بخشی از مقاله

خشونت خانگي( جدايي از مردمان سوء استفاده گر)


رها شده از سوء استفاده
چيزهايي كه زنان مي گويند و كارهايي كه مي توانند انجام دهند:
هر روز در اوكلند، نيوزلند، زنان هر روز به دنبال زندگي رها از خشونت و سوء استفاده مي گردند. آنها تصويري از تغيير در زدگي خود و كودكانشان در ذهن دارند. اين پروژه تحقيقي در ضميمه خشونت خانگي از تعدادي از افراد بومي و توسط هيئت ترفيق سلامتي عمومي و هيئت محلي و

بين المللي تحقيق انجام گرفته است. اين پروژه همچنين توسط داستانهايي كه كاركنان هيئت ترفيع سلامتي عمومي از زنان و آژانس ها كه به آنها در حل مشكلات كمك مي كردند درباره تلاش براي پايان خشونت در خانه هايشان و يا جدايي از مردمان سوء استفاده گرشان مي شنيدند الهام گرفته است.

پنجاه و پنج زن در اوكلند دفعات مكرر، در مورد تجربه هايشان جهت شناسائي عوامل كمك كننده يا بازدارنده در اقدامات آنها عليه سوء استفاده مصاحبه شدند. تجارب اين زنان قلب گزارش است و جهت آن را تعيين مي كنند.

اين گزارش در سه ناحيه حاضر شده است. مردم مائوري عموم مردم و مردم ناحيه اقيانوس آرام. شرايط خاص ماوري به دليل وجود مردان سازش گير در منطقه «اوتوروا» در نيوزلند، عمليات طرح نقشه، فرايندهاي جمع آوري اطلاعات تجزيه و تحليل و حضور مكاتبات تحقيقي شروع به كار كرد. تحقيق «ماؤري» علاوه بر مصاحبات شخصي با زنان شامل مشاورات با اشخاص و گروه ها نيز مي شد. اين مكاشفات در يك پوستر در فصلي مجزا درون گزارش با عكس هاي مربوطه وجود دارد و به گزارش عمومي بلندتر موجود رجوع داده مي شود.

اطلاعات به طور منظم در طول 3 سال (97-2000) جهت طراحي و حمايت از اقدامات مربوط به جلوگيري از مقوله خشونت عليه زنان جمع آ‎وري شد. مقياس اين معزل و اهميت اين موضوع براي زندگي اجتماعي، فرهنگي و روحي در نيوزلند به طور افزايشي مدنظر قرار گرفت. صداهاي اين زنان اولويت بندي شد دسترسي به آرزوهايشان و آرزوهاي زنان مانند آنها براي داشتن يك زندگي صلح آميز به زندگي خانوادگي و جامعه اي صلح آميز خواهد انجاميد.


اين داستان ها فرايند به دام انداختن اين زنان كه توسط مردهاي سوء استفاده گر در تورهاي كنترل و خطر گرفتار مي شدند را نشان مي دهد. نويسندگان از توجه به اين مطلب نيز استفاده كردند.

كه بيشتر زنان معقول در يك جريان «مارپيچي» يا مداري فرايند دور شدن و جدايي از مردان سوء استفاده گر را انجام مي دادند. جدايي باعث برطرف كردن خطر خشونت فيزيكي و ادامه آزار و سوء استفاده روحي نشده است.

اين نكته كه زنان مي توانند بايد به اين واقعيت فكر كنند بسيار مهم است و اين حقيقت كه جدايي فيزيكي معمولا اوج يك فرايند فاصله گرفتن زنهايي است كه مي خواهند مردان سوء استفاده گر را به اميد ايجاد يك تغيير در رابطه ترك كنند و پس از چند م اه يا چند سال پس از آن از نظر احساسي نيز جدا شوند نيز بايد مد نظر قرار گيرد.

نخستين افرادي كه زنان با آنها راجع به سوء استفاده صحبت مي كردند افراد نزديك به آنها يعني مادر پدر و خواهر و يا ديگر اعضاي خانواده و شبكه اشتراكشان به مانند دوستان و همكاران بوده اند. نخستين تلاش ها توسط زبان براي ارتباط برقرار كردن درباره مورد سوء استفاده قرار گرفتن با

خويشاوندان و دوستان بوده است. پاسخ هاي اين افراد منجر به رهنمون ساختن زنان براي نياز به كمك بيشتر و يا نگاه داشتن آنها در دام سوء استفاده بيشتر شده است. زنان نيازمند بودند تا باور و تأئيد شوند و آنها اين ناباوري را تقصير و فقدان فهم تلاش هاي آنها براي مقاومت و تغيير دادن يك سوء استفاده گر طي تجربيات دردناكشان مي دانستند.

مسائل مالي نقش كليدي در قدرت تصميم گيري و كيفيت زندگي زنان و كودكان آنها پس از جدايي ايفا مي كردند. فقر نسبي زنان همراه با آرزوي آنها براي حمايت از بچه هايشان باعث افزايش زجر آور استرس آنها مي باشد. مقوله هاي عملي نظير احتياج به سرپناه وسايل نقليه و درآمد و دسترسي به خدمات درماني و مشاروره براي بيشتر زن هاي مورد مطالعه بسيار مهم و حياتي بوده است. يك سيماي مهم راهي كه زنان در حاشيه قرار گرفته بودند و قدرت از جانب

قل به پول خانواده يا حتي به درآمد شخصي خودشان و تقصير زنان در قبال گم شدن پول بوده است. اين سيما پس از جدايي در ميان استراتژي هاي مغرضانه همسرهايشان براي انكار حقوق اقتصادي آنها ادامه داشته است. برخي زنان همچنين به فعاليت هاي سازماني WINZ مانند تعيين يك رئيس جديد كه باعث مداخله و آ‎زار بيش از اندازه آن در زندگي شان و اعمال خوار كننده قدرت هاي اختياري مي شد را نيز موثر قلمداد مي كردند.

پناه گاه هاي امنيت زنان را تامين كرده به آنها در بازسازي رابطه اجتماعي كمك مي كردند. گروه هاي حمايت مكاني مناسب براي تقسيم و توسعه مفاهيم درباره جريان سوء استفاده و راه هاي آزاد شدن از آن بود. نيروهاي پليس اغلب نخستين نقطه تماس بودند و نقش مهمي در تامين امنيت و اطلاعات آنها داشتند. دكترها، پرستاران، و كاركنان ديگر مجموعه سلامتي (پزشكي) در اين سيستم اطلاع رساني و كمك حياتي بودند.

هنگامي كه برخي از زنان به حوزه عمومي درخواست كمك مي رفتند با طرز فكرها و شيوه هايي مواجه مي شدند كه با آنها خوار و محروم شمرده مي شدند. براي برخي، اين باور كه «دنيا، دنياي مردهاست» زماني كه كمك حمايت، يا درك
كمي دريافت مي كردند، تحكيم مي شد و اين قربانيان سوء استفاده در مقابل راهكارهاي دادگاه و WINZ و عدم حمايت آنها بيش از زماني كه مستقيماً تحت سوء استفاده مرتكبان آن قرار مي گرفتند، احساس رنج مي كردند. زنان خواستار هماهنگي بيشتر بين خدمات و تغييرات در راهكارهاي آنها بودند و معتقد بودند كه تمرين و تحصيل پيشرفته تهيه كننده هاي خدمات موضوعي ضروري است.

تجربيان اين زنان در مطالعه از دم فهم عمومي پيشرفته سوء استفاده و تمرين و تربيت رسمي براي تهيه كنندگان خدمات براي زنان مورد سوء استفاده را نشان مي دهد. راهكارهاي ضعيف و عدم تطبيق ميان سرويس ها منجر به احساس محروميت زنان از اعاده حق خود و تجربه يك فقدان عدالت مي شود و همچنين ممكن است نسبت به طور چشمگيري خطر آنها را افزايش دهد.

حتي در ميانه ادامه سختي ها، زنهايي كه مردان سوء استفاده گرشان راترك مي كنند يك احساس عميق آزادي را ابراز مي كردند. در بهترين حالت، آنها شادي و انرژي جديدي براي خود قائل شدند. اتصال به يك شبكه حامي و حمايت جامعه براي بهبود شرايط آنها و كودكانشان حياتي

به نظر مي رسيد. نتايج تحقيق «ماوري» احتياج به اتصال فرهنگي و پتانسيل پدر روحاني به عنوان يك منبع قدرت شخصي و فرهنگي را نشان مي داد. ارزش بالاي موجود در حمايت جامعه و بقاي حلقه هاي فرهنگي نيز در تحقيق «اقيانوس آرام» گزارش شده بود. سوء استفاده اين حلقه ها را مي شكند، و فرايندهاي آگاهي، بازدهي و اتصال مجدد براي توقف سوء استفاده و كمك براي بهبود بخشيدن اوضاع مورد نياز است.

بهبود شرايط زنان و جلوگيري از سوء استفاده از آنها در حالت كلي، وابسته به شركت زنان در اجتماعشان و زندگي اجتماعي وسيع تر آنها مي باشد و اينها موضوعات مهمي براي تحقيق آينده هستند.

بهبود شرايط جامعه و فرهنگي كه توسط خشونت و سوء استفاده فراگير معيوب شده است ممكن است به موازات آزاد سازي زنان از سوء استفاده و خلق جوامع صلح آميزي كه آنها به وجود آورد نشان كمك مي كنند پيش برود.

تجربه هر زني كه در اين تحقيق شركت كرده بود نشانگر شجاعت و ابتكار او بود. مداخله هايي كه براي كمك به آنها صورت گرفته ذكر شده است؛ همانند آن نصايح ذكر شده در باب فرهنگ خشونت و شأن و منزلت زن در حالت عمومي آورده شده است. برخي از اين توصيه ها قصه كمك به زناني مانند زنان مورد مطالعه كه براي جستن يك زندگي بهتر همسران سوء استفاده گرشان را ترك مي كردند، دارند و پيامدهايي براي زماني كه در شرايط مشابه قرار دارند، مثلاً براي زناني كه به تنهايي كودكانشان را سرپرستي مي كنند يا در حال طلاق هستند، در بر دارد. اين تحقيق به تنهايي

كودكانشان را سرپرستي مي كنند يا در حال طلاق هستند در بر دارد. اين تحقيق همچنين دريافته است مقوله هاي فرهنگي و ساختارهاي عميق، بالاخص موارد پيچيده در مورد فرمانبرداري زنان، ريشه بسياري از سختي ها هستند، پس در نتيجه نيازمند تغييرات لازم در قانون بازار كار و موسسات اجتماعي است. تغييرات در اين محدوده، روي زندگي تمام زنان تأثير مي گذارد.

و توصيه ها دولت را به عنوان مسئول اين خط مشي عمومي خطاب قرار مي دهد. زماني كه زن ها مسئولند براي حفظ امنيت خود و كودكانشان واكنش نشان دهند، اين تنها در متن جامعه ممكن است. بنابراين ما حمايت خود را براي يك جامعه و نزديكي تمام دولت براي برطرف كردن خشونت و سوء استفاده و سوء استفاده از بنان به طور ويژه اعلام كرده‌ايم.
يك فرايند بي وقفه و مستمر بحث، عمل و تغيير در جامعه ما براي پايان دادن به خشونت و با بازدهي نمودن مورد نياز است. اين نياز به عمل، رهبري و منابع مناسب دارد.

توصيه هاي كليدي براي پايان اين موضوع خطاب به دولت نيوزلند، وزراي خدمات اجتماعي و كار، صدا و سيما، مهاجرت و تحقيق؛ علم و تكنولوژي؛ رئيس سلامتي عمومي؛ مدير اصلي وزارت توسعه اجتماعي، سازمان كودكان خدمات جوانان و خانواده ها به كار و درآمد نيوزلند، وزارت آموزش، سازمان دادگاه ها، و شركت جبران تصادفات، Te puni kokiri و كميته حقوق انساني و كميسيون نيروهاي پليس.


دولت، سازمان هاي غيردولتي (MGO)سازمان هاي اجتماعي، ترتيب دهندگان خدمات و مردم در كل مي توانند براي آزاد كردن انرژي هاي زنان با هم كار كنند، پس زنان مي توانند به طور كامل در زندگي خانوادگي و اجتماعي شركت كنند و روي پيشرفت هاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و معنوي تأثير بسزائي داشته باشند.


زنيِ كه سوء استفاده جنسي شده بود به قتل متهم شد.
كليم گلبريت: دادگاه شنيد كه او چگونه مورد سوء استفاده واقع شده است.
يك زن به دليل قبل همسرش كه پليس بوده و سالها او را وادار به سوء استفاده (بهره‌كشي) جنسي مي كرده است، گناهكار شناخته شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید