بخشی از مقاله

چکیده

بیشک یکی از ابعاد مهم و اثرگذار در پیشرفت و توسعه یک جامعه اقتصادی پویا و بهرهور است که حاصل نظام اقتصادی و منتج از مبانی فلسفی آن است. از این رو هر جامعهای به دنبال ابداع و دستیابی به بهترین نظام اقتصادی است. یکی از نظامهای اقتصادی نوظهور، اقتصاد خلاق است. مفهومیدرحال تکاملِ مبتنی بر داراییهای خلاق که میتواند تولید درآمد، ایجاد شغل و موجب رشد و توسعهی اقتصادی شود و درآمدهای ارزی کشورها را افزایش دهد درحالی که به تنوع فرهنگی و توسعهی انسانی نیز کمک می-کند.

در حقیقت گزینهای دستیافتنی و مهم برای رسیدن به توسعه اقتصادی و پایدار است و هنر و بهویژه هنرهای بومی، قومی و کاربردی نظیر دستبافتههای عشایری، یکی از برجستهترین محملها و بازتاب دهنده اصالتها، ارزشها و باورهای عشایر، نمودگار بستری مناسب و مصداقی آشکار از صنایع خلاق است که منتج به اقتصاد خلاق میشود. از طرفی خلاقیت و نوآوری، ویژگی بارز این نوع از هنرها است.

در واقع منشأ تداوم ارزش و اعتبار همیشگی هنرهایبومی، قومی و کاربردی که گاهی با نام هنرهایسنتی و صنایعدستی یاد و شناخته میشوند، در نزد دوستداران و مصرفکنندگان این هنرها، وجود دو مؤلفهی اصالت و نوآوری بودهاست که میتواند راهبردهایی مناسب جهت رسیدن به اقتصاد خلاق باشد. در این مقاله دستبافتههای عشایری بهعنوان بستری مهم برای رسیدن به رشد و شکوفایی اقتصاد خلاق مورد مداقه و بررسی قرارمیگیرد. تحقیق حاضر از نوع بنیادین و روش تحقیق از نوع توصیفی - تحلیلی است. ضمن اینکه گردآوری اطلاعات بهصورت کتابخانهای است.

مقدمه

مطالعه و پژوهش در حوزهی هنرها و صنایع بومی و قومی ایران به ویژه دستبافتههای عشایری اقوام مختلف ایران، بهعنوان نمودی از هویت قومی و بخشی از هویتملی، فرهنگی و تمدنی در قیاس با فرهنگ و هویت جهانی، امری مهم به شمار میرود. حضور دستبافتههای عشایری هم بهعنوان بخشی از میراثفرهنگی قومی و ملی و هم بهعنوان یکی از جلوههای هنرهای کاربردی که بخشی از ملزومات زندگی بوده و میباشند، پشتوانهی همه آفرینشها و خلاقیتهای سازنده بشری در درازنای تاریخ و تمدن به شمار میآید.

در هزارهی سوم که به هزاره گردشگری معروف است، مردمان عشایر، زیستبوم و شیوهی زندگی ایشان مصداقی از سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، در قالب توریسم عشایر و صنعت گردشگری میتواند مقصد و هدفی والا در توسعه و اقتصاد پایدار باشد. حال آنکه جدای از عشایر و محیطزندگیشان، "هنر"ایشان که منحصراً "دستبافتهها" میباشد نیز، نمودی برجسته از سرمایههای یادشده و برآیند این سرمایهها یعنی "سرمایهنمادین" است. با اهمیت روزافزون سرمایههای نمادین در جهانکنونی، ملتها متمرکز بر سعی و تلاش در جهت کشفکردن سرمایههای نمادین خود هستند.  چرا که سرمایههای نمادین غالباً پنهان و یا در حاشیه بوده و جامعه از ظرفیت و قابلیتهای نهفتهی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که در وجود این سرمایه حضور دارد و گرانیگاه توسعهپایدار است، بیاطلاع، کماطلاع و مهمتر از اینها بیتوجه هستند.

دستبافتههای عشایری، جزئی از هنرهایکاربردی و داشتهای فرهنگی و اقتصادیِ نمادینی هستند که از آبشخور فرهنگ، هنر، اسطوره، عقاید و باورهای قومی و بومی بهرهمند است و این عناصر بهزیبایی تمام و کمال در طرح، نقش و رنگ متجلی گشتهاست و ازاین رهگذر، در تراز هویت-هنریقومی و در سطحی بالاتر هویتملی رخ مینمایاند و بهواسطهی داشتن مؤلفههای وجودی و نهفتهی مذکور میتواند بهعنوان یک سرمایهنمادین در هنرهایسنتی و صنایعدستی در قالب کارآفرینی بومیهنر و با تکیه بر ارزشهای ملی، بومی و قومی و استوار بر محور خلاقیت و نوآوری و پاسخ به نیاز و ذائقهی امروز جامعه، بازار و مشتری، ضمن حفظ اصالت، ارزش و میراثفرهنگیقومی و بومی، در شکوفایی اقتصاد و توسعهپایدار نیز نقشی برجسته و مهم را ایفا نماید. جدیت در تولید آثار بر مبنای نیاز روز و خواست بازار میتواند این نوع از هنر بومی را به صنعتی خلاق و بستری ارزشمند جهت رشد اقتصاد خلاق تبدیل نماید.

ظرفیتها و قابلیتهای دستبافتههای عشایری

دستبافتههای عشایری بهعنوان بخشی از نظام بافندگی ایران، نمودی از هویتهنری قومی بهشمار میرود که از یک فرآیند بافت منحصربهفرد نسبت به فرش دستبافت کلاسیک شهری و کارگاهی برخوردار است. دستبافتهها بهعنوان صنایعدستی ایلی و تنها هنر تجسمی عشایر محسوب میشود که با هدف رفع و تأمین بخش مهمی از نیازها و ضروریات زندگی عشایر - جنبهی خودمصرفی - هم در گذشته و تا حدودی در شرایط کنونی بافته میشوند.

در واقع جنبهی کاربردی و بهرهبردن از آنها مهمترین انگیزه و در حقیقت ماهیت و رسالت تولید این دستبافتهها است که جنبهی زیباییشناختی برجستهای را با خود همراه دارد. این نکته تأکیدی است بر اینکه دستبافتههای عشایری بهعنوان هنرهایسنتی و صنایعدستیبومی، قومی و کاربردی آوردگاه عمل و نظر توآمان با یکدیگر است. ظرفیتها و قابلیتهای دستبافتهای عشایری دارای دو بُعد کاربردی و هنری است که در ذیل بدانها اشاره میشود.

دستبافتههای عشایری و اقتصاد

دستبافتههای ایرانی بهطور ویژه عشایری، نمادی دیرپا و دیرین از زیبایی، ظرافت و زایندگی هنر و هویت ملی و قومی است. دستبافتههای عشایری برآیند ذوق، ذائق و ذهن، باورهای فردی و جمعی عشایر ایرانی استکه در پرتو کوششی مُجدانه و تاریخی ازسوی بافندگان ایلی و عشایری است. چه اینکه هنر بومی عشایر سهمی بهسزا در معیشت و اشتغال انبوهی از قشر عشایر داشتهخ است. »درجهان کنونی، کمتر هنری استمرار یافته در تاریخ اقوام و برانگیخته از ذهن انسان را میتوان یافت که همچون ]دست- بافتههای عشایری و[ فرشبافی ضمن احراز جنبهی صدردصد هنری، صنعتی دستی و مصصرف صرف و به دور از داشتن هرگونه وابستگی بهسایر افراد و جوامع، قوام بخش پایههای اقتصاد خانوادهها و اقوام عشایر و درنهایت کشورها باشد، بدون آنکه بتوان بین خواص هنری و صنعتی اقتصادی مذکور، مرز و جدایی قائل گردید یا جنبهای را بر سایر جنبهها برتری داد.

«رشد اقتصادی از افزایش تولید ناخالص داخلی در یک دورهی مالی ناشی میشود و تولید ملی نیز مجموعهای از ارزشهای افزوده درتولید انواع کالاها و خدمات است. دستبافتههای عشایری از جمله محصولاتی است که ارزش افزوده فرآوانی دارد و در عین حال منشأ کسب درآمد ارزی است و کمتر کالایی درکشور با چنین ارزش افزودهی کلانی تولید میشود و ازاین باب این کالا اهمیت به-سزایی درمجموعه تولید ملی دارد. این درحالی است که برای تأمین مواداولیهی مورد نیاز، کمترین هزینهی ارزی متوجه اقتصاد کشور است.

ازطرف دیگر فرش دستبافت بهعنوان بخشی از صنایعدستی و دستبافتههای ایرانی موجبات اشتغال نیرویانسانی زیادی از جمعیت فعال کشور بهویژه روستائیان و حتا عشایر را که در فرآیند تولید و صادرات و فروش مشارکت دارند را، فراهم ساخته است. بنابراین در شرایطی که کمبود فرصتهای شغلی و اضافه نیروی کار در جوامع روستایی که بهدنبال افزایش جمعیت و عدم ایجاد فعالیتهای متناسب که توان جذب مازاد نیروی کار را داشتهباشد، موجب تراکم نیروی کار و فشردگی منابع و عوامل تولید گردیدهاست. تنوع بخشیدن بهمشاغلی مرتبط با صنایع بافندگی - فرش دستبافت - در مناطق روستائی و عشایری - عشایر کوچنده و اسکان یافته - ، جهت جذب بیکاران پنهان میتواند راهگشا باشد. ازلحاظ سهم صادرات نیز این کالا دربین صادرات غیرنفتی همواره مقام اول را داشتهاست و ازاین لحاظ، ارزآوری زیادی را برای کشور بههمراه داشتهاست و ازاینرو میتوان گفت که فرش جایگاه ویژهای در اقتصاد ملی از بُعد اشتغال، ارزش افزوده و صادرات دارد.

تعریف اقتصاد

اقتصاد مینویسد : » اقتصاد، مطالعهی انسان است در کسب و کار معمولیاش در زندگی و به کاوش در این میپردازد که چگونه انسان درآمدش را کسب و آن را مصرف میکند. بنابراین، از یک جنبه مطالعه ثروت است و از جنبه مهم دیگر، بخشی از مطالعه خود انسان است. - Marshall,1920,p.5 - « لیونل رابینزٌ اقتصاددان انگلیسی نیز به تعریف مفهومی از اقتصاد پرداخت که "شاید مقبولترین تعریف جاری از اقتصاد باشد : » اقتصاد دانشی است که رفتار انسان را در رابطه با اهداف و وسائل کمیابی که قابلیت استفادههای دیگری نیز دارند، مطالعه میکند. - Robbins,1932,P.15 - « اما شاید بهترین و خلاصهترین تعریف اقتصاد، تعریف زیر باشد : اقتصاد علم بهینهیابی یا علم انتخاب است.

این علم بهبررسی چگونگی استفاده جوامع از منابع کمیاب - زمین، نیروی-انسانی، تجهیزات، دانشفنی - بهمنظور تولید کالا و خدمات با ارزش و توزیع و تخصیص آنها به نیازهای نامحدود بشری میپردازد. دلیل بهوجود آمدن علم اقتصاد این است که مردم میخواهند بسیار بیشتر ازآنچه که اقتصاد میتواند تولیدکند، مصرف کنند - «ایرانیکرمانی وهمکاران،1391، » . - 17-18 علم اقتصاد با تکیه بر قوانین و قواعد خود میتواند با تعیین مطلوبیت کالاها و یا خدمات هنری به امر پیشبرد فعالیتهای هنری کمک نماید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید