بخشی از مقاله
بیابان ها وكويرهاي ايران
الف) وضعيت بیابان های ایران
قسمت اعظم سرزمين ايران تحت سلطة سلول هاي پرفشار مجاور حاره اي قرار دارد. استقرار اين سلول ها حاكميت كم آبي را در اين سرزمين توجيه مي كند.
از طرفي حجم و ارتفاع كوهستان ها از جمله عواملي هستند كه يكپارچگي كمربند پرفشار را از هم گسيخته و اغلب نفوذ توده هاي هواي مرطوب غربي و نفوذ توده هاي سرد شمالي و يا گرم جنوبي را به داخل ايران ميسر مي سازد. از سوي ديگر عامل بري بودن و در پناه سدهاي كوهستاني قرار گرفتن تعدادي از چاله هاي داخلي ايران، نقش پرفشارهاي مجاور حاره اي را تشديد و تقويت نموده
است به طوري كه در نامساعدترين شرايط در مشرق ايران، بيابان لوت به عنوان يكي از خشن ترين چهره هاي بياباني دنيا ظاهر شده است. بنابراين ناهمواريها به دو صورت متضاد در تعديل و يا تشديد كم آبي در ايران نقش دارند. عامل ارتفاع نقش مثبت و امتداد ناهمواري ها در زمينه خشكي هوا نقش منفي را بعهده دارند.
در تقسيم بندي سرزمين هاي كم آب دنيا، كشور ما جزء زير ردة «ايران- هندي» است كه به چهار ناحية زير تقسيم شده است :
1. فلات ايران
2. دشت كوير
3. دشت لوت
4. بلوچستان
مجموعه بيابان هاي ايران جزء بيابان هاي گرم مجاور حارة اي است، اما حضور ودخالت پاره اي از عوامل جغرافيايي از جمله حجم و امتداد ناهمواري ها، ارتفاع و عرض جغرافيايي و مجاورت با اقيانوس هند و بالاخره تغييراتي در شرايط اقليمي حاكم بر آنها، درهر يك از حوضه هاي بزرگ،خصوصيات نسبتاً ويژه اي را بوجود آورده است.
تعاريف بيابان:
بيابان مفاهيم وسيعي را شامل مي شود. در اغلب زبان هاي اروپائي واژة Desert براي بيابان بكار مي رود ولي در گذشته دور اين واژه به كوير ترجمه شده كه صحيح و نمي باشد. هنگامي كه اين كلمه به صورت صفت بكار رود مفهوم غيبت انسان در محيط را دارد و حتي گاهي بدون هيچ توجه به مفهوم بي آبي، دريا را نيز به بيابان تشبيه کرده اند.
بيابان براي ما ايرانيان كلمة آشنايي است. اين كلمه همواره منطقه اي خشك، كم آب و فاقد شرايط مناسب زيستي را در ذهن القا مي كند. اين واژه در زبان فارسي كهن به نام (( وياپان )) يعني جاي بي آب، در زبان عربي كلمة (( صحرا )) و در زبان اردو بيابان به معني (( منطقة بدون جنگل )) بكار برده شده است.
اگر منظور از بيابان عدم حضور انسان و يا بصورت كلي تر عدم حيات باشد در اين صورت سطح وسيعي از كرةزمين بيابان است. (مثلاً نواحي وسيعي در قطبين و اعماق اقيانوس ها و قلل مرتفع پوشيده از برف و ...)
اگر بيابان را سرزمين هايي بدانيم كه براي زندگي انسان مناسب نيست، بسياري از پديده هاي نامساعد طبيعي را بايد به اين وسعت افزود متأسفانه فعاليت هاي كنترل نشده و غارت هاي بي حساب انسان روز به روز محيط زيست را محدودتر مي نمايد و برگسترش بيابان ها در مفاهيم فوق مي افزايد.
تصور عامه از بيابان چنين سرزميني است: كاهش پوشش نباتي، كمبود يا فقدان شبكه هاي آب جاري، وجود واحدهاي كوچك و پراكنده و متكي به چشمه هاي كم آب و اغلب شور، فراواني ماسه ها و طوفان هاي ماسه اي وجود كوير و يا باتلاق و ...
