزوین بود. موسوی گرمارودی مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم قضایی، و کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفته و در چندین دوره در عرصه شعر و ادبیات کشور حضور مؤثر داشته است. علی موسوی گرمارودی از پیشتازان شعر مذهبی امروز شناخته می شود . نام پدرش حجت الاسلام سید محمد موسوی گرمارودی بود. پدر سید علی موسوی گرمارودی ابتدا در مسجد جامع » گرمارود« مردم را راهنمایی میکرد، سپس در دوران جوانی وی به قم و سپس نجف، هجرت و آنگاه دوباره به قم بازگشت و در همانجا سکنی گزید.
سید علی موسوی گرمارودی نخست نزد پدرش مقدمات را فرا گرفت و پس از آن به دبستان ملی » باقریه« رفت. او دوره دبیرستان را در مدرسه شهید بهشتی - دین و دانش سابق - هم سپری نمود و پس از آن به مشهد عزیمت نمود و نزد علمای آن سامان، به فراگیری علوم دینی پرداخت.اولین رویداد سیاسی به وقوع پیوسته در زندگی سید علی موسوی گرمارودی، غائله در انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که وی در مدرسه فیضیه حضور داشت. او تا آستانه دستگیری و زندانی شدن نیز رفت که با کوشش آیتاالله ربانی شیرازی نجات یافت. با ورود به دانشگاه با برخی فعالان سیاسی آشنا شد و با شدت گرفتن مبارزات او علیه رژیم