بخشی از مقاله
مسجد سمبل هنر اسلامی
در نگاهی به معماری و هنر اسلامی دو وجهه نظر معنوی و صوری (1) درآراءمستشرقینی چون«بورکهارت»و«کربن»از یکسو و«آرنولد»و«گدار»از سوی دیگرظهوری کامل دارد. بورکهارت و کربن و اتینگهاوسن چنان به هنر اسلامی نگریستهاند کهحتی در خانه ساده کعبه جهانی از رمز و راز دیدهاند (2) ،در حالی که نگاه پوزیتویستی گدارو آرنولد و کونل به معماری و نقاشی چنان است که گویی اسلام در آغاز چون فکر واندیشه مردم بادیه نشین، برهوتی بیفکر و هنر بیش نبوده است (3) .هر چند میان این دواندیشه جدایی و شقاقی بنیادی وجود دارد،اما گهگاه به هم نزدیک
میشوند.گدار کسانیرا که هنر معماری اسلامی را اغلب از طریق مطالعه در عناصر مختلف ایرانی،بیزانسی و غیره مورد مطالعه قرار میدهند مورد انتقاد قرار میدهند.به عقیده او هنر قبل از هر چیزانعکاس روح هنرمند و جلوه نمایان قدرتهایی است که آن را رهبری میکنند،و تکنیکمعماری هم مانند تکلم جز وسیله ابراز و آلتی در خدمت«روح»نیست.عامل اصلی درمعماری هم بیش از هر چیز وجود معمار است و اصل مهم در هنر معماری یک قوم،روحاجتماعی آن قوم است.به نظر گدار
معماری یونان نه یک طریقه ساختمان بلکه عصارهنمایان روح موزون پسند قوم یونانی است.معماری رومی از ریشه گرفته تا شاخ و برگشمظهر صفات نظم و قدرت و اوتیلیتاریسم(مذهب سودانگاری) آنان است که از ممیزاتروح رومی برشمرده میشود.معماری بیزانسی پرتوی از آمیزش روح آسیایی و یونانیبیزانس است،چنانکه کلیساهای بزرگ غرب عظمت روح و پرستش آنان را مینماید.
علی رغم این نظر،او مجددا از نظرگاه معنوی و روحانی درباره هنر اسلامی دور میشود.
گدار معتقد است که روح اسلام در آغاز عقیم بود و جز اصول اخلاقی چیزی همراهنداشت.از این نظر نمیتوانستبا ایجاد الهامی یک هنر جدید را ابداع کند.از این لحاظگدار،اسلام را برای ابداع هنری به مراتب ضعیفتر از مسیحیت محسوب میدارد (4) .
به همین جهت نیز او معماری اسلامی را مبدع نمیداند.به این معنی که به زعم او اغلب آنچهدر اسلام ابداع شد بسیار بد و نا موزون بود،چون نه شکل تازهای در ساختمان ابداع (Pantheon) ساختمانی را تکمیل (Partenon) و پانتئون نمودو نه یک روش پارتنون کرد.ازاین نقطه نظر هیچیک از ساختمانهای اسلامی قابل مقایسه با«پانتئون (Amiens) نی
ستند.مساجد هم رویهمرفته جنبه اقتباسی دارند. رم»یا«کلیسایآمین»
در مقابل این نظر،بورکهارت در شرح پیدایی معماری اسلامی از جمله در اشاره بهقبة الصخره(گنبد سنگ بزرگ)در بیت المقدس-که شرحش خواهد آمد-معتقد استنخستین فضایی که توانست کمال گنبد مرکزی معماری رومی و بیزانسی را ظاهر گرداند،تنها اقلیمی اسلامی بود.در این اقلیم خلوص عرفان افلاطونی خویش را نمودار میکند (5) .
این خلوص در توحید و یگانگی خدای متعال و ازلی و ابدی ظهور مینماید (6) .به نظر او نقطه اشتراک هنر بیزانسی و هنر آغازین اسلامی در همین عناصر افلاطونی هنر بیزانساست،همچنین ساحتحکمت اشراقی هنر بیزانس که در اسلام نیز منعکس است میتواندعنصر وحدت بخش این دو باشد.