براي دسترسي به تعريف بيابان در مفهوم جغرافيائي (اقليمي- پيكرشناسي- زيستي و ..) بايد در جستجوي ارزش هايي باشيم كه داده هاي اين دسته از علوم در اختيار قرار ميدهند.
از نظر اقليم شناسان خشكي هوا يكي از ويژگيهاي اقليم بياباني سرد يا گرم است. علت كمبود بخار آب در جو بياباني بارش اندك در اين نواحي است و ساير ويژگي ها تابعي از اين عامل مي باشد. در واقع خشكي هوا علت كمبود بارندگي است.
از نظر پيكرشناسي زمين، به علت ضعف پوشش گياهي، خاك فقير و كم ضخامت بيابان ها به سرعت از بين مي روند، سنگ هاي عريان در برابر عوامل تخريب قرار دارند وسيلاب هاي مهيب و اتفاقي نقش تخريب توسط آب را در حاشيه بيابان ها به عهده دارند.
بيابان هاي واقعي قلمرو تسلط باد است و اشكال كاوشي و تراكمي ماسه عوارض اصلي را تشكيل مي دهند.
آنچه مسلم است بارش و دما (اقليم) و شكل زمين (فيزيوگرافي و مرفولوژي) دو عامل اساسي در پيدايش بيابان هاي طبيعي بوده اند.
شكل گيري بيابان هاي طبيعي در ايران از دوران سوم زمين شناسي (دورة نئوژن) آغاز و تا پايان دوران چهارم ادامه داشته است.
دخالت هاي مفرط انسان نيز سبب پيدايش بيابان هاي دست ساز بشر شده است. تاريخ طولاني استفاده از سرزمين باعث مي شود كه به راحتي نتوان مرز عوامل طبيعي و فرهنگي و انساني را در تعاريف بيابان مشخص نمود.
ارزیابی منابع موجود راجع به مفاهیم و ویژگیهای بیابان حاکی ازآن است که تعریف جامع و واحدی برای بیابانها ارائه نشده ودربیان شاخص ها ومفهوم مشترک از پدیده بیابان منابع مختلف ،دیدگاههای متفاوتی را ارائه کرده اند.دراین زمینه هریک از دانشمندان علوم مختلف به فراخور حال دغدغه های خویش از دیدگاه تخصصی خودوویژگی مناطق بیابانی را برشمرده اند.از این نظر با رعایت دیدگاههای مختلف قلمرو مناطق بیابانی محدوده های متفاوتی را نشان می دهد. تعیین
قلمرو بیابانها نیازمند دستیابی به اطلاعاتی از پارامترهای محیط طبیعی است که اثر متقابل آنها به صورت مشترک درپیدایش ویژگیهای محیط طبیعی وازجمله بیابانها دخالت تام دارند.به همین دلیل آن دسته از علوم زمین که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم درمطالعه شرایط بیابانی سهمی دارند باید دراین گونه بررسی ها موردتوجه باشند.مهمترین زمینه ها با رعایت روابط علت ومعلولی به ترتیب شامل: زمین شناسی، اقلیم شناسی، آب شناسی، پیکر شناسی زمین(ژئومورفولوژی
)، خاک شناسی وپوشش گیاهی می باشند.باعنایت به اینکه بخش وسیعی از سرزمین ایران به دلیل ویژگیهای خاص جغرافیایی درقلمرو مناطق بیابانی قراردارند وبراساس مستندات موجود این مناطق در حال گسترش نیزمی باشند، اطلاع ازچگونگی میزان کمی وموقعیت مکانی عوارض بیابان وبه طورکلی قابلیت ها وتوانایی های محیط وانعکاس تلاشهای متنوع انسان درآن اهمیت فراوانی دارد.توجه به این مساله که درحال حاضر مراکز مهم انسانی وصنعتی(ازجمله پایتخت ایران) درقلمرو بیابانها قراردارند براهمیت این گونه مطالعات می افزايد.
برای بیابان تعریف های مختلفی ارایه شده است مثلا دانشمندان گیاه شناس معتقدند بیابان ها مناطقی هستندکه دارای فقرشدید پوشش گیاهی هستند، یعنی از لحاظ تنوع گونه ای وتراکم گیاهی بسیار فقیرهستند.
اکولوژیست ها معتقدند، بیابان ها اکوسیستم هایی هستندکه تولید نسوج گیاهی به حداقل می رسد یعنی از نظر تولید انرژی شیمیایی فقیرهستند.
خاک شناسان عرصه هایی که قوه بارخیزی یاتولید رابه دلیلی ازدست می دهند، یا خیلی پایین می آیند بیابان نام نهاده اند ویژگی این خاکها عموماً شامل: نفوذپذیری ضعیف، موادآلی پایین، لایه های تجمع نمک درسطح، رس های کم توسعه یافته، ظرفیت پایین تبادل کاتیونی، رنگ قرمز تیره وتوسعه کم افق های خاک است.
ژئومرفولوگ ها جهت طبقه بندی بیابانها از اختصاصات ساختاری ومورفوژنیک استفاده کرده باتلفیق تعدادی از عوارض ژئومرفولوژی خاص بیابان از جمله کویرها، تپه های ماسه ای، بدلندها، رخنمونهای سنگی، مخروط افکنه های آبرفتی، کالوت ها، گلاسی ها وامثال آنها براساس ویژگی موادسطحی وشعاع وعملکرد فرایندهای رودخانه ای وبادی اقدام به تقسیم بندی بیابانها نموده اند.
زمین شناسان مناطقی رابیابان می دانندکه واجد سازندهای زمین شناسی شور وتبخیری(املاح گچ ونمک) هستندوازنظر پوشش گیاهی نیزفقیرند.
براساس متداول ترین تعریف، بیابان منطقه سردیاگرم ولی رویهم رفته خشکی است که درآن محیط ازنظر تراکم وتنوع پوشش گیاهی بسیارفقیراست.البته گاهی در بیابان برکه های آب یا توده هائی از علف به طور پراکنده دیده می شود ولی به طورکلی اصطلاح بیابان به مناطقی اطلاق می شودکه به هرعنوان شرایط آب وهوایی وزمینی برای گیاه وجانورسخت وطاقت فرسا است.درچنین مناطقی معمولا فرسایش بادی به طور وسیع عمل می نماید وباعث خسارات هنگفتی به مزارع
وابنیه وراههای ارتباطی می شود.تپه های ماسه ای که معمولاً فاقد پوشش گیاهی ویاهرگونه لایه یاطبقه مشخصی می باشند باوزش باد جابه جاشده وبه صورت توده های عظیمی از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل می شوند همچنین این جابجایی، زمین های زیادی را که درزیرتپه ها و توده های ماسه ای قرارگرفته است بدون استفاده می گذارد.ناگفته نماندکه آب نیز درمناطق بیابانی گاهی اوقات باعث خسارات جبران ناپذیرمی شود.شکل حرکت آبهای روان درمناطق خشک به صورت یک سیلاب شدیدوکوتاه مدت ظاهرمی شودکه درنتیجه اثرمشترک جریانهای موقتی حاصل از رگبارها
وشرایط مساعد سطح زمین به وجود می آید. تعريف بيابان كه براي امور اجرايي ملاك عمل قرار مي گيرد به شرح ذيل مي باشد:
«بيابان به سرزميني گفته مي شود كه در مناطق خشك، نيمه خشك و خشك نيمه مرطوب واقع گرديده و فاقد پوشش گياهي پايا بوده و يا ميزان آن در حدي است كه بهره برداري از آن در شرايط طبيعي به صرف و صلاح نمي باشد.»
