بخشی از مقاله
جهانيشدن و امنيت ملي
چكيده:
جهانيشدن فارغ از آنكه يك پروژه باشد يا پروسه، پديدهاي است كه صرفنظر از عناصر اختياري و كنترلشده آن، از برخي وجوه كاملا تحميلي برخوردار است كه حتي قدرتهاي بزرگ را به تمكين واميدارد و اين مساله از آنجا ناشي ميشود كه پديده جهانيشدن هنوز در كليت خود براي هيچكس روشن نشده است. گريز مداوم جهانيشدن از كالبدشكافي محققانه و تنوع ادبياتي موضوع جهانيشدن كه ابهامات و تضادهاي فراواني را بر آن تحميل كردهاست، دستيابي به يك تعريف و نظريه دقيق و روشن را ناممكن ساخته و آن را چونان پديدهاي نمايان ميسازد كه تا زمان تحقق كامل اساسا قابل شناخت نباشد.
اما بههرحال بسياري از كشورهاي جهان تكليف خود را با اين پديده معين كردهاند و سهم خود را در بازيگري يا بازيگرداني در محيط آن معلوم ساختهاند. جهانيشدن هرچه باشد و هرموقع كه تحقق يابد، مانند بسياري ديگر از پديدارهاي تمدن بشري داراي وجوه منفعتبار و زيانبار خواهد بود و نرمي و زبري در آن آميخته است. بنابراين توجه به اصل پديده جهانيشدن تنها يك طرف معادله است، طرف ديگر آنكه ميتواند صغري يا كبراي استدلال ما براي تاييد يا نفي آن باشد، همانا منافع و امنيت ملي است.
نهتنها ما بلكه همه كشورهاي جهان در حال سبكسنگيننمودن و توزين و تبيين جهانيشدن در قبال خود هستند و باتوجه به امكانات و شرايط ژئوپليتيك خود، در حال پذيرفتن يا واگذاركردن نقشهاي بازي در اين صحنهاند. كشورهايي چون ايران كه داراي امتيازات منطقهاي عمدهاي هستند بهطور ويژهاي در معرض وجوه گستردهتري از منافع يا مضرات جهانيشدن واقع ميشوند و تقريبا قادر به انزواگزيني يا جداسازي خود از سيطره جهانيسازي نخواهند بود. اما با بهكارگيري انديشههاي كاملا مطالعهشده و محققانه و با اتخاذ رويههاي مدبرانه و هوشمندانه در رهبري و مديريت كلان، ميتوان در بهحداقلرساندن مضرات و بهحداكثررساندن منافع آن موثر بود.
جهانيشدن فرصتهاي بيشماري را فراهم ميكند، همچنانكه فرصتها و اختيارات بسياري را نيز با خود ميبرد؛ اما استفاده درست و بهموقع از فرصتهاي بهدستآمده ميتواند زيانهاي ناشي از اختيارات و فرصتهاي تلفشده را حتي تا چندبرابر جبران كند.
اين امر بستگي زيادي به تحول مثبت در ديدگاه نظري ما نسبت به جهانيشدن و نيز پيدايش نوعي مديريت هوشمندانه در سطوح كلان سياستگذاري ملي و منطقهاي خواهد داشت. آنچه را كه ما تحت عنوان امنيت ملي و اعتلاي فرهنگي جستجو ميكنيم و هماكنون در معرض آسيبهاي جدي پديده جهانيشدن قرار گرفته است، موضوع اساسي براي همه كشورهاي جهان از جمله كشورهاي قدرتمند صنعتي غرب ميباشد. اي بسا كشورهايي چون ايران با دستيابي به نظريهاي اصولي و كارشناسانه درباب جهانيشدن بتوانند آينده اين پديده را از آن خود كنند و حتي بيشتر از غربيها منافع آن را كسب نمايند. مقاله زير را ملاحظه فرمائيد.
امنيت ملي كشورها تحت تاثير متغيرهاي بينالمللي و منطقهاي كه كانونهاي بحران محسوب ميشوند همواره مورد تهديد قرار دارد. هرچه بر دامنه گسترش جهانيشدن و ابعاد آن افزوده
ميشود، كشورهايي كه در معرض آسيبپذيري بيشتري قرار دارند، اين تهديدات را در عرصههاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي با شدت هرچهبيشتري دريافت ميكنند؛ بنابراين لازم است كه درخصوص پديده جهانيشدن به مثابه تهديدي براي امنيت ملي كشورها، بررسي كارشناسي صورت گيرد. اين مساله سوالات بسياري را برميانگيزد كه برخي از اين سوالات به ماهيت جهانيشدن و ابعاد آن مربوط ميشود كه در اين مقاله، متغير مستقل، فرضيه تبييني
خواهد بود و تاحدودي نيز به امكانات و موقعيت جغرافيايي و فرهنگي جوامع در تقابل با جهانيشدن پرداخته خواهد شد. سوال اين است كه جهانيشدن چگونه و در چه سطحي بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران تاثير ميگذارد. همچنين مولفههاي زير مورد بررسي قرار خواهد گرفت: تنوع و تعدد بازيگران جهانيشدن يا جهانيسازي، انتزاعيبودن تعابيري كه از مفهوم جهانيشدن استنباط ميشود، وجود منافع و محدوديتها و نيتها و نيز پروژههايي در راستاي طرح پارهاي اهداف مشخص و نيز بررسي جهانيشدن در چارچوب تئوريكي با سه رويكرد پروژه، پروسه و پديده. از سويي موقعيت منطقهاي و بينالمللي ايران، شرايط اقتصادي، قرابتهاي فرهنگي، موقعيت ژئوپليتيك سبب ميگردد كه رهيافتهاي مختلفي در پاسخ به سوال فوق پيش روي مخاطب قرار گيرد كه اين امر به مرتبطساختن فرضهاي احتمالي مورد نظر در دو متغير مستقل و وابسته موضوع جهانيشدن و امنيت ملي جمهوري اسلامي بستگي دارد.
در اين مقاله سعي شده است با توجه به پاسخ سوال اصلي، فرضيه مطرح شده، طراحي و ارائه گردد و بهصورت زير معرفي شود:
جهانيشدن چه به مثابه پروسه و پروژه و يا پديده بر امنيت ملي جمهوري اسلامي تاثيرگذار است. اين تاثيرات به ايفاي نقش بازيگران و نخبگان جمهوري اسلامي و سيستم مديريتي كلان كشور بستگي دارد. زمينههاي مناسب و امكانات فرهنگي، سياسي، ژئوپليتيكي ايران در جهانيشدن ميتواند فرصتهاي جدي و مناسبي را كه تضميني است بر امنيت ملي، براي جمهوري اسلامي فراهم كند. درغيراينصورت به حذف فرصتها و تهديد امنيت ملي جمهوري اسلامي منجر خواهد شد.
منطقهگرايي، راهبردي در ميانه
منطقهگرايي، راهبردي است در حد فاصل ميان ناسيوناليسم اقتصادي و جهانيشدن؛ به اين معنا كه منطقهگرايي و جهانيشدن يكديگر را بهطورمتقابل تقويت ميكنند؛ يعني دولتها با واردشدن به اتحاديههاي اقتصادي و تجاري منطقهاي، توان رقابتي و قدرت اتصال و توليد ملي خود را افزايش ميدهند تا بتوانند با وضعيت و قابليت بهتر در سطح جهاني ايفاي نقش نمايند. اين در حالي است كه انواع جديدي از تقسيم كار منطقهاي در حال ظهور است: مثلث رشد (جوهور در مالزي، ريو در اندونزي و دولت ــ شهر سنگاپور)، هلال شكوفايي (ژاپن، چين، تايوان، لائوس و ...). [i][i]
اگر قسمتي از جهانيشدن يا راهكاري براي استفاده از آن را منطقهگرايي بدانيم، در آن صورت بايد گفت كه ايران از اين لحاظ داراي امتياز خاصي است. واقعشدن ايران در يك منطقه حساس جهان و قرارگرفتن آن در منطقه اتصال چندين منطقه (خليجفارس، قفقاز، آسياي ميانه، شبهقاره هند، آسياي صغير) ــ كه هركدام داراي مباحث خاص خود هستند ــ ايران را از حساسيت منطقهاي ويژهاي برخوردار ساخته است و همه اين ويژگيها در كنار ويژگي ديگري قرار ميگيرد كه همانا اشتراكات تاريخي، قرابت فرهنگي در عرصه مذهب و زبان و نيز موقعيت ژئوپليتيكي آن با همسايگانش ميباشد، همسايگاني كه از نظر تعداد و تنوع كمنظير هستند. اما اين سكه روي ديگري نيز دارد و آن اينكه، چنين شرايطي پارهاي تهديدات منطقهاي را نيز متوجه ايران ساخته است، تا جاييكه مركز مطالعات امنيتي ــ استراتژيك كاخ سفيد در جهت اجراي طرح امنيتي تاز
ه (امنيت انرژي) اين موضوع را به عنوان يك دستور كار عمده در سايت خارجي خود مورد تاكيد قرار داده و به تهديدات عليه ايران افزوده است. بااينهمه، بايد گفت كه در برابر همه اين تهديدات منطقهاي و جهانيسازي، عوامل جغرافيايي موجود در خليج فارس به سود ايران ميباشد؛
بهگونهاي كه بيشترين جمعيت، طولانيترين كرانه ساحلي، كنترل بر آبراه به كمك برخورداري جزاير متعدد، عظمت حضور جغرافيايي، استراتژيك، اقتصادي و. . . همگي جلوههايي از اين اهميت استراتژيك ايران را به نمايش ميگذارند. در اين مقاله ضمن بررسي نحوه بسترسازي عوامل و زمينههاي تهديد ناشي از فرايند جهانيشدن ــ كه از ابعاد مختلف اين مساله ناشي ميشود ــ تاثير روند جهانيشدن بر امنيت ملي ايران نيز بررسي خواهد شد.
آشنايي با مفهوم و كاركرد جهانيشدن
پرداختن به موضوع جهانيشدن، در ابتدا چندان دشوار به نظر نميرسد؛ چرا كه با توجه به گستردگي آن به نظر ميرسد كه از هر نقطهاي ميتوان به اين بحث وارد شد و عملا نيز با توجه به علائق و دلمشغوليهاي مختلف پژوهشگران، اين موضوع از منظرهاي مختلف به بحث گذاشته شده است. ميتوان گفت جهانيشدن يك مفهوم انتزاعي است كه روند كلان فعاليتهاي فني، علمي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي، امنيتي و زيستمحيطي در سطح جهان را در بر دارد و يك مفهوم ذهني است كه واقعيت بيروني مشخصي ندارد بلكه صرفا از طريق آثار و تبعات اين روند كلان است كه به مفهوم مذكور استناد ميشود. اما آيا چنين رويكردهايي مفيد، كافي و مناسب نظام بينالمللي ميباشند؟ در چنين شرايطي بحث از جهانيشدن چندان مطلوب نيست؛ چرا كه به حوزهاي بدل گشته كه براي موافق و مخالفش توامان هم مفيد و هم زيانبار است. هم مخالفان از آن بهره ميبرند و هم موافقان متحمل خسارت ميشوند و در اين ميان آنچه مسالهساز گشته نه جهانيشدن(سازي) بلكه انبوه بازيگران آن، اعم از افراد و ملت ــ دولتها، ميباشند.
اين، موقعيت و توانايي بازيگران است كه طرح اوليه موضوع و توصيف آن را شكل ميدهد و سپس به نسبت چگونگي رابطه ميان اين بازيگر و مساله، استدلال مد نظر صورت ميگيرد؛ لذا بسته به تنوع و تعدد بازيگران، انواع جهانيشدن يا جهانيسازي خواهيم داشت؛ چنانكه تنوع ادبياتي كه تاكنون در اين زمينه پديد آمده، تاييدي بر اين مدعا ميباشد. ضمن آنكه در بحث جهانيشدن، با يك موضوع واحد روبرو نيستيم بلكه با مجموعه موضوعات مشابهي مواجهيم كه در كل به آنها جهانيشدن گفته ميشود و ما به جاي آنكه به اصل موضوع شناخت پيدا كنيم، با موقعيتها و تاثيرات وارد بر آن آشنا ميشويم و هر پژوهشگري از دريچهاي محدود به بررسي آن ميپردازد؛ لذا بهطورخلاصه ميتوان گفت: ضعف عمدهاي كه عدم كفايت تلاشهاي نظري را در اين خصوص در پي داشته، همانا فراموشي «نسبيت» پديدههاي اجتماعي در معناي كلان آن ميباشد. نتيجهآنكه تمايلات، خواستهها، ضعفها و ناتوانيها بهعنوان واقعيت جهانيشدن(سازي) ارائه و معرفي ميشوند.
همين ابهام و تضاد در معنا و مفهوم جهانيشدن، علت اصلي جذابيت و كثرت استعمال اين مفهوم ميباشد، ابهام و تضادي كه در مفاهيم منتج از دوران مدرن همواره وجود داشته است. علاوهبراين، مفهوم جهانيشدن، به لحاظ سطح تحليل از چنان گستردگي برخوردار گشته كه قابليت تحليلي آن را زير سوال ميبرد. در مجموع، گستردگي و بيكرانگي سطح تحليل و بيتوجهي به نسبيت مفاهيم علوم اجتماعي در برخي موارد، اين مفهوم را در عين برخورداري از محتوا، تهي و پوچ
مينماياند؛ چنانكه نوعي ابهام در بررسي موضوع به چشم ميخورد و واقعيت جهانيشدن همچون توهم و خيال جلوهگر ميشود. اين حالت درواقع خصيصه سياليت اين فرايند را نشان ميدهد كه باعث شده موضوع جهانيشدن دائما از زير نگاه كالبدشكافانه محققان بگريزد و هرلحظه به صورتي درآيد و مانع از ارائه يك نگاه جامع، دقيق و فراگير شود. مروري بر ادبيات موضوع نشان ميدهد كه يكيشدن جهان مورد پذيرش اكثريت پژوهشگران ميباشد. جهانيشدن و جهانيسازي دوروي يك سكهاند و اين اصطلاح مفهومي نو براي فرآيندي كهن است.
گويي جهان، يكپارچه و از خرد تا كلان، مسيري غيرقابلپيشگيري را طي ميكند و بحثهايي هم كه تاكنون مطرح شد بيشتر بر سر چرايي و فرجام آن ــ اگر قابل تصور باشد ــ بوده، ولي فراتر از همه اين بحثها، اين شدن ــ چه در معناي فرايند و يا پروژه اجباري و تحميلي از سوي برخي قدرتها ــ همچنان بيتوجه به همه چيز مسير خود را مي پيمايد و توقفي براي آن متصور نيست.
با اين اوصاف ميتوان گفت جهانيشدن(سازي) مفهومي انتزاعي ميباشد كه براي مشخصنمودن روند كلان سياستهاي فني، علمي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگ
ي، امنيتي و زيستمحيطي در سطح جهان وضع شده است. جهانيشدن يا جهانيسازي درواقع مفهومي ذهني و فاقد واقعيت بيروني مشخص ميباشد كه صرفا از طريق آثار و تبعات آن روند كلان به اين مفهوم استناد ميشود. مثلا اگر جهانيسازي را تشديد روابط اجتماعي ميان انسانها بدانيم، در اينصورت پديده اينترنت براي ما خيلي جالبتوجه و تأمل خواهد بود؛