در اینجا میتوان این نظر گدار را پذیرفت که اسلام ابتدا بیشتر سفارش دهنده بود ومعماران زرتشتی ایران و مسیحی بیزانس سفارشات هنری حکمرانان و ثروتمندانمسلمان را طراحی و اجراء میکردند،اما به تدریجبه اقتضای مواجید و احوالات و نگرشدینی خود که از وحی و تعلیم قرآنی پیامبر و ائمه نشات میگرفت در عناصر ناسازگار وبیگانه با ذوق و تفکر دینی اسلام تغییر دادند و آن را به روح خود نزدیکتر ساختند،تاآنکه به تدریجبینش دینی ناشی از علم و بصیرت روحانی که با ابتدای به
آیه شریفه قرآنی«کل من علیها فان»جهان ماده و دنیا را سر به سر خیالی و فانی تلقی میکرد،دلبستگی بهدوام ابنیه و عمارات را بیوجه یافتند.بنابر این نمیتوان در مطالعه هنر اسلامی به صرفآنچه مسلمانان از عالم شرک یونانی-مسیحی و ایرانی-زرتشتی اقتباس کردند به تئوریو تبیین مبانی معماری اسلامی پرداخت،بلکه باید مبادی هنر مقدس اسلامی را مولودالهامی درونی دانست که از عالم قدس اسلامی پرتو گرفته و در تمام تجلیات فکری و هنری آشکار گردید.
همین مبانی و مبادی روحانی است که موجب گردیده است هنر اسلامی علی رغمکثرت مواد و اقوام و اقلیمها بیش از هنر دیگر ملل یگانگی پیدا کند.بورکهارت تنها هنربودایی را در این مورد قابل قیاس با هنر اسلامی میداند.با این تفاوت که عاملوحدت بخش در هنر بودایی مضامین هنری است،از جمله«شمایل بودا»در حالاتتکوین و تمکین روح و تفکر یا تعلیم و«گل نیلوفر»آبی همچون تصویری از روح که دربرابر پرتو ازلی میشکفد و«ماندالا»(در سانسکریتبه مفهوم دایره است و در آیین میشود.اما در هنر اسلامی صور و الحان از حواس ظاهر دور میشوند و حتیظاهرا بر پایه تعلیمات دینی تکوین نمییابند،با این وجود روح دینی خود را کاملا بروزمیدهند.و علی رغم فقدان مضمون و موضوع مقدس، مقدسند.در حقیقت وحدت هنراسلامی به وحدت الهام و فیضان و جوشش روح و
سنت اسلامی بر میگردد. ارنست کونل هنر شناس مشهور آلمانی در باب معماری اسلام در آغاز، چنینمیگوید:پیغمبر(ص)و جانشینان اولیه او که از هر گونه تجمل بیهوده صرفنظر میکردندبه هیچ وجه نخواستند از قدرت روز افزون سیاسی و مذهبی خویش جهت ایجاد کاخهایعظیم و عبادتگاههایی مجلل استفاده نمایند.ولی در سال 661 میلادی تغییری اساسیبه وجود آمد و خلافت از مدینه به دمشق منتقل گردید.در اینجا در پایتخت قدیمیسوریه،به زودی ایجاد عبادتگاههایی برای مذهب فاتح آغاز میشود که از نظر تجمل، در مقایسه با معابد کفار و کلیساهای مسیحیت،چیزی کسر ندارد.
عبارات فوق آیا به معنی سیر به سوی کمال است؟
قدر مسلم این است که نپرداختن پیامبر و خلفای راشدین به بناهای عظیم در حقیقترجوع به عدم توجه انبیاء و اولیاء به دنیا دارد،از اینجا هر چه تاریخ دین از صدر خویشدور میشود،از عمق و باطن و سادگی آن کاسته بر سطحیت و ظاهر پرستی و تشریفاتآن افزوده میشود.به این معنی،مؤمنین به جای رفتن به اصل و باطن به ظاهر دینمیپردازند،مساجد و معابد و کلیسای ساده اولیه به تدریجسادگی خویش را از دستمیدهند و تجمل و عظمت ظاهر بر آنها غلبه پیدا میکند. در تمدن اسلامی نیز چون هر تمدن دینی،چنین سیری تکوینی در معماری دینی وسنتی جامعه صورت گرفته است،علی الخصوص عدم حضور محک و معماری کههمه چیز به آن عرضه و حق و باطل آن تعیین شود این حالت را تشدید کرد،اما به تدریجعالم اسلامی در معماری نیز اقامه گردید و از برخی جهات مهمترین هنر دین اسلامبه شمار آمد.
به هر تقدیر معماریی در تمدن اسلامی شکل گرفت که در آن معماری یونانی،سریانی،ایرانی، هندی و مصری شرکت داشتند و اعتقادات اسلامی اساس تالیف اینمعماریهای متفاوت بود. ساختمان ساده مسجد مدینه از اولین صور مساجد اسلامیاست،اما این ساختمان چیزی نبود جز مقداری سنگچین که قسمتی از سقف آن را بالیفهای خرما پوشانده به صورت سایهبان در آورده بودند.ابتدا جهت قبله به سویبیت المقدس بود و سپس به سوی کعبه تغییر کرد.صورت و معنای این
ساختمان مبنای همهمساجد اولیه اسلام قرار گرفت.در این ساختمان هیچ اثر بیگانه یونانی-رومی یا ایرانیوجود نداشت و کاملا مستقل بود.وجود امام و ماموم و جهت قبله و محل وضو و ورودصورتی خاص به مسجد اولیه میداد (7) .اما از آنجا که در دوره امویه اولین مساجد بابهرهگیری از هنر ملل و نحل مغلوب اسلام ساخته شدند،این اصول را میبایستی باروایت پیامبر در باب عرش الهی و نیز
ساختمان مکعب شکل کعبه بر ماده بناهایساخته شده تحمیل میکردند تا صورت اسلامی پیدا کند.
عناصر اولین مساجد و اماکن مقدس اسلامی اغلب کلیساهای مسیحی بیزانسی واراند،قبة الصخره،مسجد الاقصی و مسجد جامع دمشق اموی چنیناند.در واقع تعداد زیادی ازکلیساها را در شام(سوریه،لبنان،فلسطین و اردن)به مسجد مبدل کرده بودند.این امریعنی تبدیل کلیسا به مسجد با تغییر دادن جهت آن در نواحی شمال مکه از شرق به طرفجنوب صورت گرفت (8) ،به طوری که ایوان طویل ستوندار آن به حرم عریضی مبدل گشت.
برای ساختن محراب در جهت دیوار رو به مکه،طرح کلیسا به عنوان سر مشق قرار گرفتو برای ایجاد مناره از برجهای قدیمی آژیر استفاده شد رواق مسجد که در جهت محرابقرار گرفته بود تعریض شد و به تدریج مناره به مرکز دیوار بنا تغییر مکان یافت.
سبک فوق،سبک اغلب مساجدی است که به دست امویان در شرق و غرب ساختهشد و پس از احیای معماری ایرانی در شرق،در غرب استمرار یافت مسجد اموی دمشقبه عنوان نمونه مساجد ستوندار نمونه خوبی برای مساجد غرب عالم اسلامی گردید.
برای ساختن«مسجد اقصی»در محوطه حرم شریف بیت المقدس نیز از بعضی ازقسمتهای کلیسای یوستینیانوس استفاده و«مسجد قرطبه»بدون عدول از سبک و طرحسوری ساخته شد.شکل مسجد نیز بنابر مناطق مختلف متفاوت شد.در مصر به صورتمربع،در سوریه به شکل مستطیل افقی و در مراکش به صورت یک مستطیل عمودی ظاهرگردید.تنها«مسجد عمر»در بیت المقدس که در حقیقت مسجد نیست از این قاعده عدولکرده و به صورت یک هشت ضلعی
ستارهوار ساخته شد.این مسجد بر گرد سنگی بر آمده از زمین بنا شده است (9) . بنابر روایات تورات این سنگ محل ذبح اسحاق و بنابربرخی روایات اسلامی محل فرود اسرای حضرت نبی(ص)در سرزمین پیامبران است.
طاقهای(رواق به عربی)نعل اسبی از ممیزات معماری اکثر مساجد عصر اموی است،کهدر اینجا به کار گرفته شده است قبة الصخره بخش میانی مسجد چونان سمبولی از مرکزجهان(ناف عالم)با عناصر سبمولیک دیگر از جمله عدد چهل که شعار اولیاء الهی استو در روایتحضرت نبی ستون
مساجد عصر اموی اولین تجربههای بزرگ معماری اسلامی بود.این معماری باگزینش عناصر مطلوب و ابداع طاقها و جزرها و محراب طرحی مناسب و فضایی در خوربرای عبادات تجمعات اسلامی ابداع کرد.با کوچکترین تغییر در معماری شرک یامسیحی در این تجربهها،عالمی نو طرح افکنده میشد-از جمله تغییر قبله و توجه ازطول به عرض ساختمانهای با سیلیکایی بیزانسی.مسجد جامع
اموی در دمشق از نقشه مسجد مدینه با ابعادی بزرگ تقلید شده بود.گر چه ولید بن عبد الملک با ویرانی خانهپیامبر و مسجد قدیم در مقام رقابت نفسانی با کلیساهای بیزانس و تبعیت از نیازهای عصربود که شکوه و جلال کفر آمیزی آن را احاطه کرده بود،اما روح اسلامی مساجد یعنیتذکر به فقر ذاتی را نتوانست از این مساجد بزداید.از اینجا در مساجد اموی،فضاییمتناسب با اسلام ابداعی آغازین یافت. چنانکه قبلا در سیر تحول نقاشی بدان پرداختیم وسیر روحانی شدن آن را متذکر شدیم در اینجا نیز این سیر به نحوی دیگر تحقق یافت.
معمار بیش از نقاش که هنرش فرع بر هنرهای دینی عصر اسلامی است از فضای متدانی بهساحتی متعالی و فضایی ملکوتی روی آورد.فضای او نیز فضایی ما فوق طبیعی در مقابلفضای طبیعی نیست.چنانکه در کلیساهای مسیحی و معابد هندو دیده میشود، بلکهمقصود معمار در ساختمان مسجد ایجاد فضایی است که صلح و آرامش و هماهنگیطبیعتبکر و دست نخورده را از طریق انحلال و از بین بردن کشش و عدم تعادل فضایعادی دوباره به وجود آورد.لکن همین امر
موجب ایجاد فضایی میشود فوق فضایحیات عادی بشری و دنیوی و به همین جهتبا دخول در این فضا انسان خود را در مقابلابدیتی احساس میکند،ما فوق زمان و صیرورت و کشمکشهای حیات دنیوی،در فضاییکه روح در آن باردگر آرامش فطری خود را باز مییابد.
عناصر معماری بیزانسی و رومی در مسجد جامع کاملا خود را نمایان میسازد،چنانکه هنگام بنا،مؤمنین خلیفه را متهم به تقلید از کلیسا میکردند.گنبد عقاب از مظاهرامپراتوری روم است.که دو بازوی صلیب مانند زیرین گنبد نیز با معماری مسیحی بیزانسپیوند میخورد.منبر به شکل اورنگ پلهدار تقلیدی است از کرسی که پیامبر اکرم درمسجد مدینه بر آن برای مؤمنان وعظ میفرمودند و مناره که برای خواندن مؤمنان به نمازبود.در آغاز اسلام،مؤذن از بام یا از فراز تخته سنگی بانگ اذان بر
میداشت.مسجدجامع دمشق سه مناره داشت،دوتای آنها برجهای گوشهای محوطه پرستشگاه کهن یونانی-رومی بودند و سومی را ولید بن عبد الملک در جانب محور محراب بر پا داشت.
دیوارهای مسجد با موزائیک تزیین شده با نقوش شهرها و کاخهای احاطه شده در میانگلها ورودها که نمایش هنر بیزانسی است.صورت نوعی معماری اسلامی نیز از طریقفضای وسیع شبستان و نور افشانی از میان طاقها و از میان رفتن معماری پرستون یونانی و رومی ظاهر است.بدینسان
همان ایدهآل مساجد اسلامی که قبلا اشاره شد یعنیاز میان رفتن کانونی مقدس در درون چونان کلیسا (10) ،فضای مساجد را باز نمود و مؤمنمیتوانست در درون آن به تامل و تفکر و عبادت بپردازد،بیآنکه گرفتار سلسله مراتبشبه کاستی مسیحیوار در عبادت باشد.
مساجد به جهت ماهیت دینیشان کمتر میتوانستند تمایلات آشکار کافرانه و دنیویحکومت امویان را در قلمرو هنر بنمایند.جز اجزای ساختمانی از گنبد و محراب و منارهو امثال آن،آنچه که در این دوره میتوانست چنین تمایلاتی را ظاهر سازد نوع تزییناتبناها بود.از اینجا آثار هنری زینتبخش کوشکهای شکاری یا کاخهای زمستانی امیراناموی نه تنها التقاطی بوده و از الگوهای نقاشی هلنیستی و پیکر تراشی ساسانی یا قبطی وموزائیک رومی تقلید شدهاند،بلکه سر مشقی هستند از
شرک.بدینسان در کنار مساجدیکه توسط خلفای اموی نظیر ولید و غالبا برای رقابتبا کلیساهای بیزانس ساخته شده بود،کاخها و بناهایی نیز برای زندگی پر فسق و فجور با زینتهای کافر منشانه ساخته شد که اغلبدر بیابانهای سوریه و اردن قرار داشت.مهمترین این کاخها،دو
کاخ«مشتی»و«عمرا»است،که بیشتر از معماری ایرانی تبعیت کردهاند.از دیگر کاخهای بنی امیه«قصر شرقی وغربی»در شمال دمشق است که مجموعا آنها را قصر«یمر»مینامند و پس از آن قصر«منیه»در کنار دریاچه طبریه است که تزیینات سنگی،گچی و موزائیکی و نقاشی یا بناییداشته است.«خربه المفجر»نیز از این کوشکهای رومی و ساسانیوار است.
چنانکه گفتیم تزیینات این بناها تمایلات دنیوی حاکمان دین گریز و ضد سنت امویبود. نقاشیهای آن با مضامین اساطیر الاولین یونان و بیزانس و صحنههای شکار و صورزنانه آن متعلق به هنر عصر ساسانی است.این نقوش با ذوق بدوی خلفای اموی درهمآمیخته و ناخود آگاه روح کافر کیش آنان را به شدت تحت تاثیر اسلام نمایش میداد.این تاثیر در بهره گیری از نقوش اسلیمی که به تدریجبه روش انتزاعی میگراید نمایان است،علی الخصوص که از تناسبات خاص معماری کهن یونانی یا
لاتینی دور افتاده وبه اصطلاح روحی بربری پیدا کرده است.همین ویژگی در کنار جانوران اساطیری چوناژدها و اسب بالدار موجب شده که معماری کاخها گرایشی به آسیا و شرق پیدا کنند.ایننقوش جان و حیات خود را در مواجه با تمایلات روحی التقاطی(مشرکانه و توحیدی)امویان از دست دادهاند و آماده شدهاند تا صورت نوعی دین اسلام را بپذیرند.
تاکهای موجود در تزیینات این آثار یادآور«خمریات»در اشعار عصر اموی وعباسی است.این مفاهیم مجازی و این جهانی در مراحل بعد،روح تفکر معنوی رابه خود گرفتند،چنانکه قبلا در قلمرو هنر مسیحی نیز آیین دیونوسوسی یونان و نیایشبا کوس خدای باروری و هستی رومیان که با خمریات و سمبل آن«تاک»آمیخته بود،روح دینی به خود گرفته بود.
از اولین قصرهایی که در شمال آفریقا ساخته شده از جمله از قصر قرطبه در اندلسآثاری باقیمانده است.کشفیات«مدینة الزهرا»تنها قسمتهایی از قصر عبد الرحمن سوم راآشکار ساخته است.در این نواحی علاوه بر بنای قصرها برای حفظ موقعیت اسلامدر برابر تهاجمات اقوام مسیحی اروپا از جانب دریا و همچنین استقامت در مقابل شورشبربرها در داخل، قلعههای بزرگی به نام«رباط»ساخته شد.
آغاز سبک اسلامی تزیینات معماری در نمای خارجی قصر مشتی به چشم میخورد.
بر روی دیوار سمت چپ دروازه نقوش حیوانات در بین ساقههای تاک دایرهوار به دنبالهم حجاری شده است،در صورتی که بر دیوار سمت راست دروازه فقط شکل نباتات،مورد استفاده قرار گرفته است.کوشش مجدانهای که برای نشان دادن شکل برگ و ساقهتاک به صورت آرایشی انجام گرفته از سوی غربیان سبک«آرابسک»نام گرفته است.اینکوششها در دیواره مرمری«محراب مسجد قرطبه»به بهترین وجهی به ثمر رسیده است.
در این دو قانون اصلی،پر کردن سطوح و تاثیر عمق تاریک بیتغییر مانده است.
محراب مساجد بیتردید از جلوههای اصیل هنر اسلامی است که با عبادات اسلامیپیوند میخورد.محراب قبلهگاه مسجد تلقی میشود.در این نقطه دیوار با فرو رفتگیطاقچهوار به محراب تبدیل شده است.قبله در اندیشه معماران عصر ولید بن عبد الملک هنگام تجدید بنای مسجد نبی(ص)با مایههایی الهامی از شکل در مانندی که جهت کعبهرا نشان میداد تکوین یافت.
برخی از مورخین هنر اسلامی معتقدند که شکل طاقچه از محراب کلیسای قبطیانمصر و یا از زاویه آداب دینی بعضی کنسیههای یهود اخذ شده است (11) ،اما در حقیقت اینعناصر چونان ماده برای صورت دینی به کار آمدهاند.از نظر بورکهارت اساس معماریمحراب به مظاهر یاد شده در قرآن مجید بر میگردد.شکل آن با طاقهای نمودار آسمان و آخرت و کف آن بر زمین طاقچه با فرو رفتگی،همانند غار زمین و دنیا است.غار دنیا درادیان شرقی مظهر ظهور الوهیت است،خواه در جهان بیرونی یا جهان درونی،یا غارمقدس دل.همه روایتهای شرقی بر اهمیت این امر دلالت دارند و تکیه گاه امپراتور درپرستشگاههای کهن رومی همانا سرمشقی بود برای این پدیدار که در آن امپراتورجایگزین ذات الوهیتشده بود (12) .
بورکهارت در شرح مبدئیتحکمت قرآنی در پیدایی محراب به داستان زکریا(ع)ومریم(ع) اشاره دارد و آن را با مفهوم پناهگاه پیوند میدهد.در این باره مینویسد:قرآنمجید این لفظ را در وصف نهانگاهی در معبد بیت المقدس آورده است که در آن مریمعذرا(ع)برای اعتکاف و دعا در آمد و فرشتگان به او روزی میرسانیدند.بعضی ازمفسران اسلامی آن را با قدس الاقداس معبد بیت المقدس(اورشلیم قبل از اسلام)برابردانستهاند و این تفسیر که با شرایع دین یهود درباره دستیابی به دبیر سازگار
نیست در واقعبا سنت آثار مشایخ آبای کلیسایی و آداب دینی کلیسای ارتدکس یونانی میخواند (13) .کتیبهگرداگرد طاق محراب غالبا چنان است که داستان قرآنی مربوط به مریم را به یاد میآورد،به ویژه در مسجدهای ترکیه که با محراب ایاصوفیه آغاز میشود و آن موقوفه مریم عذرابوده است.پیوند میان محراب و مریم ما را به همانندی میان زاویه دعا و دل رهنمونمیشود:از آن رو که روح بکر برای خواندن خدا به دل پناه میجوید و اما درباره روزییکه فرشتگان میرسانیدند باید بگوییم که همانند استبا فیض و برکت الهی.شکل محراب-قطع نظر از نام آن-ما را به یاد عبارتی دیگر از قرآن کریم میاندازد،در سوره نور که«حضور الهی»در جهان یا در دل آدمی،با نور مصباح(چراغ)در
مشکوة(طاقچه)گذاشته شده مقایسه میشود.«الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح،المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجره متبرکه زیتون لا شرقیه ولا غربیه یکاد زیتها یضی و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنور من یشاء ویضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم»(خدا نور آسمانها و زمین است.مثال نوراو مانند طاقچه یا چراغدانی
است که در آن چراغی است و چراغ در شیشهای است وشیشهگویی ستاره درخشانی است که از درخت پر برکت زیتون که نه شرقی است و نهغربی،افروخته شود که نزدیک است روغن آن روشن شود و گرچه آتش بدان نرسد کهنوری بالای نور است.خدا هر که را خواهد به نور خویش رهنمون شود،و خدا این مثلهارا برای مردم میزند که خدا به همه چیز داناست(نور:35).مقایسه میان محراب و%25پپآپآث% مشکوة آشکار است و آن تاکید استبر اینکه چراغی را در زاویه نیایش آویزند.
بسیاری از کهنترین زاویههای نیایش با سقفی به شکل صدف دریایی آراسته شدهاند.
این عنصر در هنر یونانی حضور داشته،اما راه یافتن آن به هنر اسلامی ممکن نمیگشتمگر آنکه متضمن مفهومی بوده باشد.صدف با مروارید(در)وابسته گرفته شده است ومروارید خود یکی از مظاهر اسلامی«کلام الله»است.بنابر فرموده پیامبر اکرم جهان ازمروارید سفیدی به پیدایی آمده است.صدف که مروارید را در میان گرفته باشد مانند«گوش دل»است که کلام خدا را میشنود،در واقع در محراب است که کلام خدا بهپیدایی میآید.ای بسا شگفت نماید که عنصری مانند محراب که در هر صورت وسیلهایاستبرای آداب نماز،کانون مظهریتی غنی و عمیق شود.ولی این دلیلی است استوار برپیوند میان هنر مقدس و معنویت دین که همانا معرفتباطن باشد.زاویه دعاء مسیحیتهم کم و بیش بر همین پایه استوار است.بعضی مضمونهای مسیحیت در معنویت اسلامیبار دیگر روی مینماید و جلوهگر میشود.اگر چه نه در صورت تاریخی و یا اعتقادی،بلکه در صورت حیات اشراقی و تفکر شهودی (14) .
مسجد جامع قرطبه مظهر سبک معماری عربی(آرابسک)است.دور ماندگیمسلمانان اندلس موجب گردید که امویان آن مناطق از راه و رسم معماری مسجد جامعدمشق پیروی کنند.فضای درونی جامع قرطبه با ستونهای شبیه به درختخرما و طاقهاینعلی شکل با ملاکهای زیبایی شناسی معماری اروپایی سازگار نیست (15) ،زیرا در این بنابه نحوی عدم تعادل در تناسب فضای معمار
ی با حدود بیرونی آن وجود دارد.علی رغمکثرت،طاقها چنان ترکیبی یافتهاند که با سنگهای رنگارنگ و بادبزن گونه وجود سقفسنگین را نفی میکنند.عمده جهت پیدایی این خیال که جلوهای از ثبات و استحکام است،نمای کلی یکسان طاقها است، این نما فضایی بیکران را نمایش میدهد.فضا دراینجا نه با حدود و مرزهایش شناخته میشود و نه از طریق وضع قرار گرفتن طاقها مشخصمیگردد-در مسجد قرطبه حدود فضایی اثری ندارد زیرا که دیوارهای شبستان در پشتبیشهزاری از طاقها نا
پدید شده است.
با توجه به مبادی روحانی،ساختن محراب در مساجد نیز از اهم عناصر معماریاسلامی میگردد.اولین محرابی که به دست آمده از یک مسجد قدیمی بغداد است واحتمالا به دستور منصور خلیفه عباسی از سوریه به آنجا حمل شده است،این محراب ازیک تخته سنگ مرمر درستشده و دارای یک طاق هلالی شکل صدفی رنگ زیبا استکه بر روی ستونی مستقر شده است.در قرطبه محراب را بسیار با شکوهتر ساختهاند،شکل آن به صورت یک هشت ضلعی بوده و دارای طاق هلالی است که از مرمرصدفی رنگ پوشانده شده است.در این محراب فضای بیکرانی را با احساس
جاودانگیالقاء میکند. در دوره عباسی طرح کامل شده مسجد با صحن باز و ایوانهای ستونداری به دور آنکه در جهت قبله به سوی حرم عمیقتر میشود ادامه دارد.پس از گذشت اندک مدتیتغییراتی اساسی در بنای ساختمانها داده شده و به جای خشت از آجر استفاده شد و دیگرستونهای یک پارچه به کار نرفت.از این پس ستونها به وسیله دیواری به هم متصل شد وطاقهای نعلی شکل یا نیم دایره بر روی ستونها به وجود آمد.بزرگترین مسجد این عصرمسجد متوکل در سامره است که از نظر عظمتبا شکوهترین مسجد این دوره میباشد،به طوری که بیش از صد هزار نفر نمازخوان در آن،جا میگرفته است.
در این عصر عناصر معماری ایرانی بر معماری بیزانسی غلبه یافت و از اینجا،در دورهعباسی در کارهای ساختمانی از آجر استفاده شد و از پوشش گچی جهت تزیین رو بنااستفاده گردید.
از مساجد بزرگ ایرانی در این عصر کمتر اثری باقی مانده،اما امروزه در قاهرهمسجد عظیمی به نام احمد بن طولون هنوز پا برجاست و از نظر طرح کاملا شبیه مسجد سامره است که عناصر ایرانی آن کمال سلطه بر عناصر هنری دیگر اقوام از جمله بیزانسدارد.مصالح این مسجد از خشت و آجر است نه سنگ.در آن دوره به جای ستونهایسنگی که معماران شامی و مغربی به کار میبستند و بیشتر آنها هم از ویرانههای ساختمانهای رومیان بود، جرزهای آجری برای بر پا داشتن بامهای نهاده شده بر ستونهایبسیار میساختند.
کاخها و بناهای دوره عباسی همچون مساجد تحت تاثیر معماری ایرانیاند.معماراناین عصر ایوان ساختن را،نظیر ایوان کاخ تیسفون از معماران ایرانی آموختند و بلافاصلهدر ساختمانهای خود به کار بستند.مجموعه تاثیرات معماری ایرانی در قصر بزرگ«اخیضر»و«بلکورا»به خوبی مشاهده میشود.اولی در 40 کیلومتری کربلا است و قصردوم که در نزدیکی سامره واقع شده به دستور متوکل ساخته شده است (16) .
اما تزیینات معماری عصر عباسی همچنانکه اشاره کردیم بر اساس پوشش گچیساختمانها است.در این دوره تمام اطاقهای منازل مسکونی سامره را از گچ میپوشاندندو به کمک طاقنماهایی دیوارها را از یکدیگر مشخص یا با نقاشیهایی تزیین میکردند.دراینجا طرحهای نباتی که در دوره اموی رواج داشت،تا حد زیادی تغییر شکل میدهند وبالاخره سبک از طبیعت دور شده برش مایل با
طرحهایی گویا جانشین آن میگردد و ایندر واقع تحولی در هنر آرایش به حساب میآید.به کار بردن نقوش حیوانات برای تزیینسطوح در هنر تزیینی عباسی تاثیر بسزایی دارد.در این دوره طرحها دیگر به کمک چاقوبر روی گچ اجراء نمیشد بلکه به وسیله قالب و با فشار صورت میگرفت و این امرسرعتبیشتری را در کار تزیین میسر میساخت.از همین سبک تزیینی جهت کندهکاریروی چوب و گاه روی مرمر در سامره استفاده میشد.