- مناطق خشك :
تعريفي كه براي مناطق خشك به كار مي رود به لحاظ مفاهيم گوناگوني كه درباره خشكي و معيارهاي سنجش آن وجود دارد، متفاوت است. در بيابان تعريفي كه از مناطق خشك آمده است متكي بر تعريف UNEP از خشكي است. بر اين اساس:
مناطق خشك جهان نقاطي هستند كه نسبت ميزان ميانگين ريزش بارش سالانه(P) به ميانگين ميزان تبخير و تعرق سالانه(PE) در يك دوره آماربرداري سي ساله (1980-1951) كمتر از 65/. بوده است. لازم به يادآوري است كه محاسبه مقدارPE با استفاده از فرمول تورنوايت صورت گرفته است.مناطق خشك را مي توان به حوزه هاي فراخشك، خشك و نيمه خشك و خشك نيمه مرطوب تقسيم نمود.
حوزه اقليمي P/PE درصد پوشش جهاني
فراخشك 05/. 5/7
خشك 20/.-05/. 5/12
نيمه خشك 50/.-21/. 5/17
خشك نيمه مرطوب 65/.-51/. 9/9
* اين مناطق شامل مناطق قطبي و نيمه قطبي نمي گردد.
بيابانهاي ايران از نظر منشأ و مبدأ پيدايش به دو گروه عمده تقسيم مي شوند:
1- بيابانهاي طبيعي يا تاريخي
2- بيابانهاي با منشأ انساني
بيابان هاي طبيعي آن دسته از اراضي بياباني هستند كه در اثر شرايط جغرافيايي خاص مانند محدوديت ريزش هاي جوي، تغييرات شديد و دراز مدت اقليمي، وجود لايه هاي ضخيم گچ و نمك و ساير شرايط ژئولوژيكي به وجود آمده اند. بيابان هاي با منشأ انساني سرزمين هاي بياباني يا شبه بياباني هستند كه در اثر دخالت هاي انساني و عمدتاٌ بهره برداري بي رويه بوجود مي آيند كه تحت عنوان پديده بيابان زايي يا تخريب اراضي در مناطق خشك، نيمه خشك تا خشك نيمه مرطوب مطرح مي گردد.
بعضي از اشكال اراضي بياباني با منشأ انساني در كشور به شرح زير مي باشد:
1ـ اراضي باير و غير حاصلخيز:
در اين اراضي قشر روئين خاك كه بيشترين مواد غذايي و رطوبت را در اختيار گياه قرار مي دهند در اثر فرسايش بادي و ابي و يا جابجايي و برداشت از بين رفته و تنها خاك بدون توان توليد بيولوژيكي باقي مي ماند. اين نوع اراضي بيشتر در دامنه هاي شيب دار و در نواحي مسطح و هموار و يا زمين هايي كه تحت كشت ديم هستند مشاهده مي گردد.
2ـ اراضي تخريب شده:
در اين گونه اراضي پوشش گياهي به عنوان سپر محافظ خاك و نيز منبع با ارزش علوفه اي بر اثر چراهاي بي رويه،بوته كني، شخم غلط ي آتش سوزي از بين رفته است. متأسفانه مساحت اينگونه اراضي در كشور قابل ملاحظه مي باشد.
3ـ زمين هايي كه غيراصولي آبياري مي شوند:
اينگونه اراضي در اثر نامناسب بودن زهكشي يا آبياري با آب شور به تدريج به اراضي بياباني تبديل مي شوند، مانند دشت قزوين و دشت خوزستان
4ـ اراضي جنگلي تخريب شده:
در اين اراضي به دليل قطع درختان جنگلي و تبديل آنها به اراضي زراعي و تغيير كاربري و چراي دام، با كاهش توليد بيولوژيك در معرض فرسايش و تخريب قرار گرفته و بيابان زايي حاصل مي شود.
5ـ مزارع روستايي و روستاهاي رها شده:
به دليل مهاجرت و خالي شدن روستاها از سكنه، اراضي آنها در معرض تخريب و فرسايش قرار گرفته و تبديل به اراضي لم يزرع و بي حاصلي مي شوند كه خاك آن توان توليد را از دست داده و روند بيابان زايي آنها آغاز مي گردد.
6ـ تخريب ناشي از معدن كاوي و صنعت:
در شرايط فعلي بيش از 1800000 هكتار از عرصه هاي منابع طبيعي زير پوشش معدن كاوي قرار دارد و ساليانه حدود هزارهكتار نيز به اين بخش افزوده مي گرد.
7- تبديل اراضي مولد به اراضي غيرمولد:
توسعه شهرها و روستاها، احداث جاده ها، ايجاد مراكز و پادگان هاي نظامي و ساير موارد ديگر از جمله اين موارد است.
همچنين بيابان هاي ايران را مي توان به دو گروه اصلي تقسيم نمود:
1- بيابان هاي ساحلي
2- بيابان هاي داخلي
الف) بيابانهاي ساحلي
بيابان هاي ساحلي بصورت نواري شرقي- غربي با پهنايي نابرابر از بندر گواتر در مشرق تا خوزستان در جنوب غرب ايران در سواحل شمالي درياي عمان و خليج فارس گسترده شده است.
بزرگترين مشخصة اين بيابان ها كه مهمترين عامل تفكيك آنها از بيابان هاي داخلي نيز مي باشد، وجود رطوبت نسبي بالا به ويژه در فصل گرم به علت مجاورت با اقيانوس هند و جهت بادهاي مرطوب دريايي در فضاي اين بيابان مي باشد.
حضور اين پديده موجبات تغييرات چشمگيري را در نحوة دخالت فرآيندهاي حاكم بر نواحي كم آب بوجود مي آورد. تراكم پوشش گياهي را افزايش داده و ميزان تبخير را كاهش مي دهد. در بيابان هاي ساحلي بر اثر جذب رطوبت هوا بوسيلة خاك، قشر سطحي نسبتاٌ سختي تشكيل مي شود. اما در بيابان هاي داخلي چنين قشر سطحي سختي با تركيب كاني شناسي متفاوت بر اثر تبخير شديد يعني دقيقاً در جهت عكس تحول پديدة بيابان هاي ساحلي بوجود مي آيد.
پهناي اين بيابان در ارتباط با شرايط توپوگرافي متفاوت است. زماني كه كوهستان ها تا نزديكي ساحل پيش آمده باشند عرض آن كاهش مي يابد (استان ساحلي) و گاهي كه توپوگرافي به صورت جلگة هموار ظاهر شود تا دهها كيلومتر به سمت شمال توسعه مي يابد (خوزستان).
با توجه به موقعيت جغرافيايي و دخالت عوامل محلي، اين نوار ساحلي را به دو بخش متمايز شرقي و غربي مي توان تقسيم نمود.
بخش شرقي شامل سواحل درياي عمان در استان سيستان و بلوچستان و بخش غربي، سواحل شمالي خليج فارس از تنگه هرمز تا خوزستان را در بر مي گيرد.
ب) بيابان هاي داخلي
اين بيابان ها در مركز و مشرق و جنوب شرقي ايران به صورت حوضه هاي بسته مستقل يا نيمه مستقل پراكنده شده اند. رشته هاي مركب چين خورده و شكسته با توجه به روند ساختمان هاي اصلي و ناحيه اي اين چاله ها را از يكديگر جدا ساخته اند.
چون تعدادي از اين چاله ها حداقل از اواسط دوران سوم به صورت حوضه هايي مستقل شكل گرفته اند لذا تمام بيابان ها سرنوشت زمين شناسي مشابهي نداشته اند. بلكه هر حوزه بر اساس شرايط حاكم به نحوي در حال تحول بوده است. تمام اين چاله ها در اواخر دوران سوم محل تمركز رسوبات تخريبي يا تبخيري بوده اند و از ساختمان زمين شناسي يكساني برخوردار نمي باشند.
چون تعدادي از اين چاله ها حداقل از اواسط دوران سوم به صورت حوضه هايي مستقل شكل گرفته اند لذا تمام بيابان ها سرنوشت زمين شناسي مشابهي نداشته اند. بلكه هر حوزه بر اساس شرايط حاكم به نحوي در حال تحول بوده است. تمام اين چاله ها در اواخر دوران سوم محل تمركز رسوبات تخريبي يا تبخيري بوده اند و از ساختمان زمين شناسي يكساني برخوردار نمي
باشند، لذا رسوبات داخلي آنها در برابر حركات زمين ساخت پليوكواترنر به صور متفاوتي تغيير شكل يافته اند. بطور مثال بلوك نيمه سخت لوت كه زيربناي بيابان هاي طبس، لوت و جازموريان را تشكيل مي دهد، مانع انعكاس اين حركات در رسوبات سطحي خود شده و دشت هاي هموار را بوجود آورده اند در صورتيكه رسوبات ساير چاله هاي بياباني كم و بيش تحت تأثير حركات زمين ساخت قرار گرفته و اغلب به شدت چين خورده اند.
توپوگرافي هموار و وسعت قابل توجه و بالاخره ارتفاع كم بعضي از اين حوضه ها (دشت كوير- دشت لوت- جازموريان و ..) در تشكيل و تقويت سلول هاي پرفشار مجاور حاره اي بسيار مؤثر بوده و از آنجا كه منشأ جريان هاي مرطوب از شمال غربي و غرب فلات ايران است ناچار در حركت به سوي مشرق و جنوب شرق، توده هاي هواي مرطوب قسمت اعظم رطوبت خود را از دست مي دهند.
به عبارت ديگر هر چه به مشرق ايران نزديك مي شويم درجه بري بودن هوا افزايش مي يابد و نقش آن در تشديد شرايط بيابان زايي حوضه ها ظاهر مي شود.
ارتفاعات شمالي- جنوبي كرمان در مشرق حوضةلوت و امتداد شرقي- غربي البرز در جنوب درياي خزر به صورت ديواره هاي عظيمي مانع ورود جريان هاي مرطوب به حوضه هاي مجاور خود مي شوند و در نتيجه اين كوهستان ها در برابر جريان هاي مرطوب، به عنوان عامل تشديد كنندة ديگري نقش خود را به حوضه هاي مجاورش تحميل مي كند.
- با در نظر گرفتن مسائل متنوع زمين ساختي و اقليمي حاكم بر فلات ايران، مجموعه حوضه هاي بياباني داخلي را به دو گروه زير تقسيم مي كنند:
1ـ بيابان هاي گرم:
اين بيابان ها با تابستانهاي گرم و زمستانهاي معتدل علاوه بر دخالت شرايط اقليمي، تحت تأثير عوامل جغرافيايي بيابان زايي نيز قرار دارند (در پناه سدهاي كوهستاني). مهمترين عامل تفكيك اين بيابان ها ارتفاع آنها از سطح درياهاي آزاد است. به طوريكه پست ترين آنها گرمترين بيابان ها نيز مي باشد. لوت 56 متر، جازموريان 350 متر و طبس و مرغاب كوه در اين قلمرو قرار دارند.
در فصل سرد سال هر چند امكان چند روز يخبندان در حاشية آنها وجود دارد اما هرگز بارش هاي محدود جوي به صورت برف نازل نمي شود. قلل مرتفع حاشيه اين بيابان ه
از لحاظ شرايط اقليمي از جمله ميزان و رژيم بارندگي، تبخير و درجه حرارت از يك طرف و رطوبت فيزيكي خاك از سوي ديگر با هم تفاوت دارند. همين تفاوت ها مي تواند مبناءتقسيم آنها به زير گروههاي محلي باشد. مشخص ترين چهره از اين بيابان ها دشت لوت است.
2ـ بيابان هاي نسبتاً گرم:
ساير بيابان هاي مركزي و شرقي ايران در اين گروه قرار دارند. در اين بيابان ها تابستانهاي گرم و خشك و زمستان هاي سرد و نيمه خشك حكمفرماست چون محور ارتفاعات حاشيه اين بيابان ها در امتداد جريان هاي مرطوب قرار دارند و از ارتفاع چنداني نيز برخوردار نمي باشند، بنابراين نفوذ
توده هاي هواي نيمه مرطوب و سرد و خشك در فصل زمستان به داخل آنها شرايطي غير از بيابان هاي گرم را بوجود مي آورد. عرض جغرافيايي و ارتفاع كف اين بيابان ها در تشديد سرما در زمستان مؤثر است. در زمستان حتي در پست ترين نقاط اين بيابان ها ولو براي مدت نسبتاًكوتاه يخبندان اتفاق مي افتد و اغلب سطح بيابان ها را قشر نازكي از برف مي پوشاند. بهترين نمونة اين بيابان ها دشت كوير است كه از وسيع ترين بيابان هاي ايران نيز مي باشد.
مطالعه بيابان ها در دنيا از زمان استعمار اروپائيان در افريقا آغاز شده است.آنها
براي نيل به اهداف خود مطالعات زيادي انجام داده اند،ليكن اغلب مطالعات جامع نبوده و از ديدگاههاي متفاوتي انجام گرفته است. اقليم شناسان،ژئومرفولوژيست ها، زمين شناسان، گياه شناسان و اكولوژيست ها هر يك عقايد خود را اعمال مي نمايند. با توجه به شرايط سرزمين ايران اين معيارها مي بايستي براي شناخت بيابان هاي ايران مد نظر قرار گيرد:
الف) معيارهاي آب و هوائي و اقليمي
ب) معيارهاي مربوط به زمين (كه شامل: زمين شناسي، ژئومرفولوژي و خاك شناسي است.)
ج) معيارهاي اكولوژيكي و پوشش گياهي
- معيار آب و هوا:
عليرغم مطالعات گسترده اقليم شناسان در مورد شاخص هاي آب و هوايي مناطق بياباني جهان، اختلاف نظر و ارقام متفاوتي وجود دارد. به همين جهت شاخص هاي اقليمي متفاوتي ارائه شده است.
بعضي مانند گوسن بارندگي و دما را مبنا قرار داده و يا آمبرژه مناطقي كه بدون بارش باشند را بيابان مي نامند، تورنوايت تبخير و تعرق بالقوه را معيار قرار مي دهد، همچنين فائو مناطقي را كه متوسط بارندگي سالانة آن كمتر از 200 ميلي متر است بيابان اطلاق مي كند.
بنابراين با توجه به موارد فوق و در نظر گرفتن اينكه با يك يا دو عامل نمي توان شرايط يك اكوسيستم را معين نمود و از طرف ديگر آمار و اطلاعات آب و هوايي ناقص و يا اغلب مناطق بياباني ايران فاقد آمار و اطلاعات كامل مي باشند، عوامل ذيل مورد بررسي قرار مي گيرند:
الف) ميزان بارش:
- بيابان هاي ساحلي كه از سواحل درياي عمان در جنوب شرقي تا سواحل خليج فارس در جنوب غربي ادامه دارد. ميزان متوسط بارندگي ساليانه حدود 200 ميلي متر در نظر گرفته مي شود.
- بيابان هاي داخلي كه مساحت نسبتاً وسيعي را در استان هاي سمنان،مركزي، قم، اصفهان، يزد، كرمان،جنوب خراسان و سيستان و بلوچستان مي پوشاند،ميزان بارش ساليانه كمتر از 150 ميلي متر پيشنهاد مي شود. از ويژگي هاي بارش در اين مناطق، شدت بارش و پراكندگي نامنظم بارندگي در طول سال است.
ب) درجه حرارت مطلق:
بيشتر از 40 درجه سانتيگراد در نظر گرفته مي شود.
ج) تبخير:
ميزان تبخير بين 15 تا 20 برابر در بعضي موارد استثنايي بيشتر از 20 برابر ميزان بارش ساليانه در نظر گرفته مي شود.
- همچنين بر اساس رابطه (فرمول پيشنهادي يونسكو) (نسبت بارندگي به تبخير و تعرق پتانسيل كمتر از 3% باشد).
د) رطوبت نسبي:
بيابان هاي ساحلي: ميزان رطوبت نسبي متوسط ساليانه بيشتر از 80%
بيابان هاي داخلي: ميزان رطوبت نسبي متوسط ساليانه بين 15 تا 50 درصد تغيير مي كند.
هـ ) باد:
باد به عنوان عامل مهم تخريب و فرسايش خاك عمل مي كند كه مهمترين عمل آن فرسايش بادي و ايجاد تپه هاي ماسه اي است.
و) فرسايش آبي:
در بعضي نواحي به صورت ايجاد سيلاب و همچنين فرسايش خندقي مي تواند مورد توجه قرار گيرد.
درمناطق بياباني به علت محدوديت هاي اقليمي وخاك، پوشش گياهي تنك باتاج پوشش محدودوگياهاني عمدتاً ازگونه هاي مقاوم به خشكي، شوري، نمك دوست و گچ دوست تشكيل شده اند.فرم رويشي غالب دراين مناطق ، درختچه وبوته وپوشش گياهي غالب ازگياهان تيره
كاسني، اسفناج وبقولات است. گياهان شن دوست داراي سيستم ريشه اي خاص بوده و ريشه هاي جانبي خود را در طول شيب تپه هاي شني 40 تا 50 متر توسعه مي دهند. ريشه هاي اصلي نيز ممكن است تا عمق 30 متر نفوذ يابند. گونه هايي نظير اسكنبيل، دم گاوي و پده از گونه هاي شن دوست مي باشند.
گياهان مقاوم به شوري (شورپسند) بر روي خاك هايي كه شوري سولفاته – كلريده دارند و از سفره هاي آبي زيرزميني بالايي برخوردارند رشد مي نمايند (مانند اراضي كويري پست و حاشيه پلاياها) از اين نمونه مي توان به گياه اشنان و گز اشاره نمود.
گياهان گچ دوست كه بر روي دشت ها و مكان هاي مسطح داراي ساختمان خاك سطحي و خشكي زياد و شوري بالا مي باشند رشد مي كنند( عمدتاً كوتاه قد و داراي برگ هاي كوچك و تحليل رفته مي باشند) مانند گونه هايي از جنس Anabasis,Salsola
پوشش گياهي در مناطق بياباني بيشتر از نوع پوشش هاي بوته اي و درختچه اي است. از آنجاکه آب بعنوان بزرگترين عامل رشد گياه در اين مناطق ذكر مي گردد، گياهان نيز با به كارگيري استراتژي و روش هاي مخصوص به خود در مصرف آب نهايت صرفه جويي را مي نمايند. برخي از اين روش ها كه توسط تعدادي از گروههاي گياهي اعمال مي شوند عبارتند از:
- گياهان گروه كوتاه زي: (Ephemere) گياهان اين گروه داراي دوره رشد بسيار كوتاه هستند. با بارش شديد چرخه رشد، مجدداً از نوع شروع مي گردد.
- گياهان گروه خشكي پسند: (Xerophyt) به دليل داشتن مكانيزم هاي مختلف (پوشش كركي، ايجاد خار و از دست دادن برگ) مي توانند خود را در مقابل تبخير و از دست دادن آب حفظ نمايند. البته ميزان نياز آب در اين گياهان كم مي باشد ولي به بودن آب در تمام دوره سال نيازمند مي باشند.
- گياهان گروه گوشتي (آبدار): (Sukkulent) به دليل ذخيره سازي آب در اندام ها، در زمان خشكي نيازي به آب ندارند.
- گياهان گروه نمك دوست: (Halophyt) گياهان اين گروه توانسته اند خود را با محيط نمكي وفق دهند و يا بعضي از آنها حتي به نمك احتياج دارند (Muller-Hohenstein 1981).
از لحاظ تنوع زيستي 69 درصدازفلور بزرگ ايران يعني حدود 5600 گونه گياهي در مناطق بياباني ديده مي شود.گوزن زردايراني، گورخرايراني، يوزپلنگ آسيايي وتمساح پوزه كوتاه، جانوران درحال انقراضي هستندكه زيستگاه آنهادرمناطق بياباني كشورواقع شده است.