بخشی از مقاله

چکیده

راز گل، مثنوياي است عرفانی که به تقلید و سبک و سیاق مثنوي مولوي در قرن دهم هجري - 920 ق - سروده شده است. این مثنوي که شاعري گمنام با نام محمد صحیحی آن را به نظم کشیده، متضمّن داستانهایی عرفانی است که قهرمان یکی دو داستانِ آن باباطاهر عریان است. در این داستانهاي تخیّلی که بین حافظ شیرازي و باباطاهر همدانی رخ میدهد، باباطاهر در درجهاي بسیار بالاتر از حافظ قرار میگیرد که سرانجام حافظ مرید و مفتون باباطاهر میشود. ارزش این داستان بیشتر از لحاظِ انتخابِ باباطاهر به عنوان شخصیّت اصلی این داستانهاست. از رهگذر این داستان میتوان به جایگاه والاي باباطاهر در بین مردمان روزگار قرن دهم پی برد. در این تحقیق ضمن معرفی اجمالی مثنوي راز گل، بخشهایی از این کتاب که مرتبط با باباطاهر همدانی است، از روي تکنسخهاي که از مثنوي راز گل در کتابخانه مجلس نگهداري میشود، تصحیح شده است.

مقدمه

زندگی باباطاهر، پیر وارسته و بشکوه اعصار، با وجود همه تلاشهایی که محققان گونهگون به خرج دادهاند، هنوز هم در لابلاي ابرهاي اسطوره و تاریخ پنهان مانده است. شاعري که به سبب دوبیتیهاي اندکش از بسیاري شاعران ادب فارسی که دیوانهایی قطور دارند، شهرت بالاتري دارد. ظاهراً نخستین منبع موثق که در آن به باباطاهر اشاره شده کتاب راحهالصدور راوندي است. سخنان اعجاب برانگیز راوندي گزارشی شگرف و تأملبرانگیز در باب باباطاهر و دیدار وي با طغرل سلجوقی است که محل رجوع همه محققان نیز بوده است. ر. ك. - راوندي، . - 99 -98 :1386 شیفتهگونگی باباطاهر مهمترین نکتهاي است که راوندي در ضمن این داستان به آن اشاره کرده است. - همان: . - 99 از این سند کهن که بگذریم در منابع موثق و کتابهاي قدیمِ قبل و بعد از راحهالصدور، گزارش مستند و مستدلی که در آن، واضحاً دربارة باباطاهر گزارشی بدهد، یافت نمیشود.

محققان معاصر، کوشیدهاند در منابع کهن، اعلامِ تاریخی را با نام »طاهر« منطبق کنند با باباطاهر همدانی. در این میان، نصراالله پورجوادي شخصی به نام طاهر جصّاص را در نامههاي عینالقضات همدانی و نیز سایر منابع عربی و فارسی یافته و آن شخص را منطبق با باباطاهر عریان دانسته و باباطاهر در کتاب راوندي را شخصی دیگر و یا داستانی وهمآلود از وي قلمداد کرده است. - پورجوادي، . - 1394 این سخنان پورجوادي البته مورد انتقادهاي بسیاري قرار گرفت که از جمله جمشید سروشیار در مقالهاي عالمانه آن را به باد انتقاد گرفت. - سروشیار، . - 7 :1395 از بزرگانِ دیگر که کوشیده باباطاهر را در کتابهاي تاریخی و تذکرههاي عرفانی بیابد، محمدرضا شفیعی کدکنی است.

ایشان در مقدمه اسرارالتوحید در ضمن توضیحی که دربارة بوطاهر کُرد آورده، احتمال داده که این شخص منطبق با باباطاهر باشد. »این بوطاهر کُرد، خود یکی از پرسشهاي لاینحل تاریخ تصوف ایران است هجویري از وي به عنوان ابوطاهر مکشوف... یاد میکند... البته یک لحظه به ذهنم میرسد که این ابوطاهر مکشوف همان باباطاهر عریان باشد و اگر چنین باشد، قدیمیترین جایی که صفت مکشوف = - عریان - را در باب او به کار بردهاند همینجاست« - شفیعی کدکنی، /1 :1388 پنجاه و هشت- پنجاه و نُه - . در مجموع باید گفت که همه تلاش محققان معاصر هنوز هم نتوانسته شخصیت باباطاهر را از نظر تاریخی بررسی و تبیین کند. بنابراین به عقیدة نگارنده باید باباطاهر را با همه افسانههایش دوست داشت و آن افسانهها حتی اگر دروغ، به جزئی لاینفک از زندگی باباطاهر بدل شده است که گویی در جوهره و موجودیت وي درآمیخته است.

مثنوي راز گُل

رازِ گل، مثنوياي است عرفانی که به تقلیدِ کامل از مثنوي مولوي سروده شده است. مولفِ کتاب شخصی است به نام محمود صحیحی. مولف نام و نسب و عنوان کتاب خود را در خلال کتاب چنین آورده است:

آنچنانکه بر صحیحی فقیر    کرد اشارت که قلمْ کاغذ بگیر

آن معانی که ز ما آید عیان    در دلت ظاهر کن آن را در بیان

نام نامه هم به فکر ما نبود    ناگهان از پردة غیبش گشود

آنچنانکه راز گل خود را نمود    در جمال کل ز غیب اندر شهود

راز گل نامش که این راز آمدست    با هزاران پرده در ساز آمدست

- صحیحی: برگ - 49

در کتابهاي تذکره و شرح حال شاعران نامی از محمود صحیحی برده نشده است. فهرستنویس کتابخانه مجلس معتقد است که در نَسب وي محل تردید است و ممکن است که »صحیحی« خوانشی اشتباه از »صبیحی« باشد. »در نسخه ما نام شاعر در چند جا صحیحی نوشته شده است، ولی با توجه به کثرت غلطهایی که کاتب در نسخه مرتکب شده، احتمالاً نام وي صبیحی بوده« - صدرایی خویی، . - 7-5 /37 : 1377 اگر این احتمال را بپذیرم این شاعري کسی نیست جز محمود صبیحی سمرقندي ترسا، که خیامپور نام او را در فرهنگ سخنوران آورده است. - خیامپور، . - 551 /2 : 1372

»طوطی شکرستان معنیبندي مولانا صبیحی سمرقندي از ترسایان رند لاابالی بوده فقیر به یک مطلعش اکتفا نموده: از آه سوخت خانهام اي ماه چون کنم؟/ دیگر به خانه که رَوَم؟ آه چون کنم؟« - حسینی، 1292ق: . - 188 بنا بر سخنان صدرایی خوي اگر »محمود صحیحی« همان »صبیحی سمرقندي« باشد، وي از شاگردان خواجه محمد پارسا نقشبندي است. - صدرایی خویی، . - 7-5 /37 : 1377 از مولف کتاب اطلاع دیگر در دست نیست و فقط از سال تألیف کتاب مشخص میشود که احتمالاً در اواخر قرن نهم و آغاز قرن دهم میزیسته است.

سال تألیف کتاب

خوشبختانه محمود صحیحی در پایان مثنوي خود، سال تألیف کتاب را 920 سال بعد از هجرت ذکر کرده است. و در ادامه نام خود را نیز دوباره با عنوان »محمود« آورده است؛ هرچند آن بیت لختی مضطرب و مغشوش است.

آنچنان کن که َشوم در هر دو دار     در گروه اولیاي رستگار

هم بکن تقریب آن سلطان مست    که ز هجرش سالْ نهصدْ بیست هست

ویل محمود اسرك از یقین    خادمی بر اولیاي راه بین

قوتِ جانش دوستیِ اولیا    در دلش نی جز تمنّاي خدا

- صحیحی: ورق - 81

محتواي کتاب

چنانکه پیش از این اشاره شد، موضوع مثنوي راز گل، عرفان است. راز گل تقلیدي ضعیف است از مثنوي مولوي. کتاب از نظر ساختار نحوي و جملهبندي در حد بسیار نازل است و نیز مشحون از سکتههاي عروضی و اختلالات وزنی. داستانهایی که محمود صحیحی در مثنوي خود آورده کشش و جاذبه چندان ندارند. در این کتاب برخی مناظرههاي خیالی همانند مناظرة فخر رازي با شیخ نجم الدین کبري، شمس تبریزي و مولانا آورده شده است.

البته آنچه بیش از همه در این کتاب جالب توجه است چند داستان تخیّلی از ملاقاتهاي حافظ و باباطاهر است. در داستان نخست، حافظ دو فرزند پسر دارد که آنها را براي تربیت و تزکیه نفس به خدمت باباطاهر میبرد و آنها از اولیاي زمانه و روزگار خود میشوند. در داستان دوم، باباطاهر وارد مسجدي میشود که حافظ مقتداي نماز است. باباطاهر به وي اقتدا میکند و حافظ که مشغول نمازخواندن است دلش مشغولِ گَزر - =زردك - است. باباطاهر که باطن حافظ را به روشنی میبیند، درمییابد که ذهن او درگیرِ گزر است! به همین سبب، باباطاهر دست از نماز میکشد و گزري را به دست میگیرد و مشغول خوردن آن میشود. حافظ پس از نماز، وقتی باباطاهر را در این حال میبیند دستور میدهد او را از مسجد بیرون افکنند و بقیه ماجرا که پس از این، از نسخه تصحیح شده و آورده شده است.

هرچند تخیّلی بودن شخصیتهاي این مثنوي از ویژگیهاي سبک دورة تیموري است و چندان جاي شگفتی ندارد، اما اینکه چرا باباطاهر یکی از شخصیتهاي این مثنوي است محل تأمل است. مهمتر از همه اینکه در این داستان، حافظ در مرتبهاي بسیار پایینتر از باباطاهر قرار دارد به گونهاي که فرزندانش را به باباطاهر میسپارد تا آنها را طریقه عرفان بیاموزد. از این داستان میتوان دریافت که در قرن نهم، شهرت باباطاهر بسیار فراگیر بوده و شخصیتی بسیار والا و وارسته به حساب میآمده است. در ادامه داستانهاي مربوط به باباطاهر و حافظ بر پایه تکنسخه مثنوي راز گل تصحیح شده است. در بیان مرید شدن خواجه حافظ و آوردن پسران خود را به خدمت باباطاهر قدّس االله ارواحهم اجمعین

چونکه حافظ دستبرد آن بدید    سالها افتاد و در خدمت دوید

بود او را دو پسر مثل پري    در سعادت هر دو ماه و مشتري

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید