بخشی از مقاله

کلید واژه ها: جامعهشناسی جهانی، جامعهشناسی متداول، جامعهشناسی ایدئولوژیک، نظریههاي جامعهشناسی، مباحث نظري در ایران.

مقدمه

علوم اجتماعی - از جمله جامعهشناسی - به رغم تنوع در مفاهیم، روشها، نظریهها و مکاتبش از زمره رشتههاي دانشگاهی است که در تحلیل پدیدههاي اجتماعی نقش قطبنما را دارد. محققان بدون قطبنما - و یا بدون ملاحظه اصول، نظریات و روشهایی که در رشتههايِ اصلیِ علوم اجتماعی در جریان است - در دریاي پرالتهابِ کشف و درك پدیدههاي اجتماعی غرق میشوند. در عرصه عمومی ایران سه گروه جامعهشناسی را بهعنوان یک رشته علمی - و یا بهعنوان راهنما و قطبنمايِ شناخت جامعه ایران - مورد نقد و حتی نفی قرار داده و میدهند. این منتقدان به نحوي از علوم اجتماعی دیگري، که به نظر نگارنده فاقد قطبنماي روشنی است، دفاع میکنند.

گروه اول شامل افرادي میشود که به ریشههاي فکري و خاستگاه جامعه شناسی بدبین هستند؛ آنها مبانی نظري و تاریخیِ جامعهشناسیِ واقعاً موجود در دانشگاهها را مغایر با مبانی نظري- الهی مسلمانان میدانند؛ خواستگاه جامعهشناسی را جوامع غربی - که جوامعی دنیاگرا، دینگریز و بیبند و بار و فاقد غایت دینی هستند - میدانند. از این رو از جامعهشناسی دیگري، که از آن به جامعهشناسی دینی و بومی نیز یاد میشود، دفاع میکنند. بحثهاي فضلاي گروه مذکور در آغاز انقلاب اسلامی و خصوصاً در دورة انقلاب فرهنگی - 1359-60 - در چارچوب گفت و گوهایی میان حوزه و دانشگاه در اوج خود قرار داشت. آیت االله مصباح یزدي، از مدرسین حوزة علمیه قم، از منظر برداشتی که از فلسفه و کلام اسلامی داشت با صراحت علوم انسانی - و جامعهشناسی - رایج را نقد میکرد و از علوم انسانی اسلامی دفاع مینمود.

بهعنوان نمونه به کتابدرآمدي بر جامعهشناسی اسلامی - دفتر همکاري حوزه و دانشگاه: - 1363 نگاه کنید. در مقابل دکتر عبدالکریم سروش از علمی بودن علوم انسانی - و از جمله جامعهشناسی - دفاع میکرد. آراي وي در سه کتاب علم چیست و فلسفه چیست - سروش: - 1361،تفرج صنع - سروش: - 1366 و درسهایی در فلسفه علم الاجتماع - سروش: - 1374 وسلسله درسهایی تحت عنوان فلسفه علم، فلسفه اخلاق و فلسفه تاریخ بازتاب یافت - نوارهاي دروس مذکور در دفتر انتشارات صراط قابل دسترسی است - . پس از انقلابِ فرهنگی، برداشت رایج علمی از علوم انسانی با شدت وضعف در دانشگاههاي ایران به راه خود ادامه داد و میدهد و راه فکري آیت االله مصباح یزدي در قم در مؤسسه امام خمینی پیگیري میشود.1

گروه دوم شامل افرادي میشود که جامعهشناسی متداول در دانشگاههاي ایران را نه علم که »ایدئولوژيهاي جامعهشناسانه« میدانند - طباطبائی، . - 9 :1374 از نظر این گروه یکی از علتهاي بنیادي این که ایران، پس از یکصد و پنجاه سال نوگرایی، هنوز نتوانسته بطور واقعی وارد دنیاي تجدد و مدرنیته شود، این است که راه را به لحاظ فکري و نظري به خطا رفتهاست. اینان میگویند متفکرین ایرانی به جاي اینکه به تحلیل مبانی فکري و فلسفی انحطاط ایران - یا مطالعه امتناع تفکر و تصلب سنت در ایران - بپردازند، به ترویج ناموجه افکار و نظریههاي جامعهشناسان غربی پرداختهاند. لذا این بهخطارفتگان به جاي تنیدن علم جامعهشناسی مشغول بافتن ایدئولوژيهاي جامعهشناسانه هستند- یعنی فرموله کردن یک سري قضایایی که بیشتر به دردچالشهاي گفتمانیِ نیروهاي سیاسی میخورد.

مباحث فضلاي گروه مذکور حول و حوش اندیشههاي دکتر سید جواد طباطبائی و تعدادي از علاقمندان و مروجان جوان و مطبوعاتی اندیشههاي ایشان دور میزند. خوشبختانه وي متفکر شفاهی نیست و با همتی قابل تحسین، اندیشههایش را در چند کتاب - طباطبائی 1373؛ 1384؛1380؛ - 1385 به رشته تحریر درآورده و شرایط نقد را براي منتقدانش فراهم کرده است. ظاهراً مباحث طباطبائی در دیسیپلین و رشته فلسفه سیاسی و فلسفه تاریخ جاي میگیرد. لذا نقد نگارنده در این مقاله ناظر به مباحث فلسفی ایشان نیست، بلکه ناظر به نقد این ادعاي ایشان است که جامعهشناسی در ایران را ایدئولوژيهاي جامعهشناسانه میدانند.1

گروه سوم شامل افرادي میشود که عمدتاً به شکل شفاهی و با سلاح جامعهشناسی انتقادي، به جاي نقد جامعهشناسی واقعاً موجود در ایران، عملاً به نفی فعالیتهاي موجود کمک میکنند. قبل از توضیح کوتاهی دربارة فضلاي گروه سوم، یا طرفداران جامعهشناسی انتقادي، به یک نکته اشاره میکنم. اغلب کارهاي مارکس - بهعنوان یکی از کلاسیکهاي جامعهشناسی انتقادي - و تعداد قابل توجهی از کتابهاي هابرماس - بهعنوان یکی از اندیشمندان متأخر جامعهشناسی انتقادي - به فارسی ترجمه شده است. همچنین مکتب انتقادي فرانکفورت و متفکران برجسته آن در حوزة عمومی ایران معرفی شدهاند. با این همه مباحث فضلاي گروه سوم نظم، ترتیب و انسجام دو گروه فوق را ندارد، خصوصاً میراثشان کتبی نیست.

به بیان دیگر طرفدران جامعه شناسی انتقادي در نقد جامعه و علوم اجتماعی ایران تاکنون آراي خود را تدوین نکردهاند و همانند دکتر طباطبائی به چاپ نرساندهاند. بهعنوان مثال دکتر یوسفعلی اباذري به نحوي از جامعهشناسی انتقادي دفاع میکند. اما او به جز کتاب خرد جامعهشناسی - اباذري: - - 1377 تز دکتري او که در آن وجه انتقادي آراي دورکم، وبر، لوکاچ در باب جهان مدرن از منظر هابرماس مورد توجه قرار گرفتهاست-، نقد و ارزیابی جامعه و علوم اجتماعی ایران را در قالب یک پروژة مطالعاتی با نتایج مکتوب

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید