بخشی از مقاله
نقش تبليغات فرهنگي در ورزشهاي حرفه اي
اگر ورزش را به عنوان یک پیشه و حرفه در نظر بگیریم اخلاق ورزش گونهای اخلاق حرفهای است. به تعبیر دیگر همانطور که ما در پزشکی و مهندسی و تجارت و اقتصاد نیاز به پیروی از هنجارهایی داریم ضرورت پیروی از هنجارها در اینجا هم حس میشود. به گزارش خبرنگار مهر، عده ای شعار ورزش قهرمانی را برترین، بهترین، سریعترین و چابکترین و .. ذکر کرده اند. ورزش قهرمانی بخشی از منظومه کلان تری است که جهان ما را در بر گرفته و آن اقتصاد آزاد نام دارد. در این گستره هر
کسی باید کالاهای خود را عیان کند و برترین کالا طبیعتاً ارج و قرب بیشتری دارد. در این میان نیرو و توان و بدن انسان هم به عنوان یک کالا که باید ارزیابی شود مورد توجه قرار می گیرد. از الزامات ورزش قهرمانی، آوردن حداکثر فشار و انرژی برای ثبت استاندارها و معیارهای بهتر است. اما
پرسشی مهم در اینجا سر بر می آورد و آن این است که چه محدودیتهای اخلاقی در این زمینه باید وجود داشته باشند. این محدودیتها نه تنها باید مورد توجه قهرمانان قرار گیرند که نهادها و نظامهای ورزشی هم باید بدانها عطف توجه نشان دهند. نهادهای قانونی ورزش با نظارت شدیدی بر افراد و نهادهایی که می توانند از مواد نیروزا استفاده کنند سعی می کنند یک مانع حقوقی
برای سوء استفاده از قوانین و میلی سرسام آور که برای پیروزی وجود دارد پیدا کنند. از سوی دیگر تکنولوژی جدید بسیار به مدد ورزش آمده تا خطاهای انسانی و همچنین سوء استفاده هایی که می توانند صورت گیرند به حداقل ممکن خود برسند. این اما همه ماجرا نیست. اولاً موضوع اخلاق رابطه است و رابطه صرفاً رابطه با رقیب محسوب نمی شود. موضوع اخلاق رابطه با هم تیمی و
حتی با خود هم هست. هیچ قانونی ورزشی نمی تواند به یک بازیکن فوتبال بگوید چگونه به یار خودی رفتار کند و چگونه حب و بغضهای شخصی را در رابطه ای ورزشی و انسانی که با هم تیمی اش دارد دخالت ندهد. از سوی دیگر معرفت اخلاقی علاوه بر آنکه از جنس ارتباط است از جنس معرفت هم هست یعنی چیزی بر معارف ما میافزاید. اینکه در یک مسابقه تنها یک تیم قهرمان
می شود و اینکه ورزش علاوه بر قهرمانی کارکردهایی دیگر برای سلامت روح و جسم دارد و اینکه ورزش یک زندگی فشرده شده است همه معارفی هستند که هرچند تأثیرات اخلاقی زیادی دارند اما بیش و پیش از آن، اینها بر معرفت ما می افزایند. معرفتی که بسی به کار ما می آید. ورزش
غیرحرفه ای البته شاید به اندازه ورزش حرفه ای به اخلاق ویژه نداشته باشد. اخلاق حرفه ای اخلاق یک پیشه و یک حرفه است و همانطور که تجارت، اقتصاد، فکر ، تکنولوژی، پزشکی و رسانه نیز به اخلاقی خاص خود نیاز دارند ورزش حرفه ای نیز بدین اخلاق نیاز دارد. در این میان دغدغه متفکران اخلاق ورزش حرفه ای آن است که به معیارها و کدهایی اخلاقی توسل جویند که میان همه فرهنگها و هویتها مشترک است هرچند که پاره ای معتقد هستند این امید را باید کمرنگ کرد
چرا که تفاوتهای فرهنگی تأثیر خود را بر تفاوتهای معیارهای اخلاقی ورزش حرفه ای هم خواهند گذاشت. با این همه مدافعان یک اخلاق ورزش حرفه ای عام و جهانشمول تأکید دارند اگر معیاری بتواند این جهانشمولی را به وجود آورد همان قاعده طلایی است. بر طبق این قاعده کاری را که نمی خواهی با تو بکنند با دیگری مکن. به نظر این افراد این قاعده است که نه تنها همه ورزشکاران حرفه ای باید بر طبق آن رفتار کنند که اینگونه هم رفتار می کنند. به طور مثال اگر فوتبالیستها از
قاعده بازی جوانمردانه پیروی می کنند مبتنی بر قاعده طلایی از آن پیروی می کنند. این قاعده با گونه ای فایده گرایی هم قابل توجهی است. اینکه اگر تو به این حرکت دست نزنی طرف مقابل تو هم همین شیوه را اتخاذ خواهد کرد.مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزش استقلال تهران گفت: مطبوعات نقش مهم و محوری در توسعه و رشد ورزش کشور در رشته های مختلف دارند.امیررض
ا واعظ آشتیانی در گفتگو با ستاد خبری شانزدهمین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری ها افزود: نگاه حرفه ای بر فعالیت های مطبوعات و رعایت اخلاق حرفه ای از عوامل مهم در زمینه کارکرد رسانه ها در حوزه ورزش است.
وی اظهار داشت: مطبوعات باید نقد و انتقاد سازنده در حوزه فعالیت های ورزش را به درستی بشناسند و با رعایت اصول حرفه ای در جهت توسعه رشته های مختلف ورزش کشور تلاش کنند.وی مطبوعات را یکی از ابزارهای مهم و اثرگذار در عرصه ورزش دانست و افزود: رسانه ها باید نقاط مثبت و منفی فعالیتهای ورزشی کشور را رصد کرده و با رعایت اخلاق حرفه ای در جهت تقویت نقاط مثبت و رفع کاستی ها تلاش کنند.قرار است در باره ی بیگانگی در ورزش حرفه ای یا در فوتبال حرفه ای صحبت کنیم بیگانگی و از خود بیگانگی هرچند واژه هایی هستند تعریف شده در اندیشه های مارکسیستی اما این مفاهیم اساسا" در فرهنگ سرمایه داری شکل می گیرند و
مختص آن هستند . شیئ وارگی ، بیگانگی و ازخودبیگانگی بیماریهای اساسی انسان محصور در جامعه ی سرمایه داری و ساختهای آن می باشند . بیماریهایی که مختص یک یا دو بخش خاص نیست خوره ای است که تمامی ابعاد زندگی انسانی را به تدریج مبتلا می کند .اما شاید در جو فوتبال زده ی امروز این پرسش در ابتدای این بحث در ذهن پیش آید که اساسا" انگیزه ی طرح این بحث چیست ؟ فوتبال به عنوان یک ورزش گروهی ، می تواند بسیار فرح بخش باشد می تواند آموزه ای برای کار گروهی ، همکاری یا رقابت سالم باشد می تواند به سلامت جسم و جان کمک و یاری رساند .
حتی تماشای یک مسابقه ی فوتبال می تواند فراز و فرودهای هیجانی و نوعی نرمش ذهنی روحی روانی باشد اما همینکه همین ورزش و تفریح سالم وارد محدوده ی ورزش حرفه ای شود وقالبهای سرمایه داری و اقتصاد سرمایه از آن یک کالای معطوف به سود و بهره مادی بسازد تمامی ارزشهایش دگرگون شده به پدیده یا معضلی تبدیل میگردد که می تواند منشائ بسیاری از انحرافات و آسیبهای انسانی و اجتماعی شود .
شاید به جرئت بتوان ادعا کرد که ازخودبیگانگی در ورزش حرفه ای علت العلل قریب به اتفاق انحرافات و تخلفات در ورزش است . یک نمونه ی آن دوپینگ و استفاده ی نابجا از داروها یا drug abuse برای بالا بردن توان لحظه ای جسم یا ساخت کاذب عضله و بدن سازی که سوای بر هم زدن تعادل و عدالت و برابری شرایط مسابقات ورزشی ، خطرات جسمی و روحی فراوانی برای استفاده کننده وجامعه دارد . خطرات و آثاری که از اعتیاد به مواد روانگردان چندان کمتر نیست . ورزش اگرچه همواره به عنوان راهی برای مبارزه و پیشگیری از اعتیاد مطرح شده نباید از خاطر برد که آلودگیهای روزافزون کنونی دارویی در ورزش حرفه ای یا به عبارت بهتر ورزش تحت تاثیر ورزش حرفه ای معضل و خطری کمتر از اعتیاد و افیون زدگی نیست
علاوه بر آن بیگانگی با روح ورزش و اهداف اصلیی که ورزش به دلیل آن ارزش می یابد در ورزش حرفه ای که با چاشنی فرهنگ سرمایه داری و نگرش کالاوار به ورزش و ورزشکار حرفه ای زمینه ساز بسیاری از سرخوردگی ها و بیماریهای روحی و روانی و افسردگیهاست و ورزش که اساسا" برای ایجاد نشاط و سلامت روان به و جود آمده است به عاملی برای افسردگی تبدیل می شود و همه ی این آثار حاصل بیگانگی ، از خودبیگانگی و شیئ وارگی یا کالاانگاری است که فرهنگ سرمایه داری در ورزش حرفه ای ایجاد می کند . اما اساسا" از خودبیگانگی چیست و چگونه ایجاد می شود و چگونه می توان با آن مبارزه کرد یا مانع ایجاد آن شد .
ازخودبیگانگی گذشتن از مرز بیگانگی است و برای شناختن آن نخست باید بیگانگی را تعریف کرد . انسان موجودی است آفریده شده توسط خالق بی همتا یی که بارزترین توصیف او بخشنده بودن اوست خالقی که انسان را قدرت خلق کردن و آفریدن بخشیده است قدرت زندگی بخشی و اینچنین است که انسان می آفریند خلق می کند و پدیده ها را حیات می بخشد اوست که می سازد خراب می کند و در تجربه های نو به نو ، ساخته های اندیشه و دست خود را تکامل می بخشد و در این تجربه های خود هردم به آگاهی خود می افزاید و با انباشت آگاهی در فرایندی
دیالکتیکی - کوانتیک به معرفتی بالاتر و بالاتر دست می یابد . این اوست که می سازد و بی وجود او هیچ واقعیتی هیچ مفهومی و هیچ پدیده ی اجتماعی را معنایی نیست همچون آفریدگاری که با دمیدن حیات در وجود انسان به او حیات می بخشد و بی وجود او انسان را معنایی و حیاتی نیست بدون هنر و فن به کلام بهتر بی اندیشه ی انسانی هیچ مصنوع ساخته ی انسان اعم از مصنوع مادی یا مفهوم مجردِ ساخت اندیشه انسانی را وجودی نیست و تمامی تجربه ی آفرینش هنری فنی ذهنی و اندیشه ای انسان یا حتی آنچه درتجربه و پراکسیس اجتماعی حاصل می شود را
وجودی و دوامی نیست . خلاقیت ، هنر انسان سالم است انسانی خودآگاه یا انسانی که در طی مسیر کسب آگاهی به مرز خودآگاهی رسیده است اما آیا ساختهای جامعه ی بشری همواره این اجازه را به انسان می دهند که کسب آگاهی و رسیدن به خودآگاهی میسر شود . گاه انسان چنان تحت تسلط خودساخته هایش قرار می گیرد که خودساخته هایش را بر خود مسلط می یابد و چنان با آن بیگانه می شود که قدرت آفرینش خود را از یاد می برد و این آغاز مرز بیگانگی و بدتر از آن ازخود بیگانگی است اما چگونه است که مفهومی که خود تنها یک وسیله یک ابزار برای ایجاد
سلامت فیزیولوژیک و رسیدن انسان به معرفت و شناخت است خود سبب توقف و فرو ماندن و در جازدن در خود ابزار می شود هر مفهومی می تواند ابزاری برای رسیدن به تکامل باشد اما هرگز نمی تواند خود هدف غایی تلقی شود هدف شدن ابزارها خود نوعی بیگانگی است و این اتفاقی است که دقیقا" در ورزش حرفه ای می افتد تبدیل ابزار به هدف !! انسان سالم چگونه انسانی است ؟ انسانی قرار گرفته در مسیر تکامل ،واجد قدرت خلاقیت ، توانای فاعلیت و دارای توان عاشق شدن و ورزش می تواند ابزاری باشد در جهت سلامت جسم به جهت بخشیدن توانایی تفکر و اندیشه سالم ؛ یک ابزار در راه رسیدن به هدف تکامل و تکامل انسان با تکامل اندیشه ی انسان و با مفهوم یافتن نمادها و توانایی شناخت و کسب معرفت انسانی در کنش های متقابل
روزمره در جامعه ی انسانی در مسیر تجربه های اجتماعی هر لحظه مفهومی نو می یابد . تکامل معرفت انسانی خود نمادی است که در مسیر تجربه های اجتماعی و شناختی و کسب آگاهی هرلحظه به مفهوم غایی خود نزدیکتر می شود و ورزش ابزاری است که با بخشیدن سلامتی فیزیولوژیک به تفکر ِدرست یاری می رساند ابزاری همچون خود اندیشه که هرگز هدف نیست تنها یک ابزار است و بس ابزاری است که اگر درجایگاه هدف قرار گیرد خود آفتی است برای سلامتی
انسان و بازدارنده برای تکامل و شدن انسان . افیونی است نامرئی اما جامعه ی سرمایه داری با این ابزار چه کرده است . در فرهنگ سرمایه داری حتی در مارکسیسم محدود به مفاهیم سرمایه داری همه چیز تنها در قالب سرمایه مفهوم می یابد نمادواژه ی تولید در فرهنگ سرمایه داری مفهوم جدیدی می یابد نخست هر چیزی نه بر اساس نیازانسان بلکه بر اساس مفاهیم عرضه و تقاضا ارزشگذاری می شود یک فکر چقدر می ارزد چند واحد پولی و سپس مولد چند واحد پولی دیگرمی تواند باشد همه چیز به شیئ تبدیل می شود و شیئ خود تبدیل به سرمایه اینچنین است که نماد- واژه ها دگرگون می شوند کار موثر در ساخت انسان و تکامل بخش تواناییهای انسان به شغل یعنی فعالیتی که مولد پول برای گذران زندگی و تداوم حضور و ادامه ی حیات در جامعه ی سرمایه داری است، تبدیل می شود و بسیاری از فعالیتهای کاذب بر کارهای سازنده ی انسان و جامعه ارجحیت می یابد تلاش برای ارتقای دانش و معرفت به واژه ی تولید علم تغییر شکل می دهد و لابد تا چندی دیگر واژه هایی همچون زایمان به تولید بچه و ورزش به تولید بازوتبدیل خواهد
شد و در تمامی حالات تنها یک چیز مهم است یک مفهوم یک مقوله به عنوان یک کالای سرمایه ای چقدر ارزش افزوده چقدر بازده ی ارزشی کاذب با ارزشگذاریهای جامعه ی سرمایه داری دارد .و اینچنین در قاموس فرهنگ سرمایه داری ورزش حرفه ای متولد می شود ورزشی که دیگر ابزاری برای سلامتی انسان و افزایش توان اندیشه و کسب شناخت و معرفت در مسیر تکامل انسان یا رسیدن به مفهوم انسان سالم با قدرت خلاقیت نیست ورزشی که خود هدف است و انسان را در خود متوقف می کند . ورزشکار محبوب در جامعه ی سرمایه داری و در قاموس ورزش حرفه ای
ورزشکار پیروز است و این چنین در بستر ورزش حرفه ای فرزند خلفی به نام تقلب متولد می شود و ورزش حرفه ای آلوده به انواع زدوبندها و آلودگیها می شود دوپینگ متولد می شود و صدها هزار نفر برای فوتبالیستی که دور از چشم داور با دست گل می زند یا ساق پای حریف را با هدف محروم کردن او از بازی هدف می گیرد هورا می کشند و از حرفه ای بازیهای دیگر لذت می برند تیم های با توان مالی بالاتر داروهای آنابولیزان جدیدتر به کار می برند و بردن در ورزش هدف قرار می
گیرد و فوتبالیست چون برده ای خریدو فروش می شود و جامعه چشم بر تمام حرفه ای بازیها و زدوبندها فرومی بندد فوتبالیست حرفه ای به نمایش گذارده می شود و ورزشکار حرفه ای کعبه ی آمال هزاران نفر می شود که ورزش را هدف قرار می دهند و ورزشکار از مرز بیگانگی با ورزش عبور می کند و خود را تحت انقیاد و تسلط ورزش حرفه ای قرار می دهد به از خود بیگانگی می رسد و با خود هزاران طرفدار را نیز به مرز بیگانگی و از خود بیگانگی می کشاند .پشت پرده ی ورزش حرفه ای بنگاههای اقتصادی به سودهای کلان دست می یابند و همچون بولدوزری بسیاری از ورزشکاران و تماشاچیان خودباخته ی بازیهای حرفه ای را له می کنند بنگاههای سرمایه داری و دولتهای
استثمارگر نگاههای مردم را از مسائل اصلی جامعه منحرف می کنند ابزار ورزش برای بسیاری از مردم ناآگاه هدف می شود و برای بازیگردانهای پشت صحنه ی سیاست و اقتصاد ابزاری برای تحت انقیاد قرار دادن مردم . ورزش حرفه ای ملی که می تواند گاه اسباب انسجام ملی شود ، بسیاری از صحنه ها ی زشت و نژادپرستانه می آفریند و بسیاری به جای ورزش کردن به تماشاچیان حرفه ای متعصب و متعارض تبدیل می شوند میلیونها سرمایه ی ملی که می تواند در جهت عمومی کردن ورزش و سلامت تن و روان هزینه شود در جهت سرگرم کردن و بازداشتن مردم از تفکر و اندیشه سالم هدر می رود در یک کلام ورزش هدف می شود