بخشی از مقاله
فصل اول
مقدمه :
انتقال از دبيرستان به دانشگاه براي بسياري از دانشجويان موقعيتي استرسزاست. نمونه هايي از اين استراسزاها عبارتند از: تغيير در ساختار، روابط با والدين و خانواده مخصوصا جدايي آنها، برقراري روابط جديد، يادگيري عادتهاي درس براي محيط تحصيلي جديد، پذيرش و تمرين استقلال بعنوان يك بزرگسال. آمادگيها و توانمنديهاي فرد براي مقابله با اين عوامل استرسزا همواره مورد توجه پژوهشگران، متخصصان بهداشت و سلامت رواني، روانشناسان باليني و متوليان امور آموزش و تربيتي بوده است. (استيو ارت و هلي ، 1985).
توانمنديها و شايستگي هاي اجتماعي و هيجاني از عوامل تعيين كننده و تاثيرگذار بر سلامت رواني و موفقيت تحصيلي محسوب مي شود (آستين ، سالكومنك ، الگن (2005)، پاركر ، ساموفلد و هوگان (2004). شايستگي هايي كه مي توانند پيامدهاي نامطلوب عوامل استرسزا را كاهش دهند و تاثيرگذار بر سلامت رواني و موفقيت تحصيلي محسوب مي شود.
خاستگاه نظري هوش هيجاني است كه بوسيله سالوي و ميير پيشنهاد شد. هوش هيجاني بعنوان يك توانايي عبارتست از ظرفيت ادراك و ابراز و شناخت و كاربرد و اداره هيجانات در خود و ديگران (سالوي ويسر 1997).
بيان مسئله:
پژوهشهاي انجام شده در زمينه رابطه هوش هيجاني با مؤلفه سلامت رواني نشان داده اند كه اين سازه با سلامت روان شناسايي محتواي هيجانها و توان همدلي با ديگران (مي يرو سالوي، 1990، 1993، 1997) سازش اجتماعي و هيجاني (سالوي و كاراسو (2002) و بهزيستي هيجاني (سلامت هيجاني) (مي يرو كهر ، 1996) رضايت از زندگي (پالمر و دونالدسون و استاف ، 2002) همبستگي مثبت و عدم سلامت رواني (اسلاسكي و كاراتريت ، 2002)، افسردگي (دادا و هارت، 2000 وشاته و همكارانش 1998) و مصرف سيگار و الكل همبستگي منفي دارد.
رابطه هوش هيجاني و شايستگي هاي هيجاني و اجتماعي با هوش هيجان را ضعيف گزارش كرده اند، ونگ و دي ، ماكسول ، مي ير (1995) از همبستگي متوسط بين متغيرهاي فوق الذكر سخن گفته اند و يافته هاي فين و روك (1997) و پاركر ، كرك و همكاران (2004) بيانگر وجود همبستگي هاي قوي بين اين متغيرهاست.
اهداف پژوهش
هدف پژوهش بررسي تاثيرگذاري سازه هوش هيجاني بر مولفه هاي سلامت رواني و موفقيت تحصيلي در مرحله حساس انتقال از دبيرستان به دانشگاه مي باشد.
اهميت و ضرورت تحقيق
ضرورت تحقيق اين است كه آيا هوش هيجاني مي تواند بر سلامت روان و موفقيت تحصيلي از دوره اي به دوره ديگر موثر باشد. نه تحصيلات، نه تجربه، نه معلومات، نه هوش هيجاني هيچ يك نمي توانند تعيين كنند كه چرا يك فرد موفق مي شود اما فرد ديگري موفق نمي شود. حتما ويژگيهاي ديگري وجود دارد كه ظاهرا جامعه براي آن هيچ توصيفي ندارد.
ما نمونه هايي از اين پديده را هر روز در محيط كار، خانه، مدرسه و محله مي بينيم. ما مردم باهوش و تحصيلكرده را مي بينيم كه موفق نيستند در حالي كه عده كمي بدون مهارت و ويژگي بارز كاملا موفق هستند. امروزه پاسخ اين سوال تقريبا به مفهوم هوش هيجاني بر مي گردد. با اينكه شناسايي و اندازه گيري هوش هيجاني دشوار است بسادگي از طريق آزمون مي توانيم هوش هيجاني خود و ديگران را اندازه بگيريم. هوش هيجاني برخلاف هوش شناختي قابل افزايش است.
فرضيه پژوهش
فرضيه اي كه در واقع نشاندهنده انتظارات پژوهشگر در زمينه روابط بين متغيرهاي پژوهشي است فرضيه پژوهش است.
1- بين هوش هيجاني و سلامت روان و موفقيت تحصيلي رابطه و همبستگي مثبت وجود دارد.
2- هوش هيجاني مردان بيشتر از هوش هيجاني زنان است.
3- سلامت روان مردان بيشتر از سلامت روان زنان است.
تعاريف و اصطلاحات
• تعريف نظري
هوش هيجاني: ظرفيت، ادراك، ابراز، شناخت، كاربرد و اداره هيجانها در خود و ديگران مي باشد.
بهداشت رواني: قابليت برقراري و ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل مسئله حل تضادها و تمايلات شخصي بطور منطقي و عادلانه و مناسب (ميلاني فر ، 1373).
• تعريف عملياتي
هوش هيجاني: منظور از هوش هيجاني در اين تحقيق آزمودن هوش هيجاني مي باشد و گرفتن نمره 70 به بالا ملاك عمل مي باشد.
بهداشت رواني:منظور از بهداشت رواني نمره كمتر از 6 در هر آزمون و زير 22 در مجموع مي باشد.
فصل سوم
مقدمه
سالها تصور مي شد كه هوش افراد (IQ) موفقيت آنها را در زندگي تعيين مي كند. مدارس براي ثبت نام دانش آموزان در برنامه هاي مختلف و همچنين شركت ها و كارفرمايان براي انتخاب افراد، از آزمون IQ استفاده مي كردند. ولي در ده سال اخير محققان دريافته اند كه IQ تنها شاخص موفقيت افراد نيست. اكنون توجه به سمت هوش هيجاني (EQ) بعنوان شاخص ديگر موفقيت
افراد محسوب مي شود هوش هيجاني نوع ديگر باهوش بودن است و شامل درك احساسات خود براي تصميم گيري مناسب در زندگي است. EQ تنها توانايي كنترل حالتهاي اضطرابي و كنترل واكنشهاست. اين به معني پرانگيزه و اميدواربودن بكار و رسيدن به اهداف است. بطور كلي EQ يك مهارت اجتماعي است و شامل همكاري با ساير مردم، كاربرد احساسات در روابط و توانايي رهبري ساير افراد مي باشد.
باتوجه به اهميت هوش هيجاني در زندگي، لزوم دسترسي به ابزار سنجش مناسبي در اين زمينه وجود دارد كه متناسب با فرهنگ و جامعه ايراني قابل كاربرد مي باشد. (گنجي ، 1384)
روش تحقيق
روش تحقيق استفاده شده در اين تحقيق علّي- مقايسه اي مي باشد. چون ما در اين تحقيق مي خواهيم پي ببريم كه آيا هوش هيجاني بر سلامت روان و موفقيت تحصيلي مي توانند تاثير داشته باشد يا نه؟ در بيشتر اوقات به منظور آزمودن فرضيه درباره روابط علت و معلولي از روش تحقيق علّي و مقايسه اي به جاي روش تحقيق آزمايشي استفاده مي شود. (دلاور ، 1367)
متغيرهاي تحقيق
متغير : عبارت است از يك خصيصه (ويژگي توانايي) فرد يا شي كه مقدار آن از فردي به فرد ديگر و يا از شيءاي به شيء ديگر تغيير پيدا مي كند و انواع متغيرهاي استفاده شده در اين تحقيق عبارتند از: متغير مستقل ، متغير وابسته ، متغير كنترل . (دلاور، 1367)
متغير مستقل: به متغير مستقل ، متغير پيش بين نيز گفته مي شود كه از طريق آن متغير وابسته تبيين يا پيش بيني ميشود.
متغير وابسته: به متغير وابسته ، متغير ملاك نيز گفته مي شود. به وجه يا جنبه اي از رفتار يك ارگانيسم كه تحريك شده است، گفته مي شود.بعبارت ديگر متغيري كه مشاهده و اندازه گيري مي شود تا تاثير متغير مستقل بر آن معلوم و مشخص گردد. (دلاور، 1376).
متغير كنترل: كه عبارتست از متغيري كه در يك مطالعه تحقيقي از طريق مشاهده فقط يكي از سطوح آن، ثابت نگه داشته مي شود. از متغيرهاي كنترل به منظور خنثي كردن تاثير متغيرها كه ممكن است بر رفتار مشاهده شده موثر باشند، استفاده مي شود. در اين تحقيق سن و جنس افراد متغير كنترل مي باشد.
جامعه آماري
كليه دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي گرمسار كه در اين دانشگاه مشغول به تحصيل مي باشند، تشكيل مي دهند.
نمونه آماري
50 نفر از دانشجويان رشته حسابداري ترم اول دانشگاه گرمسار كه ميانگين سني آنها 19 سال مي باشد (30 دختر و 20 پسر) و در سال تحصيلي 85-84 مشغول به تحصيل مي باشند.
روش نمونه گيري
عبارتست از روش خوشه اي يك مرحله اي كه از بين سي رشته اين دانشگاه، رشته حسابداري و از بين دانشجويان ترم اول اين رشته تعداد 50 نفر كه 30 دختر و 20 پسر بودند را انتخاب نموديم.
روش اجرا
وقتي از بين 30 رشته موجود در اين دانشگاه، رشته حسابداري و از بين كل دانشجويان، 50 دانشجويان ترم اول رشته حسابداري با توجه به روش خوشه اي يك مرحله اي انتخاب نموديم، پس از توضيح و تشريح اهداف اين پژوهش و جلب مشاركت و همكاري از آزمودنيها خواستيم كه دو مقياس و پرسشنامه (هوش هيجاني) و (سلامت روان) را جواب دهند. به منظور ترغيب بيشتر آزمودنيها به آنها اين اطمينان را داديم كه نتايج هرچه كه باشد تاثيري درتحصيل آنها در دانشگاه نخواهد داشت. هم براي همكاري جدي و صادقانه و هم براي حفظ امكان تماس به منظور دقت
بيشتر در اين پژوهش خواستيم كه كارنامه هاي دو نيم سال اول و دوم تحصيلي خود را در اختيار ما قراردهند كه اين كار با دادن كارنامه هاي آزمودنيها و اسم و يا شماره تلفن آزمودني امكانپذير شد و به آنها اطمينان داده شد كه آنها را از نتايج تستهاي خود باخبر كنيم. بدين ترتيب 50 نفر آزمودني ما حاضر به همكاري شدند و در آزمونها شركت نمودند تا موفقيت تحصيلشان را مشخص نماييم. ميانگين سني اين افراد 19 سال مي باشند.
روش و ابزار جمع آوري اطلاعات
آزمون يا تست: آزمون GHQ شامل 28 سوال مي باشد و چهار سطح و نمرات بايد كمتر 22 باشد.
آزمون EQ شامل 28 سوال مي باشد كه چهار مهارت خودآگاهي، خود مديريتي، آگاهي اجتماعي و مديريت رابطه و در كل هوش هيجاني را مي سنجند.
پرسشنامه
(هوش هيجاني): اعتبار يعني دقت، پايايي و ثبات در اندازه گيري كه اگر آزمون را با فواصل زماني،چند بار در يك گروه معين به اجرا بگذاريم. نتايج اجراهاي متعدد نزديك به هم مي باشد. بين اجراهاي مختلف همبستگي مثبت معني دار وجود دارد. روايي يعني ازمون بايد چيزي را ارزيابي كند كه براي ارزيابي آن ساخته شده است. تعيين اعتبار آزمونها كار دشواري نيست زيرا به آساني مي توان آنها را در يك گروه معين دو يا چند بار به اجرا گذاشت اما تعيين روايي آزمونها كار دشواري است براي تعيين اعتبار اين آزمون دانشجويان دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن و ساوه مورد آزمايش قرارگرفتهاند.
ضريب اعتبار بدست آمده بين نمرات دو نوبت اجرا و براي چهار مهارت تشكيل دهنده هوش هيجاني و جمع كل نمرات (هوي هيجاني) به شرح زير است:
خودآگاهي خودمديريتي آگاهياجتماعي مديريت رابطه هوش هيجاني
73/0 87/0 78/0 76/0 90/0
همه ضرايب در سطح 99/0 معني دار و تعداد آزمودنيها در اين محاسبه 36 نفر بوده است. بعلاوه آن در گروه 284 نفري و ديگري (145 پسر و 139 دختر) فقط يكبار اجرا شده و ضريب اعتبار آن را با استفاده از آلفاي كرونباخ براي گروههاي پسران و دختران و كل گروه 88/0 بدست آمده است و همه سوالات همبستگي معني داري دارند. حذف هيچ يك از سوالات موجب افزايش اعتبار كل آزمون نمي شود و همه ضرايب بدست آمده در سطح 99/0 معني دار است.
(سلامت رواني) روايي صوري پرسشنامه مذكور مورد تاييد سه نفر از اساتيد هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي مي باشد. پايايي: در تحقيق حاضر منظور درجه ثبات نمره هاي آزمون است كه با بازآزمايي بر افراد خاص و در موقعيتهاي مشابه ويا در شرايط متغير بدست مي آيد.
پايايي آزمون توسط چيويونگ و اسپينر (1994)، چان و چان (1983)، يعقوبي (1374)، هومن (1376)، بابيوردي (1378)، به ترتيب 55/0، 85/0 ، 91/0، 85/0، 80/0 بدست آمده است (به نقل از داوودي، 1379).
تفسير نتايج هوش هيجاني
نمره بين 100-90 . اين نمرات خيلي بالاتر از متوسط هستند و توانايي هاي چشمگيري را نشان مي دهند. اين تواناييها، يا بطور طبيعي در شما وجود دارند يا براي بدست آوردن آنها تلاش كرده ايد. در هر فرصتي كه بدست مي آوريد از آنها استفاده كنيد تا موفقيت خود را به حداكثر برسانيد. شما در اين مهارتها واقعا قابليت داريد . بنابراين روي آنها سرمايه گذاري كنيد و تواناييهاي بالقوه خود را به فعل درآوريد. (يك توانايي عالي)
نمره بين 89-80. اين نمرات بالاتر از متوسط است. با اين حال در بعضي وضعيتها رفتاري از خود نشان مي دهيد كه بيانگر هوش هيجاني بالاي شماست. بسياري از كارها را خيلي خوب انجام داده ايد تا به اين نمره برسيد و چند موضوع ديگر وجود دارد كه با اندكي تمرين مي توانيد آنها را نيز بهتر كنيد. رفتارهايي را كه بخاطر آنها چنين نمره اي گرفته ايد مطالعه كنيد و به اين فكر باشيد كه چگونه مي توانيد مهارتهاي خود را تقويت كنيد (يك توانايي خوب).
نمره بين 79-70. از بعضي رفتارهايي كه بخاطر آنها اين نمره را بدست آورده ايد، اطلاع داريد و وضعتان خوب است. بقيه رفتارهاي هوش هيجاني، شما را به به عقب نگهداشته اند. بسياري از مردم از اينجا شروع مي كنند و وقتي به هوش هيجاني خود توجه نشان مي دهند در بهبود آن پيشرفتهاي بزرگي بدست مي آورند. از اين فرصت كمك بگيريد تا تواناييهاي بالقوه خود را كشف كنيد و در جاهايي كه عملكرد خوبي نداريد، بهبود مي يابيد. (چيزي كه با اندكي تقويت مي تواند به يك توانايي تبديل شود).
نمره بين 69-60. بخشي كه در آن گاهي براساس هوش هيجاني خود رفتار مي كنيد ولي نه هميشه. ممكن است ناراحت كردن مردم را تازه شروع كرده باشيد. ممكن است اين مهارت بطور طبيعي هميشه به شما دست نمي دهد يا اينكه از آن استفاده نمي كنيد. با اندكي بهبود در اين مهارت خيلي بيشتر مي توانيد قابل اعتماد باشيد. (چيزي كه روي آن بايد كار كرد)
نمره 50 يا كمتر. اين مهارت يا برايتان مشكل است يا به آن ارزش قايل نيستيد. يا اينكه نمي دانستيد مهم است. خبر ناراحت كننده اين است كه مهارتهاي شما كارايي شما را محدود مي كنند. اما خبر خوشحال كننده اين است كه اقدام در مورد آن مي تواند رفتار براساس هوش هيجاني را بهبود بخشد.
روش آماري براي تجزيه و تحليل
آمار توصيفي: به يك مجموعه از مفاهيم و روشهاي بكارگرفته شده جهت سازمان دادن، خلاصه كردن و تهيه جداول و رسم نمودار، توصيف داده هاي جمع آوري شده آمار توصيفي گفته مي شود. از جدول – ميانگين – واريانس- انحراف معيار- ضريب همبستگي پيرسون و ضريب تعيين در اين پژوهش استفاده شده است.
آمار استنباطي: به مجموعه روشهايي كه فقط با استفاده از داده هاي حاصل از مطالعه يك زير مجموعه كوچك ولي معرف يك گروه بزرگ خصوصيات گروه بزرگ را مورد استنباط قرارمي دهد آمار استنباطي گفته مي شود. از T مستقل در پژوهش ما استفاده شده است.
فصل دوم
مقدمه
از ديرباز، هوش بعنوان يكي از عواملي كه باعث موفقيت فرد در زندگي مي شود مطرح بوده است ولي مسئله مهم اين است كه بهره هوشي، تعيين كننده موفقيت فرد درازمدت نيست و به عبارت ديگر هميشه اينطور نيست كه هركس كه هوش منطقي بالاتري داشته باشد موفقتر است. در بعضي از موارد افراد باهوشي را مي بينيم كه در زندگي موفق نيستند و بالعكس افرادي با بهره هوشي كمتري را مي بينيم كه موفقيتهاي فراواني را كسب مي كنند. براي مثال همگي داوطلبان كنكوري را ديده ايم كه در دوران مدرسه هميشه نمرات عالي داشته اند و جزء
شاگردان باهوش به حساب مي آمده اند ولي در كنكور شكست خورده اند. حتي در مدرسه نيز هنگامي كه تست هوش از افراد بعمل مي آيد ارتباط مستقيمي با وضعيت تحصيلي ندارد و اينگونه نيست كه هركسي بهره هوشي بالاتري دارد لزوما در تحصيل موفقتر است. (اينترنت)
همچنانكه افراد بشر از نظر شكل و قيافه ظاهري با يكديگر متفاوتند از نظر خصايص رواني مانند هوش ، استعداد، رغبت و ديگر ويژگيهاي رواني و شخصيتي نيز بين آنها تفاوتهاي آشكار وجود دارد. مطالعه نوشته انديشمندان قديم نشان مي دهد كه انسان حتي از گذشته هاي بسيار دور ازتفاوتهاي فردي آگاه بوده است (پاشا شريفي، 1376)
افلاطون در كتاب جمهوريت تفاوتهاي فردي انسانها را مورد توجه قرارداده است و گفته است كه هر فرد بايد به شغلي متناسب با استعدادها و تواناييهايش گمارده شود و او درباره تفاوتهاي افراد در كتابش گفته است: «اشخاص بطور كاملا يكسان به دنيا نمي آيد بلكه از نظر استعدادهاي طبيعي با يكديگر تفاوت دارند يك شخص براي نوع خاصي از شغل و ديگري براي شغل ديگري مناسب است. (آناستازي ، 1985)
شاگرد برجسته افلاطون در نوشته هايش از تفاوتهاي فردي و گروهي انسانها از نظر تواناييهاي مختلف مورد توجه قرارداده است و به تفاوتهاي موجود بين گروههاي نژادي و اجتماعي و جنسي اشاره كرده است. در قرون وسطي تفاوتهاي فردي چندان مورد توجه نبوده است تعميمهاي فلسفي در رابطه با ماهيت ذهن عمدتا بطور فطري انجام مي گرفته است و روشهاي تجربي در مشاهده و سنجش رفتار بكار بسته نمي شد و از روانشناسي قواي ذهني كه توسط سنت آگوستين و سنت توماس آكسيناس استفاده مي شد. (پاشاشريفي، 1376)
موفقيت ابعاد متفاوتي دارد و لزوما موفقيت در يك زمينه و يك بعد زندگي، پيشگويي كننده در ديگر ابعاد زندگي نيست افراد بيشماري را مي بينيم كه موفقيت شغلي دارند ولي در زندگي خانوادگي موفق نيستند؛ موفقيت تحصيلي دارند ولي در روابط اجتماعي بسيار ضعيف اند. ورزشكار موفقي هستند ولي در برنامه ريزي روزانه مشكل دارند، افراد تحصيلكرده اي هستند ولي مواد مخدر مصرف ميكنند. اگر هوش يك فرد تضمين كننده موفقيت او در زندگي است چرا هميشه بدين گونه نيست؟ چگونه مي شود كه هوش باعث موفقيت در يك بعد زندگي مي شود ولي در بعد ديگر باعث شكست و فاجعه مي شود؟ سوالات فوق براي مدتها ذهن روانشناسان را به خود مشغول نموده است و موجب پديدآمدن فرضيه هايي مختلف شده است كه اكنون پاسخ اين سوالات را تفاوت در هوش هيجاني مي دادند. (اينترنت)
از آنجا كه شيوه برخورد افراد با موقعيتهاي مختلف زندگي روزمره و توانايي آنان در حل مسائل زندگي نشانگر سطوح مختلف تواناييهاست. لذا متفكران و دانشمندان گونه اي از استعداد يا توانايي كلي را كه از موفقيت در اين موقعيتهاست مورد توجه قرارداده اند. عامه مردم هوش را توانايي يادگيري، درك موقعيتهاي جديد و برخورد صحيح با موقعيتها مي دانند. در ميان روزمره، شخص باهوش با صفتهايي مانند دقيق، زيرك، تيزبين، برجسته و مانند اينهاست توصيف مي شود و شخص كم هوش با صفتهايي مانند كند، ديرآموز، كودن و غيره مشخص مي گردند. (پاشاشريفي، 1376)
هوش از جمله مواردي است كه بسيار مورد توجه روانشناسان مي باشد و در طول تاريخچه روانشناسي تلاش براين بوده كه ماهيت هوش، انواع آن، تغييرپذيري آن و ... مورد بررسي قرارگيرد. وقتي درباره هوش صحبت مي شود، ويژگي چون سريع ، زياد و محاسبات دقيق و فوري و راه حلهاي جديد به ذهن خطور مي كند. (اينترنت)
تعريف هوش
كوششهايي كه براي تدوين يك تعريف دقيق بعمل آمده اغلب با مشكل مواجه بوده است. دليل اين امر آن است كه هوش يك مفهوم انتزاعي است و در واقع هيچگونه پايه محسوس عيني ، فيزيكي ندارند كه بتوان آن را جايگاه دانست.
اصطلاح هوش نامي كه به فرايندهاي ذهني يا مجموعه رفتارهاي هوشمندانه اطلاق مي شود است ونظريه هاي هوش در عمل نظريه هاي مربوط به رفتار هوشمندانه است (ايكن ، 1985). چنين رفتارهايي شامل تواناييهاي مختلف و ديگر تواناييهاي شخصيتي است كه ا
ز فردي به فرد ديگر متفاوت است. (پاشاشريفي، 1376)
هوش موجوديتي منفرد است كه در حوزه روانشناسي و علوم رفتاري معمولا باور به اين است كه هوش به شيوه اي مناسب به ارث مي رسد و انسانها مانند لوح سفيدي هستند كه در هر تحقيقي نشان مي دهد كه هوش را مي توان به افراد آموزش داد و كاملا از يكديگر مستقلند (اينترنت)
هوش ميزان درستي و توانمندي ادراك شخص از محيط خود مي باشد. هوش چيزي است كه ارزيابي و اندازه گيري آن كار ساده اي نيست و انواع بسياري دارد. (گنجي، 1382)
هوش يك استعداد نيست بلكه مجموعه استعدادهاست و حافظه ، دقت، يادگيري، ادراك و ... درآن اثر دارد و اين صفت از فردي به فرد ديگر فرق مي كند. متداولترين تعريف هوش «شايستگي و استعداد يادگيري افراد است».(ميلاني فر، 1378)
تعريف هوش از نظر پياژه :
توانايي سازگاري و انطباق با محيط را هوش مي داند. (ميلاني فر، 1378)
تعريف هوش از نظر بينه و سيمون :
«قضاوت و بعبارتي عقل سليم، شعور عملي و ابتكارو استعداد، انطباق خود با موقعيتهاي مختلف، بخوبي قضاوت كردن، بخوبي درك كردن و به خوبي استدلال كردن و اينها فعاليتهاي اساسي هوش بشمار مي روند». بينه و سيمون هوش را در اصل قضاوت درست در برخورد با مسايل تلقي مي كنند. روانشناسان ديگر هوش را توانايي تفكر انتزاعي، توانايي يادگيري و استعداد حل مسئله يا توانايي سازگاري با موقعيتهاي جديد مي دانند. هوش از نظر بينه عبارتست از آنچيزي كه آزمونهاي هوش آن را مي سنجند و باعث مي شود كه افراد عقب مانده ذهني از افراد طبيعي و باهوش متمايز شوند. (پاشاشريفي، 1376) ، كودكان استثنائي، (ميلاني فر، 1378)
تعريف هوش از نظر ترمن :
هوش بعنوان توانايي تفكر انتزاغي همه ابعاد، رفتارهاي هوشمندانه را دربرنمي گيرد. هرچند تفكر انتزاعي بخش مهمي از رفتار هوشمندانه مي باشد. مفهوم عام هوش بعنوان توانايي يادگيري در صورتي كه نتايج حاصل از اجراي آزمونهاي هوش بعنوان شاخص هوش تلقي مي شود، تعريفي نادقيق مي باشد. نمره هاي حاصل از اجراي آزمون هاي هوش با سرعت يادگيري تكاليف جديد هم بستگي خيلي بالايي ندارد. (پاشاشريفي، 1376)
تعريف هوش از نظر وكسلر:
هوش را به عنوان يك استعداد كلي مشخص براي درك جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعريف مي كند. هوش از نظر وي شامل تواناييهاي فرد براي تفكر منطقي، اقدام هدفمندانه و برخورد موثر با محيط است. او تاكيد مي كرد «هوش كلي را نمي توان با تواناييهاي رفتار هوشمندانه معادل دانست بلكه بايد آنرا بعنوان جلوه هاي آشكار شخصيت بصورت كلي تلقي نمود ». از نظر وكسلر هوش مي تواند اجتماعي، عملي يا انتزاعي باشد و نمي توان آن را از ويژگيهايي ماند پشتكار، علايق و نياز به پيشرفت مستقل دانست . وكسلر هوش را بدين گونه تعريف ميكند« مجموعه شايستگي هاي فرد در تفكر عاقلانه، رفتار منطقي و سودمند و اقدام موثر
در ساز با محيط». (ميلاني فر، 1378)
تعريف هوش از نظر هامفريز :
هوش عبازت است از خزانه مهارتهاي ذهن آدمي. (پاشاشريفي، 1376)
تعريف هوش از نظر بورينگ :
هوش چيزي است كه بوسيله آزمونهاي هوش اندازه گيري مي شود. (همان منبع)
تعريف هوش از نظر روانشناسان:
تعريف تربيتي هوش
به اعتقاد روانشناسان تربيتي، هوش كيفيتي است كه مسبب موفقيت تحصيلي مي شود و از اين رو يك نوع استعداد تحصيلي بشمار مي رود. آنها براي توجيه اين اعتقاد اشاره مي كنند كه كودكان باهوش نمره هاي بهتري در دروس خود ميگيرند و پيشرفت تحصيلي چشمگيري نسبت به كودكان كم هوش دارند. مخالفان اين ديدگاه معتقدند كه كيفيت هوش را نمي توان به نمره ها و پيشرفت تحصيلي محدود نمود، زيرا موفقيت در مشاغل و نوع كاري كه فرد قادر به انجام آن است و بگونه كلي پيشرفت تحصيلي و پيشرفت در موقعيتهاي زندگي بستگي به ميزان هوش دارد. (اينترنت شبكه ملي رشدمدارس)
تعريف تحليلي هوش
به اعتقاد نظريه پردازان تحليلي، هوش توانايي استفاده از پديده هاي مرزي يا قدرت و رفتار مؤثر و يا سازگاري با موقعيتهاي جديد و تازه و يا تشخيص حالتها و كيفيات محيط است. شايدبهترين تعريف تحليلي هوش بوسيله وكسلر بيان مي شود كه هوش يعني تفكر عاقلانه و عمل منطقي و رفتار موثر در محيط. (منبع قبلي)
تعريف كاربردي هوش:
هوش پديده اي است كه از طريق تستهاي هوش سنجيده مي شود و شايد عملي ترين تعريف براي هوش نيز همين باشد. (همان منبع)
تاريخچه هوش:
مساله هوش بعنوان يك ويژگي اساسي كه تفاوت فردي را بين انسانها موجب مي شود، از ديرباز مورد توجه بوده است. براي مثال زيست شناسان، هوش را بعنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرارداده اند. فلاسفه بر انديشه هاي مجرد بعنوان معناي هوش و متخصصان تعليم و تربيت بر توانايي يادگيري تاكيد داشته اند. در مقاله معتبر كه در سال 1904 منتشر شد، اسپيرمن
روانشناس بريتانيايي نخستين كوشش براي تحقيق در ساختمان هوش را با روشهاي تجربي و كمي تشريح كرد. پيدايش مقياس هوشي بينه- سيمون، در سال 1905 و بدنبال آن تهيه و استانداردشدن مقياس استنفرد- بينه در سال 1916 در امريكا، از فعاليتهاي اوليه به منظور تهيه ابزار اندازه گيري هوش بوده است. البته در سال 1838 اسكيرول به منظور تهيه ضوابطي براي تشخيص و طبقه بندي افراد عقب مانده ذهني، روشهاي مختلفي را آزموده اين نتيجه رسيد كه مهارت كلامي فرد بهترين توانش ذهني اوست. جالب آنكه بعدها نيز مهارت كلامي از عوامل
اساسي توانش ذهني شناخته شد و امروزه نيز محتواي اكثر تستهاي هوش را مواد كلامي تشكيل مي دهند. ترستون ، ثرندايك ، سيريل برت ، گيلفورد ، فيليپ ورنون از ديگر افرادي كه در زمينه هوش به تحقيق و بررسي پرداختند. (اينترنت شبكه رشد ملي مدارس)
انواع هوش
1-هوش از ديدگاه ثرندايك
ثرندايك رفتار هوشمندانه را متشكل از تواناييهاي خاص گوناگون مي داند. او از سه نوع صحبت مي كند كه افراد مختلف در هريك از اين انواع مي توانند متفاوت باشند.
هوش انتزاعي: اين نوع هوش با انديشه و نهادها سروكار دارند. درك روابط اجزا و پديده ها با اين نوع از هوش ارتباط دارد. توان درك نظريه ها، رياضيات، و ... به اين نوع هوش مرتبط است.
هوش مكانيكي: به ويژگيهايي ارتباط دارد كه به بهره گيري موثر از ابزارها و انجام اعمال و فعاليتها مربوط مي شود. افرادي كه از نظر انجام فعاليتها ومهارتهاي عملي بازده خوبي دارند، از هوش مكانيكي بالايي برخوردارند.
هوش اجتماعي: به تواناييهاي فرد كه ايجاد روابط اجتماعي مناسب را ميسر مي سازد، اطلاق مي شود. (اينترنت)
2- هوش از ديدگاه اسپيرمن:
اسپيرمن معتقد است كه در همه كاركردهاي رواني يك حامل كلي هوش (g) و شماري از عوامل اختصاصي هوشي (S) وجود دارد. بعبارتي او هوش را به يك نوع هوش كلي و تعدادي هوش اختصاصي تقسيم مي كند. (اينترنت)
3-هوش از ديدگاه ترستون:
ترستون برخلاف اسپيرمن معتقد است كه نوعي از هوش بنام هوش كلي وجود ندارد و بلكه هوش از انواعي از استعدادهاي نخستين رواني تشكيل يافته است كه شامل هوش كلامي و استعداد عددي، درك روابط فضايي، درك معناي كلامي، حافظه، استدلال و ادراك را شامل مي شود. هو
ش كلامي روابط واژگان ارتباط كلامي و استعداد عددي سرعت و دقت در عمليات حساب را شامل مي شود. درك روابط فضايي به استعداد پي بردن به بازشناسي و همگوني شكلها به ياري بينايي اطلاق مي شود و منظور از درك معناي كلامي عبارتست از بخاطر سپردن واژه هاي منحصر به فرد است و منظور از حافظه، حفظ كردن هرگونه طرح و نقشه، شعر و قطعه يا اعداد و ارقامي بصورت طولي وار است و استدلال به استنتاج قاعده و اصول از موارد مختلف و همچنين توانايي در حل مسايل اطلاق مي شود. ادراك عبارتست از تميز دادن اختلافهاي اندازه، شكل، طرح، طول، عرض، يا جاي خالي واژه ها و اندامها در شكلها. (اينترنت)
4- هوش از ديدگاه اشتنرنبرگ :
اشترنبرگ نظريه خود را در دهه 80 ميلادي مطرح كرده است به اجزاي عاليه و عملياتي و اجزا
كسب معلومات در هوش اشاره مي كند و براين اساس وي نيز هوش را به انواع هوش كلامي، هوش كاربردي، هوش اجتماعي تقسيم مي كند.
هوش كلامي: در اين نوع هوش فرد مطالب را به سرعت مي خواند و مي فهمد و در سخنگويي واژگان بيشتر و دقيقتري بكار مي برد.
هوش كاربردي: با استفاده از اين نوع هوش افراد هوشمند همواره موقعيتها را خوب بررسي مي كنند و مسايل خود را به نحو مطلوب و موفقيت آميزي حل مي كند. (اينترنت)
هوش اجتماعي: افراد هوشمند، اين نوع از هوش را آن گونه كه هست مي پذيرد، پيش از سخن گفتن مي انديشد و رفتار و كردارش با سنجيدگي و ژرفانگري همراه است. (اينترنت)
5- هوش از ديدگاه گاردنر :
هوش ديداري:
اين نوع هوش توانايي درك پديده هاي بصري است. يادگيرنده هاي داراي اين نوع هوش گرايش دارند به تصاوير فكر كنند و براي بدست آوردن اطلاعات نياز دارند يك تصوير ذهني واضح ايجاد كنند. آنها از نگاه كردن به نقشه ها و نمودارها و تصاوير و ويدئو و فيلم خوششان مي آيد. مهارتهاي آنها شامل موارد زير است:ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درك نمودارها، شكلها، حس جهت شناسي خوب، طراحي،نقاشي، ساختن استعاره ها و تمثيلهاي تصويري (احتمالا از طريق هنرهاي
تجسمي) ، دستكاري كردن تصاوير، ساختن و تعمير كردن و ...، طراحي وسايل علمي و تفسير تصاوير ديداري وشغلهاي مناسب آنها: دريانوردي، مجسمه سازي، هنرمند تجسمي، مخترع، كاشف،معمار، طراحي داخلي، مكانيكي و مهندسي مي باشد. (اينترنت)
هوش كلامي:
توانايي استفاده از كلمات و زبان. اين يادگيرنده ها مهارتهاي شنيداري تكامل ياتفه اي دارند. معمولا سخنوران برجسته اي هستند. آنها بجاي تصاوير، با كلمات فكر مي كنند. مهارتهاي آنها شامل
موارد زير مي باشد: گوش دادن، حرف زدن، قصه گويي، توضيح دادن، تدريس، استفاده از طنز، درك قالب و معني كلمه ها، يادآوري اطلاعات، قانع كردن ديگران به پذيرفتن نقطه نظر آنها، تحليل كاربرد زبان، شغلهاي مناسب آنها عبارتند از: شاعري، نويسندگي، روزنامه نگاري، معلمي، وكيلي، سياستمداري و مترجمي. (اينترنت)
هوش منطقي:
توانايي استفاده از استدلال ، منطق و اعداد. اين گيرنده ها بصورت مفهومي با استفاده از الگوهاي عددي و منطقي فكر مي كنند و از اين طريق بين اطلاعات مختلف رابطه برقرار مي كنند. آنها همواره در مورد دنياي اطراف كنجكاوند. سوالات زيادي مي پرسند. دوست دارند آزمايش كنند. مهارتهاي آنها شامل اين موارد مي شود: مسئله حل كردن، تقسيم بندي و طبقه بندي اطلاعات و كاركردن با مفاهيم انتزاعي براي درك روابط با ديگران، بكاربردن زنجيره طولاني از استدلالها براي پيشرفت، انجام آزمايشهاي كنترل شده، سوال و كنجكاوي در پديده هاي طبيعي، انجام محاسبات پيچيده رياضي، كاركردن با شكلهاي هندسي. رشته هاي تحصيلي آنها دانشمند، مهندس، برنامه نويس كامپيوتر، پژوهشگر، حسابدار و رياضيدان. (اينترنت)
هوش بدني:
توانايي كنترل ماهرانه حركات بدن و استفاده از اشياء. اين يادگيرنده ها خودشان را از طريق حركت بيان مي كنند آنها درك خوبي از حس تعادل و هماهنگي دست و چشم دارند (بازي با توپ، نيروهاي تعادل مهارت)، آنها از طريق تعامل با فضاي اطرافشان قادر به يادآوري و فرآوري اطلاعات هستند. مهارتهاي آن شامل هماهنگي بدني، ورزش، استفاده از زبان، بدن، صنايع دستي، هنرپيشگي، تقليد حركات، استفاده از دستهايشان براي ساختن يا خلق كردن، ابراز احساسات از طريق بدن، شغلهاي آنها ورزشكار، معلم تربيت بدني، هنرپيشه، آتش نشان و صنعتگر. (اينترنت)
هوش موسيقي
توانايي توليد و درك موسيقي. اين يادگيرنده ها متمايل به موسيقي با استفاده از صداها، ريتمها، الگوهاي موسيقي فكر مي كنند. آنها بلافاصله چه با تعريف و چه با انتقاد به موسيقي عكس العمل نشان مي دهند. خيلي از يادگيرنده ها بصداهاي محيطي (زنگ- صداي جيرجيرك- چكه شير آب) حساس هستند. مهارتهاي آنها شامل آواز خواندن، سوت زدن، نواختن آلات موسيقي، تشخيص الگوهاي آهنگين، آهنگسازي، بيادآوردن ملوديها و درك ساختار و ريتم موسيقي، شغلهاي آنها موسيقي داني،خوانندگي و آهنگسازي مي باشد. (اينترنت)
هوش درون فردي
توانايي ارتباط برقراركردن و فهم ديگران. اين يادگيرنده ها سعي مي كنند چيزها را از نقطه نظر آدمهاي ديگر ببينند تا بفهمند آنها اينگونه مي انديشند و احساس مي كنند. آنها معمولا توانايي خارق العاده اي در درك احساسات، مقاصد، انگيزه ها دارند. آنها سازماندهنده هاي خوبي هستند. هرچند بعضي وقتها به دخالت متوسل مي شوند آنها سعي مي كنند در گروه آرامش را برقرار سازند و همكاري را تشويق كنند. آنها از مهارتهاي كلامي (حرف زدن ) و غيركلامي (تماس چشمي و زبان بدن) استفاده مي كنند تا كانالهاي ارتباطي با ديگران برقراركنند مهارتهاي آنها
شامل ديدن مسايل از نقطه نظر ديگران (نقطه نظر دوگانه) گوش كردن، همدلي، درك خلق و احساسات ديگران، مشورت، همكاري با گروه، توجه به خلق و خو، انگيزه ها و نيتهاي مردم، رابطه برقراركردن چه از طريق كلامي و چه از طريق غيركلامي، اعتمادسازي، حل و فصل آرام درگيريها، برقراري روابط مثبت با ديگران، شغلهاي مناسب مشاوره، فروشندگي ، سياستمداري و تاجر. (اينترنت)
هوش برون فردي
توانايي درك خود و آگاه بودن از حالات دروني خود، يادگيرنده ها سعي مي كنند احساسات دروني، روياها، روابط با ديگران، نقاط ضعف و قوت خود را درك مي كنند. مهارتهاي آن ها شامل موارد زير مي شود. تشخيص نقاط ضعف و قوت خود، درك و بررسي خود، آگاهي از احساسات دروني، تمايلات و روياها و ارزيابي الگوهاي فكري خود، با خود استدلال كردن و فكر كردن، درك نقش خود در روابط با ديگران. (اينترنت)
طبقه بندي افراد از نظر هوشي:
الف/ عقب مانده ذهني
به كساني گفته مي شود كه هوشبهر آنها بيش از دو انحراف معيار پايينتر از ميانگين باشد (كمتر از 70) افراد عقب مانده ذهني به چهار دسته تقسيم مي شوند:
1- عقب مانده عميق (هوشبهر كمتر از 20): اين افراد 1 تا 2 درصد عقب مانده ها را تشكيل مي دهند و به شديدترين درجات نارسايي فعاليتهاي ذهني دچارند و تواناييها و فعاليتهاي ذهني آنان در هر سني كه باشند از يك كودك سه ساله تجاوز نمي كند. علاوه بر نارسايي شديد فعاليتهاي ذهني مبتلا به ناهنجاريهاي حسي و حركتي و بدشكلي هاي سر و صورت و كوتاهي اندام نيز مي باشند. صورت نامتقارن و جمجمه يا بزرگتر يا كوچكتر، از طبيعي است. شكل چشمها، گوشها و دندانها طبيعي نيستند. اين بيماران قادر به كنترل ادرار نبوده و تقريبا هميشه مبتلا به صرع يا فلج مغزي هستند. رشد گويايي و گفتار در درجات بسيار ابتدايي متوقف مي شود. قضاوت و استدلال وجود ندارد، دقت و حافظه يا اصلا ديده نمي شود يا خيلي ضعيف است. (هوشبهر زير 35 (ميلاني فر، 1378) ، (پاشاشريفي، 1376).
2- عقب مانده شديد (هوشبهر 34-20): اين افراد از نظر هوشي كمبود فراواني دارند. تواناييهاي آنان در سنين مختلف شبيه كودكان 4 تا 5 ساله است ولي هرگز در رفتار، گفتار، كردار به يك كودك عادي 5 ساله نمي رسند. اين كودكان بطور متوسط 3تا4 درصد كودكان عقب مانده را تشكيل مي دهند. اين كودكان و نوجوانان مي توانند انجام امور خيلي ساده را فراگيرند و تا اندازه اي قادرند خود را از خطرات عادي حفظ نموده و از عهده غذا و لباس پوشيدن و نظافت خود برآيند ولي به هيچ وجه قادر نيستند مشكلات خود را رفع كنند قادر به آموختن مواد درسي مانند خواندن و نوشتن نيستند. قوه تعميم و تميز ندارند، امور و كارهاي ساده و معمولي زندگي را خيلي به آهستگي و با تاخير مي آموزند ولي براي يادگيري مسايل پيچيده استعداد كافي و تمركز فكري ندارند. اين گروه حرف زدن، كنترل ادرار، مدفوع را به كندي و دير ممكن است فرابگيرند. در كل پيشرفت اين افراد مايوس كننده مي باشد (هوشبهر بين 40-25) (ميلاني فر، 1378) (پاشاشريفي، 1376).
3- عقب مانده معتدل (هوشبهر 49-25): عقب مانده معتدل يا متوسط نارسايي فعاليتهاي ذهني اش كمتر از 2 گروه ذكر شده مي باشد. سن عقلي آنها از 5-7 ساله تجاوز نمي كند. در اين افراد استعدادهاي ذهني بطور كلي ضعيف است . در اعمال ذهني، در قضاوت و استدلال نارسايي كامل دارند و به راهنمايي، نظارت، مراقبت افراد مطلع محتاجند. افراد اين دسته ممكن است دچار ناهنجاري هاي بدني باشند ولي نقص حركتي مانند تاخير در راه رفتن نادر نيست. عموما از لحاظ بيان و گويايي عقب ماندگي دارند. چون فرهنگ لغات محدودي دارند و اين وضع را حس مي كنن
د لذا احساس حقارت كرده و در نتيجه دچار آشفتگيهاي عاطفي از نوع خجالتزدگي، افسردگي و يا خودرأيي و گوشه گيري مي شوند. چون نوسان هوشبهر بين 40 از يكطرف و 50 از طرف ديگر بعضي افراد در همه زمينه هاي جسمي، رواني عقب ماندگي دارند و دسته ديگر فقط در بعضي از جنبه هاي فعاليت خود عقب ماندگي داشته و در برخي فعاليتها بعكس به پيشرفتهاي ممكن است
نائل شوند. (در كتاب كودكان استثنائي هوشبهر 40 تا 50) (همان منبع).
4- عقب مانده خفيف يا كم استعداد (هوشبهر بين 70-50): از لحاظ عقل و ادراك و مهارتهاي عملي حداكثر به كودكان 7 تا 11 ساله مي رسند. اين افراد هم داراي ضعف قواي فكري هستند. لذا قادر به قضاوت صحيح و استدلال مطلوب نيستند. از ابتكار و ابداع و انتقاد عاجزند. اگرچه به كندي مي آموزند ولي درامور حرفه اي و عملي مهارتهايي نشان مي دهند. اين گروه حدود 85 درصد كل جمعيت عقب ماندگان ذهني را تشكيل مي دهند. اين افراد به 2 دسته تقسيم مي شوند. آرام و هماهنگ يعني افرادي مطيع، سر به زير و مايل به انجام كارهاي مفيد و ناآرام و ناهماهنگ يعني افراد مبتلا به اختلالات عاطفي و خلق و خو، بي قرار، مضطرب و جار و جنجالي كه بعنوان وسيله اجراي جرايم مورد استفاده قرارميگيرند. (كودكان استثنائي، هوش و نظريه آن) (ميلاني فر، 1378) (پاشاشريفي، 1376).
طبقه بندي افراد از نظر هوشي در گذشته:
كم هوشها يا عقب ماندگان ذهني، افرادي هستند با هوشبهر زير 70 و به سه دسته تقسيم مي شوند:
الف) كاناها:
داراي بهره هوشي (25-0) هستند. هوش اين دسته افراد حتي در 35 سالگي از هوش يك كودك 2 ساله بهنجار تجاوز نمي كند.
ب) كاليوها:
بهره هوشي فرد كاليو بين 26 تا 49 تعيين گرديده است كه در حد يك كودك 5 تا 7 ساله عقل و درك دارد.
ج) كودنها:
بهره هوشي كودنها يا آموزش پذيرها ميان 50 تا 69 برآورده شده است. ميزان فهم و هوش آنها در بزرگسالي برابر با كودكان 8 تا 10 ساله است. (گنجي، 1382)
ب/ افراد سرآمد
اين افراد داراي هوشبهري معادل 2 انحراف معيار بالاتر از ميانگين هوشبهر جامعه مي باشند. افرادي كه از نظر هوشي در سطح بالا جاي دارند در مقايسه با افراد بهنجار از نظر يادگيري مدرسه اي نيز پيشرفت بيشتري از خود نشان مي دهند. اين افراد از نظر ترمن از نظر رشد جسماني جلوتراند. از نظر راه رفتن و تكلم از همسالان خود جلوترند، از سلامت عمومي بهتري برخوردارند. در دوره بزرگسالي نيز از نظر هوشي برتري خود را حفظ مي كنند. اغلب وارد دانشگاه مي شوند و به مشاغل سطح بالاتري از جامعه دست مي يابند، از سازگاري شخصي و اجتماعي بهترين برخوردارند. (پاشاشريفي، 1376).
افراد سرآمد از نظر كاف و هان :
- درس را در مقايسه با همسالان خود زودتر و راحت تر ياد مي گيرند.
- داراي حافظه قوي بوده براي يادگيري مطالب به تكرار و تمرين كمتري نياز دارند.
- اطلاعات عمومي آنان از همسالان بيشتر است.
- كارهاي دشوار ذهني را به آساني انجام مي دهند.
- روابط بين پديده هاي محيطي را به خوبي درك مي كنند.
- يك يا دو سال زودتر از همسالان خود خواندن را ياد مي گيرند.
- خزانه لغات آنان غني است.
- كنجكاوند و زياد سوال مي كنند.
- دامنه علائق گسترده اي دارند.
- در انجام دادن كارها ابتكار و خلاقيت از خود نشان مي دهند.
- از عهده خواندن و فهميدن كتابهايي برمي آيند كه از سطح توانايي همسالان خود بالاتر است.
- به محيط خود توجه داشته و تغييرات محيطي را به سرعت درك مي ك
نند. (همان منبع)
ب/ افراد خلاق:
از جمله ويژگيهاي اين افراد نه تنها به هوش بالاتر از متوسط، بلكه همچنين به داشتن انگيزه قوي نياز دارند. برخورداري از هوش بالاتر از متوسط براي كارهاي خلاقه لازم است اما كافي نيست . براي آفرينندگي علاوه بر هوشبهر لااقل 120 و انگيزه و استعدادهاي خاص نيز ضرورت دارد. (ايكن ، 1985)
بررسي نشان مي دهد كه هرچند افراد خلاق از هوش بالاتر از متوسط برخوردار هستند اما برا ياينكه فرد بسيار خلاق باشند، ضرورتا نبايد نابغه باشد. (نيكولز ، 1972)(اينترنت)
افراد خلاق تازگي و بديع بودن را ترجيح مي دهند. پيچيدگي مسائل توجه آنان را جلب مي كند و به قضاوتهاي مستقل مي پردازند. (بارون هارنيگتون ، 1981)، (اينترنت) (همان منبع)
علاوه بر توانايي تمام كردن، كامل كردن و يكي كردن افكار گوناگون در اين افراد بيش از ديگران است. افراد خلاق در يكي كردن تفكر كلامي با تفكر بصري (كرشنر ولجر ، 1958)، و تفكر منطقي تخيلي (سالتر ، 1980) سرآمدتر از افراد غيرخلاق هستند.
افراد خلاق بيشتر بوسيله علائق دروني خود نسبت به كارهاي خلاق برانگيخته مي شوند تا عوامل بيروني نظير شهرت، پول، يا تاييد ديگران. در واقع وقتي دليل بيروني باعث انجام كارهايي مي شود كه ذاتا جزو كارهاي فكري خلاق بحساب مي آيد ممكن است شخص انگيزه خود را براي انجام آن از دست بدهد. (پاشاشريفي، 1376).
بنظر روانشناسان هوش مهارتي همگراست كه به رسيدن راه حل يا پاسخ منحصر به فرد مطلوب است . در صورتي كه آفرينندگي مهارت واگراست كه مستلزم ارائه پاسخهاي گوناگون، نامتعادل و بديع است . آفرينندگي مستلزم آن است كه شخص به تفكر واگرا بپردازد و براي حل يك مسئله ذهن خود را از راه حلهاي معمولي رها كند و به انواع راه حلها و پاسخهاي نوين دست يابد.
ويژگي افراد خلاق از نظر مك كينون (1962):
- داراي سيالي انديشه اند، بدين معنا كه آزادانه مي توانند به راه حلهاي مختلف براي حل يك مسئله بينديشند و ذهن خود را به يك يا چند راه حل سنتي و رايج محدود نكنند. (همان منبع)
- افرادي انعطاف پذيرند.
- از سنتها و الگوهاي قراردادي كمتر پيروي ميكنند.
- داراي حساسيت اجتماعي هستند.
- براحتي اشتباهات خود را مي پذيرند.
- دامنه علائق گسترده اي دارند.
- با والدين خود پيوندي نزديك دارند.
طبقه بندي افراد خلاق از نظر والاچ و كوگان (1965): (همان منبع)
1- خلاقيت بالا- هوش بالا ← با شرايط تحصيلي و محيطي بخوبي سازگارند.
2- خلاقيت بالا – هوش پايين ← دچار تعارضند و احساس بي كفايتي مي كنند.
3- خلاقيت پايين – هوش بالا ← از جمله دانش آموزان درسخوان اجباري و پرآموز بودند.
4- خلاقيت پايين – هوش پايين ← افراد گيج و گم گشته اي بودند كه بيشتر به مكانيسمهاي دفاعي متوسل مي شوند.