بخشی از مقاله
رويكردى اسلامى به آزادى و حقوق بشر
در آغاز بحث لازم است نكاتى را يادآور شوم:
1.
تاثير عنوان حقوق بشر و آزادى در جامعه: در گستره گيتى عنوان و گفتار دلانگيز حقوق بشر و آزادىها مطابق موازينى كه دارد بين جوامع ستارهوار مىدرخشد و تلالؤ جان بخش آن زواياى آفرينش را زينتخاص مىبخشد و جهانيان دربند و مظلوم و ستمديده را اميدوار كرده و آرامش مىبخشد، زيرا حقوق و احقاق آن براى بشر، هماهنگى، زندگى مسالمتآميز، رفاه و آسايش كامل را نويد مىدهد .
2.
برخوردارى همگان از مزاياى اجتماعى: ترديدى نيست انسانها در هر كجاى دنيا كه زندگى كنند و داراى هر دين و مذهبى و قوم و نژاد و ملتى كه باشند بايد مطابق موازين از حقوق انسانى و همه مزاياى جهان هستى برخوردار گردند، زيرا همه آفريده خداى واحد و رحيم هستند و او به همه آنان كرامتبخشيده است; همان طور كه مىفرمايد:
لقد كرمنا بنى آدم و حملنا هم فىالبر والبحر و رزقناهم منالطيبات و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا .
(2)
فطرت الهى بشر بر گرايش به حفظ اين پديده و رعايت كامل آن براى همگان استوار است و عقل آدمى نيز به همين گرايش حكم كرده است .
مشربهاى عرفانى، فلسفى، اخلاقى رعايتحقوق بشر و آزادىها را در جهان هستى جزئى تفكيكناپذير از طريقه خويش قرار دادهاند و رعايت نكردن و يا ناديدهگرفتن آن را سبب از هم پاشيدگى و نابودى جوامع بشرى دانستهاند .
در اديان الهى نيز رعايتحقوق بشر و عدم تجاوز به حقوق يكديگر از اهداف اصلى به شمار مىرود و به اين مساله بيش از هر موضوعى پرداختهاند .
3.
تاكيد انبيا و اوصياى آنان بر حفظ حقوق بشر: در طول تاريخ بشر، انبيا و اوصياى عظام كه حلقه ارتباط ميان خلق و خالقند، تلاش بسيارى در تثبيت اين پديده در جوامع بشرى كرده و در همه تعاليم دينى، اجتماعى، اخلاقى و اقتصادى جهانيان را به آن دعوت كردهاند و بر حفظش تاكيد داشتهاند تا رعايتحقوق انسانها را در جامعه بشرى نهادينه سازند، براى نمونه مىتوان به فرمان حضرت على عليه السلام به مالك اشتر كه يك منشور اساسى براى حقوق انسانها در دين است و رسالةالحقوق امام سجاد عليه السلام اشاره كرد .
4.
تاكيد بيشتر پيامبراسلام عليه السلام درباره آزادى: در امتداد تلاش انبياى عظام، پيامبراسلام برنامه كاملترى در اين زمينه براى رهايى انسان در گذر از فراز و نشيبهاى زندگى به جامعه بشرى ارائه داد و با تاكيد بر كرامت همه انسانها صرف نظر از جهت، جنس، رنگ، نژاد و .
راه رشد و تكامل را براى افراد جامعه مشخص كرد .
قرآن يكى از فلسفههاى بعثت پيامبران را آزادى انسانها و رهايى آنان از قيد اسارتها مىداند: «و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم» (3) و امامان عليهم السلام نيز همواره بر جايگاه و ارزش آزادى در زندگى فردى و اجتماعى بشر تاكيد كردهاند .
پس اعتقاد بنيادين به اصل آزادىهاى قانونى اسلامى يكى از آرمانهاى اصيل اسلامى است .
5.
تلاش عالمان در پديدار ساختن آزادى: عالمان و انديشمندان دينى در راه تحقق بخشيدن و رعايتحقوق بشر در تمام ابعاد زندگى تلاش و سعى بسيارى كردهاند و در طول زندگى، پيام آزادى و هدايت را در دست و سلاح ايمان به حق و رعايتحقوق انسانها و آزادىها و هماهنگى بشر را در قلب و آواى بلند آن را بر لب داشتهاند و جهانيان را بر حفظ حقوق بشر فراخواندهاند .
