بخشی از مقاله
طرح نهایی کانون پرورش فکری
چكيده :
ايده آل هر جامعه انساني تربيت و شكوفا كردن نيروها و استعدادهاي نسل جوان آن مي باشد كه در اين راستا خانواده ها اولين نقش را دارند . زيرا كودك در خانواده چشم مي گشايد و تا 7 سالگي كه آماده تحيل مي گردد فقط در فضاي تربيتي خانواده قرار دارد . ولي فضاي خالي بين مدرسه و خانه را هيچ نهادي به طور مشخص به عهده نگرفته است . اين فضاي خالي شامل
اوقات فراغت بچه و به خصوص فصل تعطيلي مدارس كه تقريباً طولاني است مي شود . علاوه بر اين بيشتر وقت كودكان در مدارس به تعليم علوم مختلف مي گذرد و پرورش و تربيت استعدادها و خلاقيت ها تقريباً در سيستم آموزشي ما وجود ندارد پس سازمان يا نهادي مي باشد كه سيستم برنامه ريزي آن بر اساس يا پايه پرورش افكار و خلاقيتهاي كودكان باشد . زيرا در غير اين صورت سهل ترين نتيجه آن بيكار ماندن قواي فكري و رواني كودكان است . در واقع هدف هاي اصلي مراكز فرهنگي تربيتي كودكان پر كردن اوقات فراغت آنها به بهترين صورت و پرورش فعاليتها و
استعدادهاي آنان است . اوقات فراغت پر ارزشترين موقعيت براي انديشه و تفكر مي باشد .
حمايت مستمر و موثر كودكان در اوقات فراغت و در تعطيلات تابستاني نه تنها آسيب پذيري اجتماعي و كج روي اخلاقي آنها را در هر شرايطي به حداقل مي رساند بلكه آنان را در برابر همه آسيب ها و تهاجمات مصون مي نمايد .
در مقايسه با ساير كشورها داراي بيشترين اوقات فراغت و تعطيلات هستيم و اگر براي پر كردن مطلوب و بهينه اوقات فراغت كودكان برنامه نداشته باشيم بديهي است كه آنها خود به اين كار اقدام خواهند كرد در آن صورت نيز بد آموزي ها و مشكلات رفتاري و اخلاقي در پيش خواهند داشت.
مقدمه :
فرق بين معماري كودكان و بزرگسالان چيست ؟ آيا اين دو نوع معماري با هم فرق دارد ؟
آيا معماري يك بنا از سني به سن ديگر تغيير پذير است ؟
بي شك اين تغيير اجباري به نظر مي آيد . بعدهاي يعني براي كودكان امري است كه همگان بدان برخورد كرده ايم . اطاقي كه در طفوليت بزرگ مي شود بعد از گذشت سالها كوچك است . ديوار بلند اينك حصارك كوتاهي است ، اين خود گوياي مسئله سن و مقياس كودك بوده و با در نظر گرفتن اينكه تلاش عملي كودك معيار مي باشد جواب سئوال بالا مثبت است .
اطفال با حركات سريع ، روح سركش ، آزادي سرشت و بازيگوشي و خارج بودن از تيپهاي بزرگسال ساختاري ديگر به طرح مي دهند .
فضاي ساخته شده چه مفهومي براي كودك دارد ؟ درك كودك از فضا با درك ما كاملاً متفاوت است . او تمام تصاوير معمارانه را بر حسب هوش لحظه اي و تخيلش بكار مي برد . كودك دوست دارد فضايي قابل تغيير در اختيار داشته باشد تا بتواند ردپايي از خود در آن بجاي بگذارد و بدين ترتيب نقاط مشابه ويژه خود را بوجود آورد . اينگونه احساس تعلق به محيط دست مي يابد .
محيطهاي مناسب براي كودكان :
منظور از طرح و اجراي محيط مناسب براي كودكان فراهم نمودن بستر و عاملي موثر جهت تحقق قابليتهاي بالقوه وجودي براي شناخت وجوه شناختي و جسمي و تضمين رشد كامل آنهاست .
نقش محيط فيزيكي با توجه به مطالعات گذشته از يك سو به عنوان بستري براي شكل گيري قالبهاي فطري و طرح كلي ايجاد وجودي وي از سوي ديگر عاملي موثر براي پايه ريزي و گسترش داشته هاي ذهني ، محتواي شناخت و مهارتهاي بدني وي در نظر مي گيريم .
جابجايي ، خراب كردن ، ساختن و نظاير آنها ، فعاليتهايي هستند كه به اولويت امكان بوجود آوردن دنيايي در مقياس خودش را مي دهد .
كودك در فضايي احساس تعلق مي كند كه در آن ردپايي از خود بر جاي بگذارد و محيط بايد قابليت تجهيز و نشانه گذاري توسط كودك را داشته باشد .
محيط و بتسر مناسب رشد كودكان شامل آن اماكن و مسيرهاي ارتباطي است كه علاوه در برآورده ساختن مقاصد در نظر گرفته شده براي هر يك پاسخگوي نيازهاي وجودي كودكان در مراحل رشد بوده و با تواناييهاي آن نيز هماهنگ باشد .
كودك قبل از هر چيز به ارضاء عاطفي و احساس پيوند با محيط فيزيكي و اجتماعي خود نيازمند است بنابراين استفاده محيط مناسب ، وجود محركها و انگيزه هاي لازم و منطبق با هر مرحله رشد كودك است .
يكي ديگر از ويژگيهاي محيط مناسب ، انطباق داشتن با توانايي شناختي و ادراكي كودكان است .
هوا شناسی شهر بجنورد:
شهر بجنورد در طول جغرافیایی 19 و 57 و عرض جغرافیایی 28 و 37 و با ارتفاع 1091 متراژ سطح دریا در فاصله هوایی 574 کیلومتری تهران و 220 کیلومتری مشهد در دامنه رشته کوههای آلاداغ که ادامه رشتهبه موازات مرز ایران و شوروی قرار دارد – بجنورد اقلیم در داخل جلگه ای است که از چهار جهت محور کوههای بلند است به همین دلیل آب و هوای این شهرستان معتدل، نیمه معتدل مرطوب است. بجنورد در منطقه ای با زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل قرار گرفته است.
بنابراین تابش در این منطقه دارای اهمیت است. بالاترین درجه حرارت در تابستان حدود 35 است و در زمستان ها کاهش دما تا 28 نیز مشاهده شده است. میانگین دمای هوا 14 می باشد. رطوبت رطوبت نسبی بجنورد 75-45 و میزان متوسط بارندگی این شهرستان 280 میلی متر است که هر چه بسوی غرب می رویم بر میزان بارندگی افزوده می شود با توجه به آمار اداره هواشناسی بجنورد حداکثر و حداقل های مربوط به حرارت به رطوبت، یخبندان ذکر می شود.
حداکثر مطلق حرارت 3/42 درجه مربوط به ماه اوت 1361
حداقل مطلق حرارت 5/29 مربوط به ماه ژانویه 1343
بیشترین متوسط 2415 درجه مربوط به ماه جولای
کمترین متوسط 4/0 درجه مربوط به ماه ژانویه
متوسط رطوبت 54/0
بر اساس روش آبروژه جزء اقلیم سرد و خشک محسوب می شود. شروع و خاتمه فصل خشک از 10 خرداد لغایت 20 آبان و شدت فصل خشک 190 روز
جهت بادها:
بادهایی که به سمت بجنورد می وزند از چهار جهت است که تقریباً جنوب غربی و جنوب شرقی را نیز تحت تأ ثیر قرار داده و کوتاه مدت و بسیار گرم و خشک بوده و در تابستان می وزد و تا حد امکان باید از ورود این باد به داخل ساختمان جلوگیری می کنیم (کاملاً ضلع غرب را تحت تأتثیر قرار می دهد که بایستی تا حد امکان از قرار دادن سطوح شیشه ای جلوگیری کنیم که البته با توجه به
نور آفتاب نیز می توان با کاشتن درختانی تا حدودی تأثیر قرار داده و در زمستانها به مدت کوتاهی حدود 1 الی 2 ماه بر روی شهر می وزد، بسیار سرد و خشک است و باید از ورود آن به ساختمان جلوگیری شود. بادهای شمال غربی که از اواخر تا اواسط بهار شهر را تحت تأثیر قرار می دهند و معتدل و مرطوب بوده و ضلع شرقی را تحت تأثیر قرار می دهند که برای ایجاد کوران و تهویه در
ساختما مناسب است و می توان با قرار دادن باز شوها در این ضلع از آن استفاده بهینه کرد با توج به اینکه بادغربی باران زا است باید تا حد امکان از قرار دادن سطوح شیشه ای در این بخش خودداری نمود با شرایط ذکر شده بایستی ساختمان ساخته شده مواردی را دارا باشد که دریافت انرژی را در تابستان خصوصاً بین ساعات 9 صبح تا 6 بعد از ظهر را داشته باشد.
آمار ماهانه متوسط 13 ساله بارندگی: (1368- 1356)
فصل بهار فصل تابستان فصل پاییز فصل زمستان
فروردین 5/36 میلی متر تیر 10 میلی متر مهر 6/10 میلی لیتر دی 1/20 میلی لیتر
اردیبهشت 9/37 میلی لیتر مرداد 4/10 میلی لیتر آبان 3/24 میلی لیتر بهمن 1/32 میلی لیتر
خرداد 5/15 میلی لیتر شهریور 9/6 میلی لیتر آذر 7/26 میلی لیتر اسفند 2/37 میلی لیتر
اعداد مربوط به بارندگی مقدار آب بدست آمده لز بارش برف به باران و تگرگ است.
حوزه پوشش گیاهی شهر بجنورد شامل چهار بخش است.
1- حوزه استپی سرو 2- حوزه نیمه استپی سرو 3- جنگلهای خشک 4- کوههای مرتفع
از نظر معماری جهت گیری ساختمان در بهترین حالت 12 به سمت جنوب شرقی خواهد بود نسبت باد به خورشید 1 به 3 را می باشد و از نظر محیط آسایش در ماههای خرداد، تیر و مرداد در منطقه آسایش انسان می باشد. در ماههای فروردین، اردیبهشت، شهریور، مهر، آبان و اسفند نیاز به سیستمهای گرمایی استایستا داریم. در ماههای آذر، دی، بهمن نیاز به سیستمهتی پویا است در جنوب شرقی نیاز به درختکاری جهت جلوگیری از باد مزاحم و نور آفتاب
جمع بندی اقلیم در ساخت و ساز معماری:
کف ساختمان با مصالح سنگین
دیوارها با مصالح سنگین
ایجاد کوران از غرب
استفاده از اطاق آفتاب جهت زمستان
باز شوها بیشتر به سمت جنوب هستند.
كودكان و معماري :
يكي از اصلي ترين وظايف هر فضاي معماري آن است كه نيازها و علايق استفاده كنندگانش را به نحوي مطلوب و شايسته پاسخگو باشد . براي نيل به اين مهم نيز بايد اين استفاده كنندگان شناخته شوند و خواست ها و مطلوبيت هاي آنان مشخص گردد .
پي بردن به اين امر در مورد بزرگسالان و فضاهاي مورد نياز آنان به راحتي صورت مي گيرد ، چرا كه آنان جدا از اختلافات محيطي و فرهنگي و تربيتي در مورد درك فضاهاي معماري تقريباً شبيه هم فكر مي كنند در حالي كه در مورد كودكان و نوجوانان اين چنين نيست زيرا ساختار ذهني آنها و
شيوه هاي تعقل و احساس كردن آنان با بزرگسالان ، تفاوت هاي اساسي دارد . لذا لازم است تا طراحي معمار هنگام كار براي اين گروه سني ، با اين تفاوت ها آشنا باشد و به آنها توجه كند .
معماري براي كودكان :
- تاثيرات دو سويه محيط و فرد
- محيط يك مجموعه ي آموزشي كودكان
- خصوصيات كالبدي فضا
علل و اهداف طراحي براي كودك :
چون كودكان دوراني بحراني و مهمي را پشت سر مي گذارند ، بدون راهنمايي مدبرانه افرادي كه مسئوليت تربيت آنها را به عهده دارند ممكن است به انحراف و نگراني هاي فراوان دچار شوند . به همين علت كمك به آنها براي درك دگرگوني ها و چگونگي رويارويي با آن و نيز شناسايي خود و چيرگي بر نيروهاي دروني همه از وظايفي است كه مراكز آموزشي براي دستيابي به يكي از
اهداف خود يعني يك شخص متعادل پرورش دادن ، انجام مي دهند . اين شناسايي مستلزم تقويت توان و تفكر ، توجه به تندرستي و بهداشت كالبدي ، ايجاد عادت به مطالعه و نوشتن ، پرورش چشم و گوش از لحاظ دقت در مشاهده و تشخيص و بهره گيري از هنرها ، سرگرمي ها و تفريحات و بهره برداري به جا از همه اوقات فراغت مي باشد . نوجوان به زودي فردي بالغ مي شود ، لذا بايد با حقوق و وظايف و مسئوليت هاي اجتماعي خود آشنايي كامل پيدا كند و گرايش او در انجام اين وظايف تقويت مي شود . از طرفي نوجوان مايل است هر چه زودتر از نظر اقتصادي
مستقل شود . براي همين مركز پرورش و آموزش بايد فرصت هايي براي او فراهم آورد كه در زمينه هاي كار و پيشه ، چيره دستي هاي حرفه اي و آگاهي هاي شغلي بدست آورد .
به هر حال چنين كانوني كم كم محيطي ويژه مي شود كه هر يك از اعضاء جامعه بايد از آن بگذرد تا آماده خدمات شود و الا نه مي تواند بيشترين خدمات را انجام دهد و نه از امتيازهاي جامعه كاملاً بهره مند شود . فضاي كانون اگر چنانچه محيطي گرم و دلچسب ، مطابق با درك و قدرت فهم كودكان و نوجوانان ايجاد نمايد كه بتواند جاذب براي حضور آنان بوده و همان احساس امنيتي را بوجود آورد كه خانه به آنها مي دهد و حتي در مواردي از آن هم فراتر رفته و مانوس ترين مكان انساني – اجتماعي را پيرامون آنها ايجاد كند ، مي تواند مناسب ترين بستر جهت شكوفايي استعدادهاي دروني و پرورش فكر و ادراك آنها باشد .
نظر به پيشينه و سنتي كه در كشور ما وجود دارد ، گمان مي رود كه وظيفه اكثر مدارس تنها آموختن سواد و پر كردن حافظه از دانستنيهاست .
كاستي هاي مدارس سنتي عبارتند از :
الف – مدارس با دنياي بيرون از خود پيوندي ندارد و دانش آموزان را بي نياز نمي كند و ايشان را سازگار با آنچه در پيرامونشان است ، پرورش نمي دهد .
ب- مدارس در برابر دگرگوني هاي محيط ايستادگي مي كند و مانع رشد مي شود .
ج- فضاي اغلب مدارس ، محيطهايي بي روح و بي ارتباط با خواستها و نيازهاي ادراكي – بصري دانش آموزان مي باشند و نه تنها در جذب آنان ناتوان هستند بلكه عامل پر قدرتي در ايجاد دلسردي و وازدگي و فرار دانش آموزان از مدارس مي باشند . و در اين شرايط است كه مناسب ترين روش هاي تربيتي و فعالي هم ، در اجزاء و پياده كردن اهداف و مقاصد آموزشي خود با اشكال مواجه خواهند شد .
د- اكثر مدارس حتي امكانات اوليه براي آموزش و تربيت در اختيار ندارند و فقط معدودي از آنها (مانند مدارس تيزهوشان ) از وسايل و امكانات بالا بهره مند هستند . فعاليتهاي فوق برنامه ، روشي است مناسب براي هر چه اجتماعي كردن دانش آموزان مدارس و در ضمن مي توان بدور از زور و اجبار مدارس سنتي ، روحيه كار گروهي را در آنها به خوبي پرورش داد . كافي است تيتر مسائل و تيتر مطالب به دانش آموزان داده شود و خود آنها در پي دريافت جواب برآيند . چرا كه افراد بار آمده در اين اجتماعات هم جستجو گرند و هم سريعتر عمل خواهند كرد .
پايه كارها و فعاليتهاي فوق برنامه براساس آموزش هاي سمعي – بصري و كار ، و نيز همبستگي مناسب اين عناصر با هم استوار است . آموزش سمعي – بصري پي گيري و كنجكاوري كودكان و نوجوانان را نيز بيدار مي كند و آنان را به دقدت و يادگيري وا مي دارد در ضمن درس براي كودك و نوجوان روشن و معني دار مي شود و وي را به كسب آگاهي بيشتر بر مي انگيزاند . آموزش
سمعي – بصري (شنيدن + ديدن ) هنگامي كامل مي شود كه با كار همراه باشد . فراهم بودن امكان تجربه و آزمون شنيده ها بر ديده ها و خوانده ها مي تواند ادراك در آن زمينه را به بالاترين حد ممكن برساند . براي همين ، كار عملي جزئي از اجزاي لازم كارهاي فوق برنامه مدرسه است و ثمرات اين روش اين است كه دريافتي دقيقتر از صرف خواندن و نوشتن درباره موضوع بدست دانش آموزان مي دهد و به اين ترتيب دانش و آگاهي هاي او را در هر زمينه بيشتر مي كند و در ضمن توانايي بي پايان و پر شر و شور نوجواني را در راهي سودمند به مصرف مي رساند و به اين طريق از شكل گيري و يا گسترش ناهنجاري هاي رفتاري آنان جلوگيري به عمل مي آيد .
بطور كلي هدف آن است كه كودكان و نوجوانان در جريان كارهايي تفريحي و كمك آموزش با گوشه هايي از علوم و هنرهاي مختلف آشنا شوند . آنچه به نظر مي رسد كه مي تواند دانش آموزان را جوابگويي كند اين است كه فرهنگسراي كودكان و نوجوانان ، در زمينه هاي گوناگون علمي ، هنري ، فرهنگي و تفريحي – ورزشي امكانات و فضاهاي شايسته را داشته باشد .
علوم :
در طرح كلي برنامه بر اين پايه است كه هر يك از رشته هاي مختلف علمي ، به روش سمعي – بصري تجربه اي به دانش آموزان ارائه مي شود به اين ترتيب كه آنان مطالب را در كلاس ها از مربي مي شنوند ، درباره موضوع ، فيلم يا اسلايدهايي مي بينند يا در نمايشگاهها ، آزمايشگاهها ، كارگاه ها و محيط طبيعي نكاتي را مي بينند و سپس خود به تجزيه آن مي پردازند .
فرهنگ :
منظور از فرهنگ مجموعه آداب و رسوم و علوم ، معارف و هنرهاي يك قوم است مفهوم فرهنگ يادآور بنياد كتابخانه نيز هست .
هنرها :
وجود امكانات لازم و كافي براي انجام فعاليتهاي هنري را بايد از جنبه هاي ضروري كارهاي فوق برنامه به شمار آورد ، چرا كه در دنياي امروز ثابت شده كه بدون آشنايي با هنرها ، فراگيري ديگر رشته ها ناقص خواهد ماند .
ورزشي – تفريحي :
ورزش از سويي جزئي از بازي كودكان است و از سويي ديگر در پرورش روح و جسم او موثر مي باشد . بازي تصور و انديشه كلي از فعاليتي است اختياري و ارادي و غير انتفاعي كه ويژگي آن ، آزادي فرد در تغيير دادن نوع آن و انجامش به دلخواه خود و از روي ميل و طيب خاطر مي باشد .
بازي هاي ورزشي بيشتر مقيد به مقررات و قالب بندي مي باشند كه هر يك به صورت يك مجموعه كلي در آمده و براساس تركيبي از عناصر است كه عبارتند از : رقابت ، مهارت ، تقليد و شانس .
ورزش عبارتست از مجموعه فعاليتهايي كه اكثراً با وسيله و ابزار مي باشد و تا حدودي انتفاعي است . ورزش داراي مقررات و قواعد معين و مشخص و سازمان يافته اي است كه در آن خصيصه قدرت بدني و مهارت نمايان مي گردد .
شكي نيست يكي از اهداف آموزش و پرورش ، شناخت اشيايي است كه پيرامون ما را پر كرده اند . بازي و ورزش نخستين گام براي رسيدن به اين هدف مي باشند .
درك كودك از فضا ، فرم و محيط :
بررسي ادراك كودكان از محيط پيرامونشان نشان مي دهد كه اگر چه آنها نسبت به بزرگسالان ديد سهل انگارانه و غير فعالانه اي دارند ولي اساس ديد آنها بر يك احساس كلي قرار دارد بدون آنكه توان تجزيه و تحليل آن را داشته باشند . اين احساس كلي به كمك تمام نگري خاص كودكانه و نيز قدرت تخيل بسيار قوي كه خاصه اين دوران زندگي است ، به ادراك بسيار جامع تري از مفاهيم اشياء و پديده ها دست مي يابند .
در اين زمان گرچه تجسم حركت براي كودكان مشكل است و آنها از تجسم كارهايي كه انجام مي دهند ناتوانند . ولي از قدرت تجسم بسيار بالايي برخوردارند و تفاوت اساسي اختلافات ديد در بزرگسالان و كودكان از همين جا ناشي مي شود .
عدم پويايي و ميزان نبودن ديد در كودكان اگرچه در برداشت هاي آنها انحرافات بسياري را ايجاد مي كند ولي به كمك ديدگاه ويژه خود به دريافت هاي غريبي از اشياء و پديده هاي اطراف خود مي رسند . در اين زمينه خط ترك خوردگي يك ديوار و يا شكاف بين دو سنگ ، مي تواند حاوي داستان هاي بسيار براي روح پر تخيل آنها باشد . به عبارت ديگر اگر چه دايره شناخت و ادراك كودك از محيط پيرامون او ، تنگ و محدود است و با رشد فكر و ادراك كودك ، وسعت مي گيرد ولي كودكان با قدرت تخيل وسيع خود مفهوم كلي تري از اجزاء مورد بررسي خود استنباط مي كنند .
- اگر كودكان را با بزرگسالان مقايسه كنيم ، متوجه مي شويم كه نقاط متمركز چشم آنه
ا كاملاً ميزان نيست اين نقاط از خطوط تصوير ، چند سانتي متري تجاوز مي كند .
- رفتار كودكان خردسال نيز چنان است كه گويي انتظار دارند حتي به ياري تمركزهاي خطا آميز چيزي ببينند در حالي كه بزرگسالان با روش منظم تري وارسي مي كنند .
- كودكان چون بطور فعال وارسي نمي كنند كمتر خسته مي شوند . آنها در حدود سن 9-10 سالگي متوجه مرجع ها مي شوند . از مرز تصوير پا را فراتر مي نهند و به حاشيه ها نظر مي كنند .
- كودكان كمتر از 7-8 سال اشياء را يكي يكي توصيف مي كنند بدون آنكه رابطه اي بين آنها برقرار كنند در حالي كه كودكان سنين بالاتر رابطه بين اشياء را نيز بيان مي نمايند و دو شي را هم مقايسه مي كنند .
ويژگي هاي ذهني – رواني كودكان در معمار
ي :
امروزه روان شناساني كه بخصوص از طريق نقاشي كودكان ، به بررسي و شناخت لايه هاي
دروني ذهن آنها مشغولند ، بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه كودكان فضا را نه براساس آنچه برايشان قابل رويت است بلكه بر پايه تصاوير خاصي كه در ذهن آنان تشكيل مي شود ، درك مي كنند و اين نكته از اساسي ترين تفاوت هاي درك فضايي كودكان و بزرگسالان مي باشد . هر چه كودك به سنين نوجواني نزديكتر مي شود . اين تفاوت نيز كمرنگ تر مي گردد بطوري كه نوجوان از اين لحاظ ويژگي هاي عقلاني تري بروز مي دهد و دنيا را به گونه اي صحيح مي بيند .
بنابراين در طراحي فضاهايي كه استفاده كنندگان آنها را كودكان تشكيل مي دهند ، طراح مي
تواند با در نظر گرفتن ويژگي هاي ذهني – رواني آنها ، به خلق فضاهاي معماري بپردازد .
شايد يكي از مهمترين ويژگي هاي ذهني كودكان كه در درك ايشان از فضا موثر است قوه تخيل باشد . كودك با استفاده از خيال پردازي، شكل ها و حجم هاي فضايي و هر چيز ديگر را به گونه اي خاص تعبير و تفسير مي كند و بدين وسيله به دنياي متفاوت وارد مي شود و بر گوناگوني هاي درك خود از فضا و دنيا مي افزايد .
وجود اين مشخصه در كودكان ، لزوم استفاده از عناصر و شكل هاي متنوع و گوناگون در فضاهاي داخلي و خارجي را باعث مي گردد زيرا بدين گونه قدرت تخيل كودك بارور مي شود و به او اجازه پرواز و رشد مي دهد و فضا را براي او خوشايند و مطلوب مي سازد .
اين تنوع و گوناگون مي تواند هم در شكل هاي معماري و عوامل موثر در آن مانند سلسله مراتب ، ريتم ، مقياس و اندازه و هم در اجزاء معماري مانند درها و پنجره ها ، اختلاف سطح ها و حتي در
رنگ هاي بكار برده شده ، رعايت گردد و در واقع موجب تمايز معماري كودكان از معماري بزرگسالان شود .
عامل ديگري كه درك فضايي كودكان را از بزرگسالان متفاوت مي كند آن است كه كودكان خود را همواره در متن چيزهايي كه مي بينند ، حس مي كنند . مثلاً اغلب اتفاق مي افتد كه وقتي كودك شش يا هفت ساله اي مي خواهد كوچه اي را با تمام خانه هايي كه در آن واقع است نشان دهد
، بعد از ترسيم خانه هايي كه در مقابل او هستند ، كاغذ را بر مي گرداند و در طرف ديگر آن خانه هايي كه در پشت سر او قرار دارند رسم مي كند .
اين گونه درك حجم و فضا به كودكان است ، آنها مانند بزرگسالان خود را در خارج از منظره و در يك نقطه ديد مناسب قرار نمي دهند .
از ديگر نكاتي كه در معماري كودكان مي توان در نظر گرفت آن است كه ذهن كودك كل نگر است و از چند چيز جداگانه يك برداشت كلي ارائه مي دهد و به تفكيك و بررسي اجزا نمي پردازد . لذا شايسته است كه در طراحي فضاهاي مختص كودكان از مواجه شدن يك جا و ناگهاني كودكان با چند فضاي مختلف كه امكان درك همگي آنها براي وي مشكل است ، اجتناب گردد و فضاها به
نحوي شكل گيرند كه كودك بتواند در مراحل مختلف و گام به گام بعد از تجربه كردن يك مرحله به مرحله ديگر برسد . توجه به اين امر باعث مي شود كه در فضاي مورد نظر مقياس ذهني – رواني كودك رعايت گردد و او درك مناسبي از فضاها پيدا كند . چرا كه در غير اين صورت محيط در نظر او آنقدر بزرگ و گسترده مي آيد كه وي نمي تواند ارتباط مناسبي با آن برقرار سازد و در نتيجه دچار دلسردي و بي ميلي مي گردد و از تجربه آن خودداري مي ورزد .
بطور كلي در مورد تاثير ويژگي هاي ذهني – رواني كودكان در درك فضا مي توان اين طور گفت كه در نظر كودك آنچه كه مي شناسد ، مهم است و نه آنچه كه مي بيند . اين امر به خوبي در نقاشي هاي وي كه در واقع بيان بي واسطه كودك از آنچه كه درك مي كند ، هستند قابل شناسايي است . كودك در نقاشي هاي خود فقط آن جنبه هايي از اشياء را كه شناخته است ، رسم مي كند و نه آنچه را كه ظاهراً مي بيند و به همين علت نقاشي هاي او داراي دو خصيصه
متضاد هستند ، يكي آنكه نسبت به بيان بعضي از عناصر كه قابل رويت هستند ولي از نظر او مهم جلوه نمي كنند كوتاهي مي كند ، ديگر آنكه عناصري را به شكل در مي آورد كه براي او مهم هستند ولي قابل رويت نيستند .
بر اين اساس بهترين راه براي فهم ادراك كودكان از فضاهاي گوناگون آن است كه طراح خود را جاي آنان بگذارد و با چشم يك كودك دنيا را بنگرد و با ذهن يك كودك به دنيا فكر كند و در اين باره مولوي راست گفته است كه ك:
چون كه با كودك سروكارت فتاد پس زبان كودكي بايد گشاد
كاربرد رنگ در معماري كودكان :
از آنجايي كه يكي از مهمترين و موثرترين و در عين حال ساده ترين وسايل متنوع بخشيدن كه از نيازهاي اصلي فضاهاي مختص كودكان به شمار مي رود استفاده از رنگ مي باشد ، بي مناسبت نيست كه در اين قسمت ، درباره رنگ و تاثير آن بر كودكان و برداشت آن از رنگ مطالبي آورده شود .
رنگ از عواملي است كه بنا به قراين تاريخي هميشه توجه بشر را جلب كرده است . رنگ ها بوسيله امواجي ايجاد مي شوند كه اختلاف طول امواج و تعداد نوسانها باعث تعدد آنها مي گردد . رنگ بر جسم و روح انسان تاثيري مسلم دارد . تاثير جسماني و رواني رنگها را از اكتشافات قرن اخير مي دانند ولي در قرون وسطي پزشكان از رنگ قرمز براي درمان بيماري هاي پوستي استفاده مي كردند . در طب قديم خود ما اتاق بيماران سرخكي را با پارچه اي قرمز رنگ ، رنگين مي
ساختند . پزشكان زمان ما در درمان بيماري رواني از تاثير رنگها غافل نيستند . درباره رنگ و تركيب و هماهنگي آنها تحقيقات بسياري انجام گرفته است . درمان كودكان بي حس و كم خون ، بوسيله رنگ قرمز نتيجه غير قابل انكاري دارد زيرا با تاثير رنگ قرمز تعداد گلبولهاي قرمز فزوني مي گيرد و رشد بدن به رشد بيشتري مي رسد و در نتيجه وزن كودك بيشتر مي گردد . ميل به فعاليت ها و احساس شادي و نشاط بعد از احساس رنگ قرمز انكارناپذير است .
معمار + مشاور :
نقل و انتقال از خانواده به گروه ناشناخته بزرگتر تجربه قشنگي است كه در طرح اتاق جادار و عملكردي شكل مي گيرد . بدين جهت فضائي ايجاد مي شود كه از طريق پديده هاي پايين به زمين نزديك است :
رنگهاي شاد و شفاف و آزاد (سفيد / زرد) ، شكل هايي كه تصور كودكانه را بر مي انگيزد ، مصالح ساختماني كه آفرينش و خلاقيت را تشويق مي كند ، يك استخر ماسه اي با تاثيرات ارتباطي و آرامش بخش ، روشني لطيف و شفافيت در ديد و منظر داخلي و خارجي ، اشكال هندسي مختلف و كلاسيك ، عناصر گوناگوني كه مي گذارد كودكان خود آنها را آزادانه تنظيم نمايند . بدين معني كه طرح اتاق بايستي در جزئيات قادر باشد تا كودكان را در مسائل زير كمك نمايد :
براي بازي ها در گروههاي كوچك و بزرگ و انجام بازيهاي مختلف ، نقاشي كردن ، ماردستي ، ساختمان كردن ، رقص و موسيقي ، بازي نمايشي ، آشپزي ، نان پختن .
مخفيگاه در گوشه ها براي پنهان شدن و استراحت كردن .
اتاقي براي امتحان ، دويدن ، پريدن و بالا رفتن .
ديوارهاي بزرگ براي نقاشي كردن ، تزئين و كف ، آويختن ، تصاوير را به نمايش گزاردن ، سقف هايي براي آويزان كردن چيزهاي كودكانه ، سقف شيشه اي براي ديدن خورشيد ، باران و اولين دانه هاي برف .
زندگي گياهان را در اتاقها ، روي سقف ها و در باغ تجربه كردن .
وسرانجام طراحي كردن :
كودكان :
جاهاي جالب :
فضاي مركزي چون بسيار دوستانه است و بويژه وقتي كه به آخر هفته نزديك باشد . جاي دنج روي بالكن كه مي توان با آرامش در آنجا مطالعه كرد . بالكن كه مي توان خيلي آرام آنجا نشست و افراد را در فضاي مركزي تماشا كرد . زير پلكان چون هيچكس كودكان را آنجا نمي بيند ، مي توان آنجا فكر كرد و آخر هفته را تماشا و تصور كرد . نرده هايي كه مي توان روي آن سر خورد .
جاهاي زشت :
توالت ها ، كه گاهي اوقات بوي بد مي دهند .
چيزهاي زيبا :
شكل گرد مدرسه زيباست . كودكي كه 8 سال در اين مدرسه بوده و هنوز نيز همه جاي مدرسه را نمي شناسد .
چيزهاي زشت :
رنگهاي خيلي تيره و كنج خيلي كوچك بالكن .
چيزهاي مطلوب :
رنگها به رنگ آبي و قرمز تغيير داده شود ، زيرا رنگهاي مطلوب و علامت مدرسه هستند . سنگهايي كه از روي ديوار پرت مي شوند ، و ممكن است به سر بچه ها صدمه بزند
مباني ادراك فضا :
بنابر نظريه ارتباطات ، بشر موجودي است كه نمي تواند بدون ارتباطات زندگي كند . هر فرد زنده به وسيله حواس خود از محيط زندگي اش اطلاعاتي به دست مي آورد و آنها را در مغز خود بررسي مي كند . بدين ترتيب عناصر ارتباط به فرستنده پيام ، خود پيام و گيرنده پيام تقسيم مي شود .
فضاي كالبدي و محيط زندگي همچون فرستنده داراي پيامهايي است كه به صورت سازمان يا بافتي خاص وجود دارد و انسان براي درك آنها سعي بر ايجاد و تصور انتظامي ، متناسب با قابليتهاي ادراكي خود مي نمايد . انسان براي درك محيط احتياج به قواعد و قالبهايي دارد كه به مدد آنها بتواند انتظام و يا بافت اطلاعاتي آن را بدست آورد . به كمك اين قواعد است كه فرد مي تواند در ذهن خويش با به هم پيوستن و توالي بخشيدن علائم ، آن نظم و سازماني خاص را تشكيل داده ، محيط را آسانتر درك كند .
در عناصر كالبدي و معماري در مقياس واحدها يا مجموعه هاي شهري قواعد فوق الذكر صادق است . لذا فرم كالبدي ، انتظام فضايي و قانونمندي سازمان كالبدي در مقياس خود و كلان و رابطه و نظم في ما بين آنها ، نظم و كيفيت بيروني و دروني ، و كيفيت توالي ، در ادراك انسان سهم قابل توجه خواهند داشت .
ظرفيت ادراك :
آنچه در اين مبحث مطالعه مي شود نحوه دريافت گيرنده پيام با همان نحوه ادارك او از پيامهايي است كه ما به عنوان طراح توسط طرح خود ارسال مي داريم .
ذهن آن تعداد از علائم رسيده را جذب مي كند كه با آنها بتواند محيط را درك و كنترل كند . اين امر در صورتي امكان پذير است كه اطلاعات به اندازه لازم و كافي در محيط وجود داشته باشند . در غير اينصورت ذهن دچار خطاي ادراك صحيح از محيط مي گردد . عامل موثر در خطاي ادراك ، اطلاعات ريز يا كمبود اطلاعات و تحريكات احساسي در محيط است . تحميل اطلاعات زياد بيش از توان در
سيستم ادراك انسان ممكن است در پي عواملي چون بي نظمي و پيچيده بودن مجموعه فضا و عناصر آن ، وجود اطلاعات زائد مانند شلوغي بيش از حد ، تنوع و تضاد زياد ، تضاد رفتارها ، سرو صداي زياد و همهمه ، رفتارهاي ناموزون و ... بوجود آيد .
كمبود اطلاعات و تحريكات احساسي نيز باعث خطاي ادراكي و خلل رواني مانند خستگي ، سردرگمي ، عدم احساس مكان و ... را به همراه دارد . كمبود اطلاعات در فضاهاي شهري مانند خيابانهاي مستقيم و يكنواخت فضاهاي بدون تنوع و غيره در معماري عناصر ساختماني مانند
مدرسه به مثابه فضاهاي طراحي نشده مانند مدارسي كه در آن يك ساختمان تيپ در فرم مكعب مستطيل ساده در وسط يك زمين بزرگ خالي و پوشيده از آسفالت و محاط شده با ديوار يكنواخت و كوتاه كه فاقد كيفيت مطلوب و اطلاعات ناشي از وجود جزئيات و عناصر معماري در آن مي باشد .
اصول طراحي :
به طور كلي فضاهاي مختص كودكان به دليل عملكرد خود داراي مشخصات خاصي است كه براي طراحي فضاي مطلوب و مناسب بايد اين مشخصات را به دقت بررسي كرد:
1- ايجاد احساس گوناگوني و تنوع در فضاي آموزشي كه باعث ايجاد حس محبوبيت در كودكان مي شود .
2- تحريك تخيل كودكان و بالا بردن درك زيبايي شناسي آنها به وسيله ايجاد تنوع
3- توجه به توسعه فضا در آينده .
4- ايجاد هويت و معني خاص براي هر فضا
5- ايجاد امنيت رواني و ارضاء حس مالكيت كودكان نسبت به فضاي خودشان
6- كودك احتياج به قلمرو و حريم خاص خود دارد تا با همسالان خود در آنجا احساس
امنيت كند .
7- دسترسي هاي خوانا به فضاها
8- تقسيم محوطه و فضاي باز به قسمت ها متنوع بسيار مطلوب و مورد علاقه بچه ها
9- كودكان عاشق طبيعت ، خورشيد ، آب و آتش و حيوانات هستند و در نهايت هر چه بتوانيم ارتباط كودكان را بيشتر با فضاي سبز و طبيعت برقرار كنيم محيط دلخواه و جذاب را براي آنها فراهم كرده ايم . و اين همان محيطي است كه خلاقيت و نوآوري كودك را تقويت مي كند .
10- ايجاد تنوع در وحدت به وسيله نشانه ها ، كه باعث برانگيختن احساسات كودك مي شود و همچنين غرور و اعتماد به نفس را در كودكان افزايش مي دهند و باعث ايجاد حس افتخار و تعلق خاطر كودك به محيط مي شوند .
11- كودكان از امكان ايجاد ارتباط بين دو فضا لذت مي برند و اين موضوع سبب مي شود كه در آنها احساس آزادي و زنداني نبودن ايجاد شود .
12- ايجاد پرسپكتيوهاي متنوع
13- ايجاد فضاي نيمه باز در كنار فضاهاي آموزشي بر كارايي و كيفيت فضايي مي افزايد .
14- كودكان احتياج به فضاي ثابت براي خودشان دارند . فضايي كه متعلق به آنهاست و در كودك احساس امنيت رواني ايجاد مي كند .
15- اختصاص فضايي ثابت به كودكان باعث تقويت حس هويت مكاني دركودك مي شود .
16- ايجاد فضاي باز با مقياس انساني
17- ايجاد فضاي داخلي چند عملكردي و انعطاف پذير به گونه اي كه هر سازماندهي مي تواند تعريف جديدي از فضا به دست دهد .
18- عدم وجود تزئينات باعث ملال و خستگي شده و اثري فيزيكي بر روي سلامت مي گذارد .
19- فضاهايي كه با نور طبيعي روشن مي شوند از نظر كودكان دوستانه و با نشاط هستند و فضاهايي كه نور طبيعي كم و يا نور مصنوعي دارند در نظر آنها خيلي گرفته و كهنه هستند .
20- ايجاد حس آزادي و ارتباط نزديك با فضاي باز
21- تهويه خوب در جهت كاركردن با حداقل خستگي و براي سلامت كودكان ضروري است
22- جلوگيري از نور مستقيم كه باعث گرماي زياد و همچنين خيرگي چشمي است .
23- با استفاده از رنگ مي توان فضايي شاداب و سرزنده بوجود آورد .
24- ايجاد احساس و آرامش به وسيله استفاده از فرم مناسب با كيفيت فضا
25- ورودي بايد دعوت كننده باشد تا كودكان را به داخل جذب كند .
26- نماي خارجي ساختمان نيروي هدايت كننده مخصوصي براي كودك دارد و يك نماي جالب و زيبا ، تصورات كودك را تحريك مي كند و در آنها احساس افتخار و تعلق به محيط را ايجاد مي كند .
27- فضاهاي مركزي مانند وروديها و هال هاي عمومي عامل توسعه ارتباط جمعي كودكان بوده و اجازه زندگي اجتماعي را به كودك مي دهد .
28- رعاي اصول ايمني براي حفظ جان كودك .
ايده هاي كلي طراحي :
اولين و مهمترين ايده اين طرح استفاده حداكثر و بهينه از شرايط موجود سايت مي باشد . اين ايده به صورت محوري تعريف مي شود كه در سايت حركت كرده ، فضاهاي جانبي مشتق شده از آن ، همان فضاهاي تعريف شده بازي براي اين گروه سني خاص مي باشد . با توجه به اين گوناگوني فضاهاي جانبي محور اتصال دهنده نمي تواند از ابتدا تا انتها به يك شكل به حركت خود ادامه دهد .
ايده هاي كلي فضا :
شكل گيري ابزار و فضاها به گونه اي كه كودكان بتوانند همه چيز را كنترل كنند ، اينجا چيزي وجود ندارد كه نتوان به آن دست زد يا آن را تغيير داد .
طبيعت به عنوان عنصر بازي ، عناصر معماري همچون قطعه هاي اسباب بازي و تنظيم يافته براي كودك .
استفاده از اشكال و احجام خاص هندسي در فضاهاي مورد نظر جهت تحريك رفتارهاي ادراكي و حسي كودك .
بالا بردن تجربه فضايي كودك به كمك عناصر معماري پل ، سكو ، ويدو ...
ايجاد خاطره و احساس تعلق خاطر در فضا و بالا بردن دفعات مراجعه به پارك .
همچنين با ايجاد فضاهايي كه كودك در آن خود دنيا خود را مي سازد .
تجربه عملي كودكان و ايجاد فضايي سرگرم كننده و جذاب كه مقل يك كتاب خوب كودكان و بزرگترها را به دنيايي از تجربه ها سوق دهد.
ايده هاي ساختاري :
تقسيم فعاليتها و فضاها در سه حوزه متفاوت كه هر يك از اين حوزه هاي سه گانه داراي ايده هاي طراحي و ويژگيهاي خاص خود مي باشد تحت عناوين حوزه تخيل ، ماجراجويي و فراگيري .
حوزه تخيل بازيهاي تخيلي و نمادين ، خلق ، تصور و تفكر در قالب بازي :
كودك آنچه در تخيلش است ، به تصوير مي كشد ، با الهام از نقاشي هاي كودكان در اين حوزه سعي در ساختن آن چيزي است كه در تصور و تخيل كودكان شكل مي گيرد . اين بخش با توجه به حضور كوه ، درخت ، رودخانه ، آب ، خانه و دامنه سبز در نقاشي كودك شكل گرفته .
در يان حوزه از عناصر معماري و طبيعي به عنوان بازي و تخيل استفاده شده است .
پلها :
تقويت ديد پرسپكتيو ، ديد به دور دست ، احساسا رها شدن ، احساس بزرگ تر بودن جذابيت و نازكي درك پرسپكتيو در كودكي
عناصر معماري و طبيعي : درختها ، مجسمه ها در مقياسهاي مختلف ، همه چيز در يك محوطه بازي نبايد قابل استفاده باشد . چيزهايي كه تنها جذابيت آن در بودنشان است مطلوب خواهد بود .
سقفهاي شفاف و معلق ، توليد تصورات متفاوت تداعي ابر ، تداعي چمن ، سقف رنگي و ... درااي حالتي زنده و پويا .
حوزه فراگيري آشنايي با نشانه ها ، دنياي بزرگترها و آموزش :
حضور ساختمانهاي جدي ،محل آموزش و فراگيري ضمن تفريح و سرگرمي و لذت ، به عنوان زمينه در لايه اي توپوگرافي پايين تر شكل گرفته است . استفاده از اشكال خالص جهت درك سريع كليت فضا و تكرار عناصر مشابه جهت وحدت و خوانايي بيشتر در مجموعه
حوزه ماجراجويي بازي و سرگرمي صرف ، كاوش و جستجو :
هيچگاه در زندگي ، انسان به اندازه دوران كودكي به دنبال اسرار و رمز نمي رود ، اسرارآميزي يك بخش مكمل زندگي است . فضاهاي اسرارآميز و مرموز در دنياي كودكان جذاب است . اين حوزه داراي مفاهيمي چون در جريان بودن ، پويايي و تنوع است .
مسير در مقطعي از زمان تبديل به مكان مي شود ، مسيرها حامل پيام ماجراجويي و آزمون و خطا هستند .
مكان داراي فعاليت و بازيهاي متفاوت ، سطوح مدور .
فرهنگ و لزوم گسترش مراكز فرهنگي در جامعه :
فرهنگ :
آنچه را كه انسان مي تواند در هر لحظه از طول زندگي خود در زمينه خاصي از تجاربي كه اندوخته و بر مبناي آنچه آموخته ابراز دارد .
اهميت فرهنگ : بدون شك امروزه اهميت كار فرهنگي و ضرورت آن در استحكام پيوندهاي ملي و مذهبي جامعه بر هيچكس پوشيده نمي باشد . همواره گفته مي شود كه غفلت از تامين همه جانبه نيازهي فرهنگي بنيان جامعه را سست نموده و آينده آنرا بطور جدي تهديد مي نمايد . ليكن
به ندرت به اين واقعيت اشاره مي گردد كه در دنياي امروز امور فرهنگي شكل توسعه يافته و متكاملي را پيدا نموده و طبيعتاً توجه به نيازهاي وسيع و پيچيده اي را اقتضا مي نمايد .
اگر چه امروزه وسايل ارتباط جمعي امواج فرهنگي خود را همه روزه در داخل خانه ها انتشار مي دهد ، ليكن بسياري از امور فرهنگي تنها در مكان هاي مخصوص صورت مي پذيرد ، مكان هايي
همچون : كتابخانه ، سينما ، تئاتر و ... امروزه جز فضاهاي قطعي يك مجموعه شهري در آمده و بدون آن شهر از خلائ فرهنگي محسوسي رنج خواهد برد . اگر چه اين قبيل فضاها به لحاظ كمي ، مخاطبان كمتري نسبت به وسايل ارتباط جمعي دارند ، اما نمي توان مدعي شد كه از نظر كيفي از اهميت كمتر برخوردارند .
مزيت عمده مراكز و مجموعه هاي فرهنگي از قبيل فرهنگ سرا نسبت به رسانه هاي گروهي در آن است كه فرد با ميل خود به سوي آنها رفته ، لذا به نحوه بهتري از آن بهره مند مي گردد .
بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه مراكز فرهنگي از قدرت تاثيرگذاري بيشتري روي فرد و جامعه برخوردارند و همچنين به علت قدرت انتخاب استفاده كننده از اين مراكز ، بايد واجد شرايط كيفي و جاذبه هاي خاص بوده تا بتواند استفاده كننده را به خود جذب كند .
امروزه اين حقيقت بر همه اهل انديشه و صاحبان نظر روشن است كه امور هنري شاخص ترين ، موثرترين و پايدارترين شكل فعاليتهاي فرهنگي است . بدون ترديد نفوذ و تاثير يك پيام اخلاقي انساني كه توسط يك قالب هنري فيلم يا صورت هاي ديگر هنري عرضه مي شود ، به مراتب بيشتر از ارائه آن پيام درقالب ديگر مي باشد . به همين دليل امروزه مهمترين اركان مراكز و مجتمع هاي فرهنگي را محل هاي اجراي نمايش ، فيلم و نمايشگاه هاي متنوع هنري شكل مي دهند .
براي يك كودك ، خانه نخستين تصور از پناهگاه امن در تماس با آن است . در سالها دورتر خانه بستري اجتماعي و عاطفي براي رشد و تعالي كودك فراهم مي ساخت و دوره بلندي از كودكي را در بر مي گرفت ، اما امروزه خانه هاي ما نمي توانند آن مامن هميشگي كودكان باشند ، آنها قابليت لازم براي برآوردن نيازهاي كودكان ما ندارند ، نياز به آب ، درختان و آسمان آبي ، نياز به عبور و گذر و رمزگشايي از دنياي بيرون ، در اغلب برنامه ريزيها و الگوهاي جديد مسكن ، كودكان عملاً به خارج از خانه ها تبعيد مي شوند . در اين شرايط وجود فضاهاي عمومي تر در صورت همخواني با نيازهاي كودك مي تواند بستر مناسبي براي رشد او باشد .
بنابراين براي كودكاني كه در آپارتمان هاي مسكوني كوچك امروزي كه فاقد فضاي كافي و امكانات مناسب براي فعاليت و بازي هستند و حتي براي آن دسته از كودكاني كه در خانه هايي با امكانات كالبدي مناسب تر زندگي مي كنند ولي به دليل تغيير در روابط فرهنگي امروز فاقد امكان ايجاد روابط اجتماعي با همسالان خود هستند . در نظر گرفتن فضايي مناسب ، مطابق با استانداردها و امكانات و ايمني كافي ضروري به نظر مي رسد در طراحي اين مجموعه سعي بر اين شده كه با در نظر گرفتن امكاناتي نظير فضاهاي باز طراحي شده ، سالن آموزش ، آمفي تئاتر ، كتابخانه ها ، اتاقهاي بازي و ... به اين كودكان اين امكان داده شود كه به تجربيات فضايي از طريق حركت در فضا و قرار گرفتن در آن بپردازند . شرايطي كه شايد دست يابي به آن امروزه به راحتي ميسر نمي گردد . در اين رساله ، در گام اول به بررسي خصوصيات روحي و رواني مصرف كنندگان يعني كودكان مي پردازيم .
روانشناسي كودك :
در اين قرن انسان بيشتر به سرنوشت آينده كودك خود توجه مي كند و به همين علت نيز در هيچ زماني تا به اين حد معلومات خود را ناقص نيافته است در حال حاضر دگرگون شدن پي در پي چهره جوامع از طرفي و هشدارهاي علم روانشناسي از طرف ديگر ، والدين و مربيان را به شك وا داشته است . يافتن پاسخ هر سئوال در مورد رشد و پرورش كودك صدها سوال تازه را فراروي انسان قرار
مي دهد .
روانشناسي كودك تركيبي است از عوامل جسماني و اجتماعي ، رفتار و تجربيات كودكان به ميزان زيادي بستگي به عوامل زيستي – جنيني و جسماني داشته و در ضمن عوامل محيطي و اجتماعي نيز در تغيير و تبديل عوامل جسماني موثرند و براي مطالعه در مورد كودكان توجه به كليه اين عوامل ضروري است .
در اين فصل اصول روانشناسي كودك براي رسيدن به نيازهاي وي بررسي گرديده است .
روانشناسي رشد :
همه موجودات زنده در طول زندگي خود دچار تغيير و تحولاتي مي شوند ، معمولاً رشد بدني تا زمان معيني پس از تولد ادامه مي يابد ، ولي رشد جنبه هاي رواني به ويژه در انسان همواره و به صورتهاي گوناگون ادامه دارد .
رشد انسان در دوره كودكي و در همه جنبه ها با سرعتي بيش از دوره بزرگسالي و به صورت پيوسته ادامه مي يابد ، رشد انسان در دوره كودكي با گرايش فطري و غريزي به سوي كمال ،متاثر از عوامل دروني و شرايط زيست محيطي بوده و در شكل گيري خصوصيات انسان در دوره هاي بعدي بسيار موثر است .
مفاهيم بنيادي در روانشناسي رشد :
تعريف رشد :
رشد تعاريف گوناگوني دارد ، يكي از عام ترين تعاريف رشد بدين شرح است :
رشد عبارت است از همه تغييرات و تحولاتي كه از زمان تشكيل سلول تخم تا هنگام مرگ در انسان رخ مي دهد . رشد حركتي مستمر ، دائمي و پيوسته بوده كه گاهي آهسته و زماني با آهنگي سريع صورت مي پذيرد . زماني كيفيت رشد ملموس است اما زماني به صورت ناملموس رخ مي دهد .
مفهوم پختگي (رسيدگي):
رسيدن به مرحله معيني از مهارت يا استعداد ، مستلزم تغييراتي در سيستم عصبي و عضلاني كودك است . و از آنجا كه سيستم عصبي انسان در هنگام تولد تمام قابليتهاي خود را كسب نكرده است . اين تغييرات در دوران كودكي ادامه مي يابد . از اين رو پختگي به تغييرات خاصي اطلاق مي شود كه عامل اساسي در آن كيفيت زمان همراه با تكامل و نظام يافتگي سيستمهاي عصبي است . پختگي به تجربه كودك از محيط اطرافش بستگي چنداني ندارد . انسان قادر نيست رفتاري را فراگيرد مگر اينكه به مرحله اي از نمو رسيده باشد . به عبارت ديگر براي ظهور هر رفتاري دستيابي به حداقلي از رشد ، تكامل و آمادگي ضروري است .
مفهوم رشد و پرورش :
معني و مفهوم دو كلمه رشد و پرورش معمولاً روشن نبوده و اغلب به يك معني و گاهي به جاي هم به كار برده مي شود در واقع رشد بيشتر تغييرات كمي و كيفي تن و روان است . اما پرورش ، تغيير در جنبه هاي رفتاري و رواني انسان است كه بر اثر آموزش و تاثيرات عوامل محيطي ايجاد مي شود ، انسان رشد مي كند ولي به همان اندازه پرورش نمي يابد ، اگر نوزاد انسان به تنهايي زندگي كند انسان بار نخواهد آمد بلكه بازتابهاي ساده حيواني و غريزي از او صادر خواهد شد
. چنانچه اگر كودكي با هوش متوسط متولد شود ولي محيط فرصت لازم را براي رشد و پرورش استعدادهاي او در اختيارش نگذارد ممكن است از لحاظ رواني يا ذهني نابهنجار يا عقب مانده بار آيد . به عبارت ديگر رشد و پرورش با هم و به موازات هم صورت مي گيرند .
گونه هاي تغيير در فرايند رشد :
اين تغييرات در رشد بدني ديده مي شود هر سال كه از عمر كودك مي گذرد ، بر وزن و قد كودك افزوده مي شود . مگر اينكه عوامل غير منتظره اي مانع رشد طبيعي او شوند . همچنين اعضاي داخلي بدن از جمله قلب ، كليه ، ششها و معده سال به سال بزرگتر مي شود تا بدين وسيله برآوردن احتياجات و نيازمنديهاي روز افزون كودك ميسر شود . رشد عقلي هم همين تغييرات ديده مي شود .
تغيير در نسبت :
كودك آنطور كه در قديم تصور مي شد شخص بالغ در مقياس كوچك نيست ، بلكه تمام ب
دن وي از نظر تناسب با بدن يك فرد بالغ متفاوت است . در رشد عقلاني نيز همين تغيير در نسبت ديده مي شود .
در سالهاي نخست كودكي بين تخيل و واقعيت رابطه نزديكي وجود ندارد ولي با گذشت زمان عنصر خيالي جاي خود را به واقعيت مي دهد و فرد بر تخيل خود تسلط مي يابد .
ناپديد شدن برخي از قمستهاي بدن :
اين يكي ديگر از تغييرات و تحولاتي است كه در حين تكامل وقوع پيدا مي كند . مهمترين قسمتي كه در حين رشد كودك كم كم ناپديد مي شود . عده تيموس يا عده طفوليت است كه در سينه جاي دارد . از بين رفتن عكس العمل بابينسكي و دندانهاي طفوليت را نيز بايد خاطر نشان كرد .
كسب مشخصات تازه :
در مقابل محو قسمتهايي از بدن كه ديگر براي طفل منشاء اثر و فايده نيستند . وي مشخصات رواني و بدني تازه اي كسب مي كند دسته اي از اين مشخصات از طريق يادگيري حاصل مي شون ولي قسمت اعظم آن نتيجه تكامل قوايي است كه در هنگام تولد هنوز كاملاً هويدا نشده بود . رويش دندانهاي دائم و خصوصيات جنسي كه در اولين ماه هاي نوجواني ظاهر مي شود از آن
جمله است .
ماهيت و ويژگيهاي رشد در انسان :
ويژگيهاي مهم مراحل رشد در انسان عبارتند از :
1- داشتن الگوي معين در مراحل رشد :
در تحقيقات علمي مشخص شد است كه تمامي كودكان مراحل خاصي را در رشد طي مي كنند :
- از 4 تا 16 هفتگي نوزاد بر عضلات چشم خود مسلط مي شود .
- از 16 تا 28 هفتگي بر عضلات سر و بازوان خود تسلط پيدا مي كند .
- از 28 تا 40 هفتگي بر بدن و دستهاي خود مسلط مي شوند . در اين هنگام كودك قادر است بنشيند .
- از 40 تا 52 هفتگي بر پاهاي خود مسلط مي شود و مي تواند بايستد .
- كودك در سال دوم زندگي خود ، قادر است راه برود ، بدود و لغاتي را جدا جدا و شمرده تلفظ كند . در اين زمان است كه يك احساس ابتدايي از مالكيت در او پديدار مي شود .
- كودك در سال سوم شروع به جمله سازي كرده و لغات را براي فهماندن افكار خود در يك جمله به كار مي برد و در درك و فهم محيط خود مي كوشد .
- در سال چهارم ، كودك پي در پي سوال مي كند و علاقه به تعميم موضوعات گوناگون از خود نشان مي دهد .
در قسمتهاي بعدي به تفصيل در مورد ويژگيهاي كودك در سنين مختلف بحث خواهيم كرد .
2- عكس العملي كه كودك در برابر تحريك از خود نشان مي دهد .
3- عكس العملهاي كودك در مراحل رشد اعم از بدني و عضلاني ، ابتدا جنبه عمومي داشته و سپس اختصاص مي شود . مثلاً قبل از اينكه اشياء كودك را ببيند اشيا بزرگ را مي بيند و قبل از اينكه اعضاي خود را حركت دهد ، تمام بدنش را به حركت در مي آورد .
4- رشد جرياني تدريجي است :
اين به اين معني است كه هيچ يك از خصوصيات عقلاني و جسماني به طور اتفاقي و ناگهاني تكامل نمي يابند بلكه همگي محصول رشدي است كه پيش از تولد آغاز شده و به صورت پيوسته تا پايان رشد ادامه مي يابد . از سوي ديگر آنچه در يك مرحله از رشد اتفاق مي افتد مراحل ديگر را نيز تحت تاثير قرار مي دهد . مثلاً بي نظمي و عدم تكافوي مواد غذايي در دوران كودكي زيانهايي به بار مي آورد كه بعداً نمي توان آنها را كاملاً جبران كرد . اختلالات عاطفي كه نتيجه وضع
نامناسب محيط است اثر نامطلوبي در شخصيت كودكان باقي مي گذارد كه بر جهان بيني فرد در دوران بلوغ تاثير فراوان دارد .
5- روند رشد ثابت است :
اختلالات فردي در مورد كودكان كما بيش ثابت است . معمولاً تصور مي شود كودكي كه رشدش به حد متوسط نرسيده است پس از چندي جبران نقصان رشد گذشته را خواهد كرد . اين گمان از نظر علمي صحيح نيست بلكه بر عكس دلايل متعددي وجود دارد كه ميزان رشد ثابت مي ماند .
نوزاداني كه در ابتدا به سرعت رشد كرده اند در مراحل بعدي رشد نيز به همين ترتيب به رشد خود ادامه خواهند داد و بالعكس كودكاني كه از لحاظ عقلي نواقصي دارند . به جز موارد استثنايي ، نمي توانند خود را به حد متوسط برسانند . آنچه كه بيشتر ممكن به نظر مي رسد اين است كه آنها رفته رفته ناقص تر شوند .
كنند و در زمانهاي متفاوت به مرحله كمال مي رسند . به عنوان مثال مغز انسان از 6 تا 7 سالگي به منتهاي بزرگي خود مي رسد ولي بعد از آن از نظر نظم و فعاليت پيشرفت خواهد كرد يا تخيل خلاق در دوران كودكي به سرعت پرورش مي يابد و در دوران نوجواني به اوج خود مي رسد ولي در مقابل نيروي استدلال كندتر تكامل مي يابد و حافظه براي به خاطر سپردن عوامل خارجي و اشياء به مراتب سريع تر از حافظه براي موضوعات نظري و مجرد بسط مي يابد .