بخشی از مقاله
عوامل بروز جرايم جنسي به عنف
و راههاي پيشگيري از آن
چکيده
در سياست جنايي ايران، بزهديده جايگاه واقعي خود را نداشته و لذا حمايت از بزهديده نيز چندان مورد توجه دادگاهها نيست. اما در جرايم جنسي به عنف، با توجه به اثرات نامطلوب و بلند مدت آن بر عواطف و روان بزهديده که حتي ممکن است روند زندگي عادي او را براي هميشه مختل کند، اين نقص بيشتر جلوه ميکند و بايد در خصوص آن چارهانديشي شود. در اين راستا اصلاح قوانين موجود در گسترش دامنه و ابعاد حمايتها ضروري است. ضمن اين که قانونگذار بايد زمينه رسيدگي سريع
و دقيق به اين پروندهها را ايجاد و راهکارهايي عيني، ملموس و مفيد را جهت کاهش اثرات منفي جرم بر بزهديده و جبران تألمات و خسارات عاطفي و معنوي او و همچنين اعاده موقعيت بزهديده ارائه دهد. از طرف ديگر تلاش براي سلب موقعيتهاي مناسب بزهکاري و بالا بردن هزينه ارتکاب جرم بايد مورد توجه قرار گيرد که اين مهم نيازمند اصلاح قوانين مجازات و دادرسي کيفري نيز ميباشد.
علاوه بر اصلاح قوانين، اصلاح نوع نگاه و برخورد محاکم با بزهديده و توجه جدي به ضرورت حمايت از بزهديدگان جرايم جنسي توسط مراجع قضايي و انتظامي که اولين پناهگاه بزهديده هستند نيز ضروري است. همچنين اين مراجع بايد تعاملي مثبت و جدي با مراجع غير دولتي حامي بزه ديده نيز داشته باشند.
البته ظرفيتهاي قانوني موجود (خصوصاً مقررات شکلي) در صورتي که به نحو صحيح و با يک نگاه حمايتي مورد بهرهبرداري قرار گيرد ميتواند تا حدود زيادي مشکلات موجود را در دستيابي به يک چتر حمايتي گسترده رفع کند.
عوامل بروز جرايم جنسي به عنف و راههاي پيشگيري از آن
بدون ريشهيابي عامل وقوع جرم، نميتوان انتظار دستيابي به تدابير صحيح و کارآمد پيشگيرانه را داشت. در مورد تعرضات جنسي نيز براي اتخاذ تدابير مناسب در جهت کاهش اين خشونت بايد عوامل مؤثر بر آن را شناخت. بيشک انگيزه ارضاء ميل جنسي در اين جرم، عمدهترين محرک ارتکاب جرم است. هر چند شدت و ضعف آن و ميزان تأثير عوامل ديگر در انواع مختلف تعرضات
جنسي، بسته به ويژگيهاي مرتکب، بزهديده و حتي نوع جامعه متفاوت است. براي مثال تأثير ميل جنسي در وقوع تجاوز در مواردي که مرتکب تحت عنوان مسافرکش دختران جوان را سوار ميکند و دور از شهر به آنها تعرض ميکند ، با مواردي که مرتکب به جهت انتقامجويي از جامعه به کودکان تعرض ميکند و بعد آنها را بيرحمانه ميکشد متفاوت است. به هر حال تمايلات جنسي در کليه تجاوزات جنسي دخالت دارند. اما در اين که ميزان اين انگيزه و تأثير محرکها و عوامل ديگري چون
خشونت و برتري جويي متجاوز و يا حتي نفرت او از بزهديده، در چه حدي بوده ميتوان به نکاتي از جمله صحبتهاي متجاوز با قرباني در حين ارتکاب توجه کرد. متجاوزي که در حين تجاوز قرباني را تحقير نموده و به او فحاشي ميکند، از متجاوزي که سعي در جلب رضايت قرباني دارد و يا با بعضي اظهارات و حرکات سعي در نشان دادن ادب و علاقه به قرباني دارد، کاملاً متفاوت بوده و ميزان لذتجويي هر کدام متفاوت است .
در اين فصل ابتدا عوامل بروز جرايم جنسي و در ادامه راههاي پيشگيري از آن مورد بحث قرار خواهد گرفت.
بخش اول: عوامل بروز جرايم جنسي به عنف
شايد بتوان گفت ميزان تأثير انگيزه ارضاء جنسي در جوامعي مثل ايران، که روابط جنسي خارج از محدوده ازدواج ممنوع و جرم تلقي شده در بروز تجاوز، بيشتر از جوامعي است که حتي مراکز مخصوص و داراي مجوز براي روابط جنسي غيرزناشويي دارند. به همين دليل است که تحقيقات انجام شده در غرب نشان ميدهد که «در بيشتر موارد انگيزه تجاوز، ارضاء جنسي نبوده بلکه بيشتر تحقير، مرعوب کردن و سرافکندگي قرباني بوده» و پس از آن نيز متجاوز قرباني را از طرق مختلف تحقير و مجروح کرده و حتي به قتل او نيز منجر شده است.
به هر حال اظهار نظر قطعي در مورد ميزان تأثير غليان شهوت و ميل جنسي در وقوع تعرضات در کشور ما، با توجه به فقدان آمار جامع و رسمي، امري بعيد است. اما ما در بررسي علل وقوع تعرضات جنسي با مفروض گرفتن تأثير جدي تمايلات جنسي ابتدا به بررسي نقش عوامل فردي يا شخصي پرداخته و سپس عوامل بيروني يا غيرمستقيم را تحت عنوان عوامل اجتماعي و فرهنگي موثر در افزايش ميزان وقوع اين جرم مورد بحث قرار ميدهيم. چرا که ميل جنسي امري طبيعي و مبتلا به تمامي افراد جامعه است و بايد به اين پرداخته شود که به چه دليل برخي افراد به چنين رفتارهاي غيرمتعارفي روي ميآورند.
گفتار اول: عوامل شخصي (مستقيم)
منظور از عوامل شخصي عواملي است که مربوط به شخص بزهکار بوده و به عبارتي از خصوصيات فردي و شخصيتي وي محسوب شده و يا به طور مستقيم در گرايش او به سمت اين بزه تأثير داشته است. اين عوامل را ميتوان شامل دو دسته عوامل رواني – شخصيتي واختلالات جنسي تقسيمبندي کرد.
1- اختلالات رواني و شخصيتي
تلاش براي برقراري رابطه جنسي توأم با خشونت و بدون توجه به نيازها و مخالفتهاي طرف مقابل، متاثر از شخصيت نامتعادل متجاوز است. همه کساني که بررسي مختصري روي مرتکبين تجاوز به عنف داشته باشند تأييد ميکنند که بعضي رفتارهاي غيرطبيعي و خصوصيات نادر شخصيتي در آنها ديده ميشود. حتي نگاهي اجمالي به شيوههاي اقدامات متجاوزين و رفتارهاي موهن و بعضاً
سخيف آنها و يا جراحات و قتلهاي متعاقب تجاوز که در رسانهها نيز گاهي آن را ميشنويم ما را به اين نتيجه ميرسد که اين افراد دچار مشکلات شخصيتي و بيماريهاي رواني هستند. بررسيها نشان ميدهد که جرايم جنسي اغلب به وسيله کساني انجام ميگيرد که دچار انحرافات جنسي، عدم تعادل رواني و صرع ميباشند . حتي در برخي کشورها مرداني که مرتکب
تجاوز به عنف ميشوند يک بيمار رواني شناخته ميشوند تا مجرم . در برخي تقسيمبنديهاي متجاوزين جنسي، از جمله متجاوزين را آزارگران جنسي ناميدهاند که از درد کشيدن قرباني لذت برده و دچار تحريک جنسي ميشوند. اين افراد عمدتاً داراي اختلالات عاطفي و جامعه ستيز ميباشند. کهن (Cohen) ويژگيهاي عمومي تجاوزگران جنسي را احساس بيکفايتي و بيلياقتي و تمايلات جنسي غالب شناخته است. او اعتقاد دارد متجاوزين جنسي در مقابل نيازهاي ديگران حساس نبوده و احساس همدلي و صميميت نميکنند و مقاومت آنها در ناکاميها بسيار ضعيف
است . متجاوزين بعضاً داراي عقدههاي رواني خود کمبيني بوده و ميل به برتري جوئي، تحقير زن و قدرت نمايي دارند. «در آمريکا 44 درصد تجاوزات با انگيزه ميل به پيروزي و برتري جويي بر مجني عليه بوده است» و به همين جهت است که مقاومتها و فريادهاي قرباني بيشتر مجرم را تحريک ميکند. مرتکب از نظر شخصيتي کسي است که در خود توان برقراري ارتباط صحيح با ديگران را احساس نميکند و همين امر باعث ميشود که درک صحيحي از احساسات و نيازهاي قرباني
نداشته باشد. هر چند برخي از آنها ممکن است نسبت به قرباني خود ترحم و دلسوزي بيشتري داشته و به او آسيب نرسانند، «اما به هرحال آنها در دنياي خودشان زندگي ميکنند که در آن نيازهاي قرباني بر ايشان مهم نيست» و لذا عليرغم فريادها و التماسهاي قرباني، به کار خود ادامه ميدهند.
2- اختلالات جنسي
تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان چنان پيچيده و آميخته با شخصيت وي است که تأثير بسزايي بر ويژگيهاي روحي و رواني و ارتباطات وي با ديگران دارد. اين مسائل ذهن انديشمندان بسياري را به خود مشغول کرده و خصوصاً روانکاوان و روانشناسان به دنبال جنبههاي پيدا و پنهان اميال و رفتارهاي جنسي انسان بودهاند که پيشگام آنها فرويد بوده است.
تعريف دقيقي از اختلالات جنسي به عمل نيامده و محققين مستقيماً به دستهبندي و شرح برخي اختلالات پرداختهاند. به عنوان نمونه آن را به سه دسته اختلال هويت جنسي، اختلال جنسي نامتمايز و اختلالات عملکرد جنسي تقسيمبندي کردهاند .
به اعتقاد روانپزشکان،منظور از اختلال هويت جنسي اين است که «شخص در رابطه با هويت جنسي تعيين شده خود دچار مشکل بوده و سعي دارد تا خصوصيات جنس مخالف را در خود بروز دهد» . در حال حاضر در کشور ما افراد دچار اين اختلال ميتوانند با تاييد پزشکي قانوني مبادرت به جراحي نموده و حتي نام خود را نيز به حکم دادگاه عوض کنند.
اما از انواع ديگر اختلالات که بيشتر ميتواند در وقوع جرايم جنسي مؤثر باشد و موضوع اين بحث است اختلال عملکرد جنسي و اختلال جنسي نامتمايز يا پارافيليا ميباشد. لازم به ذکر است، به تناسب موضوع و تأثير آن در مطلوب ما صرفاً به بحث اختلالات جنسي مردان ميپردازيم.
2-1- اختلال عملکرد جنسي
به اين اختلال، اختلال کنش جنسي نيز ميگويند. اين اختلال در روند طبيعي ارضاء کامل ميل جنسي در طول دورههاي تحريک، اورگاسم و فرونشيني تأثير ميگذارد. علت اين اختلال ممکن است بيولوژيک، رواني يا مجموع آن دو باشد و اثراتي چون فقدان نعوظ و انزال زودرس را در مردان به دنبال داشته باشد .
اين اختلال از آن جهت که مرد به صورت طبيعي و به نحو کامل ارضاء نميگردد ميتواند منجر به رفتارهاي تهاجمي جنسي به ديگران شود. چرا که اين افراد دچار ناتواني جنسي بوده و ميل جنسي آنها با تحقير و توهين به ديگران ارضاء ميشود . به علاوه برخي از مرتکبين تجاوز به عنف افرادي ضعيف و منفعل از لحاظ جنسي بوده و به جهت ترس هميشگي از بيکفايتي جنسي، به نوعي به دنبال کسب قدرت و دست يابي به حس خود ارزشي هستند و براي رفع اين حس به
تجاوز به عنف روي ميآورند . لازم به ذکر است برخي از اين اختلالها که منجر به کشمکشهاي رواني شخص نيز ميگردد ناشي از تنشها و تعارضات جنسي دوران بلوغ است. به طوري که حتي گفته شده است 50 درصد تجاوزات به عنف ناشي از مشکلات جنسي دوران بلوغ شخص ميباشد .
لذا در پيشگيري از بروز اين اختلالات نقش خانواده و تربيت و تعليم صحيح جنسي بسيار مؤثر است. از طرف ديگر اين اختلال آثار رواني خاصي را بر شخص گذاشته و ممکن است توأم با اختلالات رواني که در بحث قبلي به آن پرداخته شد مؤثر در وقوع جرايم جنسي باشد.
2-2- اختلالات رفتاري جنسي (پارافيليا)
برخي از اين اختلالات که تحت عنوان انحرافات جنسي نيز شناخته ميشوند ميتوانند تأثير جدي در وقوع تجاوز به عنف داشته باشند. يکي از اين اختلالات ساديسم يا دگر آزاري جنسي است.در اين اختلال لذت از راه پرخاشگري به دست ميآيد . بسياري از متجاوزين به عنف که پس از تجاوز با قرباني درگير شده و به او صدماتي وارد ميکنند دچار ساديسم هستند . اين افراد حتي ممکن است پس از تجاوز شخص را به قتل برسانند و اصطلاحاً مرتکب قتلهاي شهواني شوند. سابقه رفتارهاي سوء جنسي بر عليه شخص ميتواند او را مبتلا به ساديسم نمايد .
از ديگر اختلالات رفتاري جنسي که ميتواند منجر به وقوع تجاوز گردد، ميل به هم
جنس و خصوصاً بچهها ميباشد که تحت عنوان دو انحراف همجنسبازي و بچهبازي (پدوفيلي) مورد بررسي قرار گرفته است. برخي فاعلين لواط دچار اختلالات جنسي بوه و در رابطه با زنان به ارضاء کامل نميرسند و ميل به همجنسبازي دارند و حتي ممکن است براي دستيابي به وي او را مجبور به اين کار کنند . برخي از اين افراد که با سنين بالا هستند، ميل به رابطه جنسي با اطفال دارند که اين گرايش آنها ناشي از نوعي حس بيکفايتي جنسي نيز ميباشد. در نتيجه اين بيماري،
شخص علاقهمند به ارتباط با اطفال حدوداً زير 13 سال بوده و با سوء استفاده جنسي از کودک به ارضاء جنسي ميرسد. گرچه در بيشتر موارد ارضاء شخص بدون مواقعه صورت ميگيرد اما در برخي موارد منجر به مواقعه با کودک با اجبار و اکراه ميشود.
همچنين در خصوص مردان همجنسباز گفته شده است که گروهي از اين افراد که در کودکي مکرراً مورد سوء استفاده جنسي قرار ميگيرند در بزرگسالي خود به اين کار روي آورده و به سوء استفاده جنسي از کودکان ميپردازند .
لازم به ذکر است در غالب موارد کودک رضايتي به رابطه جنسي ندارد هر چند که با توجه به سن کم آنها و بعضاً عدم تشخيص موضوع، مقاومتي نيز صورت گيرد. البته پيرامون رضايت کودک در رابطه جنسي در فصل اول مطالبي مطرح شد.
گفتار دوم: عوامل اجتماعي و فرهنگي (غيرمستقيم)
امروزه هيچ کس نقش مؤثر و پررنگ محيط اجتماعي و ارتباطات پيراموني افراد را در بزهکاري آنها انکار نميکند. دورکيم علت همه رفتارهاي غيرعادي را در محيط اجتماعي جستجو ميکند و برخي چون لاکاساني در اين راستا چنان افراط کردهاند که ميگويند: (تمام مردم دنيا به استثناء
جنايتکاران مقصرند! ) کهن (cohen) و اهلاين (ohlein) معتقدند جرم شکل خاصي از راه حل جمعي اتخاذ شده به وسيله طبقه پايين است که از سرخوردگي ناشي ميشود. به عقيده اين دو جامعه شناس تيپ خاصي از بزهکاران تحت عنوان گروه ستيزهجو وجود دارند که به جرائم هتک ناموس ميپردازند و آن را وسيلهاي براي برقراري پايگاه اجتماعي قرار ميدهند .
شاخصهاي اقتصادي و فرهنگي محيط زندگي، ميزان آموزش و آگاهي و درک روابط صحيح اجتماعي، نابسامانيهاي محيط خانواده مثل طلاق و اعتياد والدين و مسائلي از اين دست تأثير بسزايي در شکلگيري شخصيت اجتماعي بزهکار دارد که در ادامه به آن خواهيم پرداخت.
1- ناهنجاريهاي اخلاقي و ضعف تقيدات ديني در جامعه
کودکاني که در يک محيط فاسد و ناسالم رشد و پرورش بيابند تحت تأثير اطرافيان روحيات و شخصيت آنها شکل گرفته و هنجارها و ناهنجارهاي همان محيط را الگو ميگيرند. پرورش در محيطي که بيبندوباري جنسي و عدم رعايت قيود مذهبي از شاخصههاي آن است شخص را به سمت انحرافات و جرايم جنسي سوق ميدهد و نميتوان انتظار کنترل و رعايت تقوي را از تمام افرادي داشت که پيوسته در معرض تحريک چنين فضايي بودهاند. تأکيد دين مبين اسلام بر حجاب و عفاف عمدتاً در راستاي سالمسازي محيط اجتماعي بوده و سفارش اسلام بر کنترل صحيح روابط اجتماعي و حتي ارتباطات کلامي زن و مرد هوشمندانه و هدفمند بوده که در مبحث پيشگيري بيشتر به آن خواهيم پرداخت.
اما در گسترش جرايم و انحرافات جنسي در جامعه جداي از ضعف تقيدات ديني و مذهبي نقش مشروبات الکلي و همچنين رسانهها جدي و مؤثر است که به آن ميپردازيم.
1-1- الکل
مرتکبين جرايم جنسي در برخي از موارد تحت تأثير مصرف الکل بودهاند به طوري که گفته شده است «بيش از نيمي از جرايم جنسي مربوط به الکل است» به طور کلي در جرايم خشن مثل قتل، ضرب و جرح، نزاعهاي دسته جمعي، و تجاوز به عنف مصرف مشروبات الکلي تأثير جدي دارد. گفته شده است که در آمريکا در 34 درصد تجاوزات جنسي الکل تأثير مستقيم دارد .
در کشور ما از ميزان تأثير الکل بر متجاوزين آماري در دست نيست ليکن برخي آمارها نشان ميدهد که مصرف الکل در کشور ما عليرغم ممنوعيت شرعي و قانوني نسبتاً بالا است. در واقع کشف سالانه حدود 5/4 ميليون ليتر در کشور نشان از تقاضاي نسبتاً بالاي آن در کشور دارد. خصوصاً اين که مشروبات در آنچه کشف ميشود تنها بخش کوچکي از ميزاني است که خريد و فروش ميشود.
مشروبات الکلي علاوه بر تأثيري که بر روي دستگاه عصبي رواني افراد گذاشته و از طريق ايجاد
اختلالات رواني تأثير جدي در خشونتهاي جنسي دارد، با تحريک نيازهاي جنسي مرتکب گرايش شخص را به رفتارهاي جنسي خلاف قانون افزايش ميدهد. در واقعي يکي از شاخصههاي گسترش بيبند و باري و ناهنجاريهاي اخلاقي افزايش ميزان مصرف مشروبات الکلي در جامعه است.
2-1- نقش رسانهها
امروزه رسانههاي مختلف و خصوصاً رسانههاي ديداري نقش مهمي در فرهنگسازي يک جامعه و گرايشهاي اخلاقي و هنجارمندي جامعه دارند. در ميان اين رسانهها، تلويزيون نقش ويژهاي دارد. نتايج پژوهشها نشان ميدهد نمايش خشونت توسط رسانهها گرايش به رفتار خشونتآميز را در
بين جوانان افزايش ميدهد و جواناني که در معرض تماشاي فيلمهاي خشونتآميزجنسي قرار ميگيرند، در يک فرآيند همانند سازي با بازيگران فيلمها، رفتار بزهکارانه آنها را تقليد ميکنند .
در يک پژوهش ميداني بر روي جمعي از منحرفين که به انحرافاتي چون روابط نامشروع دچار بودند مشخص شده است که رسانههاي تصويري چون ماهواره و برنامههاي غير اخلاقي آن، سرگرمي بخش قابل توجهي از منحرفين را تشکيل ميدهد .
ترويج خشونتهاي جنسي توسط فيلمها و سريالهاي تلويزيوني در جوامع غربي به معضلي جدي تبديل شده که اعتراض بسياري را برانگيخته است. چنانکه نيکسون رئيس جمهور سابق آمريکا ميگويد «هاليوود در سرعت بخشيدن به زوال و سقوط معيارهاي اوليه پاکي در سطح وسيعي نقش دارد و همه تلاشهايي را که خانوادهها و نهادهاي مردمي انجام ميدهند تا ريشه خشونت را بخشکانند، ضايع ميگرداند» .
تماشاي پياپي صحنههاي غير اخلاقي از تلويزيون علاوه بر تحريک اميال جنسي و پايين آوردن ميزان تقوي و خودکنترلي اشخاص، افراد را به سمت الگوگيري از اين صحنهها سوق داده و از طرف ديگر تماشاي خشونتهاي جنسي از تلويزيون نگاه فرد را به زن به عنوان شخصيتي ضعيف و مستحق خشونت شکل ميدهد به طوري که همدردي با قربانيان خشونت ديگر معنا و مفهومي نداشته باشد .
بررسي شاخص نظام اخلاقي خانواده 512 نفر از زنان روسپي در تهران با شاخصهايي چون تماشاي دسته جمعي فيلمهاي محرک و غير اخلاقي نشان ميدهد در 5/44 درصد اين افراد اين شاخصها اصلاً رعايت نميشود و در 21 درصد خيلي کم رعايت ميشود .
در اين ميان نقش اينترنت نيز قابل توجه است. ترويج بيبند و باري جنسي از طريق گسترش سايتهاي مستهجن و ترويج پرنوگرافي موجب نقض حريمهاي اخلاقي و تحريک اميال افراد است. مطالعات دامنهدار در سال 1998 در آمريکا نشان ميدهد 86 درصد مرتکبين تجاوز جنسي از اين تصاوير استفاده و 57 درصد آنها از آن الگو گرفتهاند .
در مورد ارتباط اينترنت با وقوع جرايم جنسي اشاره به اين نکته نيز بيمناسبت نيست که به گفته يکي از مقامات بلند پايه پليس کشور، 40 درصد از فجايع تجاوز به عنف در کشور در پي برقراري دوستيهاي پنهاني و عمدتاً با استفاده از اينترنت (چت و ايميل) و با وعده ازدواج اتفاق ميافتد.
در مجموع بايد گفت رسانهها به عنوان يکي از مهمترين ابزارهاي فرهنگي نقش مؤثري در هنجارمندي و يا هنجارگريزي افراد دارند. خصوصاً تلويزيون و اينترنت که امروزه در کشور ما مورد توجه جدي جوانان هستند و عليرغم ممنوعيت دريافت برنامههاي ماهوارهاي، اين برنامهها که بعضاً سرشار از چنين تصاويري هستند مورد استفاده افراد قرار ميگيرد و نقش مهمي در انحرافات اخلاقي آنها و خصوصاً جوانان و نوجوانان دارد. چرا که برخاسته و منطبق با يکي از غرايز بشري بوده که اگر به نحو صحيح هدايت نشود نابودي فرد و اجتماع را به همراه دارد.
بديهي است در جرايم جنسي نقش خود کنترلي و خويشتنداري خصوصاً زمانيکه فشار شديد ميل جنسي مهمترين محّرک ارتکاب اين جرايم باشد، بسيار مؤثر و قابل توجه است. لذا تربيت صحيح ديني فرزندان همراه با سالمسازي محيط اجتماعي و گسترش فرهنگ کنترل اجتماعي و نهادينه سازي امربه معروف و نهي از منکر به عنوان ابزار دقيق و کارآمد سياست جنايي اسلام تأثير بسزايي در جلوگيري از افتادن کودکان و نوجوانان در دام جرايم و انحرافات جنسي دارد.
2- مشکلات اقتصادي و فقر
ناکامي افراد در رفع نيازهاي مادي و معيشتي زمينه بسيار مساعدي را براي بزهکاري فراهم ميکند. نرخ بزهکاري در حاشيه شهرها که معمولاً محل سکونت مهاجرين و خانوادههاي کم درآمد است بسيار بالاتر از ساير نقاط است . برخي از جرمشناسان، علت رفتارهاي خشونتآميز را محروميت ميدانند. به اعتقاد آنها فقر، ترس از کيفر را به حداقل رسانده و محروميت ناشي از فقر عکسالعملهاي خشن و تند ضد اجتماعي شخص را تحريک ميکند . بيکاري و ولگردي از جمله عواملي است که ارتکاب جرايم منافي عفت و اخلاق را تسهيل ميکند. فقر و محروميت افراد
خصوصاً در دوران کودکي علاوه بر اينکه پرورش صحيح کودک را تحت تأثير قرار داده و زمينه تبديل او به يک شخصيت ضد اجتماعي را فراهم ميکند، باعث ميشود شخص امکان تشکيل يک زندگي شرافتمندانه و روابط سالم زناشويي را از دست بدهد و ناچار به سمت ارتکاب جرايم منافي عفت کشيده شود. از لحاظ محيط شهري نيز حومه شهرها و محلات فقيرنشين جرم خيزترند.گفته مي شود«مناطق حومه مرکز شهر که منطقه انتقالي نيز ناميده ميشوند به دليل سطح بالاي تحرک جمعيت، نرخ بالاي مهاجرت و شکل خانهها بالاترين نرخ جرم را دارد» ، در آمريکا 16 درصد زنهايي که در محلات به اصطلاح کثيف زندگي ميکردند يا مورد تجاوز قرار گرفته بوند و يا حداقل کساني
تلاش کرده بوند به آنها تجاوز کنند . مناطق کثيف مناطقي بودند که شلوغ و پرجمعيت بوده و از امکانات رفاهي و بهداشتي ضعيفي برخوردار بوده و ساختمانها براي فرار از بيپناهي ساخته و از امکانات اوليه زندگي بيبهره بودند . اين مناطق داراي بافت جمعيتي ناهمگون و ترکيبي از مهاجرين و سياهپوستان و غيره بوده و زندگي فلاکت باري را سپري ميکردند. در سال 1960 حدود 5 ميليون خانوار در چنين شرايطي زندگي ميکردهاند. «افراد ساکن در اين محلات خرده فرهنگهايي را ايجاد کرده و براي خود هنجارها و ناهنجاريهاي خاصي در روابط جنسي قائلند که چه بسا با معيارهاي صحيح يک جامعه نسبتاً سالم و متوسط در تضاد باشد» خانوادههاي ساکن در اين
محلات علاوه بر فقر اقتصادي دچار فقر فرهنگي نيز بوده و رفتارهايي مثل روابط بيبند و بار جنسي، شروع روابط جنسي از دوران کودکي، ترک خانواده در سنين پايين در بين آنها رايج است . احساس ظلم و تبعيض در اين افراد نوعي همبستگي نيز بين آنها و بر عليه طبقه مرفه و حاکم ايجاد ميکند و چنان که برخي جامعهشناسان نظر دادهاند «بزه نتيجه ستيزه و تضاد ميان طبقه حاکم و محکوم است که منجر به ارتکاب جرايمي از سوي طبقات ضعيف و محکوم ميگردد» . فقر در زنان نيز از علل مهم روسپيگري آنها ميتواند باشد . در واقع تأثير فقر در بزه ديدگي زنان و
کودکان امر مهم و قابل توجهي ميباشد. شرايط پائين زندگي، سوء تغذيه و نداشتن فرصتهاي تفريح سالم از جمله عواملي است که به ويژه نوجوانان حاشيه شهرها را در معرض سوء استفاده جنسي قرار ميدهد . زنان و دختراني که براي کسب درآمد خود فروشي ميکنند آلودگي محيط جامعه را تشديد کرده و فضاي امن و سالم اجتماع را نيز براي سايرين ناامن ميکنند. فقر و
مشکلات اقتصادي کودکان را نيز وادار به شغلهاي کاذب و سيار در کنار خيابانها و مکانهاي غير ثابت و ناامن نموده و آنها را در معرض بزه ديدگي قرار ميدهد. در تحقيقي که روي کودکان خياباني منطقه 12 تهران انجام شده نشان ميدهد 20 درصد اين کودکان مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته و اکثر متجاوزين نيز غريبه بودهاند .