در اين قرن پس از آن همه تلاش مصلحان و راهنمايان در طول تاريخ براى تحقق و نهادينه ساختن حقوق بشر در بين جوامع بشرى، متاسفانه بدبينىها، دشمنىها، تهمتها، ستمها، نگرانىها، آشوبها، جنگها، برادركشىها، اشغال سرزمينها، آوارگىها، محروميتها و .
در دامنه وسيعتر و گستردهتر وجود دارد، از اين رو بايد قرن حاضر را قرن جاهليت جديد و قرن گمنامى واژههايى چون حقوق، هماهنگى، يكرنگى، همسويى، همدلى، محبت، مهربانى، عفو، صداقت، راستى، رحم، انصاف، كمك و ايثار و .
ناميد .
تعريف آزادى: واژه آزادى در طول تاريخ داراى تعاريف مختلف و گوناگونى شد و سبب آن، تحولاتى است كه در زندگى بشر از نظر توسعه و گسترش توانايىهايش در استيلاى بر نيروهاى طبيعى و نيز رشد و تكامل درك و انديشه او از حقايق و واقعيات پديد آمده است و به موازات اين تحولات، معناى آزادى نيز دچار تحول شده است .
7.
معناى لغوى و اصطلاحى واژه آزادى: آزادى در لغتبه معناى نبود مانع و قيد و بند است .
در اعلاميه حقوق بشر آمده است: آزادى يعنى توانايى انجام دادن هر عملى كه زيانى را متوجه ديگرى نكند .
بعضى نيز گفتهاند آزادى آن وضع روانى است كه بيان كننده قدرت گزينش يكى از راههايى است كه در پيش روى انسان قرار دارد .
با اين حساب، آزادى در حقيقتيك پديده مثبت است كه حق انتخاب راهى را دارد كه شخص آزاد در پيش مىگيرد .
در اسلام آزادى براى انسان به اين معناست كه هر كارى را بخواهد مىتواند انجام دهد، ولى تا جايى كه ابزارى جهت رسيدن به كمال و مقامات والاى انسانى و زندگى سالم در بعد فردى و اجتماعى باشد انسان بدون آزادى ممكن نيست كه به كمال برسد .
پيشينه طرح بحثحقوق و آزادى
درباره تاريخ مطرح شدن حقوق بشر و از جمله آزادى، ميان انديشمندان جهان اختلاف نظر است:
گروهى معتقدند اين موضوع در حدود سه قرن پيش مطرح شد و در اين باره به گفتههاى فيلسوفان آن دوران استناد مىكنند، ولى در دينى بودن و نبودنش اختلاف نظر دارند .
ايمانوئل كانت (1724- 1774م) فيلسوف نقاد و اخلاقگراى آلمانى، از جمله انديشمندانى است كه معتقد استحقوق و آزادى جزء نهاد ذاتى وجدان بشرى است و بدين جهت فرمان الهى به طور ابدى بر آن تعلق گرفته است .
وى بر اين اعتقاد است كه هر امر فطرى، فرمان الهى است و اين اعتقاد خلاف نظر ارسطو است، زيرا ارسطو معتقد بود برخى از افراد بشر، تكوينى آزادند و برخى ديگر برده آفريده شدهاند .
ولى حسگراها، تجربهگراها، و قائلان به اصالتسود حقوق و آزادى را جزء نهاد ذاتى انسان و فطرى او نمىدانند، ولى در دينى بودن آن ديدگاههاى مختلفى دارند .
اين نظريه بعضى از ناآگاهان عصر ما را تحت تاثير قرار داد و بر اين باور شدند كه نبايد آزادى را مطرح كرد، زيرا با طرح آن در جامعه بشرى، دين در معرض خطر و نابودى قرار مىگيرد، چون گمان كردهاند آزادى انديشهاى غير دينى و در تقابل با دين است .
گروه ديگرى از آنان بر اين باورند كه حق آزادى اجتماعى علاوه بر اين كه فطرى است، دينى نيز هست، بلكه دست كم در چهارده قرن پيش در عناصر و مواد و مبانى اصلى اسلام به آن تصريح شده و به طور رسمى مطرح شده است و نه به صورت استحضار اهل نظر از متون و به عنوان تئورى و نظرى استنباط شده از اصول و قوانين كلى اسلام .
به ديگر سخن، در فرهنگ اجتماعى و سياسى، آزادى به عنوان حق انسانى ريشه دينى دارد و در عناصر اصلى دين از مهمترين انديشهها به شمار مىآيد، از اين رو طرفداران نظريه دوم بر اين اعتقاد شدند كه بايد آن را مطرح كرد، زيرا از راه آن افكار رشد و تكامل مىيابند و استعدادها شكوفا مىشوند; آنان بر اين باورند كه دين و آزادى هر دو فطرى و از مواهب الهى محسوب مىشوند و هيچگاه با هم تنافى نداشته و نخواهند داشت، پس نبايد به نام آزادى، دين نفى شود و يا به نام دين، آزادى نفى گردد .
در مبانى اسلامىاز انسانهاى آزادانديش بسيار تجليل شده است: «ليس للاحرار جزاء الا الاكرام; (4) براى آزادگان پاداشى نيست جز اكرام و احترام» ، «الحر حر و ان مسه الضر; (5) انسان آزاد، آزاده است اگر چه گرفتار سختى و دشوارى و بدى حال شود» .
در فضايل انسان آزاده آمده: «حسن البشر شيمة كل حر; (6) خوشرويى خصلت هر آزاده است» .
آزادى حق استيا امر فطرى
درباره اينكه آزادى براى انسان حق استيا امرى فطرى و الهى، ديدگاههاى مختلفى است: بعضى از انديشمندان غربى با ارائه ريشه فلسفى، آن را از مقوله حق همانند هر حق مدنى ديگر براى انسان دانستهاند و بعضى ديگر آن را امر فطرى گفتهاند، اما مبانى دينى بر خلاف نظريه اول، اين امر را ناشى از فطرت الهى براى انسان دانستهاند كه خداوند او را بر اين فطرت آفريده است; پس آزادى براى انسان همانند حق حيات، نفس كشيدن و زندگى است و از او امكان سلب نيست .
اين توصيه حضرت على عليه السلام به امام حسن عليه السلام گوياى اين مدعاست: «ولا تكن
عبد غيرك و قد جعلك الله حرا; (7) بنده ديگرى نباش، در حالى كه خداوند تو را آزاد قرار داد» .
آن حضرت در خطابى به مردم مىفرمود:
ايها الناس ان آدم لم يلد عبدا ولاامة و ان الناس كلهم احرار و لكن الله حول بعضهم على بعض; (8) اى مردم، آدمى بنده و كنيز نزائيده است و يقينا همه مردم آزادند، لكن خداوند تدبير بعضى از شما را به بعضى ديگر سپرده است .
اين كلام امام صادق عليه السلام نيز ادعاى ما را اثبات مىكند:
الناس كلهم احرار الا من اقر على نفسه بالعبوديه; (9) همه مردمان آزادند مگر آن كه خود بنده بودن را بر گزيند .
در آيه 29 سوره كهف خداوند به پيامبر مىفرمايد:
قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر; تو حق را بگو، هر كه خواهد ايمان آورد و هر كه خواهد كفر را برگزيند .
اين آيه نيز گوياى نظر ماست .
همچنين در آيه سوم سوره انسان آمده است:
انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا; ما راه را براى او ارائه مىدهيم يا شكرگزار مىشود و يا كفران مىكند .
اگر انسان در گزينش چيزى آزاد نبود و درباره آن مجبور آفريده شده بود، پرسش و بازخواست از او معنا نداشت; پس انسان نه تنها در گزينش اعمال و كارها آزاد است، بلكه درباره مسائل عقايدى نيز آزاد است و اكراهى نيست و بر مبناى همين است كه خداوند در آيه 99 سوره يونس به پيامبر مىفرمايد:
افانت تكرهالناس حتى يكونوا مؤمنين; آيا تو مىخواهى مردم را با اكراه و اجبار در حريم ايمان قرار دهى .
اين چيزى است كه اراده خداوند هرگز به آن تعلق نگرفته است و بر همين پايه است كه خداوند در آيه 99 سوره يونس فرمود:
ولوشاء ربك لآمن من فىالارض كلهم جميعا; هر گاه خداوند مىخواست همه مردم روى زمين ايمان مىآورند .
در آيه 21 و 22 سوره غاشيه نيز خداوند به پيامبرش صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر; تو به مردم تذكر بده، زيرا تو تذكر دهندهاى و برآنان سيطره ندارى .
اين بدين جهت است كه سلطه و سيطره بر انسانها با آزادى كه خداوند در سرنوشت آنان قرار داده استسازگار نيست; البته اين در آزادى تكوينى است كه خداوند بر آن تاكيد كرده است و اما از نظر تشريعى، آنچه مورد رضايت اوست ايمان است نه كفر، زيرا در آيه هفتم سوره زمر مىفرمايد: «و لايرضى لعباده الكفر; پس نمىتوان آزادى در شؤون زندگى سياسى و اجتماعى و اقتصادى را از انسان سلب كرد» ; از اين رو پديده آزادى براى انسانها از نظر عقل مورد تاييد كامل و تحسين و ستايش است، زيرا به وسيله آن انديشهها رشد و استعدادها شكوفا مىگردد . اسلام آزادى را اولين شعار خود قرار داد و با شعار نفى طاغوتها و آزادشدن بشر از قيد بندها و آزادى از هرگونه بندگى غير خدا، تبليغ خود را آغاز كرد .
آزادى آدميان يكى از آرمانهاى اصيل آن و از مواهب الهى به شمار مىآيد; از اين رو سلب آزادى از بشر با جوهر و ماهيت انسان منافات دارد، بدين جهت در قانون اساسى جمهورى اسلامى بر آ
ن تاكيد فراوان شده است تا مردم بتوانند آزادانه افكار و انديشههايشان را تبيين كنند و در اثر تضارب آنها با يكديگر و مقايسه انديشهاى با انديشه ديگر از رشد و آگاهى بيشتر برخوردار شوند .
درك بهتر حقايق و اصلاح انديشهها از راه بيان آراى گوناگون و تضارب آنها با يكديگر و تبادل نظرها ميسر است; از اين روست كه حضرت امير عليه السلام فرمود برخى آرا و نظرها را بر برخى ديگر عرضه كنيد، زيرا راى درست از اين راه به دست مىآيد .
بايد اذعان كرد پيشرفت و تكامل انسانها در ابعاد مختلف زندگى بشر مرهون آزادى افكار و
انديشههاى آنان است .
تحقق اين هدف با نبودن و يا محدود بودن آن امكانپذير نيست .
ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل كرد كه فرمود: «انالحر حر على جميع احواله; (10) انسان آزاد در همه حالات آزاد است» و فرمود «الناس كلهم احرار الا من اقر على نفسه بالعبوديه; (11) مردم همه آزادند مگر آن كه خود بنده بودن را برگزيند» .
اين بدين جهت است كه رشد و تكامل انسان در پرتو آزادى تحقق پيدا مىكند، اما بايد اين پديده در مسير تحقق ارزشهاى معنوى و متعالى به كار گرفته شود نه در مسير انحراف و فساد و بىبندوبارى .
پس بايد براى صاحبان نظر و انديشه فضا باز باشد تا با تحولاتى كه در انديشههاى آنان در اثر تغيير شرايط زمان و عرف و احوال مردم و رويدادهاى آنان پديد مىآيد بتوانند انديشههاى خود را آزادانه بيان كنند .
امروز فكرهاى باز و انديشمند نقش به سزايى در پيشبرد اهداف جامعه دارند و هر چه آنان بيشتر در مطرح كردن نظرهاى خود آزاد باشند بهتر جامعه سازماندهى پيدا مىكند .
بايد عقب افتادگى تحميلى دوران خفقان را با آزادى ابراز نظرها و آراى سازنده مطابق شرايط جامعه جبران كرد .
جلوههاى آزادى
جلوههاى آزادى عبارتند از:
1 .
آزادى بيان: يكى از آرمانهاى اصيل اسلامىاست .
در دنياى امروز حصار كشيدن و مرز قراردادن و جلوگيرى از اظهارنظر صاحبنظران كار نادرستى است; البته اين آزادى مخصوص كسانى است كه آگاهى از واقعيات و حقايق داشته باشند نه آنهايى كه داراى اين آگاهى نيستندو با مطالب خود در جامعه و عقايد انسانها تشويش ايجاد مىكنند .
2 .
آزادى اجتماعات و تشكيل احزاب در چارچوب قانون: اين آزادى نيز در اسلام براى همگان وجود دارد، بلكه در صورتى كه تشكيل آن به نفع جامعه باشد مورد تشويق قرار گرفته است; پس تشكيل اجتماعات و احزاب سياسى بايد در چارچوب خاصى باشد و اين همان رعايت اصول اسلام و مصالح مردم و جامعه است .
3 .
آزادى قلم و مطبوعات: قلم و مطبوعات زبان گوياى مردم هستند و به وسيله آنها پيام خود را به مسؤولان امر مىرسانند .
آزادى به گونه مطلق نيست
بايد توجه داشت آن آزادى كه اسلام در مقام بيان افراد وانديشهها قرار داده به گونه مطلق نيست، بلكه مقيد به قانون است، قانونمندى از لوازم غيرمفارق آن محسوب مىشود .
آزادى غيرقانونمند با آنارشيسم برابر است .
فلاسفه نيز آن را به قانون مقيد كردهاند و در چارچوب آن آزادى را پذيرفتند .
برخى آن را تا جايى قبول كردهاند كه به آزادى ديگران لطمه نزند .
در هيچ يك از مكتبها و فرهنگها و نظريات فلسفى و فرهنگى آزادى به گونه مطلق يك ارزش تلقى نشده است .
به علاوه در مكتب اسلام آزادى به عوامل درونى هم محدود و مقيد شده است; در روايات آمده است: «من ترك الشهوات كان حر; (12) آن كه شهوات و هوسها و تمايلات نفسانى خود را رها كند آزاد است» ، «و الحرية منزهة من الغل و المكر; (13) آزادى از حيله و تزوير پيراسته است» و «جمال الحر تجنب العار; زيبايى مرد آزاده پرهيز از ننگ و عار است» .
(14)
پس از نگاه روايات، آزاد بر فردى اطلاق مىشود كه تسليم شهوات و هواهاى نفسانى نباشد; بنابراين اسلام علاوه بر اين كه به موانع بيرونى آزادى توجه دارد، به موانع درونى آن نيز عنايت دارد .
پس آزادى به معناى رهابودن از هر قيد و بند و نبودن مانع بر سر راه انسان و انجام دادن هر كارى را كه بخواهد نيست .
پيامدهاى آزادى نامحدود
آزادى اجتماعى، با همه ارزشى كه دارد، در صورتى كه محدود و مقيد نباشد پيامدهاى منفىاى خواهد داشت كه از آن جمله است:
1 .
پيدايش و شيوع بىبندوبارى و خودكامگى و خودسرى كه باعث از بين رفتن ارزشهاى اخلاقى و فضايل انسانى و پايمال شدن مقدسات و درهم كوبيدهشدن معنويات و ضايع گرديدن فراوردههاى معنوى و مادى يك ملت مىگردد .
2 .
پيدايى استبداد راى، مطلقگرايى، تنگنظرى، سودجويى كه موجب به حساب نياوردن صاحبنظران و نوانديشان و آگاهان در حل مسائل و مشكلات جامعه و مقهور كردن مردم مىشود .
3 .
پديدارى زمينه ركود و ايستايى در همه ابعاد اقتصادى، علمى، فرهنگى و سياسى جامعه كه باعث مىشود كسى نتواند جامعه را كه رويدادهاى آن در بستر زمان با تحول زمان و شرايط آن متحول مىشود هماهنگ كند .
4 .
شيوع تشويش و نگرانى و ناآرامى در جامعه كه پيامد آن، سلب اعتماد و آسايش از مردم است .
5 .
امكانپذير نبودن اجراى هرگونه برنامه و طرحى كه مورد تاييد همگان است .
نگرش اسلام به آزادى با پيامد منفى
در اسلام آزادى اجتماعى با همه ارزشى كه دارد، اگر داراى پيامدهاى منفى - كه به پارهاى از آنها اشاره شد - باشد آزادى به شمار نمىآيد .
آزادى توام با پيامدهاى منفى جامعه را از پيشرفت و انسان را از تكامل باز مىدارد و چه بسا
باعث فروپاشى جامعه و نابودى انسان مىگردد، زيرا بقاى هر نظامى از هر نوعى كه باشد، منوط و مرهون قانونمند شدن آن و اجراى قانون در تمام عرصههاى زندگى است; پس تنها راه حل استوارى نظام و پايدارى و پيشرفت و تكامل جامعه آزادى مردم بر مبناى قانون است; از اين رو در تحقق بخشيدن به آن بايد كوشيد تا با ساختار جديدى كه در جامعه از اين راه پديدار مىشود همه افراد جامعه از آرامش كامل در زندگى برخوردار و حق همگان از تعدى و تجاوز محفوظ و از مزاياى مادى و معنوى عادلانه برخوردار شوند .
مقيد شدن آزادى به قانون اشكالى پيش نمىآورد
بى شك تقيد آزادى به قانون، باعث نفى آزادى نمىشود، بلكه آنچه نفى مىشود آزادى به معناى منفى است .
در اين جا براى تكميل بحث لازم است نكات و توضيحاتى را ارائه كنيم:
1 .
در طول تاريخ بشر، آزادى مطلق و بدون قيد و شرط جز خودكامگى و خواستههاى ذلتبار و لجام گسيختگى چيزى را به رسميت نشناخته بلكه همه نهادهاى انسانى را ويران كرده است .