بخشی از مقاله


مفهوم کارآفرینی
کارآفرینی مفهومی است که تاکنون از دیدگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و همه بر این باورند که کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکه‌ی توسعه‌ی اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی، تولید ثروت، توسعه‌ی تکنولوژی و اشتغال مولد است. در حالی که در کشور ما به اشتباه این مفهوم صرفا با اشتغال‌زایی مترادف شده و فقط برای حل مشکل اشتغال به سمت کار آفرینی پیش می‌رویم.

در اواخر دهه‌ی 70 در بسیاری از کشورهای پیشرفته به علت تغییر در ارزش‌ها و گرایش‌های جامعه و البته تغییرات جمعیت شناختی، موجی از کسب و کارهای کوچک و افراد خوداشتغال به وجود آمد. به علت تاثیرات عمیق این پدیده مطالعات زیادی از چهار دیدگاه اقتصاد، مدیریت، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی انجام شده است. باوجود قدمت بررسی کارآفرینی و تلاش

محققین فراوان، مانند سایر مفاهیم علوم انسانی ارائه‌ی تعریفی قطعی و مشخص برای آن، کاری دشوار و حتی غیرممکن است. توجه به سیر تکاملی این مفهوم، خود شامل نکات جالبی است. در سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی، عوامل زیادی مانند ریسک‌پذیری، نوآوری و ... به این مفهوم اضافه شده است. در بخش حاضر، برای درک بهتر کارآفرینی، سیر تاریخی تعریف کارآفرینی و تغییر نگرش به آن از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار می‌گیرد.
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی


ریشه‌ی واژه کارآفرینی از کلمه‌ی فرانسوی Entreprendre، اصطلاحا به معنای واسطه یا دلال، مشتق شده است. این واژه در طول زمان همراه با تحول شیوه‌های تولید و ارزش‌های اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است. از آن‌جا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعه‌ی نظریه‌ی کارآفرینی حرکت کرده است، مروری داریم به پنج دوره دگرگونی، در مفهوم کارآفرینی.
دوره‌ی اول: قرون 15 و 16 میلادی «صاحبان پروژه‌های بزرگ»


اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه می‌شود. این دوره همزمان با دوره‌ی قدرتمندی ملاکین و حکومت‌های فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه‌های بزرگ را بر عهده می‌گیرد و البته در این راه مخاطره‌ای را نمی‌پذیرد، زیرا عموما منابع توسط حکومت محلی تامین می‌شود و او صرفا مدیریت می‌کند. نمونه‌ی بارز کارآفرین در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعه‌ها و تاسیسات نظامی هستند.


دوره‌ی دوم: قرن 17 میلادی «مخاطره‌پذیری»
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرینی را این گونه تعریف می‌کند: «کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص می‌خرد، روی آن فرایندی انجام می‌دهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده می‌فروشد، از این رو مخاطره‌پذیر است.» کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می‌گردید.
دوره‌ی سوم: قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم «تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه‌ی اقتصاد»
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامین‌کننده‌ی سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که "مخاطره" می‌کند، با کسی که سرمایه را تامین می‌کند، متفاوت است. ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایه‌گذار فناوری‌های جدید شناخته می‌شود، ولی او سرمایه‌ی مورد نیاز فعالیت‌های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه‌گذاران خصوصی تامین می‌کرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده می‌شود. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می‌کند با شخصی که سود حاصل از توانمندی‌های مدیریتی را دریافت می‌کند، تفاوت دارد.
دوره‌ی چهارم: دهه‌های میانی بیستم میلادی «نوآوری»
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می‌شود. از تعاریف برآمده از این دوره می‌توان موارد زیر را نام برد. کارآفرین فردی نوآور و توسعه‌دهنده‌ی فناوری‌های به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر 1934). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع می‌کنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود می‌دهند.(ویکلن، 1979). مفهوم نوآوری

ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.
دوره‌ی پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) «رویکرد چند جانبه»
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع‌کننده‌ی این ساز و کار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می‌گرفت، ولی در این دوره توجه

جامعه‌شناسان و روان‌شناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگی‌های کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است. از تعاریف شناخته شده‌تر این دوره می‌توان به مورد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است، این کار توسط کسی انجام می‌شود که مخاطره‌ی از دست دادن زمان یا فرصت‌های شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت می‌پذیرد (رابرت رونستات، 1983).
امروزه واژه‌ی کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر می‌سازد:
نوآوری
مخاطره‌پذیری
ایجاد یا تجدید ساختار یک واحد اقتصادی، اجتماعی
رضایت شخصی و استقلال‌طلبی
کارآفرین ایده‌ای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی می‌کند. در فضای کسب و کار، فرصت، فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد. آگاهی از محیط، بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری می‌دهد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری می‌نویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تأمین سرمایه‌ی راه‌اندازی و رشد، سازمان‌دهی و مدیریت کسب و کار را بررسی می‌نماید. در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارت‌ها و توانایی‌های مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامه‌ای تدوین شده ارائه دهد. همان طور که صدا باید دلنشین باشد، طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.
دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد: رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری. در رویکرد شخصیتی، تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگی‌های فردی اوست. در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راه‌اندازی یک کسب و کار است. البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است. در انتها، شاید بهترین تعریفی که می‌توان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهره‌گیری از فرصت‌ها، با تلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسک‌های مالی، روانی و اجتماعی که با انگیزه‌ی کسب سود مالی، توفیق‌طلبی، رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد (هیسریچ، 1985).
انواع کارآفرینی
علاوه بر کارآفرینی فردی، در دهه‌های اخیر دو واژه‌ی کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به میان آمده‌اند. علت رواج این مفاهیم، هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است. پینگات، کارآفرینی درون سازمانی را این چنین تعریف می‌کند:

 سازمان بر عهده می‌گیرد.» او ادامه می‌دهد «کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع باشد، اما همیشه فردی است که می‌داند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.» کارآفرینی شرکتی شامل فعالیت‌های رسمی و غیررسمی است که با هدف ایجاد کسب و کار جدید، محصول و فرآیندهای جدید و توسعه‌ی بازار صورت می‌گیرد.
تحقیقات جدید سه مفهوم را در تعریف کارآفرینی شرکتی نام می‌برند: تجدید راهبرد (نو

سازی راهبردها/تجدید ساختار سازمان)، نوآوری (ارائه‌ی چیز جدیدی به بازار) و کسب و کار درون شرکت (فعالیت‌های کارآفرینانه‌ی شرکتی که منجر به ایجاد کسب و کاری جدید در درون شرکت مادر می‌شوند). تمایل به این گونه کارآفرینی در پاسخ به افزایش سریع تعداد رقبا، عدم اعتماد به شیوه‌های سنتی کسب و کار، حرکت تعداد زیادی از افراد نخبه به سمت ایجاد کسب و کارهای کوچک مستقل، رقابت بین‌‌المللی و نیاز به افزایش بهره‌وری، افزایش یافته است. در شرکت‌های جدید انقلاب جدیدی به سوی تسهیل امر کارآفرینی درون سازمانی و تقدیر از کارآفرینان درون سازمانی جریان دارد.

کارآفرین
کارآفرین کیست؟
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانه‌های مختلف تکرار می‌شود و هر کس به سلیقه‌ی خود از این واژه‌ی جدید برای اشاره به مدیران، افراد موفق، سرمایه‌داران، سرمایه‌گذاران، صادرکنندگان، دلال‌ها و تاجران استفاده می‌کند. هر چند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچ کدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند. به راستی کارآفرین کیست؟ آیا کارآفرینان ویژگی‌های متمایزی از دیگر بازیگران صحنه‌ی اقتصاد دارند؟ نگاهی به مسیر حرکت فعالیت‌های کارآفرینان، مبدا و منشا حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه می‌نماید در تصویری اجمالی از شخصیت کارآفرین ارائه شده است. چه چیز باعث می‌شود که نشاط حرکت

به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا می‌تواند باشد، اولین چیزی است که جمود کارآفرین را در هم می‌شکند. یعنی کارآفرین آرزومند است. آن‌چه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش تعیین می‌کند از درون او برمی‌خیزد.عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا عدم اقدام، چیزی نیست که مولود شرایط، محیط یا اطرافیان باشد. یعنی کارآفرین کنترل درونی دارد. او برای این که بتواند درست آن چه را که می‌اندیشد عینیت بخشد و عزم خود ر

ا عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد. یعنی کارآفرین نیاز به استقلال دارد. ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیین شده و قالب‌های رایج را درهم می‌شکند و با وجودی که همان چیزی را می‌بیند که دیگران می‌بینند، اما چیزی را می‌اندیشد که دیگران نمی‌اندیشند. یعنی کارآفرین خلاق است. وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل منتقل می‌شود، نوآوری صورت می‌گیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته. کسی که اولین بار راهی را می‌پیماید، اولین کسی است که می‌تواند خبر مخاطرات راه را برای دیگران بیاورد. یعنی کارآفرین خطرپذیر است. او به جای آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکیه می‌زند، به مشکلات حمله می‌کند و پیش می‌رود. یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای استقبال از آینده روحیه‌ای تهاجمی دارد. لحظه‌ی آغاز تصمیم، تنها زمانی نیست که او با ریسک مخاطره مواجه می‌شود؛ ابهام یک پایان نامعلوم، بر هر قدم این راه سایه می‌اندازد. یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد. به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نیست. کسی که آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل می‌اندازد، باید توان سخت کارکردن در شرایط پرتنش راهم داشته باشد. یعنی کارآفرین با وجود فشار زیاد، کارآیی خود را حفظ می‌کند. باید گفت تعریف مجموعه‌ای از صفاتی که کارآفرین ایده‌آل را به تصویربکشد، امکان‌پذیر نیست و از طرفی هر کارآفرینی تمام ویژگی‌های به دست آمده در تحقیقات کارآفرینی را ندارد. برخی دیگر از ویژگی‌هایی که محققین بسیاری آنها را به عنوان ویژگی‌های کارآفرین بر شمرده‌اند عبارتند از:
آینده‌نگر بودن و داشتن چشم‌انداز: چشم‌انداز برای شخص کارآفرین کاملا شفاف و خالی از هر گونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به دیگران می‌باشد. داشتن چنین چشم‌اندازی به کارآفرین کمک می‌کند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر این، چشم‌انداز قابل انتقال، دیگران را نیز در طی مسیر همراه و مددیار او می‌نماید.
مصمم بودن: عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از ویژگی‌های بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد می‌کند. کارآفرینان مصمم از ایده‌های جدید و فرصت‌ها و پیشنهادهای شغلی دیگر چشم‌پوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیده‌اند پایبند می‌مانند. این قطعیت کارآفرین را طی فرایند راه‌اندازی از هر گونه شک و تردید و دودلی مصون نگاه می‌دارد تا

حدی که مخالفت نزدیکان و آشنایان نیز نمی‌تواند در اراده‌ی آنان خللی وارد نموده بلکه دودلی دیگران نیز تحت تاثیر این قطعیت برطرف می‌شود.
تمرکز: برای این که کارآفرین از انجام موفقیت‌آمیز تمام طرح و برنامه‌ها و جزئیات کار مطمئن باشد، لازم است که همانند یک فوتبالیست خوب که لحظه‌ای چشم از توپ برنمی‌دارد در تمام لحظات با تمرکز بر چشم‌انداز، همه‌ی انرژی، وقت و سایر منابع را حول این هدف مصروف نماید.
انگیزش: نیاز خودشکوفایی یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های کارآفرینان در محقق کردن چشم‌انداز خود است. نتیجه‌ی این نیاز قوی این است که در مسیر حرکت به سوی هدف، هر چیز دیگری در

اولویت پایین‌تری قرار می‌گیرد. در روابط شخصی، علایق خارج از این چشم‌انداز و یا پروژه‌های با سود مالی زیاد، همه از مواردی هستند که در مقایسه با هدف، اولویت پایین‌تری خواهند داشت. البته سود مالی به ندرت انگیزه‌ی کارآفرینان قرار می‌گیرد چرا که پول به تنهایی نمی‌تواند انگیزه‌ی انجام تمام زحماتی باشد که در شروع یک فعالیت کارآفرینانه لازم است، هر چند که معیار خوبی برای اندازه‌گیری موفقیت فعالیت کارآفرینان است.
وقف و از خودگذشتگی: کارآفرینان همه‌ی زندگی خود را وقف کار نموده‌اند. بسیار سخت‌کوش هستند و پشتکار آنان مثال‌زدنی است. در حقیقت آنان از کار در راستای هدف خود لذت می‌برند. داشتن چشم‌انداز روشن و ترکیب آن با خوش‌بینی و ریسک‌پذیری کارآفرینان، سخت‌و تعلق خاطر به کار را در آنان پدید می‌آورد.

کارآفرینی و حوزه‌های مرتبط
کارآفرینی و اقتصاد
دامنه‌ی تاثیرات کارآفرینی بر جامعه بسیار وسیع است. از تغییر در ارزش‌های اجتماعی تا رشد شتابان اقتصادی، محققین تغییرات مختلفی را که رواج فرهنگ کارآفرینی در یک جامعه ایجاد می‌کند بررسی کرده و آثار آن را از دیدگاه‌های متفاوت مورد بحث قرار داده اند، برخی از تاثیرات ذکر شده عبارتند از:
• ایجاد ثروت


• اشتغال‌زایی
• ایجاد و توسعه فناوری
• ترغیب و تشویق سرمایه‌گذاری
• شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید
• افزایش رفاه
• ساماندهی و استفاده اثربخش از منابع
پیامدهای مثبت توسعه کارآفرینی در اقتصاد کشور بیش از سایر اثرات آن مورد توجه قرار گرفته است. به باور محققین، کارآفرینان از رسیدن نظام اقتصادی به تعادل ایستا جلوگیری می کنند و بواسطه رفتارهای فرصت جویانه خود، اقدام به فرصت سازی برای کلیت نظام اقتصادی می نمایند. تاثیرات دیگری نظیر ایجاد اشتغال و رشداقتصادی نیز مدنظر پژوهشگران بوده است.
کارآفرینی، پایه‌های شکل‌گیری اقتصاد نوین
اقتصاد در ابتدای هزاره سوم میلادی شاهد دگرگونی‌های شگرفی بوده است. انقلاب فناوری اطلاعات و تغییر ترکیب نیروی کار به نفع نیروهای دانش- محور از زمره این تغییرات است. شاید مهم‌ترین روندی که در اقتصاد دیده می‌شود حرکت به سوی نظام اقتصادی با ماهیت شبکه‌ای است. در چنین اقتصادی کنترل و تخصیص منابع به صورت توزیع شده صورت می گیرد و نقش شبکه‌های اجتماعی در رشد و توسعه‌ی اقتصادی به مراتب بیش از نظام متمرکز برنامه ریزی دولتی خواهد بود.نقش کارآفرینان در رویکرد شبکه مدار به مراتب پررنگ‌تر از رویکرد اقتصاد کلاسیک است. در اقتصاد نوین، کارآفرینان در شبکه‌های اجتماعی نقش عناصر فعالی را ایفا می‌کنند و موجب ارتقای بازده سرمایه‌های مادی و انسانی می‌شوند.


کارآفرینی و رشد اقتصادی
ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است.درچنین اقتصادی کشورهایی می توانند موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آنها میزان فعالیتهای کارآفرینانه بالاتر است به واسطه طبیعت کارآفرینی در تطبیق با تغییرات ، قادرند تا در اقتصاد جهان موقعیت بهتری کسب کنند. تحقیقات انجام شده نشان داده است که رشد اقتصادی با سطح فعالیتهای کارآفرینانه همبستگی مثبت دارد. به عنوان مثال در تحقیق (GEM General Entrepreneurship Monitor)، که به صورت سالیانه فعالیتهای کارآفرینی و تاثیرات آن را در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار می دهد و در حال حاضر در بیش از 20 کشور جهان صورت می گیرد، این نتیجه به

دست آمده است که نرخ رشد اقتصادی یک کشور رابطه معنی دار یا سطح فعالیتهای کارآفرینانه آن کشور دارد.
کارآفرینی و اشتغال
کار آفرینان در ایجاد اشتغال نیز نقش مهمی ایفا می نمایند.درحدود نیمی از کارکنان کشورهای توسعه یافته در کسب و کارهای کوچک مشغول فعالیت هستند. بیشتر مشاغل جدید را کسب و کارهای کوچک ایجاد می کنند و سهم این کسب و کارها در بازار کار در حال افزایش است. از سال 1980 تاکنون کسب و کارهای کوچک در اقتصاد آمریکا بیش از 34 میلیون شغل ایجاد کرده اند.حال آن که از تعداد کارکنان شرکت‌های بزرگ در این کشورها کاسته شده است.
کارآفرینی و رشد فن آوری
بیش از 67 درصد از نوآوریها در زمینه فن آوری و حدود 95 درصد از نوآوریهای منجر به تحولات بنیادی در عرصه صنعت را کسب و کارهای کارآفرینانه پدید آورده اند.کارآفرینان از طریق ایجاد فن آوری، محصولات و خدمات جدید، قدرت انتخاب مصرف کنندگان را افزایش داده و با افزایش بهره وری کار، سرگرمی‌های نو، بهبود بهداشت و سلامتی، تسهیل ارتباطات و ... موجب افزایش کیفیت زندگی نوع بشر می شوند. در واقع بیشترین بخش نسل جدید صنایع را کارآفرینان ایجاد کرده‌اند که می توان از رایانه های شخصی، تلفنهای همراه، خرید از طریق اینترنت و صنعت نرم‌افزار به عنوان نمونه‌هایی از آن یاد نمود.

كارآفريني در ساير كشورها
اتریش
کشور اتریش با داشتن بیش از8 میلیون نفرجمعیت دراروپای مرکزی قراردارد .این کشورجزوء کشورهای صنعتی است که ازوضعیت اقتصادی خوبی برخوردارمی باشد. درسال 2000 سرانه تولید ناخالص داخلی این کشورحدود 23000 دلارآمریکا بوده است ومیزان بیکاری درآن نیز حدود 4% تخمین زده می شود.


بعضی ازشاخصهای اقتصادی این کشوردرمقایسه با 47 کشوردنیا به قرارذیل است:
- سرانه ناخالص داخلی به ازای هرنفرشاغل حدود 52000 دلارآمریکا می باشد( رتبه 9 بین 47 کشور)
- توانایی سرمایه گذاری مخاطره آمیزبرای توسعه کسب وکاردراین کشوردارای مقیاس حدود 2/4 ( ازمقیاس یک تا 10) است . ( رتبه 33 ازبین 47 کشور)
- میزان درک مدیران این کشورازکارآفرینی دارای مقیاس حدود 5/6 ( ازمقیاس یک تا 10 ) است. ( رتبه 20 از47 کشور)
- هزینه کل تحقیقات دراین کشورحدود 3 میلیارد دلارآمریکا می باشد( رتبه 41 از47 کشور)
1- رشد اقتصادی وکارآفرینی دراتریش:
رشد اقتصادی اتریش به میزان 3/2% درسال 1999 می باشد . رشد سریع اقتصادی درسال 1999 به صورت افزایش استخدامی منعکس شد. برای اولین بارازسال 1994 میزان بیکاری کاهش یافت. میزان کسب وکارهای جدید به طورثابتی درچند سال اخیرافزایش یافته است. تعداد شرکتهای بوجود آمده به عنوان درصدی ازتعداد کل شرکتها حدود 4/0% افزایش یافته است . 6/99% کسب وکارها, درتجارت وصنایع رادراتریش, SME ها تشکیل می دهند.
2- مشکلات کارآفرینی دراتریش:
میزان راه اندازی کسب وکارها هنوزهم کمترازحد استانداردهای بین المللی است, هرچند که میزان بقا نسبتا بالا است. به نظرمی رسد اقتصاد اتریش فاقد گروههای بزرگی ازشرکتهای با رشد سریع می باشد که بخواهند چشم اندازرشد را درطولانی مدت تحکیم ببخشند. ازدومانع می توان دراین میان نام برد : یکی سیستم مالیاتی ودیگری محیط قانونی.


علاوه بر موانع بالا ازوامهای بانکی که ازابزارهای تامین مالی غالب برای شرکتها محسوب می شوند, می توان نام برد. با وجود اینکه هنوزبازارهای سرمایه اتریش توسعه نیافته اند, اما دولت اتریش با ایجاد فرشته های کسب وکارتا حدودی امکان سرمایه گذاریهای مخاطره آمیزرا افزایش داده است . برنامه های حمایت مستقیم مالی دولت درحال حاضرگسترش یافته است وبسیاری ازآنها افزایش مشارکت رادربعضی نقاط تشویق می کنند. نکته مهم این است که کارآفرین بخش عمده ریسکها را برعهده دارد ونباید فقط به راه اندازی, خود اشتغالی وتکنولوژی بالا محدود شود واین برنامه های مالی نباید کارآفرینان رابه فعالیتهای rent-seeking تشویق کند.


3- برنامه های دولت اتریش درارتقای کارآفرینی:
- آموزش برای یک جامعه کارآفرینی
- دسترسی به منابع مالی برای شرکتهای کوچکترودریک مرحله زودتر, تامین مالی برای گسترش شرکتها وبا تکنولوژی بالا.
- دسترسی به تحقیق ونوآوری وبا استفاده بهترازپنتنها توسطSMEها .
- بهبود دیدگاه خدمات حمایتی
- بهبود اموردولتی
- بهبود استخدام وشرایط کاری
4- معرفی سازمانهای حامی کارآفرین وsme دراتریش :
- سازمانهای دولتی حامی کارآفرینی وSMEها دراتریش:
- وزارت فدرال اموراقتصادی
- وزارت فدرال اقتصادی دولتی وحمل ونقل
- وزارت فدرال کارواموراجتماعی
- دولتهای ایالتی
- شورای شهر
- اتاق اقتصادی فدرال
- بانک بورگس
- صندوق (ERP(ERPFund


Asterreichische lnvestitionskedi AG-
- سازمان های حامی صادرات SME اتریش:
- اتاق اقتصادی فدرال
- موسسات ارتقای اقتصادی اتاق اقتصادی
- انجمن پیمانکاران فرعی اتریش
- وزارت اموراقتصادی درزمینه تبلیغات به منظورجذب سرمایه گذاران داخلی وخارجی
- شرکت صندوق صادرات اتریش
- آکادمی صادرات اتاق اقتصادی
- سازمانهای حامی نوآوری فنی وr&d اتریش:


- بنیان علم اتریش( FWFAustrian science Foundation FWF)
- مرکزتحقیق وتوسعه زایبردوف
- دفترپتنت اتریش
- موسسه طراحی اتریش
- انجمن مراکزتکنولوژی اتریش
- آژانس استفاده ازانرژی
- موسسات تحقیقاتی تعاونی اتریش ACR Austrian cooperative)) (Research lnstiues)
- اداره بین المللی همکاریهای متقابل تحقیقاتی وتکنولوژی BIT (Technology CO-Operation BIT Bureau for International Researnch and)
- بخش تحقیق وتوسعه FFR Forschungs for derungsrat
- صندوق ارتقای تحقیقات صنعتی اتریش
- وزارت فدرال علوم وتحقیقات
- آژانس نوآوری
- سازمانهای حامی آموزش برای کارآفرینی وsme دراتریش:
- موسسه پیشرفت حرفه ای دروین vocational advancement invienna bei institute of
- موسسه بین المللی مدیریت اتاق اقتصاد وین
- موسسه ارتقاء اقتصادی اتاق اقتصادی فدرال اتریش WIFI
WIFI Economic promotion institute ot the Austrian federal economic chamber
- موسسه IWI Industriewrssen schaftliches Institut
- مراکز گسترش دانشگاهی
- صندوقهای نوآوری وتکنولوژی
- سازمانهای حامی تحقیقات اقتصادی کارآفرینی SMEها دراتریش:
- موسسه پیشرفت حرفه ای دروین BFI
موسسه تحقیقات حرفه ای اقتصاد IBW

استرالیا
بطور کلی، دولت یکی از ارکان مهم تعیین کننده سرنوشت اقتصاد و سیاست استرالیا است. ولی با توجه به تعدد اقوام و فرهنگ‌های مختلف، استرالیایی‌ها به دلایل متعددی دارای روحیه کارآفرینی بوده‌اند که بخشی از آن مرهون مهاجر بودن مردم استرالیاست. اهم دلایل ارتقاء روحیه‌ کارآفرینی بشرح زیر می‌باشند:


1) به دلیل خط‌مشی و سیاست مهاجرپذیری، جمعیت استرالیا در طول زمان در مسیر گرایش‌های کارآفرینانه حرکت کرده است. روحیه فردگرایی و تمایل به پایداری قومیت و هویت گروه‌های مهاجر روحیه کارآفرینی را نیز ارتقاء داده است.
2) با توجه به محیط باثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی استرالیا تمایل مهاجرین به ایجاد شرکت بیشتر می‌شود که به نوبه خود می‌تواند به رشد اقتصاد ملی کمک کند.


3) سیاست حمایتی دولت اکثراً بدنبال حفظ و حمایت از بخش صنایع کوچک بوده است. مواردی مانند تشویق، ساده کردن قوانین و مقررات، خدمات رایانه‌ای دولت در زمینه مشاوره ‌آموزش استرالیا را به سمت گسترش صنایع کوچک سوق داده است.
4) مهاجرینی که وارد استرالیا می‌شوند می‌توانند در آسیا، منطقه اقیانوس هند و اروپا نیز فعال باشند و خدمات خود را گسترده‌تر ساخته و اتحادیه‌های بیشتری تشکیل دهند.
5) در جامعه استرالیا، فردگرایی (استقلال طلبی) و کارآفرینی بعنوان یک هنجار پذیرفته شده است. بعلاوه، در فلسفه مدیریت استرالیا سطح تحمل خطر پذیری هم بالاست و مدارا با ابهام و عدم اطمینان قابل توجه است. به همین دلیل زمینه برای کارآفرینی نسبت به سایر کشورهای مشابه بسیار بالاست.
بر این مبنا، سیاست دولت و رقابتی‌بودن در سطح بین‌المللی، روحیه تاسیس شرکت را ترغیب نمود و اقدامات متعددی در این کشور صورت پذیرفت. از اینروست که استرالیایی‌ها افراد نوآور و کارآفرینی هستند. البته آنچه که در اینجا قابل ذکر است آنکه اغلب تلاش‌های کارآفرینانه بر مبنای موسسات کوچک استوار بوده است، همانطور که در سایر کشورها نیز ما چنین پدیده‌ای رو به رو هستیم.
نقش موسسات کوچک
اصولاً یکی از بخش‌های مورد توجه در مباحث کارآفرینی، بحث مدیریت صنایع کوچک است. مدیریت صنایع کوچک با مالکیت آنها تفاوت‌هایی دارد که در مباحث دیگری به آنها اشاره می‌شود. آنچه که در اینجا مهم است آن است که برداشت‌ها از موسسه کوچک متفاوت است. در استرالیا

صاحبنظران نسبت به اندازه موسسه کوچک نظراتی متفاوتی دارند. برای مثال موارد زیر قابل توجه است.
1) تعریف «ویلتشایر رپرت» از موسسه کوچک: موسسه کوچک، موسسه‌ای است که در آن یک یا دو نفر تصمیمات مهم مدیریتی را اتخاذ می‌کنند و از هیچگونه کمک تخصصی هم استفاده نخواهند کرد و خود هم معلومات خاصی در زمینه این تصمیمات ندارند.
2) تعریف اداره آمار استرالیا: موسسه دارای کارکنان کمتر از 20 نفر بدون توجه به نوع موسسه (اعم از صنعتی، خدماتی و...) موسسه کوچک به شمار می‌رود.


3) «بدال رپرت» در تعریف خود معتقد است که سازمانی که در بخش غیر تولیدی در حدود 20 نفر و در بخش تولید در حدود 100 نفر کارمند داشته باشد، موسسه کوچک تلقی می‌شود.
4) آنگ معتقد است که ویژگی یک موسسه کوچک این است که دارای اوراق بهادار عمومی (مانند سهام) نیست و مالکین به ادغام پرتفولوی مشخص خود نمی‌پردازند. مالکان نسل اول کارآفرین و خطر پذیر هستند؛ تیم مدیریت کامل نیست و موسسه با هزینه بالای بازار مواجه است.
تعاریف فوق باعث شده است که دولت نیز در تعریف کارآفرینی دچار مشکل شده و بعضاً قوانین متضاد و ناهماهنگی را از تصویب بگذارند. به همین دلیل یکی از موارد مهم در تعریف صنایع کوچک ارایه تعریف صحیحی از آنهاست که همگان بر آن توافق داشته باشند. برای استرالیا توجه به صنایع کوچک و صنعت از اهمیت حیاتی برخوردار است.
نوآوری و کارایی در صنایع استرالیا بطور کلی مرهون دو امر حیاتی است: استفاده بیشتر و بهتر از تحقیق و توسعه و اطمینان از اینکه محصول جدید و ابتکاری و فنّاوری فرآیند تولید جزء لاینفک توسعه و تجدید ساختار است. فعالیت موفقیت آمیز به بهره‌گیری صحیح و خردمندانه از ابداع و نوآوری، طراحی، تحقیق و توسعه و بهبود محصول بستگی دارد. رشد اقتصادی استرالیا مرهون تغییر ساختاری در این رابطه بود که بر اثر آن توانست شرایط اولیه لازم را برای ایجاد و توسعه و گسترش صنایع نیرومند و نوآور فراهم نماید.
هدف سیاست صنعتی دولت استرالیا بالابردن و ارتقاء صنعت از طریق فراهم کردن یک محیط باثبات و دارای کارایی و با کفایت می‌باشد. در آینده، صنعت استرالیا از طریق فعالیت‌های شدید و موثر در تحقیق و توسعه، مرغوبیت و بازاریابی شناخته خواهد شد.
رشد صنعت نیازمند وجود ویژگی‌های زیر است:
توانایی رقابت در صحنه بین‌المللی
صادرات گرایی


توانایی ابتکار و نوآوری و خلاقیت (که در بالا اشاره شد)
توانایی تطبیق با شرایط متغیر جهان
آماده و مجهز بودن برای بهره‌جویی از فرصت‌های بدست آمده در نتیجه توسعه فنّاوری برای نیل به اهداف فوق
دولت توجه شایانی به صنایع نموده و در چارچوب سیاست‌های حمایتی از آنها پشتیبانی نموده است. در هر کارگاه صنعتی در استرالیا بطور متوسط 37 شاغل وجود دارد و ارزش افزوده سالانه هر شاغل رقمی حدود 37500 دلار است و در بعضی صنایع بیشتر دارد.
بطور کلی، با توجه به افزایش تقاضا برای سطح زندگی بالاتر و نیاز به پیشرفت در فعالیت‌های صادراتی، دولت در خصوص صنعت دو راه در پیش دارد: از یک سو در جستجوی سهمیه‌بندی

و افزایش تولید و کارایی در صنایع حمایت شده قدیمی باشد و از سوی دیگر در جهت افزایش ارزش افزوده و فعالیت صنعتی، فنّاوری را توسعه دهد. بازسازی صنایع در استرالیا همیشه با کمک و یارانه دولت همراه بوده است و بعضی از صنایع هم آثار مثبتی از کمک دریافت نموده‌اند. علاوه بر آن، استرالیا طرحی وجود دارد بنام اعطای کمک برای تحقیق و توسعه صنعتی که براساس آن به آن دسته از شرکت‌ها که در زمینه تحقیق و توسعه کار کنند 15 درصد تخفیف مالیاتی داده می‌شود.
با توجه به مسائل فوق موسسات کوچک از اهمیت زیادی برخوردارند. اهم مواردی که در اداره امور موسسات کوچک باید در نظر گرفته شوند و در محیط اقتصادی ـ سیاسی استرالیا از اهمیت بیشتری برخوردارند عبارتند از:
1) رویه‌های مدیریت و فرهنگ‌های محیط کاری:
نوسان و آشفتگی فزاینده محیطی، مدیران موسسات کوچک استرالیا را تحت فشار قرار داده است به طوری که آنها مجبور به تعیین مسیر آینده خود در راستای رسیدن به اهداف سازمانی می‌باشند. بسیاری از موسسات کوچک بر نرخ پیشرفت یکسانی متکی هستند که براساس برآورد رشد آینده در فروش آن را مشخص می‌کنند. در حالیکه در محیط فعلی موسسات زیادی بوده‌اند که برآوردهایشان اشتباه از آب درآمده است. بهر حال، در استرالیا امروزه این روند وجود دارد که با توجه به رشد موسسات کوچک و افزایش تعداد آنها بیش از پیش باید بر شاخص‌ها و روش‌های آماری معتبر تاکید شود تا اینکه پیش‌بینی‌ها صحیح‌تر باشد.


مزیت اصلی استفاده از شاخص‌های عملی‌تر آن است که موسسات مزبور از روندها و نوسانات پیش‌بینی شده آگاهی یافته و روند آینده بر حسب یک دانش و تجربه منسجم از آینده به دست می‌آید. اطّلاعات حاصله از این نحوه پیش‌بینی به کاهش خطر پذیری و افزایش شناخت صحیح از محیط کمک می‌کند.
2) آموزش مهارت‌ها:
رشد شرکت مستلزم آموزش مهارت‌های لازم برای مدیران و مالکان موسسات کوچک است

. این آموزش‌ها به اجرای رویه‌های برنامه‌ریزی پیچیده‌تر کمک می‌کند. آموزش کارآفرینی که در کشورها به گونه‌های مختلفی صورت می‌گیرد، در بخش بعدی در مورد استرالیا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
3) توجه به محیط قانونی، رسمی و مجاز:
عامل دیگری که مدیران را در اداره سازمان یاری می‌دهد و یا اینکه امکان دارد آنها را محدود نماید محیط رسمی و قانونی است. در این محیط سازمان‌ها باید تابع قوانین بوده و خود را با آن وفق دهند.
4) فرصت‌های رودرروی موسسات کوچک:
از آنجا که استرالیا یک کشور حاصلخیز و ثروتمند می‌باشد فرصت‌های فعالیت خرد و کوچک هم در آن بیشتر است. در حال حاضر، منابع فرصت کلیدی از موارد زیر می‌تواند بدست آید:
الف) اصلاح محیط کاری و شغل: محیط‌های کاری استرالیا در معرض اصلاحات عمده‌ای قرار گرفته است. موسسات و شرکت‌های دولتی عملیات خود را جهت داده و بر فعالیت غیرهسته‌ای و فرعی کمتر تاکید دارند. دولت از این فرآیند برای نیل به اهداف راهبردی استفاده کرده است و خدمات را از طریق شبکه‌ای از راهبرد‌های متفاوت ارایه می‌کند. از اینرو فرصت جدیدی برای موسسات بوجود آمده و موسسات باید بدنبال خلاءهایی می¬باشند که در محیط ایجاد شده است. برای مثال، در حال حاضر بخاطر خدماتی شدن بسیاری از فعالیت‌ها با اصلاح‌های لازم در محیط شغلی، فرصت‌های گرانبهایی می‌تواند در اختیار شرکت‌ها قرار گیرد.
ب) سبک‌ زندگی: چهره استرالیا در حال تغییر است. جمعیت استرالیای امروزه دارای طول عمر بیشتر بوده و افراد در سنین بالاتری بچه‌دار می‌شوند. آنها ساعات زیادی کار می‌کنند و در رفتار و عادات خرید خود احتیاط بیشتری به خرج می‌دهند. برای مثال، در طی 25 سال آینده نسبت افراد 65 ساله در جامعه دو برابر خواهد شد و مردم در ساعات بیشتری کار کرده و درآمد بیشتری کسب خواهند نمود.
ج) رفتار مصرف کننده: یک مشخصه بارز مصرف کنندگان استرالیایی مصرف سریع کالا و خدمات جدید است، بویژه که مربوط به فنّاوری‌های اطّلاعاتی و رایانه¬ای باشد. بر حسب آمار اداره آمار استرالیا 99 درصد استرالیایی‌ها یک دستگاه تلویزیون دارند. 80 درصد آنها از VCR استفاده می‌کنند و 30 درصد دارای رایانه شخصی هستند.


د) گردشگری و تفریحات: یکی از فرصت‌های موجود در استرالیا، گردشگری و صنعت گردشگری است. شورای پیش‌بینی گردشگری برآورد کرده بود که در سال 2000 بیش از شش میلیون نفر از استرالیا دیدار نمایند. همچنین با توجه به برگزاری المپیک 2000 در سیدنی استرالیا، نیاز به تسهیلات و خدمات جدید بسیار زیاد بود. امروزه گردشگری یکی از زمینه‌های فعالیت اقتصادی است که در بخش خدمات می‌تواند مورد توجه زیادی قرار گیرد و درآمدهای زیادی را عاید کشور نماید.
5) کمک و حمایت مالی:


دولت‌های ایالتی و مشترک‌المنافع طرح‌ها و کمک‌های مالی متعددی مانند یارانه، کمک‌های اعطایی بلاعوض و ضمانت‌های وام را به صنایع کوچک ارایه می‌دهند. این کمک‌های مالی برای موسسات استرالیا از ارزش خاصی برخوردار بوده و انگیزه اقدام به ایجاد موسسه کوچک را بیش از پیش می‌کند.
برای مثال، دولت استرالیا برای تجدید نظر در مقررات قانونی مربوط به سرمایه‌گذاری و تامین منابع مالی برنامه اصلاحات اقتصادی قوانین شرکت‌ها را مطرح کرد که موجب تسهیل سرمایه‌گذاری، ایجاد اشتغال و ایجاد اعتماد متقابل در محیط تجاری می‌گردد. در این برنامه به تامین مالی بعنوان یکی از زمینه‌های اصلی و حیاتی برای شرکت‌های کوچک و متوسط متوجه شده است. براساس مقررات تامین منابع مالی، یک چارچوب مناسب‌تر به شرکت‌ها داده می‌شود و اطّلاعات جامع، مربوط و با صرفه‌ای را در اختیار آنان قرار می‌دهد و فرصت‌های تامین منابع مالی را برای آنان مشخص می‌کند.
سیاست‌های دولت و کارآفرینی
بطور کلی منطقه اقیانوسیه و کشور استرالیا از نظر جغرافیایی به 6 ایالت و دو قلمرو تقسیم شده است. سپس با توجه به تسلطی که مهاجرین بویژه مهاجرین انگلیسی بر استرالیا پیدا نمودند به فرمان ملکه ویکتوریا، مشترک‌المنافع استرالیا تاسیس شد و در واقع سیاست‌های دولتی در استرالیا در سه سطح ایالتی، قلمرو و مشترک‌المنافع ظاهر شد. در استرالیا دو سطح ایالتی و مشترک‌المنافع در حال حاضر بیشتر مطرح می‌باشند.
الف) برنامه‌های دولت در سطح مشترک‌المنافع
1) اداره صنایع استرالیا:


اداره صنایع استرالیا کانون پیوند و اتحاد بین سه دولت قلمرو، ایالت و مشترک‌المنافع است. این اداره تنها پل ارتباطی بین کمک‌های دولت و موسسات می‌باشد. اداره صنایع استرالیا با هدف تشویق موسسات به فعالیت رقابتی و پویاتر در صحنه اقتصاد در وزارت صنعت، علم و گردشگری استرالیا ایجاد شده و در حال حاضر دارای 500 برنامه حمایتی بوده و به ارایه حمایت مالی و غیر مالی می‌پردازد. سه سطح اصلی خدمات این اداره عبارتند از: ارایه اطّلاعات، مشاوره، هدایت ارباب رجوع در مسیر مناسب.
برنامه‌های اداره صنایع استرالیا گستره‌ای از برنامه‌های روستایی تا خدمات مربوط به بهبود وضعیت شرکت‌ها را در بر می‌گیرد و در واقع هدف اصلی آن بالا بردن سطح رقابت میان صنایع و موسسات کوچک و ترغیب آنها به نوآوری و صادرات می‌باشد. اداره صنایع استرالیا که توسط دولت ایجاد

شد برنامه‌هایی را اجرا می‌نماید که از نظر کارآفرینان فعال استرالیا مشکل و دیوانسالارانه به نظر می‌رسد و حتی در بعضی از موارد به علت ایجاد موانع اداری حتی باعث وقفه در کار کارآفرینان نیز شده است.
2) سیاست‌های مشترک‌المنافع:
دولت در سطح مشترک‌المنافع هم برنامه‌ها و ایده‌های مهمی را برای کارآفرینی دنبال می‌کند که اهم آنها عبارتند از:
2-1) نوآوری و تحقیق و توسعه: منظور از نوآوری، کاربرد و بکارگیری یک ایده جدید در فعالیت‌ها یا محصولات شرکت است. نوآوری مرهون وجود افراد خلاق، مبتکر و خطر پذیر است و تا حد زیادی به ظرفیت جامعه هم بستگی دارد. از سوی دیگر تحقیق و توسعه (R&D) نیز یکی از عواملی است که نقش مهمی را در فرآیند نوآوری و ارتقاء سطح کمی و کیفی موسسات ایفاء می‌کند و خود یک شاخص و معیار برای فعالیت نوآورانه به شمار می‌رود.
شرکت‌های استرالیایی با توجه به اینکه توسط مهاجرین ایجاد شده‌اند از ابتدا بر تحقیق و توسعه و نوآوری تاکید داشته‌اند و توجه به این دو مسئله خیلی مرهون فعالیت‌های دولت استرالیا نمی‌باشد. ولی از سوی دیگر نقش ترغیبی و تشویقی دولت در ارتقاء سطح نوآوری و تحقیق و توسعه قابل بوده است. در سال 1986 هیئت IR&D توسط دولت ایجاد شد که نقش آن عبارتست از افزایش سطح موفقیت تجاری و بازرگانی R&D صنعت در استرالیا و اعضاء این هیئت شامل مدیران دولتی و بخش خصوصی می‌باشند. یکی از وظایف اصلی هیئت IR&D تصمیم‌گیری راجع به تخصیص منایق و افزایش سطح نوآوری بهینه در سازمان می‌باشد. براین اساس و با همکاری اداره صنایع استرالیا معیارها و پاداش‌های خاصی را هم ارایه می‌دهند که اهم آنها عبارتند از: برنامه R&D Start همراه با تامین مالی نوآوری موسسات کوچک (SBIF)، کمک اعطای رقابتی به R&D، وام خرید فنّاوری و معافیت مالیاتی برای R&D (تا %125) برنامه R&D Start سال 1996 برای شرکت‌های کوچک با هدف افزایش تحقیق و توسعه اجرا شد و عنصر اصلی در آن SBHF است. این برنامه شامل تمام پروژه‌های با نرخ بازگشت کمتر از 50 میلیون دلار است و موسسات را به فعالیت‌های نوآوری و ارایه خدمات، محصولات و فرآیندهای نوآورانه تشویق می‌نماید. در این برنامه 250 میلیون دلار استرالیا بودجه تخصیص یافته است که 15 میلیون دلار آن به کمک‌های اعطایی و وام اختصاص می‌یابد. چهار جزء اصلی این برنامه عبارتند از: پروژه‌های R&D صنعتی، پروژه‌های R&D دانشگاهی، پروژه‌های مشارکتی R&D، وام‌های تجاری
2-2) صادرات در ارتباط با خط‌مشی‌ها و برنامه‌های صادرات استرالیا، کمیسیون بازرگانی استرالیا (Austrade) به عنوان بازوی دولت در بازارهای بین‌الملل عمل می¬کند و می‌خواهد به موسسات استرالیایی جهت بهره‌برداری از فرصت‌های بازرگانی و صادرات کمک کند. کمیسیون بازرگانی استرالیا به صادرکنندگان بالقوه استرالیا کمک می‌کند که موسسات خود را برای صادرات آماده کنند و وارد صحنه اقتصادی شوند و فرصت‌های فروش در بازار را به دست آورند. این کمیسیون طیفی از خدمات را از ارایه اطّلاعات کلی گرفته تا اعطای کمک‌های بلاعوض ارایه می‌دهد. این خدمات غالباً همراه با یارانه می‌باشد و در مقابل نیز صادر کنندگان استرالیا دقیقاً از موازین و قواعد این موسسه تبعیت می‌کنند. در حال حاضر کمیسیون مزبور بیش از 100 شعبه در 67 کشور دارد که نه تنها به صادر کنندگان استرالیا بلکه به صادرکنندگان کشورهای دیگر نیز کمک می‌کند. بهر حال اجرای این برنامه در سطح مشترک‌المنافع نشان دهنده میزان توجه و اهمیت دولت به صادرات است. این کمیسیون در مجموع برنامه‌ها و ابزارهای متفاوتی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
طرح اعطای کمک جهت توسعه بازار صادرات و شرکت بیمه مالیه صادرات
دولت استرالیا همچنین در سطح ایالتی و قلمرو نیز برنامه‌هایی را ارایه می‌دهد که مشوق فعالیت‌های شرکت‌های کوچک است. خلاصه‌ای از برنامه‌های آنها عبارت است از:
1) ایالت نیوساوث ویلز:
در ایالت نیوسارث ویلز، سازمان توسعه منطقه‌ای و ایالتی یک سازمان دولتی است که به حفظ یا بهبود محیط تجاری و بازرگانی مناطقی چون «سیدنی» و «نیوساوث ویلز» کمک می‌کند تا بتوانند جو تجاری و بازرگانی «نیوساوث ویلز» از طریق تغییر درون ساختاری و تغییر خط مشی است. این موسسه مدیران را به «جهانی اندیشیدن» تشویق می‌کند و در این راستا برنامه بهبود صنایع استرالیا را اجرا می‌کند. اجزاء و واحدهای اصلی و فرعی این سازمان شامل موارد زیر است:
1- ده بخش صنعتی مانند بخش اول شامل گروه‌های پزشکی، بهداشت، صنایع علمی، بیوفنّاوری، دارویی و....
2- شش بازار بین‌المللی شامل:
صادرات به ژاپن، کره، هنگ‌کنگ، تایوان و چین

 


صادرات به آفریقای جنوبی، خاورمیانه و هند
صادرات به آسیای جنوب شرقی
سرمایه‌گذاری در آسیا
سرمایه‌گذاری در اروپا
سرمایه‌گذاری در آمریکا
اداره و ارایه برنامه‌های بهبود وضعیت شرکت
سازمان توسعه منطقه‌ای و ایالتی کل ایالت «نیوساوث ویلز» را تحت پوشش قرار داده و در سطح منطقه‌ای عمل می‌کند. اعطای یارانه، آموزش مهارت‌های اصلی، جبران هزینه‌های دولت محلی از طریق اعطای کمک‌های بلاعوض می‌باشد.
2) ایالت «ویکتوریا»:
همانند ایالت «نیوساوث ویلز» که سازمان توسعه منطقه‌ای و ایالتی در آن فعال است، در ایالت «ویکتوریا» سازمان ویکتوریا بیزنس (VB) به رشد موسسات کوچک کمک می‌کند. این موسسه در جهت جذب سرمایه‌های خارجی، تشویق جابجایی سرمایه و افزایش صادرات ایالت «ویکتوریا» کمک می‌کند.
این سازمان دسترسی آسان و مداوم خدمات بهبود وضعیت صادرات شرکت‌ها و بهبود خدمات سرمایه‌گذاری را فراهم می‌کند. اهم این خدمات و فعالیت‌ها عبارتند از:
خدمات بهبود وضعیت شرکت
خدمات پیگیری سریع پروژه‌های سرمایه‌گذاری
جذب سرمایه‌گذاری جدید
کمک به موسسات واقع در ایالت «ویکتوریا»
برقراری روابط با کارکنان
ارایه اطّلاعات صنعتی و بازرگانی
سازمان «ویکتوریا بیزنس» در هر دو بخش خصوصی و دولتی و در همه سطوح از جانب موسسات کوچک تحت پوشش خود فعالیت می‌کند. البته سازمان دیگری هم در این ایالت وجود دارد که به ادارات بازرگانی دولتی ویکتوریا (VBGO) معروف است و خدمات حرفه‌ای و خاصی به مناطقی چون هنگ‌کنگ، توکیو، جاکارتا، لندن، فرانکفورت و سئول ارایه می‌دهد.
ارتباط با موسسات کوچک

 


یکی از موانع مورد اشاره و مهم برای کارآفرینان استرالیا، مقررات پیچیده و موانع دست و پا گیر اداری است و بطور کلی، طبق نظر صاحبنظران و کارآفرینان و مدیران، بوروکراسی و دیوانسالاری یکی از موانع مهم بروز خلاقیت و ترویج روحیه کارآفرینی است. در این بخش به بررسی رابطه دولت و مقررات اداری با موسسات کوچک و اینکه آیا آنها باعث پیشرفت هستند یا مانع پیشرفت را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
از سال 1990 تاکنون دولت استرالیا و موسسات بازرگانی کوچک روابط متقابل خود را تقویت نموده‌اند و سالانه یک نشست ویژه بنام «National Small Business Forums» تشکیل می‌شود که در آن دولت به بررسی معضلات و مشکلات شرکت‌های کوچک و در صورت امکان به رفع آنها می‌پردازد. اخیراٌ گروه مشاوره موسسات کوچک نیز تشکیل شده است که رابطه دولت با موسسات را تسهیل می‌کند.
در سال 1996 دولت ائتلافی ناسیونال/ لیبرال در برنامه 3 ساله خود نخستین گام را برداشت و گزارشی تحت عنوان «A New Deal For Small Business» ارایه داد که خط‌مشی و سیاستگذاری موسسات کوچک را مشخص می‌کند. علاوه بر مورد بالا، نشست ملی موسسات کوچک توسط دولت در جهت هماهنگ کردن تصمیمات دولت و موسسات کوچک تشکیل می‌شود که نقش بسزایی در رشد موسسات دارد.
بهر حال، آنچه که از مباحث بالا بدست می‌آید این است که در استرالیا دولت نقش مهمی را در ترغیب کارآفرینی و ارتقاء روحیه کارآفرینی ایفاء می‌کند. دولت با تشویق روحیه کارآفرینی و توجه به موسسات کوچک زمینه‌های خلاقیت، اشتغال و رفاه جامعه را فراهم می‌کند.
برنامه فرهنگ شرکت‌های کوچک
در ماه مه 1999 دولت استرالیا در بودجه کشور، «برنامه فرهنگ شرکت‌های کوچک» را مطرح ‌کرد. هدف از این برنامه انتظار بهبود مهارت مدیران و ارایه خدمات برای رفع نیازهای مدیران و توسعه مهارت‌های مدیران زن در موسسات کوچک بود.
براساس این برنامه پروژه‌هایی که دارای شرایط خاص بوده و یا در زمینه‌ خاصی فعالیت کنند می‌توانند از تامین مالی برنامه فرهنگ شرکت‌های کوچک برخوردار شوند.
بطور کلی، پروژه‌هایی که در سطح منطقه‌‍ای اجرا شوند و یا بتوانند علاوه بر تامین مالی از ناحیه برنامه مزبور از جاهای دیگر هم تامین مالی شوند از تامین مالی این برنامه برخوردار خواهند بود.
پروژه‌هایی که خدمات توسعه مهارت‌های مورد نیاز موسسات کوچک را فراهم کنند و بتوانند خدمات عملی و تجربی و بهبودگرا در جهت توسعه مهارت‌های مدیریتی شرکت‌های کوچک ارایه دهند، از تامین مالی این برنامه بهره‌مند می‌شوند.
بعلاوه، این برنامه طرح‌های مربوط به نظارت بر پروژه‌های صنعتی را هم تحت پوشش خود می‌گیرد. در عین حال، چنانچه فعالیت‌های یک شرکت در زمینه‌هایی مانند آموزش کارکنان، امور زیربنایی، فعالیت‌های تحقیقاتی، برگزاری سمینار، اعزام افراد به خارج از کشور و تهیه گزارش باشد از تامین مالی برنامه محروم می‌ماند.
آموزش کارآفرینی
در استرالیا بطور کلی آموزش و پرورش و نیروی انسانی بر عهده دولت فدرال بوده و برای افراد 6 تا 15 ساله اجباری و رایگان است. آموزش ابتدایی معمولاً از سن 6 سالگی آغاز می‌شود و شش ساله هم ادامه دارد. آموزش متوسطه از سن دوازده سالگی شروع شده و 5 ساله به طول می‌انجامد میزان ثبت نام در سطح دبیرستان 82 درصد است.
مدارس در این کشور به دو شکل دولتی و غیردولتی وجود دارند.
بطور کلی نیروی کار استرالیا با پنج چالش عمده مواجه است:
توسعه یک فرهنگ شرکتی مثبت از طریق آموزش و پرورش
ارتقاء آموزش‌های حرفه‌ای
بهره‌برداری از استعدادهای درخشان


دستیابی به بهترین رویه‌های توسعه مدیریت
اصلاح آموزش مدیریت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید